مناقشه شوم ناگورنو-قره باغ
ترکیه عامل بی ثباتی قفقاز است؟
نویسنده: پائول استونسکی
دیپلماسی ایرانی: ترور فرانتس فردیناند، آرشیدوک اتریشی، در سال 1914 در سارایوو به جنگ جهانی اول انجامید؛ یک درگیری که در طلوع وحشیگری و خونریزی در مقیاس صنعتی قرن بیستم رقم خورد. آیا قرار است تحولات در گوشه ای از قفقاز هم به نقطه عطفی مشابه تبدیل شوند؟
درگیری طولانی مدت قره باغ بین ارمنستان و آذربایجان که به روزهای پایانی اتحاد جماهیر شوروی بر می گردد، به جنگ جهانی نخواهد انجامید و تاثیری هم در منافع حیاتی قدرت های بزرگ جهان نخواهد داشت. اما توجه ها را به نقطه ای از دنیای نابسامان پس از جنگ سرد جلب می کند که ایالات متحده بیش از سه دهه پیش رهبری را در آنجا بر عهده داشت. ایالات متحده و قدرت های منطقه ای اروپایی که از زمانی از مناسبات در مناطق اینچنینی محافظت می کردند، اکنون عقب نشینی کرده اند و در برابر قدرت های نوظهور مانند روسیه و ترکیه که می خواهند نقش بزرگی در جهان چند قطبی ایفا کنند، وحدت عمل ندارند.
پایان یک عصر
درخواست های اخیر ایالات متحده برای ورود به جنگ به منظور متوقف کردن آن، با توجه به عقب نشینی های جهانی آمریکا در چهار سال گذشته عجیب به نظر می رسد. دولت دونالد ترامپ هنوز سیاست منسجمی برای قفقاز ارائه نکرده و نمی تواند در این دور از بحران ناگورنو-قره باغ جایی داشته باشد و با توجه به مشکلات اخیر مرتبط با شیوع کرونا، مبارزات انتخاباتی و عملکرد کلی تیم سیاست خارجی او، جای تعجب هم ندارد. با این حال، حتی اگر جو بایدن، نامزد دموکرات که واکنش شدید دیپلماتیک ایالات متحده به این بحران را خواستار شده، چهل و ششمین رئیس جمهوری ایالات متحده شود، باز هم اعتبار آمریکا و اتحادهای آسیب دیده آن برای واکنش کافی نخواهند بود. به هر حال، بعید است آمریکای انزواطلب که با چالش های فوری تری در خانه از جمله همه گیری کووید 19، اقتصادی شکننده و بی عدالتی ریشه دار مواجه است، اهمیت زیادی به یک درگیری در منطقه دور جغرافیایی دهد.
اروپا نیز درگیر مشکلات خاص خود است: موج جدید همه گیری، تهدید برگزیت بدون توافق و تنش ها در مدیترانه شرقی. سابقه اخیر اروپا در حل اختلافات (در جمهوری آفریقای مرکزی، گرجستان، لیبی و اوکراین) چندان امیدوار کننده نیست. جمهوری آذربایجان و متحد آن یعنی ترکیه به فرانسه، تنها قدرت اروپایی که در سال های اخیر برای حل مناقشات خارجی گام برداشته، بی اعتماد هستند. به رغم تلاش های فرانسه و ایالات متحده، شریک آنها در تاتو یعنی ترکیه سیاست هایی متناقض با منافع اتحاد را دبنال می کند. رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، هر جایی که به مشکلات مالی برخورد می کند و به دنبال روش های کم هزینه است، به ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، روی می آورد. روسیه در پر کردن خلاء در جاهایی مانند لیبی، سوریه و اوکراین از همین تاکتیک استفاده کرده است. این واقعیت که همه این مناقشات در حیاط خلوت روسیه، جایی غیر قابل پیش بینی، در حال وقوع هستند نشان می دهد که اکنون این ترکیه، و نه روسیه، است که به مثابه قدرتی ماجراجو در اوراسیا رفتار می کند.
روسیه در بیش از یک دهه گذشته منطقه قفقاز را بخشی از حوزه نفوذ خود می دانسته و به غرب هشدار داده از مداخله در آنجا خودداری کند. اما اگرچه این روسیه بوده که هم به ارمنستان و هم جمهوری آذربایجان اسلحه می فروخته، به نظر می رسد حمایت های دیپلماتیک و نظامی قدرت های خارجی (ترکیه و اسرائیل) شرایط را در درگیری های فعلی به ویژه برای جمهوری آذربایجان متفاوت کرده اند. به رغم همه اظهارات غربی درباره تهدیدهای روسیه برای نو امپریالیسم از زمان آغاز جنگ در اوکراین در سال 2014، اکنون بخش قابل توجهی از غرب امیدوار است که روسیه بار دیگر دست به کار شود و ارمنستان و جمهوری آذربایجان را متوقف کند و به میز مذاکره بازگرداند. با این حال، کرملین همچنان از وقایع در حال وقوع در همسایگی خود عقب مانده که این مساله بازتابی از خصوصیات دستگاه تصمیم گیری در این کشور با محوریت پوتین و تداوم تفکر کورکورانه درباره کشورهای همسایه است. در بیشتر موارد، پیش زمینه ذهنی مسکو درباره بحران های جدید این است که دست پنهان غرب در مشکلات نمایان است و در عین حال، در خفا امیدوار است که آتش همانطور که روشن شده، خاموش شود. واقعیت دیگر این است که پوتین در حال حاضر با بحران های متعددی مواجه است که یعنی از درگیری های جدید در قفقاز استقبال نمی کند. آتش بس با میانجی گری مسکو تقریبا بلافاصله توسط ارمنستان و جمهوری آذربایجان نقض شد؛ بحران بلاروس نگران کننده است؛ قرقیزستان بار دیگر به هرج و مرج کشیده شده؛ و شیوع کووید 19 در مسکو تدابیر جدید خاموشی و تعطیلی را ایجاب کرده است.
مسکو در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ مشتاقانه در نقاط خاورمیانه و آفریقا ایفای نقش کرد تا شکست های ایالات متحده را برجسته کند و خود را یک قدرت بزرگ در صحنه جهانی نشان دهد. اما نمی توان گفت که روسیه در صحنه جهانی یک عامل مشکل ساز بوده و مداخلات آن بی ثباتی به بار آورده است. چین نیز در سطح جهانی قاطع تر عمل می کند و مشتاق بهرمندی از غرب ناکارآمد است. شمار درگیری های غیرقابل حل در حال افزایش است. پویایی که بخش هایی از آفریقا، لیبی، سوریه، اوکراین شرقی، ونزوئلا و یمن را در بر گرفته، اکنون در قفقاز گسترش یافته است. با توجه به اینکه غرب دیگر توانایی و تمایل به هدایت این دنیای نابسامان را ندارد، قدرتهای منطقه ای- ایران، ترکیه و کشورهای حوزه خلیج فارس- وارد عمل می شوند، اما لزوما نمی توانند نظم و ترتیب را برقرار کنند. این مساله نه تنها برای جمهوری آذربایجان و ارمنستان بلکه برای تلاش های زیادی که در جهت حفظ صلح و ثبات در سراسر جهان انجام شده، شوم است.
منبع: کارنگی اروپا / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
نظر شما :