ناامنی در کنار مرزهای ایران، نتیجه ریختن تمام تخم مرغ های دیپلماسی در سبد برجام
اما واگرهایی جدی در طرح وزارت امور خارجه برای اتمام مناقشه قره باغ
دیپلماسی ایرانی – سیدعباس عراقچی، معاون سیاسی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به عنوان فرستاده ویژه جمهوری اسلامی ایران از سه شنبه شب هفته جاری در رأس هیأتی، سفر منطقه ای خود به چهار کشور جمهوری آذربایجان، روسیه، ارمنستان و ترکیه را آغاز کرد؛ سفری منطقه ای که به منظور معرفی و تبیین طرح ابتکاری ایران برای پایان دادن به اختلافات جمهوری آذربایجان و ارمنستان در مناقشه قره باغ آغاز شد. در جریان این سفر که از باکو شروع شد، آقای عراقچی با مقامات جمهوری آذربایجان از جمله جیحون بایرام اف، وزیر امور خارجه، خلف حلف اف، معاون وزیر امور خارجه، حکمت حاجی اف، دستیار رئیس جمهوری آذربایجان، شاهین مصطفی یف، معاون نخست وزیر و نهایتا الهام علی اف، رئیس جمهوری این کشور دیدار کرد. پس از آن معاون سیاسی وزارت امور خارجه کشورمان باکو را به مقصد مسکو ترک کرد و دیروز پنج شنبه در دو دور مذاکره سه ساعته، آن هم پشت درهای بسته و بدون حضور خبرنگاران با مقامات روس نظیر آندری رودنکو، نماینده ویژه روسیه در امور قرهباغ و سرگئی ریابکوف، همتای روسی خود وارد گفت و گو شد. بعد از انجام این رایزنی های محرمانه، آقای عراقچی وارد ایروان شد تا با مقامات ارمنی هم گفت وگوهای لازم را انجام دهد و در نهایت سفر خود را با حضور در آنکارا به پایان رساند. حال سوال اینجا است که اگر چه تاکنون در خصوص جزئیات طرح ابتکاری تهران چیزی به بیرون درز نکرده و تنها بر پایان دادن به اشغال اراضی جمهوری آذربایجان و ترک مخاصمه و شروع گفتوگوها با کمک کشورهای تاثیرگذار، کمک کننده و تضمین کننده صلح را از عناصر مهم در طرح ابتکاری ایران برای حل منافشه قره باغ تاکید شده است. اما آیا این طرح میتواند قرین موفقیت باشد، به خصوص که تا کنون تمامی تلاش های روسیه در قبال پایان دادن به دور جدید درگیری ها در قره باغ که از ششم مهر ماه شروع شده حتی در قالب آتش بس های موقت هم به نتیجه نرسیده است؟ اساسا آیا تهران می تواند نقش به مراتب موثرتری از ابرقدرتی به نام مسکو در رابطه با پایان دادن به مناقشه قره باغ داشته باشد؟ پاسخ به این سوال، موضوع گفت گوی دیپلماسی ایرانی با وحید جلال زاده، نماینده مجلس و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجه مجلس شورای اسلامی است که در ادامه از نظر می گذرانید:
سیدعباس عراقچی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه از سه شنبه هفته جاری به عنوان فرستاده ویژه جمهوری اسلامی ایران برای معرفی و تبیین طرح ابتکاری ایران در جهت پایان دادن به اختلافات جمهوری آذربایجان و ارمنستان در مناقشه قره باغ، سفری منطقه ای را از باکو، پایتخت جمهوری آذربایجان شروع کرد که در ادامه به رایزنی با مقامات روسی منجر و امروز جمعه به دیدار با مسئولین ارمنستان و در نهایت سفر به ترکیه ختم خواهد شد. با وجود آن که تا کنون جزئیاتی از این طرح ابتکاری در فضای رسانه ای کشور به بیرون درز نکرده است، اما شما میزان موفقیت این طرح را چقدر جدی می دانید به خصوص که تا کنون تمامی تلاش های روسیه در قبال پایان دادن به دور جدید درگیری ها در قره باغ، حتی در قالب آتش بس های موقت هم به نتیجه نرسیده است؟ اساسا آیا تهران می تواند نقش به مراتب موثرتری از ابرقدرتی به نام مسکو در رابطه با پایان دادن به مناقشه قره باغ داشته باشد؟
