سفر گروسی و آینده مذاکرات برجامی
«توافق موقت»، تله دیپلماتیک یا فرصت؟!
دیپلماسی ایرانی – رافائل گروسی شب گذشته (دوشنبه شب) به منظور گفتوگو با مقامات ایران وارد تهران شد که در بدو ورود مورد استقبال بهروز کمالوندی، معاون امور بینالملل، حقوقی و مجلس و سخنگوی سازمان انرژی اتمی قرار گرفت. قرار است که امروز سه شنبه و تا ساعاتی دیگر مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی با محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی و حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه کشورمان دیدارهای و مذاکراتی داشته باشد. آژانس و ایران هر دو ابراز امیدواری کردهاند که این سفر برای کاهش اختلافات فی ما بین نتیجهبخش باشد. البته گروسی ابراز امیدواری کرد که بتواند یک کانال مستقیم ارتباطی که راهی برای همکاری سودمند باشد برقرار شود تا آژانس دوباره بتواند راستیآزماییهای ضروری را انجام دهد. پیرو این موضع مدیر کل آژانس باید سفر دیشب گروسی که دومین حضور وی در زمان دولت سید ابراهیم رئیسی تلقی می شود را باید تحرکی معنادار در آستانه نشست شورای حکام و مهمتر از آن دور هفتم مذاکرات وین تلقی کرد که قرار است از ۸ آذر/ ۲۹ نوامبر مجدداً در دستور کار ایران و اعضای ۱+۴ قرار گیرد. با توجه به دستور کار مشخص مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی و نیز اختلافات موجود بین سازمان انرژی اتمی و آژانس به نظر میرسد که این سفر و خروجی آن می تواند نقش مهمی در سمت و سودهی به آینده مذاکرات پیش رو داشته باشد. دیپلماسی ایرانی در گفت وگویی با حشمت الله فلاحت پیشه به ابعاد سیاسی، دیپلماتیک، فنی و تخصصی سفر گروسی به ایران پرداخته است و در ادامه مصاحبه با رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در دوره دهم و تحلیلگر مسائل بینالملل سعی شده که تاثیرات این سفر بر آینده مذاکرات برجامی هم مورد تحلیل قرار گیرد که در ادامه میخوانید:
طی مصاحبه ای که با حضرتعالی در زمان حضورتان در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی دوره دهم داشتم تاکید داشتید که مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی جایگاه و نقش دیپلماتیکی ندارد و تمام تحرکات، مواضع، اقدامات و تصمیمات مدیرکل آژانس در چارچوب فنی و تخصصی مربوط به فعالیت هسته ای کشورهای عضو شورای حکام محدود می شود. اما اخیراً در گفت وگویی پیرامون سفر رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به کشور عنوان داشتید که گروسی نقش یک هماهنگ کننده و تسهیل کننده در خصوص مذاکرات هسته ای را دارد و اساسا سفر مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی بخشی از یک دیپلماسی عمومی با هدف ایجاد فضای روانی لازم است که طرفین با رویکرد مثبتی مذاکرات هستهای را از ۸ آذر/ ۲۹ نوامبر در وین شروع کنند. بالاخره مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی یک چهره فنی و تخصصی در زمینه هسته ای است یا مهره ای سیاسی و دیپلماتیک؟ آیا این دو اظهار نظر شما در تضاد با همدیگر قرار ندارند؟
خیر
چطور؟
چون بر اساس اقتضائات زمانی و مکانی بی شک موقعیت افراد، سازمان ها و نهادهای بین المللی در خصوص تحولات سیاسی و دیپلماتیک تغییر پیدا می کند. به معنای روشن تر کلمه تعریف فنی یا سیاسی جایگاه مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی بر اساس نوع مناسباتی است که در خصوص موضوع پرونده فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی ایران شکل می گیرد. مثلاً در زمان محمد البرادعی معاون ایشان آقای «اولی هاینونن» از طرف آمریکاییها مأمور بود در گزارشهای آژانس بندهایی را بگنجاند که این بندها، پرونده فعالیتهای هستهای ایران را کماکان در شرایط اضطرار نگه دارد که بعدها اسناد این فشارهای سیاسی آژانس و ارتباطات واشنگتن با معاون آقای محمد البرادعی منتشر شد. به هر حال در آن زمان مذاکرات هستهای بین جمهوری اسلامی ایران و تروئیکای اروپایی (آلمان، فرانسه و انگلستان) محدود بود و تهران هنوز واشنگتن را به عنوان طرف رسمی مذاکرات قبول نداشت. لذا ایالات متحده در آن دوران سعی میکرد از طریق اهرم فشار آژانس بین المللی انرژی اتمی و نقش مدیر کل هیچ راه حل و راهکار دیپلماتیکی از طریق مذاکرات بین ایران و کشورهای اروپایی برای حصل و فصل پرونده فعالیت های هسته ای شکل نگیرد تا به روز آمریکا هم خود را به مذاکرت تحمیل کند. بعدا که ایالات متحده به عنوان طرف رسمی و اصلی ایران وارد پروسه مذاکرت هسته ای شد به تدریج شاهد امکان توافق از مسیر دیپلماسی بودیم که نهایتا منجر به خلق برجام شد. در این دوره جدید وظیفه آژانس بینالمللی انرژی اتمی و نیز مدیرکل آژانس تغییر پیدا کرد و به جای اهرم فشار بر ایران، این بار به عنوان مهره ای در قالب راستی آزمایی فعالیتهای هستهای ایران ایفای نقش کرد.
