حسن کاظمی قمی:
داعش خراسان ماشین کشتار طالبان نیست/تشکیل دولت فراگیر، تنها راه برون رفت افغانستان از بحران فعلی
دیپلماسی ایرانی - سال ۲۰۲۱، سالی کم سابقه و حتی میتوان گفت بیسابقه در تاریخ تحولات افغانستان به شمار میرود. سرانجام پس از ۲۰ سال شاهد خروج دستپاچه نیروهای نظامی امریکا از افغانستان، فرار اشرف غنی، رئیس جمهور، سقوط دولت و سقوط کابل پایتخت افغانستان و در نهایت احیای حکومت طالبان بودیم. سرعت و شدت این تحولات در بازه زمانی کمتر از یک ماه بین نوامبر تا سپتامبر سال گذشته به قدری بالا بود که عملاً قدرت تحلیل از کارشناسان، ناظران امر، رسانهها و حتی بسیاری از مقامات کشورهای منطقهای و فرامنطقهای درخصوص تحولات افغانستان گرفته شد. پیرو این نکته گفت و گویی با «حسن کاظمی قمی، دستیار و نماینده ویژه رئیس جمهور در امور افغانستان» صورت گرفته که محوریت آن به بررسی تحولات این کشور در سالی که گذشت می پردازد. در ادامه مشروح این مصاحبه را از نظر میگذرانید:
سال ۲۰۲۱ به دلیل سه کلان رویداد شامل خروج شتابزده نیروهای نظامی امریکا، فرار اشرف غنی و سقوط کابل و در نهایت احیای حکومت طالبان، اگر نگوییم سال بیسابقهای در تاریخ افغانستان به شمار میرود، یقیناً میتوان آن را سال کم سابقهای دانست. حال از منظر این سه کلان رویداد مذکور ارزیابی کلی حضرتعالی در خصوص تحولات این کشور در سالی که گذشت، چیست؟
اگر نگاهی به رویدادها و تحولات افغانستان داشته باشیم، میبینیم مشابه رخدادی که در سال ۲۰۲۱ در افغانستان رخ داد، پیشتر هم در تاریخ این کشور تکرار شده بود. افغانستان در طول تاریخ خود دو بار مورد تجاوز قرار گرفت، زمانی این متجاوز اردوگاه شرق با ایدئولوژی کمونیسم بود و طی ۲۰ سال اخیر هم اردوگاه غرب با محوریت امریکا که مدعی فرهنگ لیبرال - دموکراسی است، دست به تجاوز به خاک افغانستان زد. در مورد اول، ارتش سرخ که ادعای مدیریت دنیا را داشت، با تمام عظمت و قدرت خود بعد از شکست مفتضحانهای که در برابر اراده و قدرت مردم افغانستان داشت، مجبور به فرار شد؛ سال ۲۰۲۱ تاریخ تکرار و ارتش امریکا هم متحمل شکست سختی از مردم افغانستان شد. این بدان مفهوم است که اراده ملتها متکی به ایمان خدا فراتر از هر قدرت مادی بشری است. علاوه بر این تحولات سال ۲۰۲۱ افغانستان متأثر از تحولات چهار دهه اخیر آن است، اما اشغالگر که این بار امریکاییها بودند، از تجربه ارتش سرخ درس نگرفتند و با اینکه دیدند ارتش شوروی چگونه مجبور به فرار شد، دست به حمله به افغانستان زدند. البته امریکاییها در یکی دو دهه اخیر مشابه همین مشکل را در عراق نیز داشتند؛ امریکایی که سال ۲۰۰۳ میلادی به عراق حمله کرد، در نهایت مجبور شد در سال ۲۰۱۱ با اینکه ۱۶۰ هزار نیروی نظامی داشت و همه عراق در اشغال امریکا بود، شبانه از این کشور فرار کند. این از جمله تجربههایی است که متأسفانه امریکاییها نیاموختند.
افغانستان از نظر ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک به دلیل همسایگی با جمهوری اسلامی ایران، پاکستان و بویژه چین در منطقهای بسیار مهم و ویژه قرار دارد. این در حالی است که امریکا از اواخر دولت اوباما به شکل جدی راهبرد مهار چین را در اولویت سیاست خارجی خود قرار داده است. با در نظر گرفتن این دو نکته مهم آیا امریکا بعد از خروج نیروهای نظامی خود از افغانستان به دنبال ناامن سازی، ایجاد شرایط بی ثبات کننده و جنگهای نیابتی با استفاده از ظرفیت گروههایی مانند داعش، طالبان و... علیه همسایگان افغانستان و بویژه چین است؟
بله. نکته مهمی که در سایه این اتفاقات باید به آن اشاره کرد، این است که امریکا با اینکه از افغانستان فرار کرد اما حوادث جاری نشان میدهد در یک حالت دورایستایی به دنبال شرارت در این کشور است. در واقع آنها بعد از ناکامی از حضور نظامی در افغانستان در حال حرکت به سمت یک جنگ نیابتی هستند. پیدایش داعش و اینکه روز به روز بر حجم توان و فعالیت، ساختار و جغرافیای آنها افزوده میشود، ناشی از آن است که همچنان افغانستان برای امریکاییها اهمیت دارد. ضمن اینکه امریکاییها همواره تلاش کردهاند و تلاش میکنند از جغرافیای افغانستان علیه دولتها و نظامهایی که از نگاه امریکاییها در تخاصم و رقابتند مانند چین و جمهوری اسلامی ایران وارد عمل شوند. یکی از این اقدامات، تلاش برای ناامن سازی منطقه است. به عبارتی بی ثبات سازی و گسترش تروریسم، استراتژی محوری امریکاییها در افغانستان است. از نگاه رئیس جمهور امریکا همان طور که خود او عنوان کرده است، بزرگترین تهدید امروز برای امریکاییها، چین است. چین از نظر اقتصادی در حال تبدیل شدن به ابرقدرت و قدرت اول جهان است. بنابراین امریکا اگر بتواند از خاک افغانستان و با استفاده از گروههای تروریستی، ضرباتی را متوجه چین بکند، به هدف خود برای ضربه زدن به چین خواهد رسید. خصوصاً که نباید فراموش کرد ۹۰ درصد واردات انرژی چین از آسیای مرکزی از منطقه سین کیانگ میگذرد که در همسایگی افغانستان است. لذا اگر پدیده داعش بتواند این منطقه مهم را ناامن کند، میتواند ضربه جدی به اقتصاد چین بزند. مشابه آن درخصوص روسیه و جمهوری اسلامی ایران هم وجود دارد. از این جهت امریکاییها اگرچه از افغانستان خارج شدند، اما دست از شرارت برنمیدارند و سعی میکنند جنگ نیابتی را جایگزین لشکرکشی نظامی و اشغالگری در افغانستان بکنند.
