دولت رئیسی، نه به دنبال آغاز مذاکرات از نقطه صفر است و نه خواهان بازگشت به سیاست مذاکره ای دوران جلیلی
تنها راه حل پایان دادن به بن بست کنونی، ساختن بمب اتم است؟!
دیپلماسی ایرانی – شنبه هفته جاری بود که حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه در دیدار با خسرو ناظری، دبیر جدید سازمان همکاریهای اقتصادی اکو عنوان داشت که به زودی مذاکرت ایران با اعضای ۱+۴ آغاز خواهد شد. اگر چه بازه زمانی مشخصی برای این مذاکرات ذکر نشده است، اما به نظر می رسد که دولت رئیسی در حالی پا در مسیر مذاکره احیای برجام میگذارد که با چالش های قبلی دولت حسن روحانی در شش دور مذاکرات وین مواجه است؛ چالش هایی که هر کدام به نوبه خود باعث کندی و حتی توقف نشست وین برای احیای برجام شد. در این بین احتمالا تیم مذاکره کننده جدید با چالش مضاعف دیگری در خصوص نحوه ادامه مذاکرات مواجه باشد. چرا که به باور تهران باید مذاکرت جدید از نقطه صفر شروع شود، در مقابل ایالات متحده تاکید دارد که مذاکرات باید از همان نقطه پایان دور ششم وین ادامه یابد. اما به واقع دولت رئیسی سعی دارد دور جدید مذاکرات را از نقطه صفر آغاز کند و یا اینکه مذاکرات جدید ادامه مذاکرات قبلی در وین خواهد بود؟ پاسخ به این پرسش، محور گفتوگوی دیپلماسی ایرانی با احمد بخشایش اردستانی، نماینده مجلس نهم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، کارشناس مسائل بین الملل و پژوهشگر حوزه امنیت است که در ادامه از نظر می گذرانید:
طی شش دور مذاکرات وین در دولت حسن روحانی عملا پنج چالش بسیار مهم سبب کُندی مذاکرات و نهایتا مانع احیای برجام شدند؛ نخست عدم تضمین عملی آمریکا برای خارج نشدن مجدد از برجام است. چالش دوم گره نزدن مسائل فرابرجامی مانند توان موشکی، نفوذ منطقهای و ... به پرونده فعالیت های هسته ای و برجام، چالش سوم به لغو دائمی کلیه تحریم های مندرج در برجام باز می گردد. چهارمین چالش به گزاره «نخست آمریکا یا نخست ایران» در عمل به تعهدات باز می گردد و چالش پنجم هم معطوف به راستی آزمایی لغو تحریم هاست. حال افزون بر این چالش ها شاهد اضافه شدن چالش دیگری در خصوص نحوه آغاز مذاکرات در دولت رئیسی هستیم. اگر چه در جریان ملاقات شنبه هفته جاری خسرو ناظری، دبیرکل جدید سازمان همکاری اقتصادی(اکو) با حسین امیر عبداللهیان، وزیر امور خارجه عنوان شد که مذاکرات هستهای ایران با اعضای ۱+۴ به زودی آغاز میشود، اما به نظر میرسد که تهران سعی دارد در یک مکان جدید و با ادبیات جدید، مذاکرات را از نو در دستور کار قرار دهد، ولی در مقابل اعضای ۱+۴ به خصوص ایالات متحده آمریکا صراحتاً عنوان داشته اند که مذاکرات وین باید از همان نقطه پایان دور ششم آغاز شود، چنانی که ند پرایس، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در کنفرانس مطبوعاتی شنبه هفته جاری بر آن تاکید داشت. حال به باور شما مذاکرات ذیل نگاه تهران دوباره از ابتدا آغاز خواهد شد یا مطابق با خواست واشنگتن نقطه آغاز مذاکرات در دولت رئیسی همان نقطه پایان دوره ششم مذاکرات وین خواهد بود؟