اما اکنون چه اتفاقی افتاده است که معتقد به تغییر نقش مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی از حوزه فنی به سیاسی و دیپلماتیک هستید. هرچند که من هم معتقدم نقش سیاسی و دیپلماتیک مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی لزوماً نقشی منفی و مخرب نیست؟
در حال حاضر موضوع پرونده فعالیتهای هستهای ایران در نتیجه تنشها، اختلافات، چالش ها و موانعی که در دوره ترامپ برای برجام شکل گرفت سبب شده است که طرفین دوباره برای رسیدن به نقطه اول چند مرحله را پشت سر بگذارند. در این مراحل آژانس بینالمللی انرژی اتمی علاوه بر نقش فنی میتواند یک مکمل دیپلماتیک برای ایجاد ثبات در شرایط و تسهیل کننده مذاکرات باشد.
به مراحلی برای بازگشت به قبل در برجام اشاره داشتید. این مراحل چیست؟
اولین مرحله تلاش های طرفین برای جلوگیری از تصاعد بحران است. در این مرحله وظیفه آژانس بینالمللی انرژی اتمی بسیار مهم است. چون میتواند ذیل ورود فنی به مباحث، برای خود حداقلی از چارچوب های دیپلماتیک را هم تعریف کند. در این صورت آژانس می تواند نقش جدی در جلوگیری از تصاعد بحران در پرونده فعالیتهای هستهای ایران، هم در قالب فنی و هم در قالب سیاسی و دیپلماتیک داشته باشد. پیرو این نکته سفر شب گذشته (دوشنبه شب) گروسی به ایران با هدف انجام مذاکرات و احتمالاً توافق جدید می تواند گام موثری در این مسیر باشد. یعنی گروسی در این سفر با انجام مذاکرات و انعقاد توافق مجدد احتمالی از الان چراغ سبز ایران را برای اعضای ۱+۴ در هشتم آذر ماه روشن کند. لذا نه تنها نقش سیاسی و دیپلماتیک و نقش فنی مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی با هم منافاتی ندارد، بلکه میتواند مکمل هم باشند و به عنوان هماهنگ کننده و تسهیل کننده مذاکرات هسته ای در چارچوب بخشی از یک دیپلماسی عمومی با هدف ایجاد فضای روانی لازم برای آغاز دور هفتم مذاکرات هستهای از ۸ آذر/ ۲۹ نوامبر در وین عمل کند.
به روشن کردن چراغ سبز ایران از طریق رافائل گروسی با سفر شب گذشته (دوشنبه شب) وی به ایران اشاره کردید. مشخصا مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی چگونه می تواند در نقش سیاسی و دیپلماتیک خود چراغ سبز تهران را برای اعضای ۱+۴ روشن کند؟
روشن کردن چراغ سبز تهران برای اعضای ۱+۴ اینگونه خواهد بود که احتمالا طی مذاکرات امروز سه شنبه شاهد توافق مجددی بین آژانس بین المللی انرژی اتمی و سازمان انرژی اتمی باشیم. این توافق نشان خواهد داد در صورتی که از مذاکرات هشتم آذر به بعد حداقل نتیجه ای به اسم تعلیق ساختار تحریم ها به دست آید، ایران هم در مقابل حاضر خواهد شد توافق خود را با آژانس اجرایی کند. مقدمات این توافق میتواند در پروسه گفت وگوهای امروز رافائل گروسی با حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه و همچنین محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی منعقد شود.
