«بی طرفی فعال مبتنی بر درگیر کردن سازمان های بین المللی»، بهترین استراتژی تهران در قبال تنش باکو - ایروان
آذری های داخل کشور در دام اردوغان پیرامون مناقشه قره باغ نیفتند
دیپلماسی ایرانی – با گذشت شش روز از دور جدید درگیری های جمهوری آذربایجان و ارمنستان پیرامون مناقشه قره باغ به نظر نمی رسد که درخواست های مکرر کشورها، سازمانها و نهادهای بینالمللی در خصوص پایان درگیرها و اجرای آتش بس کارگر باشد. چرا که هیچ کدام از دو طرف تمایلی به کاهش تنش ندارند. پیرو این نکته و طی همین شش روزی که از آغاز دور جدید تنش ها می گذرد شاهد برخی اتفاقات و بروز ناامنی ها در مناطق مرزی ایران با محوریت استان آذربایجان شرقی بودیم. به خصوص در سایه اخباری پیرامون تلاش ترکیه برای انتقال بخشی از نیروهای مسلح حاضر در سوریه به مناقشه قره باغ، عملا این دور از درگیری ها اقتضائات و ابعاد گسترده تری پیدا کرده است که در صورت صحت آن، حداقل در میان مدت میتواند تهدیدات امنیتی جدی را برای ایران ایجاد کند؟ اما به واقع با تداوم و تشدید درگیری ها در مناقشه قره باغ امنیت کشور تا چه اندازه تحت الشعاع قرار خواهد گرفت؟ پاسخ به این سوال، موضوع گفت وگوی دیپلماسی ایرانی با علیرضا محرابی، تحلیلگر ارشد مسائل حوزه آسیای مرکزی و قفقاز و استاد جغرافیای سیاسی دانشگاه شهید بهشتی است که در ادامه می خوانید:
با ورود به ششمین روز از دور جدید درگیریهای میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر مناقشه قره باغ به نظر می رسد علیرغم تلاش ها و توصیه های دیپلماتیک کشورها و مجامع بین المللی در خصوص حفظ خویشتنداری طرفین، برقراری آتشبس و حل اختلافات از مسیر سیاسی و مذاکره، این دور از تنش بین دو کشور در حال شدت گرفتن است، به گونه ای که طی همین شش روز گذشته چالش های امنیتی جدی را برای کشورهای همسایه این مناقشه و به خصوص جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده است. در این راستا دیروز پنج شنبه شاهد اصابت پنچ خمپاره جنگ نیروهای ارمنستان و جمهوری آذربایجان بر سر قره باغ به شهرستان خداآفرین در استان آذربایجان شرقی بودیم که سه خمپاره به اطراف روستای پرویز خانلو اصابت کرد. ۲ تا از این خمپاره ها به یونجه زارهای اطراف روستا آسیب زد و دیگری یکی از باغ های روستای مذکور رامورد هدف قرار داد. ۲ خمپاره دیگر نیز به منطقه مسکونی روستای پرویز خانلو خساراتی وارد کرد که یکی به پشت بام یک منزل مسکونی برخورد و دیگری نیز به شیشه های ساختمان دیگر آسیب وارد کرد. بر اثر اصابت این خمپاره ها یک کودک ۶ ساله مصدوم شد. این در حالی است که پیش از این و در سه شنبه هفته جاری بود که اراضی روستای «خلف بیگلو» از توابع شهرستان خداآفرین مورد اصابت خمپاره تنشها میان نیروهای نظامی ارمنستان و جمهوری آذربایجان در منطقه قرهباغ قرار گرفت. اینها علاه بر آن است که در همین روز (سه شنبه) یک فروند پهپاد متجاوز با آتش پدافند نیروهای مسلح ایران در شهرستان ملکان در استان آذربایجان شرقی سرنگون شد. ذیل مجموعه این نکات و نیز در سایه تداوم و تشدید مناقشه قره باغ و همچنین با در نظر گرفتن اقتضائات دور جدید درگیری ها میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان که چشم انداز جدی برای پایان آن وجود ندارد تا چه اندازه میتواند امنیت مرزهای شمالی جمهوری اسلامی ایران را تحتالشعاع قرار دهد؟
طبعاً هرگونه مناقشه سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی به خصوص در رابطه با اختلافات مرزی و ارضی بین کشورها می تواند تاثیرات مستقیمی و غیرمستقیم خود را بر همسایگانش با شدت و ضعف داشته باشد. خصوصا آن که جمهوری اسلامی ایران از نظر ژئوپلتیکی بعد از کشور روسیه پرهمسایه ترین کشور دنیا محسوب میشود. ذیل در نظر گرفتن این نکته مهم بیشک هرگونه تحول در میان همسایگان پر تعداد و صد البته متنوع جمهوری اسلامی ایران می تواند آثار و تبعات مستقیم و غیرمستقیم امنیتی، سیاسی و دیپلماتیک خود را بر کشور ما داشته باشد. به ویژه که هر کدام از این ۱۵ همسایه جمهوری اسلامی ایران دارای بافت و اقتضائات بومی، فرهنگی، سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی خاص خود هستند. در همین راستا یکی از مهمترین مناطقی که طی یکی دو قرن اخیر تاثیر جدی بر تحولات ایران داشته است به منطقه قفقاز بازمیگردد. یعنی اگر تحولات مربوط به منطقه قفقاز طی ۱۵۰ سال گذشته را مورد ارزیابی قرار دهیم شاهد آنیم که منطقه آذربایجان یا کشور فعلی جمهوری آذربایجان و هم چنین ارمنستان بخشی از کشور بزرگ ایران بودند که بعد از معاهدات گلستان و ترکمنچای که در دوران پادشاهان بی لیاقت قاجاری بر ایران تحمیل شد، این مناطق را از ایران جدا کردند. لذا دو کشور درگیر در مناقشه قره باغ یعنی جمهوری اذربایجان و ارمنستان تا محدوده گرجستان متعلق به کشور بزرگ ایران بودند. در سایه این بازخوانی ها، همین تاریخ می تواند نقش خود را در زمینه پیوندهایی کنونی که این کشورها با ایران برقرار می کنند، تعریف کند. در این راستا دو پیوند بسیار جدی و همزمان وجود دارد. از یک طرف ما با ارامنه رو به روییم که در تاریخ دو قرن اخیر ایران و خصوصا در شکلگیری استان اصفهان و پویایی تمدن صفویه نقش جدی را ایفا کردند. کما این که ذیل همین حضور گسترده ارمنی ها در اصفهان هنوز هم شاهد پیوندهای عمیق ارامنه در این استان و دیگر استان های کشور هستیم، آن هم زمانی که هنوز کشوری به نام ارمنستان وجود نداشت. در آن سوی داستان هم هموطنان آذربایجانی ما قرار دارند که ارتباطات و اشتراکات فرهنگی جدی با جمهوری آذربایجان دارند. بنابراین ما شاهد هستیم که قرابت های فرهنگی، تاریخی و اشتراکات ایرانیان، هم با ارامنه و هم با آذربایجانی ها به شدت جدی است و نمی توان هیچ کدام از این دو قرابت ایران با ارامنه و آذربایجانی ها را منکر شد. شاید به مثابهی اگر ارمنی ها اکنون بر علیه ترکیه فعلی و دولت رجب طیب اردوغان به واسطه عملکرد دوران آتاتورک در شش دهه گذشته و کشتار ارامنه به یک گسل و بن بست سیاسی و دیپلماتیک رسیده اند، اما در آن سو پیوند بسیار عمیقی بین ایرانی ها و ارمنی ها وجود دارد. در سایه همین شرایط و پیوندهای عمیق ایران، هم با ارمنی ها و هم با آذربایجانی ها بدون شک تداوم و تشدید درگیری ها و تنش ها در مناقشه های قره باغ میتواند چالش های امنیتی، سیاسی و دیپلماتیکی را برای کشور ایجاد کند. به ویژه که این مناقشه با عمری بیش از سی سال در کنار مرزهای شمالی ایران در حال وقوع و همواره خطراتی را برای ما در این مناطق ایجاد کرده است. است. لذا تبعات مخرب امنیتی هر گونه تشدید درگیری در این مناقشه بر اقتضائات امنیتی داخلی ایران در مرزهای شمالی کشور امری اجتناب ناپذیر جلوه می کند. کما این که شما به مواردی از این تبعات در همین شش روز از دور جدید درگیری ها هم اشاره داشتید.