پاسخ به این سوال شما در گرو میزان و شدت تاثیرگذاری شرایط و بحران های داخلی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. یعنی باید دید که تهران با توجه به وضعیت معیشتی، اقتصادی و دیگر ابعاد مانند ابعاد فرهنگی، اجتماعی و همچنین نظامی، امنیتی و دفاعی در چه وضعیتی قرار دارد؟ آیا دولت قادر به مدیریت و کنترل شرایط کنونی در داخل کشور و منطقه است یا خیر؟ اگر پاسخ به این سوال ها مثبت باشد قطعاً تهران مقاومت جدی برای ازسرگیری مذاکرات از پایان دور ششم خواهد داشت و سعی خواهد کرد که حداقل ۶ دور مذاکره پیشین را دوباره با طرف ها چکش کاری کند. اما اگر دولت رئیسی به نقطه ای برسد که تنها راه حل برون رفت از چالش های داخلی را بازگشت به میز مذاکره بداند اصرار چندانی برای آغاز مذاکرات از صفر نخواهد داشت و مطابق خواست و نگاه اعضای ۱+۴ و آمریکاییها سعی خواهد کرد نقطه آغاز مذاکرات را همان پایان دور ششم مذاکرات وین قرار دهد. البته نکته مهمی که باید عنوان داشت این است که می توان پیشفرض مطرح شده در پرسشتان را پیرامون نگاه دولت رئیسی برای بازگشت روند مذاکرت احیای برجام به نقطه صفر را زیر سوال برد، چون هیچ مدرک، دلیل، سند و حتی یک موضع گیری رسمی از سوی دولت سیزدهم، چه سیدابراهیم رئیسی، چه امیرعبداللهیان، چه شمخانی و ... وجود ندارد که بر اساس آن استدلال شود که دولت جدید در ایران سعی در بازگشت مذاکرت به نقطه صفر را دارد. این یک احتمال است، شاید هم پیرو پیشفرض شما دولت رئیسی در تلاش است مذاکرت را از نقطه صفر آغاز کند. البته در این بین تفاوتی هم وجود ندارد که مذاکرات از پایان دور ششم وین آغاز شود و یا اینکه مذاکرات دوباره از نو در دستور کار قرار گیرد، چون به هر حال مو به موی توافقاتی که در این شش دور مذاکره دولت حسن روحانی با حضور تیم سید عباس عراقچی در وین حاصل گردید با موافقت حاکمیت و همچنین نظارت جدی مجلس یازدهم پی گرفته شده است. بنابراین نکته، ابهام و یا چالشی در این میان وجود ندارد که دولت رئیسی بخواهد مذاکرات را به نقطه صفر بازگرداند تا در خصوص آنها چکش کاری انجام دهد. به همین دلیل من معتقدم که دولت رئیسی و تیم مذاکره کننده جدید سعی دارد مذاکرات از همان پایان دور ششم وین پی بگیرد. مضافا بر اساس گفته های صریح رهبری، چه قبل از آغاز روند مذاکرت احیای برجام در وین و چه حین انجام این شش دور مذاکره، خطوط قرمز ایران برای مذاکرات مشخص شد و تیم مذاکره کننده هم سعی کرد در این شش دور مذاکره این خطوط قرمز نظام را برخلاف مذاکرات دوره برجام در سال ۹۴ پیاده کند. بنابراین آنچه که در این شش دور مذاکره مورد ارزیابی، بحث، بررسی و گفت وگوی ایران با اعضای ۱+۴ و آمریکا مذاکره قرار گرفته است منافاتی با سیاستهای دولت رئیسی ندارد، چرا که اساساً این شش دور مذاکره بر مبنای نگاه دولت روحانی پیش نرفته است، بلکه با چراغ سبز نظام و مبتنی بر خواست و اراده حاکمیت بوده است، مگر اینکه دولت رئیسی بخواهد در ظاهر امر و برای پاسخگویی به افکار عمومی داخلی اینگونه القا کند که مذاکراتی جدید و متفاوتی از مذاکرات دوره روحانی شکل گرفته است تا اصولگرایان و دولت رئیسی متهم به استاندارد دوگانه در برابر مذاکره برای احیای برجام نشوند که مذاکره برای احیای برجام در دولت حسن روحانی بد بود، اما در دولت رئیسی مثبت است.