اساس، بن مایه و محتوای این توافق احتمالی مد نظر شما چیست؟
برای مثلا ایران در سایه توافق احتمالی می تواند این تعهد را بدهد که فعالیتهای هستهای خود را مبتنی بر مصوبه مجلس موسوم به اقدام راهبردی برای لغو تحریمها در همین حد نگه دارد و در کنار آن بخشی از نظارتها را می پذیرد تا توافق امروز منعقد شود، اما نکته مهم اینجاست که عملیاتی کردن و اجرایی شدن بند ها و مصوبات این توافق احتمالی امروز از جانب تهران موکول خواهد شد به نتایج مذاکرات هشتم آذرماه در وین. اگر نهایتا نتیجه دور هفتم مذاکرات تعلیق بخشی از تحریم ها بود که ایران هم توافق خود را عملیاتی می کند. در کنار آن تا هشتم آذر ماه اتفاق دیگری هم لازم است که روی دهد و آن هم نوع گزارش رافائل گروسی به عنوان مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در نشست شورای حکام آژانس است. باید دید این گزارش با چه ادبیاتی و با چه لحنی در خصوص فعالیت هاس هسته ای ایران نگاشته خواهد شد و واکنش اعضای شورای حکام به این گزارش چه خواهد بود. اگر گزارش مثبت باشد که بستر مناسبتری برای مذاکرات فراهم می کند، در غیر این صورت احتمالا مذاکرات به بن بست خواهد رسید. اینجاست که مجددا تاکید می کنم می توان نقشی سیاسی و دیپلماتیک را برای مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی تصور کرد مبنی بر اینکه نوع گزارشات مدیرکل نقش تعیینکننده ای در سمت و سودهی به روند مذاکرات هشتم آذرماه در وین خواهد داشت. در نهایت به مذاکرات هشتم آذر می رسیم. در آنجا هم باید دید که واکنش ایالات متحده آمریکا نسبت به همکاری ها و نوع مناسبات جمهوری اسلامی ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی چیست؛ اگر آمریکا بپذیرد که در گام نخست بخشی از تحریمهای خود را در قبال ایران به حالت تعلیق در آورد به نظر من گام اساسی در رسیدن به توافق برداشته خواهد شد. البته جا دارد که تاکید کنم هیچ کدام از طرفین، نه جمهوری اسلامی ایران، نه آمریکا، نه اروپا و نه روسیه و چین نباید خواستههای حداکثری خود را در مذاکرات ۸ آذر مطرح کنند. چون اولا که بی شک همه طرفها از خواستههای حداکثری همدیگر اطلاع دارند. در ثانی مطالبات حداکثری به معنای شکست مذاکره خواهد بود. لذا باید با یک گارد باز و با حداقل درخواست ها دور هفتم مذاکرات وین از هشتم آذر شکل بگیرد تا شاهد یک گفت وگوی سازنده و مثبت برای رسیدن به توافق باشیم.
۳ شهریور ۹۹/ ۲۴ آگوست ۲۰۲۰ و هم چنین ۲۰ شهریور سال جاری/ ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۱ بود که شاهد سفر رافائل گروسی به ایران بودیم که هر دو سفر در بازه های معنادار زمانی با هدف امتیازگیری از ایران شکل گرفت، کما اینکه سفر شب گذشته مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ایران هم در آستانه مذاکرات ۸ آذر صورت پذیرفت. در خصوص زمانبندی این سفرها هم دو سناریوی متفاوت و متضاد وجود دارد. از یک طرف درخواست آژانس برای سفر به ایران در یک مقاطع خاص زمانی است و از طرف دیگر پذیرش این درخواست و اجازه سفر به ایران از جانب تهران در برخی از برهه های زمانی است. حال اگر بخواهیم از طرف جمهوری اسلامی این مسئله را بررسی کنیم به نظر شما چرا تهران و مشخصا دولت رئیسی در این مقطع زمانی و درست در آستانه دور هفتم مذاکرات وین اجازه سفر به گروسی برای حضور در ایران را داده است؟ آیا این زمانبندی حضور مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی هم از جانب ایران معنادار است؟ آیا دولت رئیسی می خواهد پیام خاص و یا سیگنالی را برای مذاکرات هشتم آذر بفرستد؟
