«نشست وین» تاثیر جدی روی «نشست بغداد» دارد
ارتباط نشست بغداد با سفر ظریف به عراق و قطر
دیپلماسی ایرانی – طبق گفته های سعید خطیب زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه قرار است که امروز یکشنبه محمدجواد ظریف، رئیس دستگاه سیاست خارجی در صدر هیاتی دیپلماتیک سفری را به دو کشور عراق و قطر داشته باشد. تا پیرامون روابط تهران با بغداد و دوحه گفت و گو و رایزنیهای دیپلماتیک را در دیدار با مقامات دو کشور داشته باشد. اما در این بین همزمانی این سفر محمدجواد ظریف با اخباری مبنی بر برگزاری دور دوم نشست بغداد به منظور کاهش تنش بین ایران و عربستان طی روز های پیش رو سبب شده است که اکنون این گمان در ذهن شکل گیرد که هدف از حضور رئیس دستگاه دیپلماسی کشور در بغداد و دوحه تلاش برای رایزنی و هماهنگی در خصوص نشست بغداد باشد. دیپلماسی ایرانی برای پاسخ به این سوال که اساسا نشست بغداد تا چه اندازه میتواند محور، هدف و دستور کار اصلی سفر محمدجواد ظریف به عراق و قطر باشد، گفت وگویی را با حسن هانی زاده، کارشناس مسائل غرب آسیا پی گرفته است که در ادامه میخوانید
قرار است تا ساعاتی دیگر محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه در راس هیاتی دیپلماتیک برای دیدار و گفت و گو با مقامات عراق و قطر عازم این کشورها شود. اگر چه بر اساس اعلام سعید خطیب زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه سفر ظریف به دو کشور قطر و عراق در چارچوب توسعه مناسبات فیمابین، گفت و گوهای منطقه ای و فرامنطقهای انجام میشود. اما به نظر می رسد همزمانی این سفر با برخی اخبار دال بر احتمال برگزاری دور دوم نشست بغداد با محوریت کاهش تنش در روابط ایران و عربستان سعودی می تواند دستور کار مهم وزیر امور خارجه کشور در سفر به عراق و قطر باشد. از نگاه شما تا چه اندازه نشست بغداد محور سفر و زایزنی های دیپلماتیک رئیس دستگاه سیاست خارجی کشور با مقامات عراقی و قطری است؟
پیرو نکته شما بدیهی ترین حدس و منطقی ترین تحلیل آن است که سفر محمدجواد ظریف به عراق و قطر در این بازه زمانی مربوط به نشست بغداد برای کاهش تنش بین ایران و عربستان سعودی است. به هر حال شرایط کنونی در منطقه بعد از شکست دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا سبب شد که اکنون عربستان سعودی خود را در وضعیت جدید و البته حساسی ببیند. خصوصا اینکه در مقابل ما شاهد آغاز ریاستجمهوری جوبایدن هستیم که نگاه چندان مثبتی به ولیعهدی محمد بن سلمان ندارد. موید این مسئله به باز کردن مجدد پرونده قتل جمال خاشقچی و تلاش برای پایان دادن به جنگ یمن بازمی گردد. ضمن اینکه طبق برخی اخبار واصله بایدن به دنبال کنار کذاشتن محمد بن سلمان از ولیعهدی عربستان سعودی و بازگرداندن محمد بن نایف، ولیعهد سابق به قدرت است. چون محمد بن نایف در گذشته رابطه حسنه و بسیار تنگاتنگی با دموکراتهای آمریکا داشته است. بنابراین هم ملک سلمان، پادشاه سعودی و هم محمد بن سلمان، ولیعهد کنونی به شدت نگران وضعیت منطقه ای و بین المللی خود در دوران ریاست جمهوری بایدن هستند. لذا سعی دارند برای مدیریت و تثبیت موقعیت خود حتی المقدور دایره تنش ها را بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای، به خصوص کشورهای مهمی مانند جمهوری اسلامی ایران کاهش دهند. در این وضعیت سعودی ها سعی می کنند که از فرصت میانجیگری برخی کشورها مانند عراق و نیز قطر برای کاهش تنش با بیشترین بهرهبرداری را داشته باشند. به ویژه که تهران با بغداد و دوحه رابطه خوبی دارد.
