محیط خود را بیش از پیش دریابیم
تشیع رضوی و الزامات زمانه در حال تغییر ما
نویسنده: دکتر سید محمد عیسی نژاد، دکترای جغرافیای سیاسی - ژئوپولیتیک خاورمیانه
دیپلماسی ایرانی: یکی از میراث فکری علی شریعتی (1356-1312)، القای دوگانهای به نام تشیع علوی و تشیع صفوی بود. دوگانهای که در نهایت به اسم پیرایش، آرایهها و زنگارهای ناموزونی بر اذهان قالب میکرد و به دوگانهای دیگر به نام دوران علوی (اسلام در مسند قدرت) و دوران حسینی (اسلام در برابر قدرت) منتهی میشد. و البته پایان محتوم هر دو شهادت بود. تو گویی شیعیان تنها دو امام دارند و این دوازده تن با یکدیگر تفاوتهای بنیادین داشتند، و انسان 250 ساله نبودند. باری، این امر همچون بسیاری دیگر از عواقب طوفان فکری شریعتی بیش از آنکه با تعالیم سنتی تشیع اثنیعشری موافق و ملازم باشد، اقتضای روح سرکش این جوان کویرنشین و جهان دوقطبی و پاریس زمانۀ او بود. گویا روح سربداران، سوسیالیستهای دو آتشه و آنارشیستها همزمان در کالبد این خطیب سوتکنواز حلول کرده بود. مردی که اغلب همنسلان من، در دوران نوجوانی مواجههای با او داشتند و در جوانی از آن عبور کردند.
متأسفانه همانند بسیاری از دیگر دوگانهانگاریها و دوگانهسازیها در تاریخ اسلام و ایران، این کنش شریعتی نیز مضراتی بسیار بیشتر و ماندگارتر از مواهبش داشت و باز با تأسفی بیشتر در اذهان ما رخنه کرده و مدام بازتولید میشود.
اکنون که جهان ما، منطقۀ ما و باشندگان ما در حال تجربۀ تغییراتی بنیادین در سطوح و مقیاسهای گوناگون هستند، ما نیز لاجرم ناچار به همراهی با این سیل تغییرات هستیم تا به ساحل آرامشی برسیم، وگرنه چه کسی را یارای ایستادن در برابر این اَبَرتوفند است؟
جهان وارد مرحلۀ پسافسیلی میشود و به تدریج انرژیهای نو (تجدیدپذیر و پاک) جایگزین جنون مصرف دهشتناک منابع فسیلی میشود. همچنین ایالاتمتحده به جای پرداختن به تأمین امنیت حوزۀ ژئواستراتژیک آتلانتیک، مقابله با روسیه در اروپا و محافظت از منابع نفتی خاورمیانه، خود را برای هماوردی بزرگ و سرنوشتساز در کلانحوزۀ پاسیفیک و بهویژه دریای چین جنوبی مهیا میسازد و اگر توان اضافی داشته باشد، تصمیم دارد آن را در داخل کشور خود و نهایتاً مناطقی چون دریای سیاه و دریای ژاپن مصروف سازد. چرا که اولویت آمریکای بایدن – هریس تداوم ابرقدرتی و چیرگی از طریق بازاندیشی در موازنۀ منابع و تعهدات و مقابله با چین در درون و ورای قلمروی خود است.
تحت چنین تحولات در مقیاس کروی، منطقۀ ما نیز دچار تغییر میشود. همانطور که هجوم ارتش سرخ به افغانستان (1979) پیشدرآمد دورانی جدید بود، بازگشت امارات اسلامی طالبان نیز خبر از تغییراتی ژرف و بازی بزرگ دیگری میدهد. خروج ایالاتمتحده از سرزمین خشک خاورمیانه، حتی از فرمان خروج بایدن از افغانستان هم غیرمسئولانهتر است و راه را برای چیرگی آشوب در این منطقۀ شکننده باز میگذارد. همسایههای مترقی ما، با نگرشی ملیگرایانه و معطوف به داخل، در حال تعریف نقش و کارکرد تازهای برای خود هستند، آنها همچنین تلاش میکنند خود را با شرایط ناشی از این تغییر و تحولات و نیز تغییرات اقلیمی و روند گرمایش جهانی وفق دهند و اقتصاد خود را از موازین قرن بیستمی رها کنند تا بتوانند با چابکی وارد هزارۀ جدید شوند.