متاسفانه واقعیت این است که در طرف ایرانی نوعی استغنای بیش از حد در خصوص مذاکرات برجامی به خصوص در دولت رئیسی شکل گرفت که متاسفانه بخش عمده آثار زیانبار آن متوجه خود جمهوری اسلامی شد. البته در این بین امکان دارد که تهران با برخی تحلیل ها و ارائه چند مسئله این آثار زیانبار را در سایه استغنای شدید مذاکرات توجیه کند. کما اینکه با مسائلی نظیر تداوم تحریم، تشدید سیاست فشار حداکثری، از آن مهمتر نقش آفرینی عوامل منفی و مخرب که من به آن عوامل «آشوب ساز» می گویم که بیشتر ناظر به اقدامات رژیمصهیونیستی است و یا طرح برخی ادعاهای خارج از موضوع هستهای ایران، سبب شکل گیری نوعی استغنای بیش از حد در تهران پیرامون مسئله مذاکرات برجامی شد. در سایه این استغنای بیش از حد جمهوری اسلامی از مذاکرات ما شاهد آن هستیم که بعد از چند ماه درخواست مذاکره از تهران نهایتاً دولت رئیسی عنوان داشت که از هشتم آذر ماه/ ۲۹ نوامبر دور هفتم مذاکرات را در وین آغاز می کند. ولی واقعیت آن است که در سایه این استغنای بیش از حد و این تاخیر بی مورد ما نهایتا با وقت کشی و فرصت سوزی آغاز دور هفتم مذاکرات برجامی را در وین عملیاتی کردیم. در حالی که حداقلش من دستاوردی برای این فرصت سوزی های چند ماهه ایران به خصوص در دولت رئیسی برای آغاز مذاکرات نمی بینم. واقعا هیچ دلیلی برای توجیه این میزان از تاخیر و وقت کشی در آغاز مذاکرات وجود نداشته و ندارد، به خصوص آنکه اکنون هم بعد از چند ماه فرصت سوزی در مواضع دستگاه سیاست خارجی دولت رئیسی هیچ دلیلی برای وجود یک نگاه منطقی، درست و واقع بینانه که حاکی از برنامهریزی دولت سیزدهم برای مدیریت روند مذاکرات پیش رو باشد وجود ندارد. یعنی دولت رئیسی پس از چند ماه فرصت سوزی که با فشار غرب وارد مذاکره میشود هنوز نتوانسته است برنامه دقیق، منسجم و عملیاتی برای مذاکرات داشته باشد. این در حالی است که در تمام این مدت کانون فشار تحریمها به طور مستقیم بر دوش مردم ایران بوده است. حتی دولت رئیسی هم مجبور شده است بودجه ۱۴۰۱ را به صورت یک بودجه تحریمی ببندد؛ حداقل پیش نویس بودجه سال آینده از سوی دولت رئیسی به صورت بودجه تحریمی و انقباضی بسته شده است. با این وجود اجازه تهران برای سفر رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران در آستانه مذاکرات هشتم آذر می تواند نقطه عطفی در تصمیم گیری های دولت برای اجرای یک روند منطقی و واقع بینانه در راستای مدیریت شرایط داخلی و همچنین سیاست خارجی تلقی شود. چون سفر گروسی در آستانه دور هفتم مذاکرات وین و قبل از آن نشست شورای حکام اژانس می تواند سیگنال مثبتی را از جانب تهران برای اعضای ۱+۴ ارسال کند. هم چنانی که در سفر شهریور ماه رافائل گروسی و انجام توافق آژانس با سازمان انرژی اتمی این سیگنال مثبت به شورای حکام ارسال شد و شورا هم واکنش مثبتی نسبت به توافق داشت. چون توافق شهریور ماه مانع از صدور قطعنامه احتمالی شورای حکام علیه برنامه فعالیتهای هستهای ایران شد.