در این بین نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد پذیرش میانجیگری قطر و به خصوص عراق از جانب سعودیها باز میگردد. چرا که پیش از این هم دیگر مقامات عراقی با محوریت عادل عبدالمهدی، نخست وزیر سابق عراق و همچنین عمران خان، نخست وزیر پاکستان تلاش های میانجی گرایانه جدی برای کاهش تنش بین ایران و عربستان شکل گرفته بود که همگی آنها از سوی ریاض رد شد. آیا به دلیل همین حساسیتی که شما به آن اشاره کردید اکنون ها سعودی ها با پذرش میانجی گری بغداد خواهان کاهش تنش با جمهوری اسلامی ایران هستند؟
همانگونه که قبلا اشاره کردم وضعیت ملک سلمان و به خصوص محمد بن سلمان در دوران ریاستجمهوری جو بایدن چندان خوب نیست. به ویژه که بایدن بنای جدی برای کنارگذاشتن محمد بن سلمان و بازگشت محمد بن نایف دارد. این در حالی است که تلاش های میانجی گرایانه عادل عبدالمهدی، نخست وزیر پیشین عراق و عمران خان، پاکستان در دوران ریاست جمهوری دونالد بود که حمایت همه جانبه سیاسی، دیپلماتیک، نظامی و امنیتی از عربستان و به خصوص محمد بن سلمان داشت. به گونه ای که حتی در پرونده قتل جمال خاشقچی نیز شاهد این حمایت های گسترده و بیدریغ ترامپ از بن سلمان بودیم.
اما به نظر شما تهران میتواند به میانجیگری بغداد و دوحه در خصوص کاهش تنش با ریاض اطمینان داشته باشد. به ویژه آن که محور تلاش های میانجی گرایانه عراق به تحرکات دیپلماتیک مصطفی الکاظمی، نخست وزیر این کشور باز میگردد که به اذعان بسیاری از کارشناسان و ناظران امر کاظمی مهره کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و غرب در ساختار سیاسی عراق است که نگاه چندان مثبتی به ایران و نیروهای همسو با تهران در عراق ندارد. در کنار آن تغییر وضعیت قطر و برقراری روابط با عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر و بحرین می تواند این گمان را تقویت کند که قطر کنونی متفاوت از قطر دوران تحریم است که به ناچار نزدیکی با جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار قرار داده بود. ضمن اینکه قطر در یک نشست سه جانبه با ترکیه و روسیه و بدون در نظر گرفتن نقش و جایگاه ایران به دنبال افزایش نفوذ خود در آینده سوریه، افغانستان و دیگر مسائل است. این نشان نمی دهد که اکنون دوحه نمیتواند میانجی گر صادقی برای ایران باشد؟
به باور من تلاشهای دیپلماتیکی که از سوی عراق، قطر و دیگر کشورهای منطقه مانند عمان، کویت و پاکستان در خصوص کاهش تنش بین ایران و عربستان سعودی طی سال های اخیر صورت گرفته به دلیل تبعات مخربی است که تداوم و تشدید این تنش برای این کشورها و کل منطقه داشته است. به هر حال اکنون در عراق به زمین تنش ایران و عربستان سعودی از یک طرف و تهران با واشنگتن بدل شده است که تبعات مخرب گسترده امنیتی، نظامی، سیاسی و دیپلماتیک را برای عراقی ها در پی داشته است. بنابراین بدیهی است که دولت مصطفی الکاظمی با میانجی گری به دنبال کاهش تنش بین ایران و عربستان باشد تا بتواند دایره تبعات منفی تنش ریاض - تهران را در عراق کاهش دهد. خصوصا که این کشور خود را مهیای برگزاری انتخابات پارلمانی میکند. از این رو قطعاً کاهش تنش بین ایران و عربستان میتواند به ثبات بیشتر در عراق کمک شایانی کند. چرا که عربستان با حمایت از برخی گروههای مسلح سعی داشته و دارد که نفوذ ایران در عراق و در کل منطقه را تحت الشعاع قرار دهد. از طرف دیگر اگر چه اخیراً شاهد برقراری روابط بین قطر با عربستان سعودی، امارات و دیگر کشورهای منطقه بودیم، اما در این سال ها دوحه به این تجربه و باور رسیده است که دیگر بنایی برای بازگشت سیاستهای پیشین و همراهی تام و تمام با عربستان سعودی ندارد. لذا به موازات برقراری ارتباط با ریاض، کماکان استقلال سیاسی و دیپلماتیک خود را حفظ می کند تا بتواند با مدیریت شرایط و عملیاتی کردن دیپلماسی متوازن، بیشترین بهره برداری را از وضعیت منطقه داشته باشد. از این حیث قطر در عین برقراری و تداوم روابط حسنه با عربستان سعودی و حفظ استقلال دیپلماتیک خود، تلاش جدی هم برای کاهش تنش بین تهران و ریاض خواهد داشت تا بتواند علاوه بر افزایش وزن سیاسی خود در منطقه به ثبات و امنیت خاورمیانه کمک بیشتری کند. لذا نباید نگران تلاشهای میانجی گرایانه عراق و قطر بود.