با این حال به دنبال گفت وگوهای ۲۲ مهرماه انریکه مورا، معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با علی باقری کنی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه در سفر به ایران پیرامون ازسرگیری مذاکرات وین به درخواست ایران قرار شد که دو طرف یعنی جمهوری اسلامی و اتحادیه اروپا، مشخصا پنج شنبه ۲۹ مهر در بروکسل نشستی دوجانبه داشته باشند تا موضوع ازسرگیری مذاکرات را بیشتر بررسی کنند که در سایه مخالفت های ایالات متحده و اروپایی ها نهایتا نشست مد نظر تهران در پایتخت بلژیک برگزار نشد. اما نکته بسیار مهمی که ذیل درخواست ایران برای برگزاری نشست در بروکسل وجود داشت این است که به نظر می رسد با این درخواست، تهران دوباره به خط مشی های سیاست خارجی سعید جلیلی در دوران مذاکرات بازگشته است که حتی در خصوص مکان مذاکره هم باید مذاکره صورت گیرد. پیرو این گزاره آیا دولت سید ابراهیم رئیسی، وازت امور خارجه با سکانداری حسین امیرعبداللهیان و تیم مذاکره کننده به ریاست علی باقری کنی هم به دنبال احیای همان سیاست خارجی شکست خورده سعید جلیلی هستند؟
من بسیار بعید می دانم که دولت سید ابراهیم رئیسی در شرایط کنونی و با جود بحرانها، چالشها و معضلات داخلی سعی داشته باشد که سیاست مذاکره ای دوره سعید جلیلی را تکرار کند.
چرا؟
چون اگر سید ابراهیم رئیسی به دنبال تکرار این سیاست بود که خود جلیلی را به عنوان وزیر امور خارجه یا دبیر شورای عالی امنیت ملی دولتش انتخاب میکرد و به دنبالش وی را مسئول مذاکرات قرار می داد، این در حالی است که نه تنها خبری از حضور جلیلی در دولت رئیسی نیست که حتی در پشت پرده شاهد اختلاف نظر جدی بین رئیسی و جلیلی بر سر نحوه پیگیری مذاکرات و چگونگی آغاز گفت وگوها برای احیای برجام هستیم. ضمن اینکه اقتضائات کنونی ۱۴۰۰ متفاوت از دولت محمود احمدی نژاد و حسن روحانی است. سایه سنگین چالش ها، مشکلات و بحرانهای داخلی یک وضعیت حساس را برای دولت سیزدهم رقم زده است که شاید حتی دولت جدید علیرغم میل باطنی مجبور باشد که گفت وگوهای احیای برجام را در دستور کار قرار دهد. به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم اقتصاد و معیشت تا اندازهای به تحولات دیپلماتیک به خصوص مذاکرات برجام ای گره خورده است. یعنی عملاً اقتصاد و معیشت به سیاست خارجی شرطی شده است. این مسئله ای است که دولت سید ابراهیم رئیسی و شخص رئیس جمهور به آن آگاهی دارد. لذا اگرچه در ظاهر برخی شعارها در خصوص افزایش تولید و تلاش برای ارتقاء توان داخلی مطرح میشود، اما همین دولت رئیسی نیم نگاه جدی هم به مذاکرات برای رفع تحریم ها دارد. پس به سوال قبلیتان باز میگردم که درخواست دولت رئیسی برای کشاندن مذاکرات به بروکسل و برگزاری نشست در پایتخت بلژیک نشانه و دالی بر بازگشت دولت سیزدهم به سیاست خارجی سعید جلیلی نیست، همچنانکه با توجه به این مشکلات و بحرانهای داخلی دولت جدید احتمالا اصراری هم برای بازگشت مذاکرات به نقطه صفر ندارد. چرا که این نوع نگاه های بسته در شرایط کنونی کشور تنها می تواند شرایط را به سود آمریکا و اسرائیل و برخلاف منافع جمهوری اسلامی ایران پیش ببرد.