متاسفانه در پاسخ به این سوال مهم شما باید به این نکته اذعان داشت که چون سیاست خارجی دولت دوازدهم، تاکید می کنم دولت و نه جمهوری اسلامی ایران، ذیل نگاه غلط شخص حسن روحانی و محممد جواد ظریف در عرصه دیپلماسی بسیار غلط است، سبب شده که اکنون ما با یک سیاست خارجی و دیپلماسی منفعلی مواجه باشیم. چرا که وزارت امور خارجه تمام هم و غم خود را در حوزه مناسبات بین الملل روی نگاه به غرب و به خصوص کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا گذاشته و طی ۷ سال گذشته نیز بر همین مبنا عمل کرده است. به ویژه با نزدیک تر شدن به زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و احتمال پیروزی جو بایدن دوباره دولت دوازدهم نگاه خود را به ایالات متحده دوخته است. از این رو متاسفانه با ارزیابی و نگاهی به کارنامه ۷ سال گذشته وزارت امور خارجه محمد جواد ظریف ما شاهد آن هستیم که توجه کمتری به کشورهای پیرامونی و همسایه ایران شده است، به خصوص کشورهای همسایه ای که می توانند عمق و نفوذ استراتژیک قابل توجهی برای ایران شکل دهند. در صورتی که همین اروپایی ها و ایالات متحده درست عکس آن عمل کرده و می کنند. یکی از نمونه های اخیر به مسئله لبنان باز میگردد. شما شاهد بودید که تنها ۴۸ ساعت بعد از انفجار بیروت با حضور امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه در لبنان مواجه بودیم، آن هم در شرایطی که به دلیل تشدید شیوع ویروس کرونا، عملا رفت و آمدهای دیپلماتیک، آن هم در سطح سران به ندرت روی میدهد. اما اقتضائات و تحولات سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی لبنان بعد از انفجار بندر بیروت برای اروپاییها و فرانسه آن قدر اهمیت داشت که تنها بعد از دو روز بعد از انفجار در لبنان، رئیس جمهوری فرانسه خود را به بیروت رساند تا در همان روز های اولیه با موج سواری سیاسی، رسانهای و دیپلماتیک خود، تلاش هایی را در راستای تحقق منافع پاریس از شرایط متشتت و متشنج ناشی از انفجار بندر بیروت در لبنان در دستور کار قرار دهد. اتفاقا با توجه به همین سرعت عمل فرانسوی ها شاهد برخی هجمه ها علیه محور مقاومت و خصوصاً حزبالله در لبنان بودیم که از طریق مواضع و سخنان مکرون شکل گرفته بود. این در حالی بود که متاسفانه همان روزها وزارت امورخارجه با تعلل و تاخیر وارد پرونده انفجار بندر بیروت شد، به گونه ای که بعد استعفای مقامات دولت لبنان، نهایتاً سفر آقای ظریف با استقبال یک مدیر سیاسی میانی همراه شد. ولی در مقابل من خاطر دارم زمانی که به عنوان معاون بین الملل دفتر ریاست جمهوری وقت خدمت می کردم تنها به فاصله چند ساعت بعد از برقراری آتش بس در جنگ ۳۳ روزه لبنان، در صدر یک هیات دیپلماتیک، خود را به بیروت رساندیم؛ سرعت عمل ما به قدری بالا بود که نخست وزیر وقت لبنان در مواضعی صراحتا عنوان کردند لبنانی ها زمانی که بعد از آتش بس چشمان خود را باز کردند با حضور هیات دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در خاک خود مواجه شدند؛ این یعنی سرعت و ابتکار عمل ایران؛ مسئله ای که جای آن در دیپلماسی دولت حسن روحانی و وزارت امور خارجه محمد جواد ظریف بسیار خالی است. کما این که اتخاذ نگاه و موضع درست جمهوری اسلامی ایران در خصوص مناقشه قره باغ نیز با همین تاخیر در دستور کار دولت حسن روحانی و وزارت امور خارجه محمد جواد ظریف قرار گرفت؛ زمانی هم که در خصوص این تأخیر در جریان نشست سه شنبه جاری اعضای محترم کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی با وزیر امور خارجه سوال شد، شخص آقای دکتر ظریف، انفعال و سکوت دولت در قبال مناقشه قره باغ را به اتخاذ «راهبرد بیطرفی فعال» به عنوان سیاست درست تهران در قبال این مناقشه (قره باغ) حواله دادند. در صورتی که اساساً پیگیری راهبرد بی طرفی فعال در مناقشه قره باغ یک راهبرد و سیاست غلطی است؛ بی طرفی فعال یعنی؟! چون این راهبرد در منازعات کنونی جهانی و به خصوص مناقشه قره باغ به هیچ وجه کارایی ندارد. من از طرفداران این راهبرد سوال می کنم که سیاست بی طرفی فعال چه نوع راهبردی در مناسبات بین المللی کنونی است؟ باور کنید انتخاب و اتخاذ این راهبرد بسیار غلط است. چون نتیجه این سیاست چیزی به جز متضرر شدن ایران در مناقشه قره باغ نبوده است. یعنی اکنون، هم آذربایجان و هم ارمنستان به نسبت های متفاوت دلخوری های دیپلماتیک و سیاسی خود را نسبت به تعلل جمهوری اسلامی ایران در قبال مناقشه قره باغ مطرح کرده اند. لذا در مجموع نکات یاد شده به صراحت عنوان می کنم که متاسفانه به دلیل اتخاذ همین راهبرد به اصطلاح بیطرفی فعال جمهوری اسلامی ایران در مناقشه قره باغ و تعلل و تاخیر ما در نقش آفرینی موثر برای پایان دادن به درگیری های دو طرف، هر اتفاق و سناریویی روی دهد، اولین و بزرگ ترین متضرر آن جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. چون، هم باکو و هم ایروان نسبت به انفعال و تعلل سیاست خارجی تهران در قالب همین راهبرد بیطرفی فعال از ما دلخور هستند. پس اینجا است که من تاکید دارم جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه نتوانسته است از تحقق و پیگیری راهبرد بیطرفی فعال در قبال مناقشه قره باغ به یک امتیاز دیپلماتیک دست پیدا کند.
یعنی شما در قالب نکاتی که مطرح کردید معتقدید طرح ابتکاری جمهوری اسلامی ایران برای پایان دادن به منازعه و مناقشه قره باغ و سفر منطقه ای آقای عراقچی قرین موفقیت نخواهد بود؟
بله. من معتقدم سفری که آقای سید عباس عراقچی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه به عنوان فرستاده ویژه ایران به آذربایجان، روسیه، ارمنستان و ترکیه در جهت تبیین و تحقق طرح ابتکاری برای پایان دادن به مناقشه قره باغ در دستور کار قرار داده است چندان قرین موفقیت نخواهد بود و نبست به خروجی موثر این طرح در ایجاد صلحی پایدار خوشبین نیستم.
پس این سفر با چه هدفی در دستور کار وزارت امور خارجه قرار گرفته است؟
این سفر منطقه ای آقای عراقچی بیشتر برای پر کردن بیلان کاری وی و یک اقدام نمایشی از سوی وزارت امور خارجه برای خروج از این انفعال دیپلماتیک در قبال مناقشه قره باغ است که فردا در برابر انتقادات و مطالبه گری به حق مردم و نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و به خصوص اعضای محترم کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی، پاسخی برای ارائه داشته باشند، آن هم در شرایطی که با گذشت بیش از یک ماه تازه آقایان در وزارت امورخارجه به فکر ارائه طرحی برای پایان دادن به مناقشه قره باغ افتاده اند.