با این حال شما به میانجی گری بغداد و تحرکات مصطفی الکاظمی تا چه اندازه امید دارید. آیا نشست بغداد به حل بحران در روابط ایران و عربستان خواد انجامید؟
در پاسخ به سوال شما من بر این باورم که به دلیل وضعیت کنونی ناظر به روی کار آمدن بایدن، سعودیها نه در یک چرخش استراتژیک، بلکه در یک نگاه تاکتیکی فعلا به دنبال کاهش تنش با جمهوری اسلامی ایران، ذیل نشست بغداد هستند تا در آینده وضعیت تغییر کند. چون زمانی که دونالد ترامپ روی کار بود عملاً تلاشهای میانجی گرایانه منطقه ای و فرامنطقه ای از عراق و پاکستان گرفته تا کویت، عمان و دیگر کشورها از سوی محمد بن سلمان نادیده گرفته شد و ولیعهد سعودی برنامه جدی برای تقابل با جمهوری اسلامی ایران داشت. حالا که وضعیت تغییر کرده است و با باز شدن پرونده قتل جمال خاشقچی، تلاش برای پایان دادن به جنگ یمن از جانب بایدن، کاهش حمایتهای کاخسفید از ریاض، برنامه ریزی برای کنار کذاشتن بن سلمان از قدرت، محدودیت شدید ایالات متحده و دیگر بازیگران همسو برای فروش و ارسال سلاح به عربستان سعودی و دیگر اقدامات مشابه از سوی دولت بایدن به نظر می رسد که بن سلمان در کوتاه مدت راهی به جز کاهش تنش با جمهوری اسلامی ایران ندارد. بنابراین اقتضائات کنونی ناشی از نشست بغداد را نمی توان یک وضعیت امیدبخش و راهبردی برای تغییر وضعیت در خاورمیانه و افزایش ثبات و امنیت در کل منطقه غرب آسیا تصور کرد. چراکه به محض بازگشت وضعیت به دورانی شبیه به ترامپ، عربستان دوباره تنش با ایران را از سر خواهد گرفت.
آیا به دلیل این وضعیت نگران کننده است که ریاض علاوه بر نشست بغداد برای کاهش تنش با تهران، مناسبات مجدد خود را با آنکارا از سر گرفته است؟
بله. به دلیل همان حمایت های بی دریغ دونالد ترامپ از محمد بن سلمان در طی چهار سال گذشته شاهد بودیم که عربستان سعودی بیش از ظرفیت سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی تقابل جدی را با قدرت های منطقه خاورمیانه با محوریت جمهوری اسلامی ایران و ترکیه در دستور کار داشت. اکنون که دیگر چتر حمایتی ایالات متحده آمریکا جمع شده است، عربستان توان تقابل همزمان با ایران و ترکیه را ندارد. بنابراین وضعیت فعلی یک جبر اجتناب ناپذیر را به ساختار سیاسی در عربستان سعودی تحمیل کرده است و به تبع این جبر، سعودیها در آستانه یک تغییر دراماتیک دیپلماتیک قرار دارند.