چون جواب صریحی از حضرتعالی نگرفتم باز هم سوال قبلی خود را تکرار می کنم اگر به باور شما دولت رئیسی اصراری ندارد که مذاکرات از نقطه صفر آغاز شود چرا درخواستی برای برگزاری نشست با طرف های اروپایی در بروکسل را برای چکش کاری روند طی شده در شش دوره مذاکره وین مطرح کرد که اتفاقا این درخواست هم با مخالفت آمریکایی ها مواجه شد. این در حالی است که دیروز دوشنبه علی باقری کنی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه در توئیتی نوشت که فردا چهارشنبه قرار است که با هماهنگ کننده کمیسیون مشترک برجام در بروکسل ملاقات کند؛ ملاقاتی با هدف ادامه گفت وگوها درباره مذاکرات نتیجه محور ؟
اول اینکه من به صورت قاطع و صد در صدی این مسئله را رد نکردم که دولت رئیسی به دنبال از سرگیری مذاکرات از نقطه صفر نیست، شاید این احتمال وجود داشته باشد و برای آن دلایل به اهداف متعددی متصور باشیم، چنانی که من به برخی از آنها اشاره کردم، اما علیرغم نکته مذکور، درخواست دولت رئیسی برای برگزاری نشست با طرف های اروپایی در بروکسل لزوماً به معنای آن نیست که تهران در صدد است مذاکرات احیای برجام را از نقطه صفر آغاز کند، بلکه تلاش آن است ذیل این نشست یک گفتمان مشترک دیپلماتیک بین طرف ها شکل بگیرد. چون جمهوری اسلامی ایران و به خصوص دولت رئیسی صراحتا عنوان کرده است که به دنبال انجام مذاکره برای مذاکره نیست، مذاکره را به شرطی آغاز می کند که خروجی و دستاورد ملموس و مدنظر را برای تهران در پی داشته باشد. بنابراین احتمالاً درخواست تهران برای نشست بروکسل با هدف تبیین مسیر طی شده با هدف طراحی مسیر پیش روست. یعنی اگر ندانیم از کجا شروع کرده ایم و تا کجا ادامه دادهایم بی شک نمیتوانیم برای مذاکرات پیش رو هم دستور کار مشخصی داشته باشیم. افزون بر نکات یاد شده زمانی که جمهوری اسلامی ایران ذیل قانون مجلس یازدهم موسوم به اقدام راهبردی برای لغو تحریم ها بیش از ۱۵۰ کیلو اورانیوم ۲۰ درصد به دست آورده است، در کنارش آغاز غنی سازی اورانیوم ۶۰ درصد، بهکارگیری سانتریفیوژهای نسل جدید، شروع تولید اورانیوم فلزی و توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را در دستور کار قرار داده است دیگر نه مجبور است که برای تعیین محل مذاکره به مانند دوره جلیلی مذاکره کند و نه مجبور است که مذاکرات از نقطه صفر آغاز کند. واقعیت آن است که علیرغم برخی ادعاها و رونمایی از دستاوردهای هستهای در دولت محمود احمدینژاد هنوز ظرفیت اتمی ایران به نقطه قابل قبولی برای بازدارندگی نرسیده بود تا زمانی که غنی سازی ۲۰ درصد در دستور کار قرار گرفت. لذا سعید جلیلی در آن دوران سعی کرد با مذاکره بر سر محل مذاکره هم به اصطلاح برای جمهوری اسلامی ایران وقت بخرد تا بتواند ظرفیت هسته ای ایران را به یک نقطه بازدارنده در جهت افزایش قدرت چانهزنی دیپلماتیک برساند. اما اکنون شرایط کاملاً متفاوت است، همانگونه که اشاره کردم، نه تنها غنیسازی ۲۰ درصد، بلکه تولید اورانیوم فلزی و غنیسازی ۶۰ درصد را هم در دستور کار قرار داده ایم و در کنار آن پروتکل الحاقی را هم کنار گذاشته ایم. بنابراین ظرفیت هسته ای فعلی ما به نقطه قابل قبولی از لحاظ بازدارندگی، چه از نظر دیپلماتیک و چه از نظر دفاعی و امنیتی رسیده است.