البته چنانی که پیشتر هم اشاره شد تاکنون در خصوص جزئیات طرح ابتکاری وزارت امور خارجه مسئله ای به بیرون درز نکرده و تنها بر پایان دادن به اشغال اراضی جمهوری آذربایجان و ترک مخاصمه و شروع گفتوگوها با کمک کشورهای تاثیرگذار، کمک کننده و تضمین کننده صلح را از عناصر مهم در طرح ابتکاری ایران برای حل منافشه قره باغ تاکید شده است. اما خود این نکات و نیز بیشتر خبرها از دل گفت وگوهای آقای عراقچی با طرفهای آذربایجانی، روسی و ارمنستانی حکایت از آن دارد که می توان بی طرفی مورد نقد شما را در این طرح به چالش کشید. چون به نظر می رسد در غالب این گفت وگوها و همچنین سیاست دوفاکتوی کشور در خصوص مناقشه قره باغ، عملا تهران به سمت باکو تمایل و یا بهتر بگوییم غش کرده است. در این صورت این طرح میتواند قرین موفقیت باشد؟
من پیشتر در خصوص میزان موفقیت این طرح موضع خود را مطرح کردم. اما در رابطه با نکته بسیار مهمی که اشاره کردید این را لازم به ذکر می دانم که جمهوری آذربایجان دارای جمعیتی با اکثریتی مسلمان و شیعه است و از نظر پیوندهای فرهنگی و قومی با چند استان همجوار خود روابط نزدیک و دیرینه ای دارد. به گونهای که روابط خویشاوندی بین مردم جمهوری آذربایجان و استان های همجوار وجود دارد. لذا بدیهی است که استان های چون آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، اردبیل و زنجان حساسیت ویژهای در دفاع از مردم جمهوری آذربایجان دارند و همواره خواهان آن هستند که طبق قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل، ارمنستان باید از خاک قره باغ خارج شود. لذا ما معتقدیم که قره باغ جزئی از خاک جمهوری آذربایجان و متعلق به سرزمین های اسلامی است و حتماً باید به مام وطنش (جمهوری آذربایجان) باز گردد. البته تمام این نکات در جای خود، ولی متاسفانه با توجه به سیاست خارجی منفعلانه دولت حسن روحانی و وزارت امور خارجه محمد جواد ظریف در مناقشه قرهباغ، دولت بسیار با تعلل و تأخیر وارد عرصه شد و پس از ورود هم بسیار ضعیف برخورد کرد. لذا در پاسخ روشن و صریح به سوال شما من معتقد نیستم که طرفداری از حقانیت مردم آذربایجان، آن هم در راستای قطعنامههای شورای امنیت، منافاتی با اتخاذ موضعی درست، صریح و قاطع از جانب جمهوری اسلامی ایران در قبال این مناقشه داشته باشد.