آیا واشنگتن میتواند در سایه این استراتژی یعنی بی ثبات سازی از طریق گروههایی چون داعش خراسان برنامه جدی برای مختل کردن پروژه بزرگ چین یعنی «یک کمربند - یک جاده» داشته باشد؟ چون این گزاره تحلیلی وجود دارد که اساساً امریکا، فارغ از دولت مستقر در آن با برنامهریزی و زمینهسازی برای خروج نیروهای نظامی از افغانستان به عمد سعی داشته و دارد تا این کشور (افغانستان) را وارد فضای امنیتی کند و از این مسیر به ناامنی و بی ثباتی و نهایتاً مختل کردن کلان پروژه مورد نظر چین در حوزه اقتصادی و تجاری منجر شود؟
این یک امر روشن است که امریکاییها برای اینکه چین در حوزه اقتصادی و تجاری در جایگاه اول جهانی قرار نگیرد، به هر ابزار و امکانی متوسل میشوند. بی شک یکی از این ابزارها و امکانات همین گروه تروریستی داعش خراسانی است که شما به آن اشاره کردید. این گروه در حال گسترش و نُضج در افغانستان است. لذا اگر دامنه فعالیتهای این گروه به کشورهای همسایه مانند چین کشیده شود، میتواند تهدیدی علیه امنیت این کشور باشد. ببینید مسأله چین از نگاه امریکا تنها به رقابت صرف اقتصادی و تجاری باز نمیگردد. مثلاً در حوزه نظامی امروز شاهد یک ساختار فرسوده نظامی در ایالات متحده هستیم. حتی ارزیابی و برآوردی که خود امریکاییها درخصوص بازسازی و نوسازی ناوگانهای نظامیشان مانند نیروی هوایی دارند، این است که اگر ایالات متحده بخواهد ناوگانهای فرسوده خود را بازسازی و نوسازی کند باید هزاران میلیارد دلار هزینه کند. به علاوه طی چند سال اخیر اتفاقاتی که در عراق یا افغانستان روی داد، ارتش امریکا را بشدت خسته کرد. واقعیت آن است که نیروی نظامی امریکا در تمام جغرافیای «مقاومت» با شکست مواجه شد؛ میزان کشتهها و زخمیهایی که دادند، حجم بالایی از سربازانی که دچار مشکل روحی و روانی شدند و خودکشیهای نیروهای نظامی امریکا که در این کشورها حضور داشتند، همه تأثیر روانی منفی بر ارتش امریکا گذاشته است. این به تنهایی نشان میدهد که نیروی انسانی ارتش امریکا آمادگی تقابل با ارتش کشوری مانند چین را ندارد، آن هم ارتش چین که چه از لحاظ تکنولوژی و تجهیزات و چه از بُعد نیروهای انسانی یک ارتش نو و جدید است. این نشان میدهد در چند سال آینده چین میتواند حتی برتری نظامی را هم در کنار برتری اقتصادی در مقابل امریکا داشته باشد. ضمناً پکن در حوزههای اتمی با توجه به پشتوانه اقتصادی میتواند یک توازن هم ایجاد کند. پس زمانی که رئیس جمهور امریکا صراحتاً عنوان میکند بزرگترین تهدید امریکا کشور چین است، بر اساس برآوردهای اطلاعاتی، نظامی و امنیتی یک برآورد کاملاً درست است. از این جهت امریکاییها هرگونه تلاشی برای رقابت و مقابله با چین را در دستور کار قرار میدهند. بنابراین در بخش غربی چین که در همسایگی با افغانستان قرار دارد شاهد فعالیت گروههای تروریستی مانند داعش خراسان هستیم. به موازات آن در حوزه دریای جنوبی چین هم شاهد همین تحرکات امریکا هستیم. در تنگه مالاکا، امریکاییها به دنبال استقرار نیروی نظامی بوده و هستند؛ همه این مسائل تماماً با هدف مهار چین انجام میشود.