روی دستور کار سفر جدید گروسی به ایران تمرکز کنیم که به نظر می رسد مشابه دستور کار قبلی وی در سفر به تهران باشد. اگر چه در محافل سیاسی و رسانه ای داخلی و خارج اهداف متعددی برای حضور مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران مطرح شده است، اما این سفر در حالی انجام میشود که آژانس بر خلاف متن توافق و بیانیه مشترک با سازمان انرژی اتمی ایران در ۲۱ شهریور/ ۱۲ سپتامبر مدام بر خواسته خود یعنی دسترسی بازرسان به مجتمع یا کارگاه ساخت قطعات سانتریفیوژ تسای کرج اصرار دارد. در همین رابطه مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی دیشب در حالی به تهران سفر کرد که آژانس چهارشنبه گذشته در جدیدترین گزارش خود خبر داد ایران به رغم تعهداتش در برجام از محدودیت های توافق هسته ای از جمله سطح غنی سازی اورانیوم و ذخایر اورانیوم غنی شده عبور کرده است. در این گزارش آژانس همچنین به سایت هسته ای تسای کرج اشاره شد که آژانس قادر به نصب دوربین های جایگزین در این مجتمع هسته ای نیست تا بتواند مطمئن شود که آیا تولید لوله های روتور سانتریفیوژ در آن از سر گرفته شده است یا خیر. مضافاً اینکه وال استریت ژورنال در گزارش ۲۵ آبان/ ۱۶ نوامبر خود ادعا کرد که ایران تولید سانتریفوژهای پیشرفته را در یک سایت هستهای فوق محرمانه که احتمالا منظورش همین مجتمع تسای کرج بوده از سر گرفته است. چون در این گزارش قید شده تولید تجهیزات سانتریفیوژهای پیشرفته را در مکانی از سر گرفته که آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل ماههاست قادر به نظارت یا دسترسی به آن نیست. پس مشخصا می توان گفت که این بار رافائل گروسی صرفاً برای رسیدن به توافقی در خصوص اجازه دسترسی به بازرسان برای نصیب دوربین در مجتمع تسای کرج و همچنین راستی آزمایی در رابطه با استفاده از نسل جدید سانتریفیوژها به ایران سفر کرده است؟
من معتقدم که به هیچ وجه نباید روابط جمهوری اسلامی ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی با روابط حال حاضر تهران - واشنگتن مقایسه شود. چون به رغم آنکه آژانس و شخص رافائل گروسی، هم در دولت دونالد ترامپ و هم در دولت جو بایدن به شدت از جانب کاخ سفید تحت فشار سیاسی و دیپلماتیک قرار گرفته است تا نقش مخربی در پرونده فعالیتهای هستهای ایران داشته باشد ولی به طور معمول حجم گزارشها مثبت آژانس نسبت به گزارشات منفی برتری داشته است. یعنی رفتار حرفهای، تخصصی و فنی آژانس بر مواضع سیاسیش می چربد، به ویژه که آژانس در دوران سیاست فشار حداکثری دونالد ترامپ در زمین آمریکایی ها بازی نکرد. لذا با چنین رویکرد مثبتی من معتقدم برای کاهش تنش حال حاضر جمهوری اسلامی ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی در خصوص مجتمع تسای کرج یا هر مسئله دیگری باید بیش از پیش از رفتار سیاسی به سمت رفتار حرفه ای، تخصصی و فنی از جانب هر دو طرف حرکت کنیم.
اما این سیاسی کاری ها بیشتر متوجه ایران است یا آژانس؟
مهم نیست کدام طرف بیشتر سیاسی کاری داشته است، مهم آن است که از این به بعد باید چگونه رفتار کنیم. من در پاسخ به سوالات قبلی اشاره کردم اولین مرحله در شرایط کنونی تلاش طرفین برای جلوگیری از تصاعد تنش است. در این بین آژانس بین المللی انرژی اتمی و شخص رافائل گروسی نقش قابل توجهی در عدم تصاعد تنشها دارد. ضمن اینکه قطعاً سیاسی کاری می تواند به همان عوامل آشوب ساز با محوریت رژیم صهیونیستی در حساس کردن پرونده هسته ای ایران کمک شایانی بکند، آن هم در شرایطی که ایران هیچگاه به دنبال ساخت بمب هستهای نبوده است. اگر در داخل کشور برخی شخصیت ها، احزاب، جریانات سیاسی و رسانهها معتقد به ساخت بمب هستند دچار اشتباه راهبردی شده اند. چون اکنون برخی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به عنوان همسایگان ایران در سایه ورود فناوری های هسته ای از دیگر کشورها به راحتی توانستهاند ظرفیت تولید برق از نیروگاه های اتمی خود را افزایش دهند به گونه ای که ظرفیت تولید برق هستهای ایران، علیرغم تمام جنجال ها و حواشی ها در خصوص توان اتمی ما به هیچ وجه قابل قیاس با این کشورها نیست، اما در عین حال این کشورها در حوزه دفاعی و نظامی از ایران عقب هستند. با این وجود و در چنین شرایطی اگر قرار باشد که ایران به سمت ساخت بمب هستهای برود بی شک این کشورها هم دست روی دست نمی گذارند و آنها هم به واسطه استفاده از صنعت هسته ای وارداتی از دیگر کشورها به سمت ساخت سلاح هستهای پیش خواهند رفت و این گونه یک رقابت تسلیحاتی اتمی در منطقه حساس و بحران زده خاورمیانه شکل خواهد گرفت که می تواند به عنوان نقطه عطف و برگشت ناپذیری در تصاعد بحران در غرب آسیا عمل کند، به خصوص آنکه در این شرایط شاهد جولان ایدئولوژی های افراطی در خاورمیانه هستیم و جنگ های نیابتی هم کماکان فعال است. در این صورت اگر پای رقابتهای تسلیحات هستهای به خاورمیانه باز شود شک نکنید که جمهوری اسلامی ایران بزرگ ترین بازنده این رقابت خواهد بود، آن هم کشوری که همواره داعیه افزایش صلح، ثبات و امنیت در خاورمیانه را داشته و دارد.