همین جمله آخرتان مبنی بر اینکه ظرفیت هسته ای فعلی ما به نقطه قابل قبولی از لحاظ بازدارندگی رسیده است این پرسش را در ذهن مبتادر می کند که آیا منظور حضرتعالی تاکید ضمنی بر همان باور قبلیتان است. چون شما جزو آن دسته از کارشناسان و تحلیلگرانی هستید که همواره اعتقاد دارید ساخت بمب اتم تنها راه حل پایان دادن به زیادهخواهیهای طرف های غربی به خصوص ایالات متحده آمریکا در جریان مذاکرات است، چنانی که در مصاحبه های قبلی با دیپلماسی ایرانی عنوان داشته اید ساخت سلاح هستهای میتواند راه حل ایران برای برون رفت از چالش ها و مشکلات مربوط به برجام و فعالیتهای هستهای باشد. پیرو این نکته آیا تاخیر کنونی دولت سید ابراهیم رئیسی برای از سرگیری مذاکرات احیای برجام صرفا در جهت افزایش توان هستهای با هدف ارتقاء قدرت چانهزنی دیپلماتیک در جریان مذاکرات است یا آن گونه که برخی از گمانهزنیهای داخلی و به خصوص غربی عنوان می کنند در سایه این تاخیرها ایران سعی دارد به بمب اتم دست پیدا کند؟
ابتدا به ساکن باید گفت این مسائل جزو اسرار نظام است و من نمیدانم که آیا جمهوری اسلامی در سایه این تاخیرها به دنبال ساخت بمب هستهای است یا خیر؟ اگر چه بر اساس فتوای مقام معظم رهبری ساختن و داشتن بمب هستهای حرام شرعی است و کارگزاران نظام هم بر مبنای این فتوا تلاشی برای دستیابی به ساخت سلاح هسته ای ندارند، اما من به شخصه امیدوارم که دلیل تاخیرهای آغاز مذاکرات احیای برجام از سوی دولت رئیسی تلاش برای ساخت بمب هستهای باشد، چون من کماکان معتقدم که ساخت سلاح هستهای تنها راه حل جمهوری اسلامی ایران برای خروج از چالشها و بن بست های سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی مربوط به برجام و پرونده فعالیتهای هستهای است. تا زمانی که ایران به بمب هستهای دست پیدا نکند این چالش ها و مشکلات کمابیش و با شدت و ضعف در دوره ها و ادوار مختلف ادامه پیدا خواهد کرد. یعنی اینگونه نیست که این چالش ها با روی کار آمدن بایدن یا هر رئیس جمهور دیگری در آمریکا تمام شود، چنانی که پس از گذشت بیش از یک سال از عمر دولت بایدن این بحران حل نشد، بلکه آمریکا رویکرد جدیدی نسبت به ایران پیدا کرده است، همانگونه که اکنون ما با این رویکرد جدید دولت بایدن در قبال برجام و فعالیت هسته ای ایران مواجه هستیم و شرایط را پیچیده تر از گذشته کرده است. حتی اگر فردی به مراتب منعطف تر از بایدن مانند برنی سندرز هم رئیس جمهوری آمریکا شود باز آش همین آش است و کاسه همین کاسه. در آن سو و پیرو نکته فوق اکنون که دولت سیزدهم نیز به دنبال مذاکره است بی شک با چالش های متعددی در جریان مذاکرت و بعد از مذاکرت و حصول توافق احتمالی مواجه خواهد شد، همان گونه که دولت روحانی و دولت های قبلی یا آن مواجه شدند. لذا شرایط برای دولت رئیسی به گونه دیگری ادامه پیدا خواهد کرد که به معنای پایان چالش ها نیست. چون تنش و اختلافات با رویکردی دیگری ادامه پیدا خواهد کرد. پس باز هم تاکید می کنم برای برون رفت از این شرایط و خاتمه دادن به این فشارها ایران باید به سلاح هستهای دست پیدا