اما تمام این انفعال، تعلل و تاخیر به وزارت امور خارجه بازنمیگردد. چرا نمایندگان مجلس و به خصوص اعضای کمیسیون متبوع شما یعنی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در قالب به کارگیری اهرم نظارت بر وزارت امور خارجه، شخص وزیر و دستگاه سیاست خارجی را وادار به اتخاذ مواضع صریحتر و سریع تر در قبال مناقشه قره باغ نکرد؟ چرا شما بعد از ۳۳ روز از وقوع این مناقشه اقدامات جدی انجام نداده اید؟
من معتقدم که مسئله به نوع نگاه سیاست خارجی دولت حسن روحانی بازمیگردد. متأسفانه تعلل وزارت امور خارجه باعث شد که شرایط به جایی برسد که ما با این تعداد از شلیک خمپاره، راکت و یا ورود پهپادهای مشکوک به داخل سرزمین کشور مواجه باشیم و عملا تمامیت ارضی و امنیتی کشور با خطر مواجه شود. هر چند که نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی همواره پاسدار حریم جمهوری اسلامی ایران هستند و به وظایف محوله خود عمل کرده و می کنند. کما این که ما در همین مدتی که شاهد انفعال وزات امور خارجه بوده ایم، بسیار از مقامات نظامی کشور هشدارهای صریحی به دو طرف در خصوص حفظ تمامیت ارضی و امنیت جمهوری اسلامی ایران داده اند. اما در پاسخ مشخص به سوال شما اتفاقاً حدود سه هفته پیش بخشی از اعضای محترم کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی که من هم عضوی از آن هستم، در سفری به مناطق مرزی درگیر با مناقشه قره باغ در استان آذربایجان شرقی و اردبیل، ارزیابی های کارشناسی شده ای را انجام دادند و تمام این نکاتی که شما به آن اشاره کردید در شورای تامین دو استان (اردبیل و اذربایجان شرقی) به صورت دقیق و کامل مورد ارزیابی قرار گرفت. ضمن این که با مردم و برخی از اهالی محترم روستاها و شهرهای درگیر با مناقشه قره باغ گفت وگوهای مستقیمی هم انجام شد تا مجلس شورای اسلامی و به خصوص اعضای محترم کمیسیون امنیت ملی بتوانند به یک ارزیابی درست، دقیق، میدانی و واقع بینانه از آثار مخرب امنیتی ناشی از تداوم و تشدید مناقشه قره باغ بر کشور برسند. اتفاقا به همین واسطه است که ما همین سه شنبه هفته جاری آقای محمدجواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه را به کمیسیون امنیت ملی فرا خواندیم و تعدادی از نمایندگان این کمیسیون و از وی در خصوص تعلل و تاخیر برای اتخاذ موضعی درست و فعال در قبال مناقشه قره باغ سوالاتی داشتند که متاسفانه هیچکدام از پاسخهای آقای ظریف برای اعضای کمیسیون امنیت ملی قانعکننده نبود و ایشان با فرافکنی و فرار رو به جلو، مسائل را به حاشیه بردند و از برخی نگاههای غلط در دولت الهام علی اف در برابر جمهوری اسلامی ایران سخن گفتند. متاسفانه در پی همین انفعال های دستگاه سیایت خارجی ما اکنون شرایطی به وجود آمده است که بخشی از نیروهای تروریستی حاضر در سوریه با نقشآفرینی ترکیه وارد منازعه قره باغ شده اند و به موازات آن نقش مخرب و نفوذ منفی رژیم غاصب صهیونیستی نیز در آذربایجان و ارمنستان تشدید پیدا کرده است. همه این مسائل از همان انفعال، تعلل و تاخیر وزارت امور خارجه در قبال مناقشه قره باغ نشأت می گیرد. اینجا جا دارد