تهدید به توافق از جانب برخی از اعضای ۱+۴ به خصوص فرانسه و در کنارش آمریکایی ها چگونه ارزیابی می کنید. ژان ایو لودریان، وزیر امور خارجه فرانسه در گفتوگوی جمعه گذشته خود با لوموند مدعی شد در صورتی که دور هفتم مذاکرات هستهای غیرمستقیم میان ایران، آمریکا و ۱+۴ در برجام بی نتیجه بماند، پاریس توافق هستهای را پوچ محسوب خواهد کرد. در عین حال لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا در سخنرانی خود در نشست امنیتی سالیانه منامه تأکید کرد که واشنگتن برای حل مسئله هستهای ایران به دیپلماسی پایبند است، اما اگر تهران نخواهد مشارکت جدی در این روند داشته باشد، همه گزینهها برای حفظ امنیت ایالات متحده روی میز است. این در حالی است که برخی از کارشناسان معتقدند دولت رئیسی با پیش شرطهای مدنظرش عملاً افق چندان روشنی برای حصول توافق و اثربخشی مذاکرات ترسیم نکرده است؟
در پاسخ به این سوالتان باید مصاحبه ها و یا مواضع دیپلماتیک برخی از دیپلمات ها و شخصیت های سیاسی را از واقعیت های میز مذاکره جدا کرد. من همواره عنوان کرده ام که برجام یک «حد مقدور» بود لذا احیای برجام هم یک «حد مقدور» است. مضافا به هیچ وجه منطقی نیست که یک طرف مذاکره ساکت بنشیند که خواستهها، مواضع و مطالبات طرف مقابل را بی چون و چرا بپذیرند و آن را امضاء کند. همانگونه که دولت رئیسی و جمهوری اسلامی ایران خواسته ها و پیش شرط هایی برای احیای مذاکرات دارند، طرف مقابل هم انتظاراتی برای لغو تحریم ها دارد. پس باید به دنبال یک توافق حد مقدور بود. پیرو نکته مذکور من معتقدم صرف اینکه تحریم ها برداشته شود و فناوری هستهای و غنیسازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی ایران توسط دیگر کشورها به خصوص آمریکا و اعضای ۱+۴ به رسمیت شناخته شود برای حصول توافق حد مقدور کافی است، اما در ادامه برای پایداری هرچه بیشتر توافق باید اقدامات مکمل دیگری انجام شود. چون در دنیای امروز عملاً پایداری یک توافق به رفتارهای بعدی طرف ها گره خورده است.
با این وصف باید پرسید که تهران – واشنگتن در این گسل فعلی که میانجی ناپذیر جلوه می کند توان رسیدن به توافق حد مقدور را دارند. چون بی شک اعضای ۱+۴ طرفهای حاشیه ای برجام هستند. احیای توافق هستهای در گرو مذاکره تهران با آمریکا ممکن است؟
باید بدانیم که برای حصول توافق کافی است جمهوری اسلامی ایران به دو واقعیت پی ببرد. اول این که طرف اصلی مذاکرات و مهره کلیدی در لغو تحریم ها فقط و فقط ایالات متحده آمریکاست، نه هیچ کشور دیگری. دوم آنکه اگر تهران به این اطمینان برسد که هدف دولت بایدن از بازگشت به برجام استفاده از مکانیسم ماشه نیست کفایت می کند که توافقی بین طرفین ایجاد شود. این توافق نقطه شروع است، نه نقطه پایان؛ در ادامه طرف ها می توانند بقیه موارد اختلافی را حل و فصل کنند.
