واقعیت ها و وضعیتی که باید درک شود
چالش های امپراطور شدن ایران
نویسنده: جیمز هولمز (James Holmes)
دیپلماسی ایرانی: ایران به هیچ عنوان در جایگاه یک هژمون منطقه ای قرار ندارد. ایران معاصر، ایران زمان امپراطوری پارس نیست و منابع اقتصادی و نظامی لازم برای تبدیل شدن به یک هژمون را ندارد. بدون چنین ظرفیتی، ایران فرصت اندکی برای تحت فشار گذاشتن سایر کشورها و وادار کردن آنان به همراهی با تهران و پیروی از خود را دارد. به بیان دیگر، چشماندازهای یک امپراطوری ایرانی بسیار تیره و تار است. با بررسی منطقه از نگاه ایران این ادعا ثابت میشود.
در جنوب، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس هستند که هیچ یک از اعضای عرب سنی آن نمیتوانند بهتنهایی در برابر ایران مقاومت کنند. با این حال، این کشورها در مجموع دارای قدرت نظامی چشمگیری هستند که از طریق ثروت نفتی تامین مالی میشود و برخلاف ایران تحت تحریم اقتصادی هم نیستند. تا زمانی که اعضا کنار یکدیگر بایستند، شورای همکاری خلیج فارس رقیبی قدرتمند برای ایران است.
حتی اگر تمام تحریمها همین امروز برداشته شوند، دههها طول خواهد کشید تا جمهوری اسلامی بتواند اقتصادش را احیا کند و با جمعآوری ثروت ملی و تبدیل آن به قدرت نظامی و نفوذ دیپلماتیک، در برابر این اتحاد عربی پایدار بایستد. تردیدهای بسیاری درباره ظرفیت تهران برای ارعاب و تسلیم کشورهای شورای همکاری خلیج فارس وجود دارد.
در شمال شرق ایران، کشورهای آسیای میانه و در جنوب غربی آن، پاکستان و هند واقع شدهاند. افغانستان و همسایگانش در بهترین حالت از لحاظ راهبردی بیاثر هستند. اگر تهران بخواهد با این کشورها متحد شود، چنین متحدانی به جای اینکه یک دارایی راهبردی برای ایران باشند در واقع وبال تهران خواهند بود.
شرایط جغرافیایی و نظامی پاکستان، یعنی موقعیت جغرافیایی آن در دریای عرب و در امتداد تنگه هرمز و همچنین زرادخانههای هستهای این کشور، اسلام آباد را به شریکی پایدارتر برای تهران تبدیل کرده است. با این حال، این عوامل برای نزدیک کردن ایران شیعه و پاکستان سنی و تحکیم پیوند این دو کشور بسیار شکننده و ضعیف هستند. مهمتر اینکه، هند هژمون جنوب آسیا است و از لحاظ معیارهای دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی بر ایران برتری دارد. این ایده که دهلی نو تسلیم اراده تهران شود یا به اتحاد ضدغربی تهران بپیوندد، خیالی بیش نیست. بنابراین، تسخیر کشورهای همسایه یا تشکیل هر گونه اتحاد جدی توسط جمهوری اسلامی واقعبینانه و عملی نیست.
با نگاه دوباره به نقشه از سواحل آمریکا میتوان مشاهده کرد که منطقه اقیانوس هند، برخلاف غرب اروپا و شرق آسیا، عرصهای دورافتاده و غیرقابل دسترسی است. مناطق غرب اروپا و شرق آسیا مناطقی حیاتی هستند که از طریق آنها قدرتهای متخاصم میتوانند مسیرهای مستقیم و بدون مانعی برای رسیدن به مناطق حیاتی آمریکا بیابند. نیروهای ایرانی، در مقایسه با نیروهای مستقر در اروپا یا خاور دور، باید برای دسترسی به این مناطق مسیر طولانیتری را طی کنند. بهعلاوه، جغرافیای دریانوردی آنها را مجبور خواهد کرد برای خروج یا ورود دوباره به اقیانوس هند از گلوگاههای دریایی عبور کنند و برای برخی از دشمنان مخالفت با عبور از تنگهها یا آبراهههای باریک امری ساده است.
البته ایران ظرفیت چشمگیری برای شیطنت دارد و به وضوح از تحریک «شیطان بزرگ» لذت میبرد. ایران برای تحریک آمریکا گزینههایی دارد. مثلا، تهران احتمالا با گذشت زمان یک زرادخانه هستهای متوسط ایجاد خواهد کرد. این تسلیحات میتواند راهبرد آمریکا در مناطق حیاتیاش در جنوب آسیا را بهشکل چشمگیری تغییر دهد.
اتحادسازی و شکستن اتحادها، گزینه دیگر ایران است. تهران میتواند با مخالفان سلطه آمریکا، به ویژه چین و روسیه، متحد شود و هنگامی که واشنگتن ترجیح میدهد به رقابت قدرتهای بزرگ در منطقه هند – اقیانوسیه و آتلانتیک بپردازد، نیروهای آمریکایی را در خاورمیانه زمینگیر کند. ایران میتواند همانند تمام این سالها غرب را علیه خودش دچار شکاف و چنددستگی کند.
ایران قطعا دردسرساز است اما در خلیح فارس نه شرایط سال 1914 و نه شرایط سال 1939 حاکم نیست. اگر ایران میتوانست حتی مانع کوچکی در دسترسی آمریکا به خلیج فارس ایجاد کند، این برای تهران یک مزیت راهبردی بود.
اگر واشنگتن از اعزام نیروی دریایی به منطقه خلیج فارس یا مناطق نزدیک به آن خودداری میکرد، تهران میتوانست تلاشهای آمریکا برای توان افکنی را از مسیر خارج کند؛ تعهدات آمریکا در برابر همسایگان ایران را بیاعتبار کند؛ و از این طریق آزادی لازم برای رسیدن به قدرت و نفوذ مورد نظر رهبران روحانی ایران را به دست آورد.
راهبرد مفید برای رویارویی با یک ایران دردسرساز اما نه بسیار قدرتمند چیست؟ بهترین راهبرد برای واشنگتن ادامه دادن به نقشآفرینی فعال در مدیریت رویدادهای جنوب آسیا و خلیج فارس است. واشنگتن باید اتحادهای منطقهایاش را حفظ کند و به متحدانی که در زمان کشمکش به نیروهای دریایی آمریکا اجازه دسترسی به مناطق حیاتی را میدهند، کمک کند. همزمان، آمریکا باید چینش اولویتهایش را تغییر دهد. از سوی ایران هیچ تهدید مستقیم یا فوری علیه نیمکره جنوبی وجود ندارد، اما هژمونهای مهمی در این منطقه وجود دارند که باید آنها و منافعشان را در اولویت گذاشت و برای این کار راهبرد مناطق حیاتی را حفظ کرد.
استراتژی، هنر و علم چینش و تقویت اولویتهاست. پنتاگون بهدرستی رقابت قدرتهای بزرگ را در راس فهرست اولویتهایش قرار داده است. چندان معقول نیست که منابع عظیمی را صرف تهدیدی دست دوم مانند ایران کنیم، بهویژه اگر به هزینههایی در پاسیفیک غربی، مدیترانه و اطراف اوراسیا منجر شود.
منبع: نشنال اینترست / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
این یادداشت صرفا برای آگاهی خوانندگان دیپلماسی ایرانی منتشر شده و انتشار آن به معنای تایید آن از سوی دیپلماسی ایرانی نیست.
نظر شما :