که دوباره تاکید کنم که راهبرد ما مبنی بر بیطرفی فعال در قبال مناقشه قره باغ هیچ نتیجه ای جز ضرر برای ایران در پی نداشته است. در سوریه و عراق با تقدیم هزاران شهید و صرف هزینههای گزاف، تلاش مخلصانه ای شد که تروریست ها به ۳۰۰ کیلومتری مرز ایران نرسند و خدایی ناکرده امنیت کشور مختل نشود. حتی در این راه سردار بزرگ و عزیزی مانند سردار سلیمانی چه زحمات و فداکاری هایی که نکرد و سرانجام هم در همین راه راه شهید شد، آن وقت وزارت امور خارجه با تعلل و تأخیر خود باعث شده است که عملاً، هم نیروهای تروریستی و رژیم غاصب صهیونیستی خود را به منازعه قره باغ و در کنار مرزهای ایران برسانند. اینجاست که باید این انفعال وزارت امور خارجه مبنی بر راهبرد بیطرفی فعال مورد نقد جدی قرار گیرد. چه کسی اکنون جوابگوی این شرایط است؟ آیا تمام این مسائل در کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت آثار و عواقب امنیتی برای کشور نخواهد داشت؟ پس جا داشت وزارت امور خارجه از همان روزها و ساعات اولیه مناقشه قرهباغ یک سیاست خارجی فعال مانع از ورود تروریست ها و یا رژیم غاصب صهیونیستی شود. چطور می توان از سیاست بی طرفی فعال در قبال مناقشه قره باغ سخن گفت زمانی که رژیم غاصب صهیونیستی و نیروهای تروریستی اکنون بیخ گوش ما قرار دارند؟ لذا ما نمایندگان مجلس شورای اسلامی به عنوان خادمان مردم ایران و برای استیفای حقوق ملت قطعاً با توجه به مشکلاتی امنیتی که در سایه پیگیری همین راهبرد بیطرفی فعال وزارت امور خارجه در قبال مناقشه قره باغ برای ما در مرزهای شمالی شکل گرفته است، انتقادات خود را در صحن علنی به وزارت امورخارجه خواهیم داشت.
به گفته های اولتان باز گردیم. اگر چه شما به میزان موفقیت طرح ابتکاری جمهوری اسلامی ایران در پایان دادن به مناقشه قره باغ چندان خوشبین نیستید و یا شاید در مقام مقایسه توان تاثیر گذاری تهران در حل منازعات کمتر از مسکو باشد. اما در مقابل به نظر میرسد نوع و میزان گستردگی این طرح مد نظر تهران در قالب مذاکره با ارمنستان و آذربایجان به عنوان طرفهای اصلی درگیر و همچنین با در نظر گرفتن ظرفیت ها و توان نقش آفرینی سیاسی و دیپلماتیک روسیه و ترکیه به عنوان حامیان این دو طرف (ترکیه در حمایت مستقیم از آذربایجان و روسیه در حمایت از ارمنستان) قدری جدی تر از تلاش های میانجی گرایانه کرملین با تمرکز تنها روی باکو و ایروان باشد. از این منظر به نظر می رسد که طرح مذکور تهران با توجه به در نظر گرفتن نقش هر کدام از بازیگران مستقیم و غیرمستقیم مناقشه قره باغ می تواند به یک خروجی نسبی دست پیدا کند. ضمن این که در گام اول طرح ایران بر پایبندی عملی کشورهای منطقه بر یک سری اصول از جمله خاتمه اشغال، احترام به تمامیت ارضی، احترام به حاکمیت ها، اصل تغییر ناپذیری مرزها، احترام به حقوق بشردوستانه و حقوق اقلیت ها، عدم حمله به مراکز و افراد غیرنظامی تاکید شده است. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
