به مناسبت یکصدمین سالگرد امضای پیمان دوستی
درد دلی کوتاه و شبانه؛ افغانستان
نویسنده: دکتر مسعود ایمانی کله سر، دکترای روابط بین الملل از دانشگاه جواهرلعل نهرو و فعال رسانه ای
دیپلماسی ایرانی: عامل انتحاری دوم دوربین بدست و در هیات تصویربردار به جمع خبرنگاران در «شش درک» کابل رفت که از صحنه اولین حمله انتحاری گزارش تهیه می کردند. انفجار شد و حداقل ۹ نفر از اهل رسانه افغانستان جان باختند تا خونینترین روز اهل رسانه افغانستان رقم خورد. آن روز ۳۰ آوریل ۲۰۱۸ میلادی بود. تکه سیمی که فراموش کرده بودم و میبایست می داشتم، مرا از جمع همقطارانم و مرگ بازداشت. «یارمحمد توخی» اما به یکباره رفت تا مادری پیر و نامزدش باقی عمر را داغدار سر کنند. افغانستان و کابل را در آن روز کمی بهتر فهمیدم؛ کشوری که در آن ۴۰ سال زندگی جریان عادی و روزانه خود را دارد، اما ممکن است با انفجاری در زیر پاهایت به یک آن تمام شود.
میگویند اگر میخواهی میزان ترقی و آزادی ملت و مملکتی را بسنجی، وضعیت زنان و رسانههایش را رصد کن. گذرا به دومی میپردازم که دغدغه کاری و روزانه من هست.
بحث سانسور در رسانههای افغانستان شاید امروزه تقریبا منتفی است، اما هنوز امنیت جانی و استقلال کاملِ اهل رسانه از گزند جنگسالاران و اصحاب نفوذ و افراط گرایان مذهبی در امان نیست. گروه اول هرگاه لازم دیدند اعمال نفوذ میکنند و گروه دوم در ساختن «مدینه فاضله» خود خون «یارمحمدها» را مباح میدانند.
در تلویزیون یورونیوز در فرانسه، جایی که در آن مشغولم، صبحگاهان در جلسه سردبیران سعی میکنم اخبار افغانستان را به اصطلاح «بفروشم» تا پوشش داده شود. اما دریغ!
«انفجار و انتحار در افغانستان آنقدر عادی است که اغلب رسانههای معتبر زحمت پوشش خبری آنها را به خود نمیدهند. اما اگر فردی/پلیسی در خیابانی در پاریس و برلین و لندن چاقو خورد، تیتر تمام رسانهها می شود.» این جواب «صادقانه» یکی از مدیران وقت تلویزیون به پاسخِ سوالی از من در گزارشی در همین خصوص بود.
در حال حاضر هیچ کشوری با دولتی برقرار و با ساز و کار اداری و قوای مسلح، به اندازه افغانستان انفجار و انتحار به خود نمیبیند. کشورهای فرامنطقهای و قدرتهای جهانی را که به دلایلی معلوم فاکتور بگیریم، در عجب نباشیم که چرا کشورهای «مسلمان و همسایه» هم باید «منافع ملی» خود را بر دردِ پاره تن خود، افغانستان، مقدم شمارند؟ و آیا نباید تردیدی در سخن سعدی شیراز که: «چو عضوی بدرد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار»؟
پایان این یادداشت کوتاه: درد هر جاست، دوا آنجاست. ناتو و نظامیان خارجی سپتامبر امسال افغانستان را ترک میکنند. به اصطلاح عامیانه تهرانیها، علی میماند و حوضش. هزار و یک مشکل و مانع سر راهمان هست و خواهد بود. چارهای نیست جز آن که ذره ذره و خشتی بر خشت نهیم و بسازیم... ای کاش درد مشترک طالبان و غیرطالبان، آسایش ملت و آبادانی مملکت بود...
نظر شما :