موضع انتظار و عدم تمایل به حل سریع مناقشه فعلی قره باغ
زهر چشمی که پوتین از ارمنستان گرفت
نویسنده: حامد مزرجی، فارغ التحصیل رشته روابط بین الملل دانشگاه شفچنکو - کی یف
دیپلماسی ایرانی: بیش از یک هفته است، درگیری های منطقه قره باغ آغاز شده است. طرفین یکدیگر را به آغاز درگیری ها متهم کرده اند. فارغ از بحث تاریخی درگیری ها و حق مالکیت بر این منطقه، رفتار و موضع برخی کشورها قابل تامل است. در مقایسه با بسیاری از درگیری های جهانی می توان گفت، چندان فعالیت جدی برای متوقف کردن خونریزی ها به طور عموم و برخی کشورها به طور خاص مشاهده نمی شود.
اتفاقات چند روزه بر سر ناگورنی قره باغ، در مقایسه با مناقشه های مشابه در سطح جهانی، یک نکته را می تواند درباره رفتار روسیه متمایز کند. ظاهر امر چنین نشان می دهد که روسیه چندان عزم جزمی برای حل و فصل سریع این موضوع از خود نشان نمی دهد. البته «خط مشی انتظار» تقریبا در سیاست بسیاری از کشورها مشاهده می شود. ولی با توجه به نزدیکی مرزی که روسیه به منطقه درگیری دارد و از سوی دیگر همیشه برای دخالت در امور کشورهای مشترک المنافع حق آب و خاک قائل است، چنین رفتاری از سوی روسیه را غریب نشان می دهد. بسیار دور از ذهن است، چنین عملیاتی از سوی آذربایجان در مجاورت مرز روسیه صورت گیرد و اطلاعی به مسکو داده نشده باشد. مسکو به دفاع از مرزهای خود در سال های اخیر بسیار حساس است و انجام این عملیات بدون هماهنگی با مسکو حداقل در سطح اطلاع رسانی بعید است، به خصوص که نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان در روزهای اول نیز اعلام داشت، قصد درخواست کمک از روسیه ندارد و چنین گفته ای می تواند نشانه ای از آن باشد که ارمنستان خود از موضع روسیه کم و بیش آگاه بود یا آن را پیش بینی می کرد.
ارمنستان به عنوان عضو سازمان هم پیمان جمعی (به مثابه یک پیمان نظامی) متحد دفاعی نزدیک روسیه بشمار می رود و بعضا قاطعیت و جاه طلبی های چند ساله اخیر در برابر آذربایجان به پشتوانه روسیه صورت می گرفت و به واسطه همین اتحاد بود که همواره در مقایسه با کشورهای آذربایجان و گرجستان روابط محتاط تری هم با کشورهای اروپایی و غربی از جمله در پیمان هم پیمان شرقی داشت. در این قضیه، به نظر می رسد، روسیه چندان مخالفتی ندارد که بر ارمنستان فشار وارد شود تا اولا موقعیت این کشور و به خصوص پاشینیان نخست وزیر ارمنستان در سطح منطقه و کشور تضعیف شود و تلافی برخی تک محوری های انقلاب 2018 را دریافت کند. شاید با چنین روندی خط مشی همگرایی ارمنستان به سمت روسیه در آینده تسریع شود. در همین زمینه، در شبیه سازی رفتار ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه می توان به نمونه بلاروس اشاره کرد.
بعد از آن که در یک ساله اخیر قبل از انتخابات، آلکساندر لوکاشنکو قصد کرد تا حدودی از خود شخصیت مستقل بروز دهد، پوتین واکنش جدی و سختگیرانه ای نشان نداد تا زمانی که انتخابات اخیر ریاست جمهوری در بلاروس برگزار و نتایج اعلام شد. حتی در این زمان نیز پوتین عجله ای برای نزدیک شدن و حمایت قاطع و علنی از لوکاشنکو در کارزار انتخاباتی از خود نشان نداد تا به مرحله رویارویی مستقیم لوکاشنکو با مردم معترض و داستان اعلام تحریم کشورهای اروپایی و مشروعیت حکومتی پیش آمد. در این زمان بود که لوکاشنکو تضعیف شده را به قولی در آغوش خود جای داد. اجرای سناریویی این چنین برای ارمنستان (یعنی فشار کامل نظامی آذربایجان و ترکیه و تضعیف حکومتی و نیاز به حمایت خارجی و احساس خطر سقوط) شاید در برنامه کوتاه مدت روسیه قرار داشته باشد؟ تا بعد از آن به راحتی بتوان پروسه دلخواه اتحاد روسیه را با ارمنستان عملی کرد.
البته روسیه همواره در سیاست های خود، اهداف چند منظوره را ملاک قرار می دهد. با توجه به شرایطی که در بلاروس پیش آمده بود و بسیاری از کارشناسان خارجی و داخلی حتی در شبکه های داخل روسیه نیز مسئله بروز انقلاب و قیام در فضای مشترک المنافع بخصوص روسیه را بصورت هشدارگونه بررسی می کردند و امکان تسری اعتراضات بلاروس به روسیه را سبک و سنگین می کردند، چه چیزی بهتر از یک جنگ در مجاورت مرزها (البته جنگ قابل کنترل) می تواند افکار عمومی داخل روسیه را از یک قیام یا انقلاب به جنگ آن هم جنگ غیرخودی (بدون حضور روسیه) منحرف کند تا خبر اول اخبار به جای تحولات بلاروس، جنگ قره باغ باشد.