کند. ضمن این که در تمام این سالها به خصوص از دورانی که جمهوری اسلامی ایران به شکل جدی در صدد ارتقای توان صلح آمیز هستهای بود تمام فشارهای سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، امنیتی، نظامی، دفاعی و حتی انسانی را به جان خرید. ما نباید فراموش کنیم که طی این سالها چه تعداد از دانشمندان و نخبگان هسته ای کشور توسط رژیم صهیونیستی با همکاری و حمایت دیگر سرویسهای جاسوسی منطقه ای و فرامنطقه ای به شهادت رسیدند. این در حالی است که ما ابزار ساخت بمب اتم را هم داریم، اما شاهدیم که نه بمب اتمی وجود دارد و به موازاتش بیشتر از دیگر کشورهای دارای بمب اتم مانند کره شمالی متحمل بالاترین و شدیدترین سطح تحریم های ایالات متحده آمریکا در جهان هستیم، به گونهای که حجم تحریم های اعمال شده علیه جمهوری اسلامی ایران به تنهایی بیش از کشورهایی چون کره شمالی، ونزوئلا، کوبا و ... است. بله شاید ساختن بمب هستهای برای ما از نظر اقتصادی و معیشتی هیچ سود و منفعتی نداشته باشد، اما قطعاً باعث بازدارندگی امنیتی، نظامی و دفاعی خواهد شد و زیادهخواهیهای غربیها به خصوص آمریکا در خصوص ایران پایان خواهد یافت. کاش ۲۰ سال تحریم هستهای ایران از تحریم فروش نفت تا تحریم کالاهای اساسی، کالاهای پزشکی، دارو و ... بر سر ساخت بمب اتم بود.
یعنی به باور شما تنها با ساخت بمب اتم است که تحریم ها از جانب مردم قابل تحمل می شود؟
اولا که من مخالف هرگونه فشار، چه از داخل و چه از بیرون به مردم به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی هستم، پس به گونه ای برخورد نکنید که گویی من از وضعیت کنونی خوشحالم. ضمن اینکه قطعاً بخشی از مشکلات فعلی در داخل کشور، نه به واسطه تحریم ها که به دلیل فساد سیستماتیک، ناکارآمدی، بی لیاقتی و بی برنامگی تمام مسئولین در همه دولتهاست. مضافا وقتی ما شاهد این حجم بی سابقه از تحریم ها علیه مردم و ملت ایران هستیم پس چرا نباید حداقل دستاورد همه این فشار رسیدن ما به بمب هسته ای باشد. چون به واقع منطقی نیست که ما، هم سیاست فشار حداکثری را تحمل کنیم و از آن طرف توان اتمی ما حتی قادر به تولید برق نباشد. شما در همین تابستان دیدید که توان هسته ای کشور حتی نتوانست کمبود تولید را جبران کند. اینجاست که سوال به حقی در ذهن مردم ایران شکل می گیرد اگر ما سال هاست به واسطه توان هستهای متحمل تحریم و فشار اقتصادی هستیم پس این توان کی باید به داد ما برسد؟ اگر توان هسته ای نتواند کمبود برق ما را جبران کند پس به چه دردی می خورد؟ نباید فراموش کنیم که در سایه این تحریم ها چند میلیارد دلار به اقتصاد ایران ضربه وارد شد، معیشت مردم تحت تاثیر قرار گرفت، سفره ایرانی ها کوچک و کوچکتر شد، بیماران سرطانی، پروانهای و بیماران خاص دیگر به کام مرگ رفتند و ...؛ پس جا دارد برای پاسخ دادن به این همه فشار صرفا برای اینکه جمهوری اسلامی ایران به دنبال دانش و توان صلحآمیز هستهای است به بمب اتم دست پیدا کنیم تا حداقل یک توازن بخشی را در برابر این همه هزینه و فشار طی همه این سال ها ایجاد کنیم.
نظر شما :