چنانی که شما اشاره کردید اکنون مناقشه قره باغ با ورود بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای بیشتر از آذربایجان و ارمنستان به یک مناقشه عمیق تر و جدی تری بدل شده است که می توانند در تشدید، تسریع و گستردگی هر چه بیشتر مناقشه به شدت موثر واقع شوند تا جایی که تلاش های میانجی گرایانه مسکو هم تا به اکنون جواب نداده است. ضمن این که پیرو نکته مطرح شده در سوالتان، روسیه از همان گذشته و از زمان شکل گیری جمهوری های مختلف بعد از فروپاشی شوروی به طور جدی به فکر حمایت از ارمنستان در مناقشه قره باغ بوده است و بر همین منوال کمک های جدی نظامی و امنیتی به ایروان کرده است. در مقابل ترکیه هم یه دلایل متعدد به صراحت و آشکارا حمایت خود را از جمهوری آذربایجان ابراز داشته است و تکلیف خود را در قبال این مناقشه را روشن کرد. اینجاست که نقد من پیرامون تعلل و تاخیر اتخاذ موضعی قاطع و محکم در قبال ماقشه قره باغ از سوی دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و دولت روحانی به شدت پررنگ می شود. چون روسیه و ترکیه، ضمن روشن کردن تکلیف خود در مناقشه قره باغ به هر تقدیر به دنبال مدیریت شرایط بودند. اما متاسفانه این جمهوری اسلامی ایران بود که با تعلل و تاخیر در قالب همان سیاست بی طرفی فعال، عملاً سبب شد که تبعات مخرب امنیتی ناشی از تشدید درگیرهای نظامی مناقشه قره باغ این شرایط را برای کشور شکل دهد. لذا باز هم تاکید میکنم که مناقشه قره باغ با هر سناریویی به پایان برسد بزرگترین متضرر آن جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
با این نقدها اگر شما به جای محمد جواد ظریف، سکان دار وزارت امور خارجه می بودید و در راس دستگاه دیپلماسی کشور حضور می داشتید چه راهکاری برای حل و پایان دادن به مناقشه قره باغ اعمال می کردید؟
من وحید جلال زاده نوعی که در یک فضای خلأ و بدون در نظر گرفتن برخی پارامترها و عوامل محیطی و به خصوص نگاه کلان دولت نمی توانم به صورت خودسرانه و مستقل دست به اتخاذ برخی مواضع و انجام اقداماتی در قبال مناقشه قره باغ و یا هر مسئله دیگری، آن هم در حوزه مهمی چون سیاسیت خارجی و دیپلماسی بزنم؛ جلال زاده و یا هر فرد دیگری به عنوان وزیر امور خارجه بخشی از یک دولت است. لذا این وزارتخانه باید مانند دیگر وزارتخانه ها و سایر وزراء در راستای راهبرد کلان دولت و شخص رئیس جمهوری عمل کند. لذا وقتی این نقد را مطرح میکنم که اساساً نوع نگاه غلط حسن روحانی در دولت یازدهم و دوازدهم به سیاست خارجی سبب شده است که این مشکلات برای کشور پیش آید، ناظر بر این واقعیت است. زمانی که ما با ریختن تمام تخم مرغ های دیپلماسی در سبد برجام عملاً توجه لازم و کافی را به کشورهای همسایه و پیرامون خود را از دستور کار دولت و به تبعش دستگاه دیپلماسی خارج کردیم قطعا و یقینا نتیجه مستقیم و فوری آن وضعیت کنونی ما در پیرامون کشور و با همسایگانمان است. لذا وزیر امور خارجه به تنهایی نمی تواند مجرد از نگاه رئیس جمهور و دولت عمل کند. اینجا باید کل ساختار دولت نگاه درست، شفاف و قاطعی در حوزه سیاست خارجی داشته باشند؛ پارامترهایی که اکنون در دو دولت حسن روحانی وجود نداشته و ندارد و اکنون هم خلاء آن به شدت بیش از هر زمان دیگری احساس می شود.