در تقابل با نکته مهم شما پیرامون قرابت همزمان و عمیق ایران، هم با ارامنه و هم با آذربایجان به نظر می رسد که تحولات داخلی در ایران بیشتر رنگ و بوی حمایت از آذربایجان در مناقشه قره باغ می دهد. موید این گزاره هم به مواضع و سخنان برخی از افراد و شخصیت ها سیاسی در داخل کشور باز میگردد. در همین رابطه احمد علیرضابیگی، نماینده مردم تبریز، اسکو و آذرشهر در مجلس در حساب کاربری خود در توئیتر به تحولات اخیر در قرهباغ واکنش نشان داد و به صورت علنی در این ماجرا دخالت کرد. علیرضا بیگی در توییترش نوشته است که «قره باغ سرزمین اسلام است و به دست جوانان شیعه تحت لوای ابوالفضل العباس (ع) باید آزاد شود.!!!». پیش از این چهارشنبه هفته جاری حجتالاسلام سیدمحمدرضا میرتاجالدینی، معاون پارلمانی دولت محمود احمدی نژاد و نماینده فعلی مردم تبریز، آذرشهر و اسکو در مجلس شورای اسلامی در گفتوگویی خبری عنوان داشت که «ما برای آزادی قرهباغ دعا کرده و حمایت قاطع خود را از مردم مسلمان جمهوری آذربایجان اعلام میکنیم؛ مبارزه برای بازپسگیری خاک جمهوری آذربایجان حق مسلم این کشور است و ما پشتیبان مردم مسلمان و شیعه آذربایجان هستیم. ما از دولت خودمان میخواهیم با جدیّت و حساسیت موضوع را پیگیری کرده و از ظرفیتهای بینالمللی خود برای حل موضوع کمک بگیرد. کشتار مسلمانان و شیعیان در سراسر جهان، به ویژه در کشور همسایهمان «جمهوری آذربایجان» را که در راستای دفاع از حق مشروع خود برای آزادی خاک کشورشان که قطعهای از بلاد اسلام است، کشته میشوند، را به شدت محکوم کرده و در این راستا به حمایتهای رهبر معظم انقلاب در سخنرانی و بیانات ایشان در حمایت از مسلمانان جمهوری آذربایجان تاُسی میکنیم که قرهباغ را خاک اسلام دانسته و کشتهشدگان در راه آزادی آن را شهید معرفی کردهاند.» در همین راستا دیروز پنج شنبه هم شاهد انتشار بیانیه مشترک نمایندگان ولی فقیه در شمال غرب کشور شامل سید محمدعلی آلهاشم، نماینده ولیفقیه در استان آذربایجانشرقی، سیدحسن عاملی، نماینده ولیفقیه در استان اردبیل، علی خاتمی، نماینده ولیفقیه در استان زنجان، سیدمهدی قریشی، نماینده ولیفقیه در استان آذربایجانغربی در مورد دور جدید درگیرها در مناقشه قره باغ بودیم. در بیانیه مذکور صراحتا عنوان شد که «هیچ تردیدی در تعلق قره باغ به آذربایجان و اشغال آن و لزوم بازگشت این اراضی به آذربایجان، کشور اهل بیت نیست و دولت آذربایجان در بازپس گیری این اراضی کاملا قانونی و شرعی عمل کرده و با این اقدام در صدد اجرای ۴ قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل برآمده است. ما به اقتضاء آیات قرآن و سیره معصومین و به اقتضاء فلسفه انقلاب اسلامی خود را ملزم به حمایت و دفاع از مظلوم میدانیم. ملت آذربایجان بهتر از همه میدانند که جمهوری اسلامی بالاترین کمک و حمایت را در طول اشغال