بررسی تحولات مناسبات ایران و شبه قاره در سال ۲۰۱۸
تبلور منافع اقتصادی ایران، هند و پاکستان با خط لوله گازی صلح
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – علاوه بر منطقه خاورمیانه، ایران در مرزهای شرقی خود با کشورهای مهم افغانستان و پاکستان نیز هم مرز است و مناسبات این منطقه از آسیا با تهران نیز می تواند آثار خود را بر کشور از ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی بگذارد. از این رو دیپلماسی ایرانی بررسی تحولات سال 2018 منطقه شبه قاره و جنوب آسیا و تاثیر آن بر مناسبات ایران با این منطقه و ارزیابی آن برای سال 2019، گفت وگویی را با پیرمحمد ملازهی، کارشناس و تحلیلگر مسائل شبه قاره انجام داده است که در ادامه می خوانید:
در نگاهی کلان ارزیابی شما از مجموعه تحولات افغانستان در سال 2018 چیست؟
مهم ترین تحولی که در کشور افغانستان برای سال 2018 قابل ذکر است به قدرت گیری و افزایش جایگاه طالبان در این کشور بازمی گردد. اکنون شرایط برای طالبان به گونه ای رقم خورده است که نزیک به 40 درصد خاک افغانستان را تحت سیطره خود دارد. در حال حاضر هم که روزهای پایانی سال 2018 را سپری می کنیم طالبان تحرکات خود را از جنوب و شرق افغانستان که عمدتا پشتونشین هستند به مرکز با قومیت های هزاره ای و شیعه نشین و شمال افغانستان که تاجیک ها در آنجا ساکن هستند، گسترش داده است. طی سال 2018 تحولات به سمتی پیش رفته است که اکنون طالبان در موضع برتر قرار دارد.
از طرف دیگر در حوزه سیاسی هم سال 2018 به افزایش شکاف سیاسی در دولت وحدت ملی انجامیده است. مضافا این که صف بندی و جناح بندی دیگر احزاب در برابر دولت وحدت ملی شرایط را برای ادامه کار این دولت به شدت مشکل کرده است. همین وضعیت تشتت سیاسی در دولت مرکزی کابل به قدرت گیری بیشتر طالبان در تحولات میدانی افغانستان کمک شایانی کرد، به گونه ای که اکنون کابل هم از حملات طالبان در امان نیست. پس در نگاهی کلی سال 2018 سال پیروزی نسبی برای طالبان و شکستی نسبی برای دولت کابل بود.
اما سال 2018 چگونه سالی برای آمریکایی ها در پرونده افغانستان بود؟
شرایطی که به آن اشاره شد، بستر خوبی برای مدیریت ناامنی این منطقه از آسیا برای آمریکایی ها شکل داد تا همچنان نفوذ خود را در این منطقه داشته باشند. لذا در خصوص تحولات روابط کابل – واشنگتن اتفاق چندان قابل ملاحظه ای در سال 2018 روی نداد. اما واقعیت امر این است که در سایه تعیین سیاست کلان ترامپ برای افغانستان و تاثیر آن بر رفتار ناتو در این کشور، بسیاری از کارشناسان امر معتقدند که آمریکا به دنبال همین مدیریت ناامنی نسبی برای تداوم حضور خود در این منطقه از آسیا است. البته تعیین زلمای خلیل زاد به عنوان نماینده ویژه ترامپ در امور افغانستان هم سبب شد تا تحولات دیپلماتیکی در راستای مدیریت ناامنی آمریکا شکل گیرد. خوب بعد از روی کار آمدن آقای خلیل زاد، ایشان سفری به قطر داشتند و بعد هم اسلام آباد را مقصد بعدی سفرهای خود در خصوص مذاکره با طالبان قرار داد. از آن سو مذاکرات و رایزنی هایی هم با آقای عبدالله عبدالله و اشرف غنی انجام گرفت. ابن نشان می دهد که کاخ سفید از طریق آقای خلیل زاد که یک نئوکان در ساحتار سیاسی آمریکا به شمار می رود سعی دارد مدیریت خود را بر وضعیت افغانستان ادامه دهد.
در سایه تحرکات دیپلماتیک سال 2018 از طرف آمریکایی ها با محوریت آقای خلیل زاد، آیا می توان گفت که کاخ سفید از مدیریت ناامنی نسبی به سمت پایان دادن به جنگ افغانستان در سال 2019 گام برداشته است؟
اتفاقا بسیاری از کارشناسان معتقدند که این تحرکات دیپلماتیک همین معنی را می دهد. بر اساس طرح اعلامی هم قرار شده طالبان 13 ایالت شرق و جنوب افغانستان را تحت سیطره خود قرار دهند و مضافا 4 تا 9 وزارت خانه دولت مرکزی هم در اختیار طالبان باشد و در ازای آن طالبان نیز دست از سلاح بکشد. این کلیت طرح است، اما جزئیات دیگری در این این خصوص و نیز میزان موفقیت و پیشرفت مذاکره با طالبان با این نقشه راه آمریکایی ها مشخص و اعلام نشده است. البته در سایه قدرت گیری طالبان، آنها طرف مذاکره خود را دولت مرکزی نمی دانند چون کابل را نماینده آمریکا قملداد می کنند، لذا سعی طالبان از ابتدای این طرح، مذاکره با خود آمریکایی ها بوده است. حال باید دید چه نتیجه ای از دل این مذاکرات حاصل می شود، اما این را هم باید گفت که این مذاکرات بدان معنا نیست که ترامپ با رایزنی ها دست از افغانستان خواهد کشید. تنها هدف وی کاهش هزینه حضور آمریکا در افغانستان در سایه کاهش درگیری آمریکا با طالبان است.