در این بین، ما که درگیر تحریمهای خارج از شمار هستیم و در یکی از بدترین دورههای خشکسالی و ورشکستگی آبی نیز قرار داریم و امکان رشد اقتصادی در یک دهۀ طلایی (1390-1400) را با رشدهای منفی یک یا دو رقمی مداوم به بدترین شکل ممکن از دست دادیم و به سختی درگیر پاندمی نیز شدیم؛ مشکلی دیگر را برای اولین بار تجربه میکنیم: احساس فشار از مناطقی که سابق بر این امن و باثبات میپنداشتیم. این اتفاق زمانی رویداده که فشار از جانب دیگر کشورهای بالقوه تهدید، نه تنها کمتر نشده بلکه مدام در حال افزایش است. اما مشکل واقعی نه این تهدیدات ریز و درشت و نه حتی راهبرد «مرگ با هزار چاقو» نیست، بلکه تبدیل این خطرات بالقوه به یک همافزایی و پروژه مشترک است. پروژهای که همزمان با آغاز روند پذیرش ما در شانگهای، ناباورانه، منافع کلان متحدین شرقی ما را تأمین میکند. با کمی تعمق میتوان دریافت که این ادعا، نه تنها بعید نیست بلکه کاملاً قابل درک است: مسکو میخواهد ما را از بازار گاز اروپا و سوریۀ پساجنگ منحرف کند و پکن با دور زدن ما، به دنبال تسریع در راهاندازی یکی از مسیرهای «ایده یک کمربند» است. مرور اقدامات این دو در کشورهای پیرامونی ایران، از سرمایهگذاری و تغییر موضع در قفقاز جنوبی و شبهقاره تا تحولات افغانستان و کشورهای جیسیسی مؤید این امر است.
گرچه عمدۀ تهدیدات پیرامونیمان، ایذایی و برای فریب و منحرف کردن توجه ما از مسائلی بس مهمتر، ضروریتر و فوریتر است، اما باید در نظر داشت که بیشک نه ما، بلکه نیروی نظامی و اقتصاد هیچ کشوری توان مقابله با چندین نبرد بزرگ و کوچک همزمان و در مناطق جغرافیائی مختلف را ندارد. به خصوص که پیروزی فرضی در این نبردها را نمیتوانیم به کامیابی اقتصادی پیوند بزنیم.
نباید از یاد ببریم که ما با داشتن مرز مشترک خشکی (با هفت کشور) و آبی (با هشت کشور) و همسایگی با پانزده کشور، یکی از رکوردداران این امر بالقوه نیک هستیم. چه بسیار کشوهایی که با داشتن مساحتی تقریباً برابر با ما، حتی کمتر از نصف این عدد همسایه ندارند (مغولستان، مکزیک و لیبی) و هیچ بعید نیست که از این نظر به ما رشک بورزند. اگر زبان و مذهب رسمیمان، ما را از بسیاری از این همسایگان جدا کرده، باید تلاش کنیم با تأکید بر پیوستگیهای موردی (زبانی، قومیتی، مذهبی، تاریخی و ...) و اندوختههای تاریخی و منافع اقتصادی مشترک به دنبال تعریف اهداف و برنامههای مشترک باشیم. باید بپذیریم که این پانزده کشور که همه عضو سازمان ملل متحد هستند و مرزهایشان کم و بیش تعریفشده و پذیرفتهشده است، همسایگان ابدی ما هستند و خواهند بود. باید بپذیریم که حکام این کشورها حتی اگر از نظر ما همچون مأمون عباسی، غاصب حکومت و ناشایست باشند، باز ما میتوانیم با کنار گذاشتن برساختههای شریعتیوار، به گزینهای چون «تشیع رضوی» بیندیشیم. همانطور که یوسف نبی، با فرعون زمانهاش چنین کرد.
با اتخاذ چنین رهیافتی و تدوین رهنامهای متناسب با آن، شاید بتوان این کشتی را به ساحلی امن رهنمون شد و تمرکز و انرژی خود را بر الزامات زمانه متمرکز کرد. اگر دبی و استانبول دو هاب منطقه شدند، چرا ما با داشتن دومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی تلاش نکنیم در زمانۀ غروب روز تابستانی نفت و طلوع روز زمستانی گاز طبیعی، با تأمین بخشی از عطش بازار انحصاری شبهقاره هندوستان و اروپا، بخت خود را بیازماییم و با بهرهگیری از آخرین کارتمان، خود را برای ورود به عصر پسافسیلی آماده کنیم.
ما نباید اجازه بدهیم تمرکز بیش از حد بر کریدور شمال – جنوب، مانع از آن شود که بالکل از جاده ابریشم جدید غافل شویم. نباید اجازه دهیم محرکهای موضعی، ما را به دام واکنشی غریزی قابل پیشبینی و محاسبه بیندازد، بلکه باید تلاش کنیم با پاسخی عقلائی و درخور طرف مقابل را به کنج غافلگیری بکشانیم.
ما نباید از یاد ببریم که برآوردهای دموگرافیک، به ما هشدار میدهند که باید خود را برای شرایط دشوار دهههای آتی آماده کنیم. سالهایی که جوانان بیکار و تنهای امروز، مبدل به سالمندان بیکس و نیازمند حمایت فراگیر اجتماعی خواهند شد و جامعه همزمان از نیروی کار ارزان و هزینههای پایین خدمات عمومی و تأمین اجتماعی بیبهره خواهد شد. پس باید هر آنچه در چنته داریم، امروز به کار ببریم، خواه با «تشیع رضوی» خواه با «علم صادق».
نظر شما :