قره باغ به آذربایجان داشته و در تمام محافل بین المللی از تمامیت ارضی آذربایجان دفاع کرده و وزارت امور خارجه نیز اخیرا دوباره بر تمامیت ارضی آذربایجان در غائله اخیر تاکید کرده است. اگر عنایات جمهوری اسلامی در بدو اشغال قره باغ نبود، قطعا اشغال تا باکو امتداد مییافت. در حال حاضر نیز تنها راه زمینی آذربایجان برای نخجوان، خاک جمهوری اسلامی است که ایران، سخاوتمندانه آن را در اختیار دولت آذربایجان قرار داده است. افزون بر این مواضع جمعی از مردم مشکین شهر، اردبیل، ارومیه، زنجان، تبریز و تهران هم عصر دیروز پنج شنبه تجمعی خودجوش را در حمایت از مردم مسلمان قره باغ برگزار کردند. شرکت کنندگان در این تجمع شعارهایی در حمایت از مسلمانان قره باغ سردادند که با تدبیر پلیس پایان یافت. با توجه به مجموعه این موضع گیری ها و تحولات اجتماعی و سیاسی یک دو روز اخیر که به نظر می رسد ریشه ناسیونالیستی و تا حدودی هم شوونیستی دارد، می تواند سیاست بی طرفی تهران و راهبرد موانه قوای جمهوری اسلامی ایران را در مناقشه قره باغ مختل کند؟
در پاسخ به این سوال مهم شما باید این نکته را مدنظر قرار داد که باید میان مردم و ملت آذربایجان با دولت باکو یک اختلاف جدی و تمایزی پررنگ قائل شد. چرا که الهام علی اف، رئیس جمهور فعلی آذربایجان فردی به شدت وابسته به کشورهای غربی است. یعنی شما نباید شخصیت سیاسی رئیس جمهور کنونی جمهوری آذربایجان و نیز ساختار اداره این کشور توسط الهام علی اف در جمهوری آذربایجان را چندان مثبت ارزیابی کنید. چون در سایه همین نگاه غرب گرایانه الهام علی اف و بر خلاف مواضع برخی شخصیت های داخلی در کشور اساسا وی رویکردی دینی و ایدئولوژیک به مناقشه قره باغ نداشته و ندارد. پیرو این نکته مهم به نظر من برخی از مواضع داخلی که اکنون در حمایت از آذربایجان در مناقشه قره باغ مطرح شد که شما هم به گوشه ای از آن اشاره کردید، از یک بینش سیاسی سطحی و بدون در نظر گرفتن پشتوانه تاریخی نشات می گیرد. در همین چند روزی که از درگیری قره باغ میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان می گذرد شاهد سیل کمک های نظامی و تسلیحاتی اسرائیل و صهیونیست ها به باکو بودیم. یعنی همین مسئولینی که در داخل ایران اکنون به فکر حمایت از دولت آذربایجان در مناقشه قره باغ هستند، مطمئن باشند همین دولت، تاکید می کنم دولت باکو، نه ملت آذربایجان بعد از فروکش کردن این مناقشه به دنبال کاهش اختلافات و همراهی و حمایت از جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود. چرا که ساختار سیاسی دولت آذربایجان بر اساس همان مبنای فکری غرب گرا و غیر دینی شکل گرفته است. با توجه به فعالیت های گسترده بنیاد سوروس در آذربایجان مبنی بر نفرت افکنی از ایران و تلاش برای تصفیه آذریهای ایرانی در کشور آذربایجان، بدون شک دولت الهام علی