حال که معتقد به راهبرد ایالات متحده در خصوص تلاش برای تحقق سیاست ناامن سازی،ایجاد بیثباتی و جنگهای نیابتی ذیل استفاده از ظرفیت گروههایی مانند داعش خراسان در افغانستان بعد از خروج نیروهای نظامی اش هستید، واکنش و پاتک پکن در برابر تک واشنگتن چه خواهد بود؟
چینیها در چهارچوب همان راهبرد ۲۰۳۰ برای تبدیل شدن به قدرت اول جهانی بواسطه تحقق پروژه جاده ابریشم و هزینه سنگین برای اجرای آن، سعی دارند وابستگی دریایی خود را کاهش دهند. ۶۰ تا ۷۰ درصد اقتصاد خارجی چین وابسته به آبهای آزاد است. بنابراین یکی از حوزههای آسیبپذیر چین همین وابستگی تجاری به آبهای آزاد است. مثلاً در مناطق آبی احتمالاً کشتیهای تجاری چین مورد هجوم دزدان دریایی قرار میگیرند یا با ناوگانهای نظامی امریکایی مواجه میشوند. از این جهت پکن برای کاهش وابستگی دریایی خود تلاش میکند تا از طریق ایجاد کریدورهای زمینی بتواند آسیبپذیریهای اقتصادی خارجی خود را کم کند. لذا اینجا دیگر مسأله تنها جاده نیست، بلکه مسأله، هم جاده است، هم ریل، هم خطوط انتقال انرژی به وسیله لوله، هم راهآهن و...؛ در این رابطه افغانستان از جایگاه ویژهای برخوردار است. یعنی از نگاه شرق به غرب جایگاه افغانستان بسیار مهم و حائز اهمیت است، همانگونه که کریدور شمال - جنوب ایران هم بهشدت اهمیت دارد. در نتیجه بهنظر من خود این طرح یک کمربند - یک جاده چین یا همان جاده ابریشم میتواند یک همکاری گسترده منطقهای را شکل بدهد که نه تنها تأثیرات اقتصادی دربر دارد، بلکه تأثیرات مثبت امنیتی - سیاسی را بهدنبال خواهد داشت که این قطعاً خوشایند امریکاییها نخواهد بود. از این جهت آن راهبردی که قبلاً عرض کردم امریکا در افغانستان همچنان بهدنبال شرارت، بیثباتی و ناامنی هستند بهدلیل همین پروژهها و طرحهای بزرگ چین است که برای رقابت با امریکا در حال شکلگیری است.
۳۰ آگوست/ ۸ شهریور عکسی در رسانههای جهان مخابره شد که برای همیشه در حافظه تاریخی مردم افغانستان، منطقه، جهان و بخصوص خود امریکاییها باقی خواهد ماند؛ عکسی از کریستوفر تاد دوناهو، ژنرال دوستاره ارتش ایالات متحده که بهعنوان آخرین نظامی امریکا در حال سوار شدن به هواپیما و خروج از افغانستان است. بعد از آن عملاً افغانستان به دست گروههایی مانند طالبان و نظایر طالبان افتاد اما نکته اینجاست که اکنون طالبان افغانستان است که در کنار جریان حقانی، حکومت افغانستان را در دست گرفته است. حال از نگاه حضرتعالی دیالکتیک سیاسی و امنیتی طالبان با دیگر گروههای نامبرده چگونه است؟
من معتقدم یکسانسازی طالبان با گروههای تروریستی داعش درست نیست. واقعیت این است که بین طالبان و داعش خراسان یک تخاصم جدی وجود دارد. چون داعش تلاش دارد حکومت طالبان را به اسقاط بکشاند و این درچهارچوب همان سیاستهایی است که امریکاییها بهدنبال تحقق آن هستند. من در طول مصاحبه چند بار به این نکته اشاره کردم ورود داعش به خاک و جغرافیای افغانستان تلاشی برای ناامنسازی این کشور است که بخشی از آن به تحولات داخلی افغانستان باز میگردد.
چطور؟
ببینید امریکا در وهله اول با تلاش برای ورود داعش به خاک افغانستان و گسترش دایره عمل این گروه تروریستی سعی داشته و دارد تحولات داخلی این کشور را مطابق با اهداف خود مدیریت کند. بهطور مشخص ایالات متحده میتواند با ابزار استفاده از ظرفیت ناامنسازی داعش به فکر مهار هر حکومتی باشد که در داخل افغانستان و در کابل شکل بگیرد، این یک مسأله؛ مسأله مهمتر با توجه به تأکیدات قبلیام این است که ورود داعش به افغانستان از طریق امریکا، راهبردی برای تقابل با همسایگان افغانستان است که به طور مشخص به چین اشاره کردیم. اما واقعیت آن است که امروز بین طالبان و داعش یک درگیری جدی وجود دارد. چون داعش بر خلاف آنچه ادعا میکند و در حال تبلیغ و هزینه بسیار برای آن است، خود را طرفدار قومیتها و مردم کشورها نشان میدهد، اما قطعاً داعش علیه مردم و قومیت کشورها بخصوص افغانستان عمل کرده و میکند. یعنی داعش در حال نشان دادن یک چهره منافقانه از خود است برای اینکه بتواند در میان قومیتهای دیگر افغانستان جذب نیرو کند و این مسأله متأسفانه اکنون در دستور کار داعش است. یعنی داعش سعی میکند از حساسیت دیگر قومیتها علیه طالبان برای جذب بیشتر نیرو سوءاستفاده کند، اما همانگونه که تأکید کردم بین طالبان و داعش یک جنگ جدی و یک جنگ خونین وجود دارد.