با توجه به این که سال 2019 شاهد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان هستیم، آیا مساله صلح با طالبان مانع برگزاری آن خواهد شد و یا طالبان خود را با ساختار سیاسی انتخاباتی وفق خواهد داد؟
در سایه نکته شما اکنون برخی در برگزاری به موقع انتخابات ریاست جمهوری افغانستان تردید دارند و برخی معتقدند که باید برگزاری این انتخابات تا به سرانجام رساندن طرح صلح با طالبان و مشخص شدن تکلیف طالبان در افغانستان به تعویق بیفتد. لذا واقعیت این است که تجربه برگزاری انتخابات در افغانستان، تجربه موفق و کاملا دموکراتیکی نیست که بتوان با قاطعیت عنوان کرد انتخابات ریاست جمهوری درست در موقع خود برگزار خواهد شد. از این رو امکان دارد که این انتخابات به تعویق بیفتد و یا این انتخابات در موقع خود برگزار شود. البته برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال 2019 افغانستان به این معنا نیست که رای قاطع مردم این کشور تکلیف ساختار سیاسی افغانستان را روشن کند.
علاوه بر ارزیابی شما از مجموعه تحولات سال 2018 افغانستان و تحلیلتان از آینده این کشور در سال 2019 ما شاهد برگزاری انتخابات پارلمانی سال 2018 پاکستان و روی کار آمدن آقای عمران خان به عنوان نخست وزیر جدید این کشور بودیم که سیاست نزدیکی به ایران را در دستور کار خود قرار داده است. در سایه این مسائل روابط تهران با کابل و اسلام آباد را در سال آتی چگونه می بینید؟
مجموعه تحولات پاکستان، افغانستان و تا حدی هند برای سال 2019 ادامه تحولات سال 2018 خواهد بود. لذا مناسبات ایران و با این کشورها دچار نوسان خاصی نخواهد شد. البته به واسطه تنشی که در سایه مواضع ترامپ نسبت به اقدامات ناامن کننده پاکستان در افغانستان شکل گرفت، اسلام آباد را بر آن داشت که در ساختار سیاسی خود تغییراتی را ایجاد کند. در این راستا ارتش پاکستان سعی کرد شخصیتی را در این کشور روی کار آورد که نگاهی فراآمریکایی برای موازنه قوا در دستور کار خود قرار دهد. البته دونالد ترامپ تمام کمک های مالی آمریکا به پاکستان را که از زمان پرویز مشرف شکل گرفته بود، ملغی کرد و حتی کمک مالی 350 میلیون دلاری خود را به اسلام آباد پرداخت نکرد. همین مساله هم سبب شد تا مشکلات جدی برای دولت پاکستان شکل بگیرد. البته در سفر آقای عمران خان به عربستان سعودی ظاهرا محمد بن سلمان یک وام 3 میلیارد دلاری به پاکستان داده و قرار است در آینده 3 میلیارد دلار دیگر هم به این کشور در قالب وام اعطاء کند که تا حدودی مشکلات اقتصادی پاکستان را رفع کرد. البته این یک مُسکن موقت برای اقتصاد پاکستان است. همین مساله هم سبب شده تا اسلام آباد ظرفیت همسایه مهمی چون ایران را برای مراودات اقتصادی خود در نظر بگیرد. لذا احتمال دارد که در سال 2019، پاکستان شرایطی را برای افزایش سطح روابط تجاری با ایران فراهم آورد. البته مساله تحریم های ایران هم مطرح است و باید دید که آیا پاکستان در سایه تحریم های آمریکا علیه ایران، ریسک افزایش منابسات تجاری با تهران را خواهد پذیرفت؟ در این راستا پاکستان یا باید خود را به شکل کامل در اختیار برنامه های آمریکا و شخص ترامپ در منطقه قرار دهد که یکی از این برنامه ها قطع مناسبات تجاری و حتی سیاسی همسایگان ایران با تهران به منظور منزوی کردن است یا باید اسلام آباد فکری جدی را برای پیدا کردن جایگزینی در مناسبات خود با آمریکا داشته باشد که می توان به ایران، چین و روسیه و تا حدی اروپا اشاره داشت. از این رو تحولات و رفتارهای پاکستان در سال 2019 این مسیر و انتخاب اسلام آباد را روشن خواهد کرد.