اف بر روال گذشته و همان نگاه سابق خود که مبتنی بر گرایش به غرب و صهیونیسم است، فاصله خود را در قبال جمهوری اسلامی ایران حفظ خواهد کرد. پس چه ضرورتی دارد در این مناقشه به جای حفظ راهبرد موازنه قدرت و پیگیری سیاست بی طرفی بخواهیم با برخی مواضع نسنجیده و حمایت از یک طرف درگیر در مناقشه قره باغ هزینه های سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی خود را افزایش دهیم. به عبارت دقیق تر ما باید با ارتقای هوش و افزایش انعطاف سیاسی و دیپلماتیک به سمت اتخاذ مواضعی سنجیده تر پیش رویم و تلاش ها را به سمت خویشتنداری طرفین، پایان جنگ و درگیریهای نظامی و ضرورت بازگشت به گفتمان سیاسی، دیپلماسی و مذاکره در مناقشه قره باغ معطوف کنیم. چون همان گونه که در پاسخ به سوال پیشین شما اشاره داشتم تداوم و تشدید درگیریها در مناقشه قره باغ میتواند تبعات مخرب امنیتی را برای جمهوری اسلامی ایران در مرزهای شمالی به دنبال داشته باشد. پس نباید مواضع برخی مسئولین داخل را ملاک عمل قرار داد که متاثر از نگاه های احساسی ناسیونالیستی با ریشه های دینی است، آن هم در شرایطی که خود الهام علی اف هیچ رویکرد دینی به مناقشه قره باغ ندارد. از این رو به نظر من بهترین استراتژی جمهوری اسلامی ایران در قبال مناقشه قره باغ راهبرد «بی طرفی فعال مبتنی بر درگیر کردن سازمان های بین المللی» است. یعنی در میان «استراتژی فعال، ناظر بر حضور مستقیم در مناقشات»، «راهبرد انفعال مبتنی بر عدم حضور در اختلافات و در نهایت «سیاست بی طرفی فعال»، باید پیگیری و تحقق راهبرد سوم یعنی «بی طرفی فعال مبتنی بر درگیر کردن سازمان های بین المللی» را اولویت خود قرار دهیم. ذیل این سیاست، جمهوری اسلامی ایران ضمن این که در قبال مناقشه قره باغ، هم در برابر ارمنستان و هم در قبال جمهوری آذربایجان موضع بی طرف را در پیش می گیرد، باید تلاش های جدی دیپلماتیکی هم برای درگیر کردن ظرفیت سازمان ها، نهادها، ارگان ها و دیگر بازیگران بین المللی برای حل و فصل نهایی این مناقشه را در دستور کارخود قرار دهد. وقتی چنین راهکار مفیدی وجود دارد چرا باید خود را به صورت مستقیم درگیر یکی از این دو طرف مناقشه قره باغ کنیم؟! چون اگر ما به سمت حمایت از آذربایجان پیش رویم با توجه به حساسیت ها و خط قرمزهای ارمنستان باید مناسبات خود را با ایروان نادیده بگیریم؛ اگر هم در آن به سو به فکر حمایت از ارمنستان باشیم باید روی روابط خود با باکو پا بگذاریم که قطعا در هر دو صورت کشور نهایتا به سمت افزایش هزینه ها و دشمن تراشی در کنار مرزهای خود پیش خواهد رفت که گزینه مطلوب و مدنظر صهیونیستها برای جولان در کنار مرزهای ایران است. لذا باید سیاست بی طرفی را در دستور کار قرار دهیم و ضمن گسترش و تعمیق روابط خود، هم با ارمنستان و هم جمهوری آذربایجان به فکر حل و فصل مناقشه باشیم.