با این وصف نکته مهمتر این است که طالبان توان مدیریت امنیت بر کل خاک افغانستان و جغرافیای این کشور را با توجه به تنوع، تکثر، تعدد و تضاد گروههای دیگر را خواهد داشت؟
واقعاً اینکه طالبان توان مدیریت امور افغانستان و بحرانهایش از بحران اقتصادی و معیشتی گرفته تا بحران امنیتی دارد یا خیر، نیاز به ذکر چند نکته دارد. اولاً راهبرد امریکا تلاش برای ناامنسازی و ایجاد بیثباتی با استفاده از ظرفیت گروههای تروریستی در افغانستان علیه خود مردم این کشور و همسایگان آن در راستای تحقق سیاستهای خود است؛ این نکتهای است که جمهوری اسلامی ایران بارها به مقامات طالبان گوشزد کرده است. با توجه به این نکته، راه برون رفت از بحرانهای فعلی و تثبیت اوضاع تنها در گرو شکل دهی به نظام مشارکتی و فراگیر در کل خاک افغانستان است. برای اینکه بتوان با این بحرانها مقابله کرد، در جریان سفر و گفتوگویی که با مقامات طالبان داشتیم از موضع جمهوری اسلامی ایران بر این مسأله تأکید کردیم که اگر یک دولت و حکومت مشارکتی، ولو بهصورت موقت شکل بگیرد، این حکومت موقت میتواند بستر مناسبی را برای ترسیم هرچه بهتر آینده نظام سیاسی افغانستان و تصویب قانون اساسی فراهم کند. این موضوعی بود که با مقامات طالبان در خصوص آن سخن گفتیم و الان هم تأکید میکنم افغانستان اگر میخواهد به سمت ثبات و بهسمت مهار گروههای تروریستی حرکت کند، اگر میخواهد جلوی زیاده خواهیها و دخالت امریکا در امور این کشور را بگیرد، راهی جز تشکیل دولت مردمی و فراگیر ندارد. البته من در جریان سفر و گفتوگویی که با مقامات طالبان در این خصوص داشتم شاهد واکنش و رویکرد مثبت آنها نسبت به این مسأله بودم؛ این موضوعی است که باید به آن توجه کرد. جمهوری اسلامی ایران هم بر این اعتقاد است که اگر نظامی فراگیر شکل گرفت، با تجربهای که مردم افغانستان بخصوص طی چهار دهه اخیر از سر گذراندهاند، میتوانند بر مشکلات فعلی فائق آیند، اما اگر این اتفاق صورت نگیرد و تصور کنیم حکومت طالبان میتواند به تنهایی از پس مدیریت مشکلات و بحرانهای مختلف و متعدد افغانستان برآید، گفته چندان دقیقی نیست. چون حجم بحرانها و مشکلات افغانستان بسیار زیاد است. لذا نه تنها از حجم بحرانها کاسته نمیشود، بلکه دیگران هم تأکید دارند که این بحرانها در ادامه میتواند افزایش پیدا کند. خوشبختانه با توجه به سیاستهایی که جمهوری اسلامی ایران در این مدت پی گرفته است و نگاه مشترکی که کشورهای منطقه در خصوص افغانستان دارند، میتوانیم این مسیر را دنبال کنیم و بر این مسیر هم تأکید داریم. لذا ان شاءالله هر چه زودتر شاهد تشکیل دولتی مشارکتی و مردمی در افغانستان باشیم.
با وجود آنکه حضرتعالی به وجود جنگ جدی و حتی خونین بین طالبان و داعش خراسان اشاره داشتید، اما ذیل دیالکتیک سیاسی، امنیتی طالبان و جریان رادیکالتر حاضر در بدنه حکومت فعلی یعنی جریان حقانی با داعش خراسان، این گزاره تحلیلی مطرح است که به احتمال بسیار زیاد داعش خراسان عملاً بهعنوان ماشین کشتار غیررسمی طالبان علیه قومیتها و اقلیتهای افغانستانی که در تضاد منافع و دیدگاه با این گروه (طالبان) هستند و حتی ابزاری برای ترور و حذف فیزیکی مهرههایی مانند احمد مسعود، حامد کرزای، عبدالله عبدالله و... مورد استفاده قرار گیرد، ارزیابی و تحلیل شما در خصوص این گزاره مذکور با این دو رهیافت مطرح شده چیست؟
من این گزاره را مردود میدانم. چون اگر میخواهیم تحلیل واقعبینانهای از تحولات افغانستان داشته باشیم یقین بدانید از نظر کلامی، فکری و اعتقادی دو نحله متفاوت و متضاد بین طالبان و داعش وجود دارد. البته من سخنگوی طالبان نیستم، اما چیزی که من برداشت میکنم این است که طالبان مدعی حکومت یا امارت اسلامی بر مبنای شریعت فقه حنفی در افغانستان است، این فقه اسلامی و شریعت اهل تعامل، گفتوگو، مذاکره و مدارا با دیگر مذاهب است، اما داعش بویژه جریان تندروی آن، بینش و تفکری غیر از خود را از دایره اسلام خارج میداند. چرا که داعش تنها خود را حق و مبنای تعریف شریعت اسلام تلقی میکند و سایر مذاهب اسلام را متهم به نفاق و شرک میکند. بنابراین نگاه طالبان با داعش بسیار متفاوت است. یعنی اصلاً نمیتوان نگاه طالبان را با داعش مقایسه کرد. اما اینکه در برخی جریانها عناصر تندرویی وجود داشته باشد در آن شکی وجود ندارد و من هم منکر آن نیستم، اما ایدئولوژی و ساختار جریان طالبان متفاوت از ایدئولوژی داعش است. مثلاً زمانی که داعش در سوریه حضور داشت و از آنها میپرسیدند که چرا در برابر دشمنان اسلام مانند رژیم صهیونیستی مبارزه نمیکنند، عنوان میکردند اولویت شان مبارزه با منافقین و مشرکان در جهان اسلام است که منظور آنها مذاهب اهل تسنن و تشیع است؛ این تفکری است که داعش دارد. در حالیکه در اعتقاد طالبان چنین نگاهی وجود ندارد، اما اینکه برخی تندرویها در گذشته