هر چند که برخی مناسبات تجاری میان چین و پاکستان هم از قبل وجود داشته است. البته بعید به نظر می رسد که آن کمک های کلان و البته بلاعوضی که آمریکا طی این سال ها در اختیار پاکستان قرار می داده از سوی مسکو و یا پکن صورت بگیرد. اکنون چین به دنبال فزایش سرمایه گذاری در پاکستان است. در این راستا چینی ها به دنبال پروژه هایی چون احداث خط ریلی، خط لوله گازی و یا پیگیری به سرانجام رساندن کمربند مهم و استراتژیک خود یعنی جاده ابریشم هستند. لذا برنامه چین سرمایه گذاری بلند مدت در حدود 5 تا 10 میلیارد دلاری در پاکستان است. با این تفاسیر در کوتاه مدت و حداقل برای سال 2019، پاکستان توان جایگزین کردن کشوری مانند چین، روسیه و حتی اروپا را به جای آمریکا داشته باشد؛ اگر چنین شود احتمالا مناسات تجاری ایران با پاکستان هم علیرغم برنامه اعلامی عمران خان برای نزدیکی بیشتر اسلام آباد به تهران تحت الشعاع این امر در سال آتی میلادی قرار خواهد گرفت.
ولی دونالد ترامپ از یک سو به دلیل توسعه افغانستان، خط ریلی ایران به این کشور را از تحریم ها مستثنی کرد و از طرف دیگر نیز در سایه نگاه هند به بندر چابهار این بندر نیز مشمول معافیت تحریمی کاخ سفید شد. این شرایط در سال 2019 چه تاثیری بر مناسبات تجاری ایران و شبه قاره می گذارد؟
به دلیل فشارهای هند و افغانستان، آمریکا و شخص ترامپ مجبور شد تا بندر چابهار را از تحریم های خود معاف کند. چون قراردادی سه جانبه میان ایران، هند و افغانستان در خصوص توسعه بندر چابهار و احداث شبکه وسیع ریلی از این بندر به افغانستان و ادامه این خط راه آهن به آسیای میانه از طریق بیرجند، خاف و ترکمنستان از سال ها پیش به امضای طرفین رسیده است. از طرف دیگر این خط راه آهن از سمت مرز زاهدان، زابل، زرنج و نیمروز هم ادامه پیدا خواهد کرد. مضافا مساله احداث یک جاده زمینی هم در همین چارچوب مطرح است. پس کاخ سفید با در نظر گرفتن ضرورت های هند و افغانستان این بندر را از تحریم های خود معاف کرد. لذا می توان در سال 2019 امیدوار بود که ایران از طریق بندرچابهار واردات و صادرات کالایی خود را به منطقه شبه قاره داشته باشد. از طرف دیگر شاید برنامه ترامپ برای منزوی کردن ایران در میان همسایگانش در سایه تحریم ها بسیار جدی باشد، اما واقعیت این است که علاوه بر اهمیت بندر چابهار، منطقه شبه قاره بخشی از حوزه تمدنی و فرهنگی ایران هم به شمار می آید. از این رو نزدیکی خاص فرهنگی میان تهران با دهلی نو، کابل و اسلام آباد هم احساس می شود. مضافا نفوذ فرهنگ و زبان فارسی در کشورهای آسیای میانه می تواند مانع از منزوی شدن کامل ایران شود. در بستر این نکات می توان به تدوام روابط ایران در زمینه های سیاسی، دیپلماتیک، فرهنگی و اقتصادی - تجاری در سال 2019 نگاه داشت.
در این رابطه خط لوله گازی صلح یک پروژه مهمی است که می تواند منافع سه کشور هند، ایران و پاکستان را درگیر کند و فضایی برای تداوم و حتی افزایش میزان مناسبات تجاری این کشورها در آینده شود. اکنون ایران گاز زیادی در اختیار دارد، از آن طرف هم هند و هم پاکستان به این گاز احتیاج دارند. در حال حاضر مثلا شهری مانند کراچی پاکستان در روز نزدیک به 18 ساعت برق ندارد. لذا نیاز به گاز ایران از سوی پاکستان و هند بسیار جدی است. از طرف دیگر هم فرصت بسیار مناسب دیگری نیز برای افزایش سطح همکاری ها در این خصوص به وجود آمده است. چون یک شرکت چینی قبول کرده است فاصله 50 تا 60 کیلومتری خط لوله گازی میان مرز ایران و پاکستان را با سرمایه خود و البته به شکل وام برای پاکستان به سرانجام برساند. از آن سو چینی ها قبول کرده اند خط لوله گاز شرق پاکستان به منطقه سین کیانگ را هم توسعه دهند. پس این فرصت هایی که در همین سال 2018 شکل گرفته است می تواند بستر خوبی برای تقابل با تحریم های آمریکا در 2019 به ایران بدهد. حال این که ایران از این فرصت ها چگونه استفاده می کند، بحث دیگری است، اما واقعیت امر این است که بستر برای توسعه مناسبات ایران با منطقه شبه قاره مهیا است.
نظر شما :