شما در طول مصاحبه به دو نکته بسیار مهم اشاره کردید که به نظر می رسد یک نوع هم پوشانی دارند. از یک طرف انتقاد جدی به انتقال بخشی از نیروهای مستقر در سوریه به مناقشه قرهباغ با نقشآفرینی ترکیه داشتید که میتواند تبعات مخرب امنیتی برای ایران در پی داشته باشد، اما به موازات آن مواضعی در حمایت از جمهوری آذربایجان عنوان کردید و اتفاقاً به نظر میرسد اکنون تحریک احساسات مردم آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل در قبال مناقشه قره باغ و حمایت از جمهوری آذربایجان می تواند پالس مثبتی برای انتقال و حضور این نیروها از سوریه به قرهباغ و در تقابل با ارمنستان تلقی شود. ارزیابی شما از این مسئله چیست؛ آیا این دو مسئله با همدیگر هم پوشانی دارند یا لزوماً همراهی و دفاع شما و بخشی از ترک های داخل کشور از جمهوری آذربایجان در مناقشه قره باغ به معنای تایید انتقال و حضور بخشی از نیروهای مستقر در سوریه به مناقشه قره باغ از طریق بازیگری ترکیه نیست؟
قطعاً نگاه من به موضع و بخش دوم سوال شما نزدیک است. یعنی لزوماً حمایت از حقانیت جمهوری آذربایجان و مردم مسلمان این کشور در قبال مناقشه قره باغ به معنای تایید برخی تحرکات آنکارا و دولت باکو برای انتقال نیروهای تروریستی از سوریه به منطقه قرهباغ نیست. متاسفانه به جای آن میزان از تعلل و تأخیر باید از همان روزها و ساعات اولیه شروع درگیری ها موضع خود را به صورت صریح و شفاف در قبال مناقشه قره باغ اعلام میکردیم و یک سیاست فعال را برای پایان دادن به این درگیری ها به کار می گرفتیم. مضافا این که ما در علم سیاست، دیپلماسی و روبط بین الملل با دو مفهوم «دولت» و «ملت» روبه رو هستیم؛ بله درست است روابط عمیق مردم و ملت مسلمان جمهوری آذربایجان با ملت ایران و به خصوص استان های همجوار از یک قدمت بسیار بالایی برخوردار است. لذا این ارتباط مردم مسلمان جمهوری آذربایجان با ایران یک ارتباط قطع نشدنی است. اگر مردم در این چهار استان (آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و زنجان) برای حمایت از مردم جمهوری آذربایجان دست به اقداماتی زده اند، در کنارش ۴۵ نماینده شمال غرب کشور در مجلس بیانیه ای برای حمایت از ملت جمهوری آذربایجان در مناقشه قره باغ صادر کردهاند و یا ۴ امام جمعه ارومیه، تبریز، زنجان و اردبیل و دیگر مسئولین در حمایت از مردم آذربایجان جمهوری آذربایجان مواضعی را مطرح می کنند به شدت مستقل از برخی اقدامات و تصمیمات غلط دولت الهام علی اف در باکو و یا دولت اردوغان در آنکارا است. اینجاست که باید دستگاه دیپلماسی کشور با سرعت بالا در همان روزها و ساعات اولیه مناقشه قره باغ از مردم جمهوری آذربایجان و حقانیت آنها در مناقشه قره باغ دفاع می کرد و از قطعنامه های شورای امنیت برای بازگرداندن سرزمینهای اشغال شده قره باغ توسط ارمنستان حمایت می کرد، ضمن این که مانع از تحقق برخی اقدامات دو دولت ترکیه و جمهوری آذربایجان در انتقال نیروهای تروریستی از سوریه به قره باغ می شد. چون بی شک جمهوری اسلامی حضور تروریست ها و صهیونیست ها در کنار مرزهای خود را تحمل نخواهد کرد. اما متاسفانه وزارت امور خارجه در قالب همان پیگیری راهبرد بی طرفی فعال نتوانست، نه دفاع جدی و قابل توجهی از حقانیت مردم جمهوری آذربایجان در قبال مناقشه قره باغ و پیگیری جدی تر قطعنامههای شورای امنیت داشته باشد و نه توانست واکنش جدی و اقدامات مقتضی و لازم را در برابر برخی تصمیمات دولت ترکیه و جمهوری آذربایجان برای انتقال بخشی از نیروهای تروریستی از سوریه به قره باغ در دستور کار قرار دهد. پس این دو مسئله باید از هم تفکیک شوند. یعنی حمایت از حقانیت مردم جمهوری آذربایجان و همچنین حساسیت جدی مردم استان هایی چون آذربایجان غربی، شرقی اردبیل و زنجان در دفاع از حق مردم جمهوری آذبایجان به معنای چراغ سبز و یا دادن پالس برای حضور نیروهای تروریستی از سوریه به قره باغ به منظور جنگ در برابر ارمنستان نیست؛ این دو مسئله باید از هم جدا شوند.
نظر شما :