به ارتباط «نشست بغداد» با «نشست وین» هم نگاهی داشته باشیم. چرا که به نظر می رسد نشست وین میتواند روی موفقیت یا شکست نشست بغداد هم تاثیرات جدی خود داشته باشد. از این حیث که اگر نشست وین به احیای برجام و لغو تحریمهای ایران منجر شود نتیجه مستقیم و فوری آن افزایش قدرت اقتصادی و به تبع آن نفوذ نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در منطقه خواهد بود. در این صورت عربستان سعودی با جدی گرفتن نشست بغداد به دنبال کاهش تنش با تهران خواهد بود. شما تا چه اندازه این تحلیل را نزدیک به واقعیت می دانید؟
تا همین الان هم نشست وین تاثیر جدی خود روی نشست بغداد داشته است. اتفاقاً به دلیل همین سه دور مذاکرات ایران با اعضای ۱+۴ و نیز ایالات متحده آمریکا در وین نگرانی جدی برای سعودی ها به واسطه احیای برجام و لغو تحریمها ایجاد شده است. به همین دلیل است که با تغییر وضعیت عربستان بعد روی کار آمدن بایدن و نیز شنیده شدن زمزمههایی برای لغو تحریم ها که می تواند به افزایش قدرت منطقه ای ایران کمک کند، مصطفی الکاظمی با اشراف بر مسائل منطقه در یک تحرک دیپلماتیک میانجی گرایانه و شاید هم با ماموریتی از سوی سعودی ها، نشست بغداد را صورت داد و به موازاتش هم ریاض فورا این میانجی گری و نشست مشترک با تهران را در بغداد پذیرفت. پس تا همین جای کار هم بر اساس اخبار و شنیده ها قرار است که در یک بازه زمانی کوتاه آمریکا حدود ۶۰۰ تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران را لغو کند. همین اخبار و شنیده های مشابه سبب شده است که نشست وین تاثیرات مثبت و جدی خود را روی پیشبرد نشست بغداد داشته باشد. یقیقاً با لغو تحریم ها و احیای برجام توان اقتصادی و نفوذ منطقهای ایران چندین برابر خواهد شد. در نتیجه اهداف و منافع عربستان سعودی در سوریه، یمن، لبنان و دیگر کشورها به شدت کاهش پیدا خواهد کرد. برای مثال سعودی ها در تجاوز شش ساله خود به یمن حتی نتوانسته اند به اهداف مد نظر خود دست پیدا کنند و به موازاتش هم اکنون با متحمل شدن شکست های پی درپی تمامیت ارضی و امنیت خودش را هم در خطر می بیند. یعنی بن سلمان بعد از نزدیک به ششصد میلیارد دلار هزینه های تسلیحاتی و نیز صرف هزینه های گزاف انسانی، سیاسی، دیپلماتیک عملا به جایی رسیده که حتی امنیت خود را در معرض نابودی می بیند. این وضعیت بیشک یک تهدید بالقوه برای محمد بن سلمان است، به خصوص که دیگر خبری از حمایت های آمریکا مانند دوران دونالد ترامپ نیست. از همین رو بن سلمان به موازات تلاش بایدن برای پایان دادن به جنگ یمن، پیشنهاد صلح را با انصارالله مطرح کرد و در عین حال نیز خواهان برگزاری نشست بغداد با هدف کاهش تنش با جمهوری اسلامی ایران است. در این شرایط عربستان سعودی سعی دارد تا قبل از به نتیجه رسیدن نشست وین برای احیای برجام و بغو تحریم ها تلاشها برای کاهش تنش با ایران را به سرانجام برساند. از این رو سفر محمدجواد ظریف به عراق و قطر در این برهه حساس برای هماهنگی در خصوص نشست بغداد بسیار حائز اهمیت است.
آیا اسرائیل اجازه به نتیجه رسیدن نشست بغداد و کاهش تنش بین ایران و عربستان سعودی را خواهد داد. چرا که گسل کنونی بین ایران با کشورهای حاشیه خلیج فارس توانسته بود یک حاشیه امن را برای تل آویو ایجاد کند. به گونه ای که اسرائیل ذیل دامن زدن به ایران هراسی توانسته بود مناسبات دیپلماتیک خود را با بحرین و امارات برقرار کند و به تبع آن نفوذش را تا پشت مرزهای آبی ایران در خلیج فارس و دریای عمان گسترش دهد. ضمن اینکه اسرائیل ها نگرانی جدی هم بابت نشست وین دارند. لذا از هیچ تلاش سیاسی، دیپلماتیک و حتی نظامی و امنیتی برای به شکست کشاندن این نشست و عدم لغو تحریم ها و عدم احیای برجام دریغ نخواهند کرد؟
پاسخ به این سوال شما تا حد بسیار زیادی در گرو عزم و اراده عربستان سعودی برای کاهش تنش با جمهوری اسلامی ایران است. البته همانگونه که اشاره کردم عربستان سعودی چون خود را در یک وضعیت نگران کننده و حساس می بیند به گونه ای که هم نفوذ منطقهای و هم ساختار سیاسیش در آستانه نابودی است، لذا به ناچار مجبور است که کاهش تنش با ایران را عملیاتی کند. اگرچه این نگاه یک نگاه تحمیلی است و از روی ناچاری به دنبال کاهش تنش با تهران است. بنابراین همانگونه که عزم و اراده جدی از جانب اعضای ۱+۴ و همچنین دولت جو بایدن برای لغو تحریم ها و احیای برجام در سایه نشست وین وجود دارد، در نتیجه تا الان تلاش های مخرب اسرائیل به نتیجه نرسیده است. از این رو به نظر نمیرسد که صهیونیست ها بتوانند کارشکنی جدی هم در نشست بغداد داشته باشند.
نظر شما :