برلین پا جای پکن می گذارد
بحران اوکراین و خلاء تصمیم گیری در آلمان
نویسنده: خسرو کارخیران، کارشناس ارشد مطالعات آلمان و دکتری روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
دیپلماسی ایرانی: زمانی تنگ شیائو پینگ پس از فوت مائو و همزمان با شروع سیاست درهای باز اعلام کرد که برای موفقیت رفرم ها و خارج ساختن چین از انزوای طولانی سیاسی و اقتصادی، برای مدت پنجاه سال این کشور نباید در بحران های سیاسی و بین المللی درگیر شود و همواره باید با انتظار کشیدن برای پایان بحران به خوشه چینی از نتایج بحران اقدام کند. به نظر می رسد امروز آلمان یکپارچه و متحد با پشت سر گذاردن دغدغه های امنیتی دوران جنگ سرد و بدست آورن استقلال سیاسی و اقتصادی همان راه چین را در ارتباط با بحران های منطقه ای و بین المللی در پیش گرفته است. شرکت نکردن در حمله نظامی به عراق و لیبی، تکروی در گسترش مناسبات سیاسی و اقتصادی با روسیه و عملیاتی ساختن پروژه انتقال گاز موسوم به نورد استریم2 بر خلاف مخالفت های برخی از کشورهای اتحادیه اروپا مانند لهستان و کشورهای حوزه دریای بالتیک، نمونه هایی از نگاه سیاست خارجی آلمان به اهداف ملی خود است.
به نظر می رسد امروز آلمان همان راه چین را در ارتباط با بحران های بین المللی و منطقه ای انتخاب کرده است. در ارتباط با بحران بهوجود آمده میان روسیه و اوکراین و خطر تبدیل شدن آن به جنگی تمام عیار که می تواند نسبت به حضور ناتو در این بحران شعاع فرامنطقه ای به خود گیرد، دولت جدید آلمان و سیاست خارجی این کشور به طرز حیرت آوری منفعل نشان می دهد. در مقایسه با بحران یوگسلاوی که دولت آلمان به شکلی فعال به تسلیح نظامی و مستشاری ارتش های ضعیف کرواسی و اسلونی در برابر ارتش قوی صربستان اقدام کرد و تاثیری جدی در انحلال جمهوری فدرال یوگسلاوی داشت، تنها با ارسال یک بیمارستان صحرایی و تعدا پنجهزار کلاه خود برای سربازان اوکراینی باعث تمسخر دیگر کشورهای عضو ناتو شده است.
در این میان انفعال سیاست خارجی آلمان را باید در سه حوزه سیاسی متفاوت که ریشه در اصل موسوم به خویشتن داری در سیاست خارجی باقیمانده از دوران جنگ سرد در درون حزب حاکم سوسیال دموکرات دارد جستجو کرد:
1. تنش زدایی با روسیه بر اساس نگاه تاریخی به روابط با روسیه و مسئولیت های آلمان نسبت به فجایع انسانی ناشی از جنگ جهانی بوسیله آلمان در روسیه. این سیاست که بوسیله ویلی برانت در اوج جنگ سرد مبنای روابط دو کشور را تشکیل می داد، همواره آلمان را موظف به همکاری ها و کمک های اقتصادی به روسیه (شوروی آن زمان) و پر هیز از تنش با این کشور می کرد.
2.تنش زدایی با روسیه بر اساس اولویت دادن به اهداف اقتصادی، با تکمیل شدن فرایند اتحاد آلمان و باز شدن فضای کنشگری در سیاست خارجی و با انتخاب گرهارد شرودر به صدر اعظمی سیاست تاکید بر منافع اقتصادی و دور شدن از درگیری های سیاسی منطقه ای و بین المللی در دستور کار قرار گرفت. در این میان سیاست دخالت آشکار در یوگسلاوی بر پایه همین اولویت دادن به اهداف اقتصادی به اجرا درآمد. در دوره شرودر همکاری و نزدیکی استراتژیک به روسیه برجسته شد، بهطوریکه در این دوره پروژه عظیم انتقال مستقیم گاز از روسیه به آلمان و دور زدن اوکراین به نام نورد استریم 2 بر خلاف مخالفت های سریع ایالات متحده آمریکا و بسیاری از دول اروپایی عملیاتی شد و شرودر پس از پایان دوره صدراعظمی خود به عنوان مدیر اجرایی این پروژه در کنسرسیوم متشکل از شرکت های اجرا کننده این پروژه درآمد. شرودر هم اکنون یکی از منتقدین جدی غرب و دولت اوکراین در اوج گرفتن بحران است.
3. سیاست تنش زدایی با روسیه و نشان دادن توان بازدارندگی، این سیاست بوسیله هلموت اشمیت در دوران جنگ سرد نمایندگی می شد. با انحلال اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد این جناح در درون حزب سوسیال دموکرات بر این باور هستند که آلمان در صورت حمله روسیه به اوکراین باید ادامه ساخت پروژه نورد استریم2 را متوقف کند و در کنار سایر تحریم های اقتصادی، در چارچوب مصوبات ناتو، به شدت به تسلیح نظامی ارتش اوکراین و دیگر کشورهای حوزه دریای بالتیک اقدام کند. پس از سفر هفتم فوریه صدراعظم آلمان به آمریکا قطعا آلمان از انفعال سیاسی خارج خواهد شد. اما در نهایت باید پذیرفت که سیاست خارجی آلمان به عنوان قدرتی ژئواکونومیک و بر خلاف فرانسه و بریتانیا و پس از پایان فرایند اتحاد سیاست تنش زدایی را ادامه خواهد داد که در عمل سیاستی شبیه به چین در امور بین المللی و منطقه ای را تداعی می کند.
نظر شما :