در طالبان هم وجود داشته است قابل انکار نیست. ولی در کل احتمال شکلگیری تفاهم و همکاری، ولو بهصورت مخفی بین داعش و طالبان وجود ندارد و من آن را رد میکنم. مسأله دیگر این است که طالبان داعیه حکومت جهانی ندارد در حالی که داعش بهدنبال ایجاد حکومت جهانی است. یعنی طالبان در جغرافیای خارج از افغانستان بروز و ظهور پیدا نکرده است. بله طالبان پاکستان هم وجود دارد که اساساً قبل از طالبان افغانستان شکل گرفته بود و میتوان گفت این دو به هم ربط دارند، اما ارتباطات بین آنها متفاوت است. لذا باز هم تأکید میکنم نزاع و جنگ بین طالبان و داعش جدی و خونین است. یکی از کشورها و جغرافیایی که داعش در نظر گرفته است همین افغانستان است، ولی قطعاً داعش تنها به افغانستان بسنده نخواهد کرد، کما اینکه از نیجریه تا بنگلادش، فیلیپین و... ردپایی از داعش دیده میشود و این نشان میدهد داعش یک تولید داخلی در کشورها نیست، بلکه یک طراحی خارجی با هدف ناامنسازی این کشورها است. مشابه همین مسأله در خصوص بروز و ظهور صهیونیسم یا ظهور داعش در عراق، سوریه و... علیه ملتهای مسلمان و جهان اسلام شکل گرفت. چون امریکاییها میخواستند در سایه این جنگهای داخلی و ایجاد داعش، جهان اسلام را به جان هم بیندازند.
در ادامه تشتت و تضاد نگاه کشورهای همسایه در خصوص تحولات افغانستان و پذیرش یا عدم پذیرش طالبان را هم کالبدشکافی کنیم. پیرو این نکته، هم در قضیه مقاومت دره پنجشیر شاهد تضاد منافع اسلامآباد و دوشنبه بر سر حمایت از احمد مسعود و طالبان بودیم و هم در تحرکات دیپلماتیک منطقهای هم این تشتت خود را بهشکل جدی تری نشان داد. بعد از خروج نیروهای نظامی امریکا، سقوط دولت اشرف غنی و احیای حکومت طالبانی اولین نشست وزرای امور خارجه کشورهای همسایه افغانستان بهصورت وبیناری به میزبانی پاکستان در ۱۷ شهریور/ ۸ سپتامبر برگزار شد و دومین نشست نیز ۵ آبان/ ۲۷ اکتبر در تهران صورت گرفت که با عدم حضور هندوستان همراه بود. قبلتر از آن نشست دبیران شورای امنیت در دهلی نو با محوریت تحولات افغانستان در ۱۹ آبان/ ۱۰ نوامبر بدون حضور پاکستان و چین انجام شد. علاوه بر این عدم حضورها به نظر میرسد نوعی موازی کاری دیپلماتیک منطقهای هم پیرامون تحولات افغانستان در حال شکلگیری است. در همین راستا به موازات هفدهمین نشست شورای وزیران امور خارجه سازمان همکاری اسلامی در ۲۸ آذر/ ۱۹ دسامبر با تأکید بر تحولات افغانستان که به میزبانی اسلام آباد برگزار شد شاهد بودیم که سومین نشست گفتوگوی هند و آسیای میانه در دهلی نو در ۱۸ دسامبر/ ۲۷ آذر هم در دستور کار قرار گرفت. حال از منظر شما این میزان از تشتت و تضاد در نگاههای کشورهای همسایه و موازی کاریهای دیپلماتیک منطقهای میتواند به یک همکاری ملموس و مشترک در قبال تحولات افغانستان منجر شود؟
اشتراک نظری که بین همه کشورهای همسایه افغانستان و حتی کشورهای فراهمسایه مانند روسیه در خصوص تحولات افغانستان وجود دارد این است که تلاش جامع و مشترکی شکل بگیرد تا افغانستان بیش از این بهسمت بیثباتی و ناامنی پیش نرود. یعنی اکنون نقطه مشترک تمام کشورها این است که تلاش داشته باشند امنیت و ثبات پایدار به افغانستان بازگردد. این مسألهای است که همه کشورهای همسایه افغانستان شامل روسیه، چین، جمهوری اسلامی ایران، پاکستان ، تاجیکستان، ازبکستان، هندوستان و... روی آن اشتراک نظر دارند. بله شاید تفاوت نظری در خصوص جزئیات آن وجود داشته باشد، اما کلیات آن مورد تأیید همه است. البته در این بین برخی از کشورهای آسیای مرکزی که همسایه افغانستان هستند نگران تحولات جاری در این کشورند که این نکته متأثر از تجربیات چندساله آنها از تحولات افغانستان است. چون برخی از گروههای داخلی افغانستان از نظر ملیت و هویت وابسته به کشورهای همسایه هستند. بنابراین کشورهای همسایه این تصور را دارند که با احیای حکومت طالبان احتمال کنار رفتن این اقوام وجود دارد که این نگرانی هم طبیعی است، اما نگاه قاطبه کشورهای همسایه این است که کمک جدی برای ایجاد صلح و امنیت پایدار در افغانستان شکل بگیرد. پیرو این نکته و در تحرکات دیپلماتیکی که داشتیم سعی شد صرفاً به مسائل امنیتی پرداخته نشود و همکاریهای منطقهای مشترکی در حوزه اقتصادی و تجاری هم شکل بگیرد. یعنی علاوه بر تلاش برای ایجاد صلح و ثبات پایدار و همچنین کمکهای مردمی به افغانستان باید تلاش جدی تری برای گسترش همکاریهای اقتصادی مشترک منطقهای با افغانستان شکل بگیرد. چون کمک صرف مردمی به افغانستان یک کمک مقطعی و موقت است، در حالیکه افغانستان باید بتواند روی پای خود بایستد. از این جهت اینکه شاهد چندصدایی در میان همسایگان افغانستان هستیم، درست است و نمیتوان آن را کتمان کرد، اما با وجود این نگاه مشترک و قاطع همه همسایگان این است که کشورهای همسایه به افغانستان کمک کنند تا