آیا منظورتان از توافق حد مقدور همان «توافق موقت» است. چون چهارشنبه هفته گذشته بود که پایگاه آکسیوس مدعی شد که جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در گفت و گویی با ایال هولاتا، همتای اسرائیلی خود به دنبال اجرای ایده توافق موقت با ایران با هدف خرید زمان بیشتر در مذاکرات هستهای هستند. طبق گفته مقامهای آمریکایی، ایده مطرح شده از سوی سالیوان این بود که واشنگتن و متحدانش در ازای توقف موقت بخشهایی از برنامه هستهای خود، امکان آزادسازی بخشهایی از داراییهای مسدود شده ایران را فراهم خواهند کرد و یا اینکه برای مبادلات کالاهای بشردوستانه، معافیتهای تحریمی صادر خواهند کرد. البته در بخشی از این گزارش آمده است که طرح توافق موقت با ایران، طرحی موقت است و موضع دولت بایدن کماکان اصرار بر احیای کامل برجام است. ضمن اینکه یک مقام اسرائیلی در گفت وگو با اکسیوس عنوان داشت که تل آویو هم با این پیشنهاد موافق نبوده و معتقد است هر توافق موقت با ایران به توافقی دائمی تبدیل خواهد شد که به ایران اجازه خواهد داد زیرساختهای هستهای و ذخایر اورانیوم خودش را حفظ کند. با این وصف برخی از کارشناسان، تحلیلگران ناظران امر معتقدند توافق موقت یک تله و دام دیپلماتیک برای جمهوری اسلامی ایران است. آیا شما توافق موقت را یک دام دیپلماتیک برای تهران می دانید یا یک فرصت؟
به نظر من هر توافقی که زمانبندی لازم را داشته باشد قابل دفاع است. من نمی گویم توافق موقت یک فرصت طلایی است، اما بی شک یک توافق حداقلی و موقت با زمانبندی مشخص از بی توافقی و بلاتکلیفی بهتر است.
ولی جایگاه چنین توافقی (توافق موفقت) در ساختار توافق هستهای کجاست. چرا که به نظر می رسد توافق موقت می تواند اجرای دوباره داوطلبانه پروتکل الحاقی و پذیرش نظارتهای بیشتر آژانس، توقف تولید اورانیوم فلزی، توقف غنیسازی ۲۰ درصد و ۶۰ درصدی، عدم استفاده از نسل جدید سانتریفیوژها و ... را به ایران تحمیل کند و تهران در ازای آن نهایتاً امتیازاتی مانند آزادسازی بخشهایی از داراییهای مسدود شده و یا صدور معافیت های تحریمی برای مبادلات کالاهای بشردوستانه دریافت می کند که در ادامه می تواند با تحریم های فرابرجامی و فراهسته ای در قالب تحریم موشکی و یا منطقه ای ایران دوباره علیه تهران به مرحله اجرا درآید؟
توافق موقت می تواند فرصتی را به صورت نسبی برای عملیاتی کردن یک توافق کامل، جامع و پایدار ایجاد کند. همان گونه که عنوان داشتم اگر توافق موقت بر اساس یک پروسه زمانبندی شده دقیق در دستور کار قرار گیرد یک توافق قابل دفاع است. ضمن اینکه بعد از توافق موقت شاهد ثبات و آرامش فضای روانی و نوعی آتشبس بین طرفین خواهیم بود. چون حتی در صورت توافق موقت ایران مجبور است توان هستهای خود را بیش از این پیش نبرد و بازرسی ها را بپذیرد. در طرف مقابل هم لغو تحریم ها در دستور کار قرار گیرد. اینها به عنوان مَلات و مواد اولیه حصول یک توافق موقت اولیه کافی است. پس توافق موقت به معنای دام دیپلماتیک نیست که در سایه آن ایران سوخت ۲۰ درصد، ۶۰ درصد و یا اورانیوم فلزی خود را بفروشد و یا به اجبار از کشور خارج کند. اینها در قالب توافق موقت قابل ارزیابی نیست. چون توافق موقت فقط در زمانی که آتشبس شکل بگیرد قابلیت اجرایی شدن دارد.
نظر شما :