اتفاقی که بی سابقه شد
پاپ اعظم فرانسیس و آیت الله العظمی سیستانی بر سریر مذهب مدنی
دیپلماسی ایرانی: دیدار پاپ فرانسیس با آیت الله سیستانی در منزل محقر وی، رخدادی استثنایی در تاریخ حوزه هزار ساله نجف است. رهبر کاتولیک های جهان با بیش از یک میلیارد نفر پیرو به منزل یکی از مراجع تقلید پرنفوذ جهان شیعیان با بیش از دویست میلیون عضو رفت. نفس این عمل، گامی بلند در مسیر گفت وگوی بین الادیانی است و نوعی به متن آمدن جهان شیعی در دستور کاری است که سابق بر این بیشتر صبغه سنی – مسیحی داشت.
نکته جالب توجه این است که به لحاظ سلسله مراتب مذهبی و ساختارمندی نهاد دین، شباهت های میان جهان شیعی و دنیای کاتولیک بیشتر از شباهت میان اسلام سنی و کلیسای کاتولیک است. سازمان عمدتا افقی و کمتر عمودی روحانیت سنی بیشتر با ساختار عرضی کلیسا و سامان هم ارز مردان دین در جهان پروتستانتیسم، شبیه است تا ساختار طولی و سلسله مراتبی واتیکان. مقام پاپی به عنوان عالیترین منصب مذهبی کاتولیک ها، مطابق آموزه های مسحیت نوعی نیابت امام و جانشینی خدا محسوب می شود. همان گونه که در جهان تشیع، مراجع تقلید جانشینان امام غائب قلمداد می شوند.
در تاریخ دو هزار ساله کلیسا، بخصوص در سده های میانی چه بسیار حاکمانی که مشروعیت خود را از ارباب کلیسا می گرفتند و یا پاپ هایی که خود تاج کیانی بر سر پادشاهان می گذاشتند. این روال، بسته به آرایش قدرت و نحوه صورت بندی آن در نهادهای اجتماعی، دچار قبض و بسط می شد، اما کمتر متروک می ماند. در ایران هم به عنوان بزرگترین کشور شیعه جهان، پس از آن که در عهد صفوی، دین و دولت بهم آمیختند، مساله تفویض اختیار و تنفیذ حکم پادشاهان از سوی علمای دین که به صورت فرضی، حاکمان راستین جامعه بودند، به رویه ای رایج تبدیل شد. هرچند در بسیاری از مقاطع این امر جایگاهی نمادین داشت، اما نشان دهنده اهمیت نهاد دین و حوزه علمیه در سلسله مراتب قدرت بود. حتی در دوره قاجار که پیوند نهاد دین و دولت به اندازه صفویه نبود، این رویه کاملا متروک نشد و "سلطان های اسلام پناه" کماکان به آن وفادار ماندند. از قضا این مشروطه بود که با پیش کشیدن مساله دولت مدنی و حکومت قانون، درصدد رویارویی با آن برآمد و البته پیامدهای آن خود را در انقلاب اسلامی نشان داد.
کلیسا در قرون اخیر به تدریج از دعاوی دنیوی اش به سود زعامت مینوی دست کشید و از اواخر قرن نوزده پاپ رسما رهبر دین شد و پایش را از گلیم دنیا بیرون آورد. با قدری تسامح می توان در تحول اخیر هم، نوعی شباهت با تجربه حوزه غیر سیاسی نجف و دین ورزی ویژه آیت الله سیستانی پیدا کرد. آیت الله سیستانی علی رغم نفوذ مذهبی و اجتماعی فوق العاده خود، از مداخله مستقیم در امور سیاسی پرهیز می کند و حتی به سختی دولتمردان و صاحب منصبان را به حضور می پذیرد. این تجربه با سلوک پاپ های غیر سیاسی قرن بیستم بیشتر دمساز است. سیاسی ترین پاپ سده اخیر یعنی پاپ ژان پل دوم که در سال 2005 درگذشت، بر خلاف شاخه ای از کلیسای کاتولیک در آمریکای لاتین که خاستگاه الهیات رهایی بخش شد و رویکردی چپگرایانه در عرصه سیاست در پیش گرفت، به سنت سیاسی کلیسای رم یعنی راستگرایی و محافظه کاری پایبند ماند. ژان پل دوم هیچ گاە مستقیما به مداخله در سیاست نپرداخت، اما با الهام بخشی و حمایت، نقش مهمی در پایان سلطه کمونیسم بر زادگاهش لهستان ایفا کرد. رخنه در پرده آهنین در لهستان، به زوال سریع دیکتاتوری های کمونیستی در بقیه اروپا منجر شد و نام پاپ فقید را در عداد موثرترین مردان سده گذشته قرار داد.
می توان گفت سیاست ورزی آیت الله سیستانی در عراق مفلوک سه دهه گذشته، بیشتر از نوع پاپ لهستانی فقید است که از قضا در انجام گفت وگوهای بین الادیانی هم پیش قدم بود. از سوی دیگر پاپ فعلی بیش از آن که شبیه سلف آلمانیش، بندیکت شانزدهم باشد، به ژان پل دوم رفته است.
این تجربه را می توان برساختن قسمی مذهب مدنی نامید. یعنی پرهیز از سیاسی کردن تمام و کمال دین و در عین حال عبور از کلیشه هایی که خواهان مرزبندی بدون مدارا میان حوزه خصوصی و عمومی و راندن دین به پستوی خانه هستند. مذهب مدنی به قدرت آلوده نمی شود، اما در برابر مسائل حیات اجتماعی و درد و رنج مردم هم بی تفاوت نمی نشیند. آیت الله سیستانی سرنمون این رویکرد در جهان اسلام است و از این رو دیدار وی با بلندپایه ترین مقام مذهبی جهان مسیحیت که به اجبار و اختیار، این تجربه را از سر گذرانده، واجد اهمیت بسیار است.
نظر شما :