این کشور به سمت صلح و ثبات پایدار و پویایی و شکوفایی اقتصادی حرکت کند. ضمن اینکه در برخی دیگر از زمینهها فضای همکاری مشترکی بین همسایگان افغانستان وجود دارد، چون همه کشورهای همسایه افغانستان معتقدند تنها راه برون رفت از بحران فعلی افغانستان تلاش برای شکلگیری حکومتی فراگیر، مردمی و دولتی مشارکتی است. این نکتهای است که همه روی آن اشتراک نظر دارند. شاید در این بین برخی از کشورهای همسایه بخواهند واقعیت امروز افغانستان را تثبیت کنند، اما نگاه غالب همسایگان تلاش برای حکومت مشارکتی و فراگیر در افغانستان است، لذا قطعاً این کشورها هم چارهای جز همراهی با فضای جمعی همسایگان افغانستان ندارند. از این جهت اگر تصور شود که در خصوص تحولات افغانستان، هندوستان مسیر جدایی را برای خود در نظر گرفته است، تاجیکستان مسیر جداگانه، جمهوری اسلامی ایران، چین، پاکستان و... هم مسیرهای خود را در پیش گرفتهاند، این چندان نزدیک به واقعیت نیست.
بعد از احیای حکومت طالبان شاهد تشدید موج مهاجرت از افغانستان به کشورهای همسایه و کشورهای فرامنطقهای از اروپا تا آسیای شرقی هستیم. در این بین جمهوری اسلامی ایران هم به شکل جدی تری با بحران مهاجرین افغانستان در چند ماه اخیر دست به گریبان است. پیرو این نکته بسیاری از کارشناسان و ناظران امر معتقدند علاوه بر تلاش برای ایجاد صلح، ثبات و و امنیتی پایدار باید تلاش جدی هم در حوزه افزایش توان اقتصادی و معیشتی افغانستان شکل گیرد که نهایت امر به کاهش و فروکش کردن بحران مهاجرت بیانجامد که شما هم در طی مصاحبه چندین بار به آن اشاره داشتید. حال بهطور مشخص از نگاه حضرتعالی بهعنوان دستیار و نماینده ویژه رئیسجمهور در امور افغانستان، جمهوری اسلامی ایران چگونه میتواند در امر شکوفایی اقتصادی افغانستان نقشآفرین باشد؟
واقعیت این است که امریکاییها بیست سال افغانستان را در اشغال خود داشتند، رئیسجمهور امریکا عنوان میکرد که روزانه حدود ۳۰۰ میلیون دلار در افغانستان هزینه کردیم، اما آنچه که از افغانستان تحویل دادند یک افغانستان ویران شده است؛ افغانستانی است که امروز، هم در فضای امنیتی و هم در فضای اقتصادی در بحرانها و چالشهای جدی به سر میبرد. برای اینکه بدانیم امریکاییها هر کجا را که اشغال کردند چگونه به ملتها خیانت کردند، فقط کافی است که به یک آمار اشاره کنم. امریکایی که بهمدت بیست سال ادعا میکرد برای خدمت به مردم افغانستان، مقابله با تروریسم و ایجاد امنیت وارد این کشور شده است و روزانه ۳۰۰ میلیون دلار هزینه کرده، امروز در حوزه انرژی افغانستان بخصوص برق، میزان تولید برق این کشور ۳۰۰ مگاوات است. یعنی شما تصور کنید کشوری که تنها ۳۰۰ مگاوات برق تولید میکند آیا میتواند صنعتی داشته باشد؟ آیا در حوزههایی مانند بهداشت میتواند کار چشمگیری انجام دهد؟ خب این افغانستانی است که به طور کامل در دست امریکاییها بود. همانگونه که عنوان داشتم امروز که امریکاییها از افغانستان خارج شدند باز بهدنبال شرارت و جنگهای نیابتی هستند. راهبرد امریکا بر بیثبات سازی، ناامنسازی و دخالت در امور این کشور علیه دیگر کشورهاست. با این فرض افغانستان روی ثبات و امنیت را نخواهد دید. اما آنچه که مهم است اراده مردم افغانستان است. اراده مردم این کشور این است که کشور خود را بسازند و سازندگی کنند. در این فضایی که امروز شاهد موج جدید مهاجرتها هستیم و در حال اوجگیری فضای ناامنی توسط گروههای تروریستی و جنگهای نیابتی هستیم راهبرد جمهوری اسلامی ایران یک راهبرد حمایتی از مردم افغانستان است. از این منظر آنچه که ما بتوانیم در کمک به صلح، ثبات، امنیت و بهبود شرایط زندگی مردم افغانستان انجام خواهیم داد. مضافا یکی از موضوعات محوری که بهنظر جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد یک امنیت و ثبات پایدار مهم است، خارج از اینکه باید با تروریسم جنگید باید تلاش جدی برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم افغانستان صورت بگیرد. من عرض کنم که امروز جامعه جهانی با علم به اینکه وضعیت مردم افغانستان خوب نیست اما هر روز شاهد موجی از آوارگان به مرزهای کشور هستیم و این چیز خوشایندی نیست و باید کمک جدی به افغانستان انجام شود، اما برای ایجاد ثبات، امنیت و برای ایجاد یک افغانستان شکوفا باید ظرفیتهای اقتصادی این کشور را بارور کرد. افغانستان از نظر منابع و طبیعت بسیار غنی است. یعنی منابع طبیعی و خدادادی سرشاری در افغانستان وجود دارد. باید استفاده و بهرهبرداری از این منابع را احیا کرد. در نتیجه یکی از سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در کنار کمکهای مردمی، تلاش برای فعالسازی اقتصاد افغانستان است. باید تولید ثروت در افغانستان ایجاد شود. این امکان پذیر است و این یکی از مهمترین راههای ایجاد ثبات و امنیت در افغانستان است.