همچنین موضوع مسمومیت آلکسی ناوالنی، سیاستمدار اپوزیسیون روسیه هم بخش دیگری بود که لبه تند انتقاد و تحریم غرب و به خصوص اروپا و انگلستان (که هنوز داستان مسمومیت سرگئی اسکریبال در سال 2018 را فراموش نکرده است)، را متوجه ولادیمیر پوتین و اطرافیان می کرد تا جایی که به عنوان متهم ردیف اول معرفی می شد. و اما اکنون! مسئله مسمومیت ناوالنی را می توان یک جریان کم رنگ در مقایسه با رویدادهای اخیر منطقه عنوان کرد.
البته همانطوری که گروهی از تحلیگران معتقدند، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه از نظر تاکتیکی سیاستمدار قابلی است ولی از لحاظ استراتژیک ضعیف تر است، چه بسا حتی در صورت صحت موارد فوق، هدف پوتین حاصل نشود.
از نکات دیگر که بطور کوتاه می توان در میان دغدغه های روسیه بدان اشاره کرد، اینکه در کشاکش تحولات فوق، روسیه می تواند فاصله بین آذربایجان و ترکیه به عنوان دو متحد نزدیک در این جنگ را با دنیای غرب و اروپا بیشتر کند و این همان چیزی است که سال ها روسیه مشتاق به آن بود و مایل بود وحدت کشورهای ناتو متزلزل شود. از طرف دیگر، ولادیمیر پوتین هم خود این بار به عنوان یک رهبر و میانجی گر و نه به عنوان یک مشکل ساز و مهاجم (مانند جریانات گرجستان و اوکراین و بلاروس) به عرصه بیاید، همانطوری که در روزهای گذشته همراه با مکرون و ترامپ رهبران فرانسه و آمریکا به عنوان کشورهای گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا، بیانیه ای فقط بصورت نمادین برای دعوت به صلح منتشر کرد. بدین ترتیب اعتبار حیثیتی هم برای خود بدست آورد که در این روزها بسیار به آن احتیاج داشت (معرفی وی به عنوان کاندید جایزه صلح نوبل هم در همین راستا است).
بعد اقتصادی قضیه نیز برای روسیه کمتر از ابعاد سیاسی اهمیت ندارد. روسیه با در اختیار داشتن حدود 20 درصد صادرات تسلیحات در دنیا، از درگیری بین دو کشوری که بطور مستقیم خریدار سلاح های این کشور هستند، منافع اقتصادی مطلوبی با توجه به رکود اقتصادی فعلی ناشی از بحران بیماری کرونا می برد. البته این مسئله فقط به روسیه مربوط نمی شود سایر صادرکنندگان تسلیحات دنیا هم از فضای بی ثباتی و ناآرامی عمومی بطور طبیعی منافعی را حاصل می کنند.
اما درباره مناقشه ارمنستان و آذربایجان باید گفت: طبق آمار سال 2019، بیش از نیمی از تسلیحات آذربایجان از روسیه تهیه می شد و حدود 40 درصد آن نیز از اسرائیل دریافت شد. سهم روسیه در واردات تسلیحات به ارمنستان تقریبا بیش از 90 درصد است و هر دو این کشورها حدود 5/4 درصد از تولید ناخالص داخلی را به هزینه تسلیحات و بودجه دفاعی اختصاص می دهند که این رقم به نسبت (درصد تولید ناخالص داخلی) حتی از آمریکا هم پیشی می گیرد.
در حوزه انرژی، هر چند هنوز تحول یکباره ای متاثر از درگیری ارمنستان و آذربایجان رخ نداده است، ولی با توجه به نقش آذربایجان در بازار انرژی و پیامدهای منفی آتی (در صورت ادامه درگیری ها) می توان انتظار رشد قیمت انرژی را داشت که در این زمینه هم روسیه به طور مستقیم منافعی را کسب می کند.
نتیجه کلام اینکه، اگر قضاوت زودرسی نباشد، در عرصه فعلی سیاست جهانی، قوت و نقش اجرایی توافقات، قراردادها و معاهدات ضعیف شده است. و البته ممکن است این رویه بخصوص نتیجه شخصیت و خصوصیات فردی روسای جمهور روسیه و آمریکا است که یا از معاهدات متناسب به مقتضیات منافع ملی یا موقعیتی خود خارج شوند یا آن را نادیده می گیرند و یا حتی سیاست خود را در قبال متحدین دیروز خود به سرعت تغییر می دهند و هیچ تعهدی برای عملکرد خود قائل نیستند. ممکن است، برخی کشورها نیز با درک همین شرایط است که تغییرات جدی در سیاست های روز خود انجام می دهند و به قولی سیاست خود را بروز می دهند.
نظر شما :