در ادامه تشتت و تضاد نگاه کشورهای همسایه در خصوص تحولات افغانستان و پذیرش یا عدم پذیرش طالبان را هم کالبدشکافی کنیم. پیرو این نکته، هم در قضیه مقاومت دره پنجشیر شاهد تضاد منافع اسلامآباد و دوشنبه بر سر حمایت از احمد مسعود و طالبان بودیم و هم در تحرکات دیپلماتیک منطقهای هم این تشتت خود را بهشکل جدی تری نشان داد. بعد از خروج نیروهای نظامی امریکا، سقوط دولت اشرف غنی و احیای حکومت طالبانی اولین نشست وزرای امور خارجه کشورهای همسایه افغانستان بهصورت وبیناری به میزبانی پاکستان در ۱۷ شهریور/ ۸ سپتامبر برگزار شد و دومین نشست نیز ۵ آبان/ ۲۷ اکتبر در تهران صورت گرفت که با عدم حضور هندوستان همراه بود. قبلتر از آن نشست دبیران شورای امنیت در دهلی نو با محوریت تحولات افغانستان در ۱۹ آبان/ ۱۰ نوامبر بدون حضور پاکستان و چین انجام شد. علاوه بر این عدم حضورها به نظر میرسد نوعی موازی کاری دیپلماتیک منطقهای هم پیرامون تحولات افغانستان در حال شکلگیری است. در همین راستا به موازات هفدهمین نشست شورای وزیران امور خارجه سازمان همکاری اسلامی در ۲۸ آذر/ ۱۹ دسامبر با تأکید بر تحولات افغانستان که به میزبانی اسلام آباد برگزار شد شاهد بودیم که سومین نشست گفتوگوی هند و آسیای میانه در دهلی نو در ۱۸ دسامبر/ ۲۷ آذر هم در دستور کار قرار گرفت. حال از منظر شما این میزان از تشتت و تضاد در نگاههای کشورهای همسایه و موازی کاریهای دیپلماتیک منطقهای میتواند به یک همکاری ملموس و مشترک در قبال تحولات افغانستان منجر شود؟
اشتراک نظری که بین همه کشورهای همسایه افغانستان و حتی کشورهای فراهمسایه مانند روسیه در خصوص تحولات افغانستان وجود دارد این است که تلاش جامع و مشترکی شکل بگیرد تا افغانستان بیش از این بهسمت بیثباتی و ناامنی پیش نرود. یعنی اکنون نقطه مشترک تمام کشورها این است که تلاش داشته باشند امنیت و ثبات پایدار به افغانستان بازگردد. این مسألهای است که همه کشورهای همسایه افغانستان شامل روسیه، چین، جمهوری اسلامی ایران، پاکستان ، تاجیکستان، ازبکستان، هندوستان و... روی آن اشتراک نظر دارند. بله شاید تفاوت نظری در خصوص جزئیات آن وجود داشته باشد، اما کلیات آن مورد تأیید همه است. البته در این بین برخی از کشورهای آسیای مرکزی که همسایه افغانستان هستند نگران تحولات جاری در این کشورند که این نکته متأثر از تجربیات چندساله آنها از تحولات افغانستان است. چون برخی از گروههای داخلی افغانستان از نظر ملیت و هویت وابسته به کشورهای همسایه هستند. بنابراین کشورهای همسایه این تصور را دارند که با احیای حکومت طالبان احتمال کنار رفتن این اقوام وجود دارد که این نگرانی هم طبیعی است، اما نگاه قاطبه کشورهای همسایه این است که کمک جدی برای ایجاد صلح و امنیت پایدار در افغانستان شکل بگیرد. پیرو این نکته و در تحرکات دیپلماتیکی که داشتیم سعی شد صرفاً به مسائل امنیتی پرداخته نشود و همکاریهای منطقهای مشترکی در حوزه اقتصادی و تجاری هم شکل بگیرد. یعنی علاوه بر تلاش برای ایجاد صلح و ثبات پایدار و همچنین کمکهای مردمی به افغانستان باید تلاش جدی تری برای گسترش همکاریهای اقتصادی مشترک منطقهای با افغانستان شکل بگیرد. چون کمک صرف مردمی به افغانستان یک کمک مقطعی و موقت است، در حالیکه افغانستان باید بتواند روی پای خود بایستد. از این جهت اینکه شاهد چندصدایی در میان همسایگان افغانستان هستیم، درست است و نمیتوان آن را کتمان کرد، اما با وجود این نگاه مشترک و قاطع همه همسایگان این است که کشورهای همسایه به افغانستان کمک کنند تا این کشور به سمت صلح و ثبات پایدار و پویایی و شکوفایی اقتصادی حرکت کند. ضمن اینکه در برخی دیگر از زمینهها فضای همکاری مشترکی بین همسایگان افغانستان وجود دارد، چون همه کشورهای همسایه افغانستان معتقدند تنها راه برون رفت از بحران فعلی افغانستان تلاش برای شکلگیری حکومتی فراگیر، مردمی و دولتی مشارکتی است. این نکتهای است که همه روی آن اشتراک نظر دارند. شاید در این بین برخی از کشورهای همسایه بخواهند واقعیت امروز افغانستان را تثبیت کنند، اما نگاه غالب همسایگان تلاش برای حکومت مشارکتی و فراگیر در افغانستان است، لذا قطعاً این کشورها هم چارهای جز همراهی با فضای جمعی همسایگان افغانستان ندارند. از این جهت اگر تصور شود که در خصوص تحولات افغانستان، هندوستان مسیر جدایی را برای خود در نظر گرفته است، تاجیکستان مسیر جداگانه، جمهوری اسلامی ایران، چین، پاکستان و... هم مسیرهای خود را در پیش گرفتهاند، این چندان نزدیک به واقعیت نیست.
بعد از احیای حکومت طالبان شاهد تشدید موج مهاجرت از افغانستان به کشورهای همسایه و کشورهای فرامنطقهای از اروپا تا آسیای شرقی هستیم. در این بین جمهوری اسلامی ایران هم به شکل جدی تری با بحران مهاجرین افغانستان در چند ماه اخیر دست به گریبان است. پیرو این نکته بسیاری از کارشناسان و ناظران امر معتقدند علاوه بر تلاش برای ایجاد صلح، ثبات و و امنیتی پایدار باید تلاش جدی هم در حوزه افزایش توان اقتصادی و معیشتی افغانستان شکل گیرد که نهایت امر به کاهش و فروکش کردن بحران مهاجرت بیانجامد که شما هم در طی مصاحبه چندین بار به آن اشاره داشتید. حال بهطور مشخص از نگاه حضرتعالی بهعنوان دستیار و نماینده ویژه رئیسجمهور در امور افغانستان، جمهوری اسلامی ایران چگونه میتواند در امر شکوفایی اقتصادی افغانستان نقشآفرین باشد؟
واقعیت این است که امریکاییها بیست سال افغانستان را در اشغال خود داشتند، رئیسجمهور امریکا عنوان میکرد که روزانه حدود ۳۰۰ میلیون دلار در افغانستان هزینه کردیم، اما آنچه که از افغانستان تحویل دادند یک افغانستان ویران شده است؛ افغانستانی است که امروز، هم در فضای امنیتی و هم در فضای اقتصادی در بحرانها و چالشهای جدی به سر میبرد. برای اینکه بدانیم امریکاییها هر کجا را که اشغال کردند چگونه به ملتها خیانت کردند، فقط کافی است که به یک آمار اشاره کنم. امریکایی که بهمدت بیست سال ادعا میکرد برای خدمت به مردم افغانستان، مقابله با تروریسم و ایجاد امنیت وارد این کشور شده است و روزانه ۳۰۰ میلیون دلار هزینه کرده، امروز در حوزه انرژی افغانستان بخصوص برق، میزان تولید برق این کشور ۳۰۰ مگاوات است. آیا کشوری که تنها ۳۰۰ مگاوات برق تولید میکند میتواند صنعتی داشته باشد؟ آیا در حوزههایی مانند بهداشت میتواند کار چشمگیری انجام دهد؟ خب این افغانستانی است که به طور کامل در دست امریکاییها بود. همانگونه که عنوان داشتم امروز که امریکاییها از افغانستان خارج شدند باز بهدنبال شرارت و جنگهای نیابتی هستند. راهبرد امریکا بر بیثبات سازی، ناامنسازی و دخالت در امور این کشور علیه دیگر کشورها است. با این فرض افغانستان روی ثبات و امنیت را نخواهد دید. اما آنچه مهم است اراده مردم افغانستان است. اراده مردم این کشور این است که کشور خود را بسازند و سازندگی کنند. در این فضایی که امروز شاهد موج جدید مهاجرتها هستیم و در حال اوجگیری فضای ناامنی توسط گروههای تروریستی و جنگهای نیابتی هستیم راهبرد جمهوری اسلامی ایران یک راهبرد حمایتی از مردم افغانستان است. از این منظر آنچه که ما بتوانیم در کمک به صلح، ثبات، امنیت و بهبود شرایط زندگی مردم افغانستان انجام خواهیم داد. مضافا یکی از موضوعات محوری که بهنظر جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد یک امنیت و ثبات پایدار مهم است، خارج از اینکه باید با تروریسم جنگید باید تلاش جدی برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم افغانستان صورت بگیرد. امروز با علم به اینکه وضعیت مردم افغانستان خوب نیست و هر روز شاهد موجی از آوارگان به مرزهای کشور هستیم باید کمک جدی به افغانستان انجام شود، اما برای ایجاد ثبات، امنیت و برای ایجاد یک افغانستان شکوفا باید ظرفیتهای اقتصادی این کشور را بارور کرد. افغانستان از نظر منابع و طبیعت بسیار غنی است. یعنی منابع طبیعی و خدادادی سرشاری در افغانستان وجود دارد. باید استفاده و بهرهبرداری از این منابع را احیا کرد. در نتیجه یکی از سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در کنار کمکهای مردمی، تلاش برای فعالسازی اقتصاد افغانستان است. باید تولید ثروت در افغانستان ایجاد شود. این امکان پذیر است و این یکی از مهمترین راههای ایجاد ثبات و امنیت در افغانستان است./ ایران
نظر شما :