اما در همین چند روز بر خلاف رویه جهانی شاهد حمایتهای صریح و جدی دولت آنکارا از جمهوری آذربایجان در مناقشه قره باغ هستیم. یعنی علاوه بر حمایت صریح و آشکار رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه و مولود چاووش اوغلو، وزیر امور خارجه این کشور در حمایت از آذربایجان پیرامون مناقشه قره باغ شاهد هستیم که رسانه های ارمنی و منابع خبری قره باغ، اعلام کرده اند که بیش از ۹۱ نفر از مخالفین ترکمان و عرب دولت سوریه که تحت الحمایه آنکارا هستند، به منطقه برده شده اند تا علیه ارامنه بجنگند. این رسانه ها، همچنین اسامی ۱۶ تن از کشته شدگان سوری را نیز منتشر کرده اند. هر چند که برخی مدعی شده اند منبع اصلی این دست خبرها، یک نهاد حقوق بشر در عفرین سوریه است که از مجموعه های اقماری پ.ک.ک به شمار می آید. در کنار آن سه شنبه هفته جاری ایروان مدعی شد که جنگنده «اف۱۶» ترکیه، یک فروند جنگنده «سوخو- ۲۵» نیروی هوایی ارمنستان را ساقط کرده است. اینها علاوه بر آن است که برخی از شخصیت ها و احزاب ترکیه مانند مصطفی دستیجی، رهبر حزب وحدت بزرگ (از احزاب راست افراطی) با داشتن تنها یک کرسی پارلمانی به عنوان نخستین سیاستمدار ترکیه بود که به طور آشکار پیشنهاد اعزام نیروی نظامی ترکیه به منطقه درگیری را مطرح کرد. علاوه بر دستیجی، دیگر رهبران احزاب ترکیه نظیر حزب کمونیستی دوغو پرینچک نیز در پیام های جداگانه ای، حمایت از آذربایجان را واجب و لازم دانسته و حتی در واکنشی رادیکال اعلام کرده که دفاع از آذربایجان، عین دفاع از ازمیر ترکیه است. حتی کار به جایی رسیده است که نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان در گفتگوی زنده تلویزیونی از جامعه بین الملل خواست که مانع از تحرکات و مداخله ترکیه در درگیری بین ارمنستان و آذربایجان شوند.پیرو همین نکته لابی ارامنه در مجلس سنا و کنگره آمریکا نیز فعال شده اند و طی چند روز اخیر برخی از سناتورهای آمریکایی، از سویی از ترامپ خواسته اند که به حمایت از علی اف پایان دهد و از دیگر سو، از ترکیه نیز خواسته اند، خود را از این ماجرا دور نگه دارد. با این اوصاف و با توجه به نیاز ایران به حفظ مناسبات تهران – آنکارا آیا باید جمهوری اسلامی هم مواضعی مشابه با اردوغان را در دستور کار قرار دهد؟
خیر به هیچ وجه. چون مواضع ترکیه در قبال مناقشه قره باغ با نگاه جمهوری اسلامی ایران به شدت متفاوت است. ترکیه مشکلات و اختلافات ریشهای با ارامنه دارد. به هر حال تاریخ صد سال گذشته مناسبات دو طرف و به خصوص مسئله قتل عام ارامنه سایه سنگینی بر روابط ارمنستان و ترکیه داشته است؛ مسئله درگیری مرزی آذربایجان و ارمنستان ارتباطی به ترکیه ندارد. چون اختلافات مرزی میان آنکارا و ایروان شکل نگرفته است، اما همین گسل تاریخی صدساله سبب شده است که ترکیه به سمت حمایت از جمهوری آذربایجان در مناقشه قره باغ پیش رود. ولی ایران برخلاف ترکیه در دویست سال گذشته، هم روابط خوبی با ارامنه برقرار کرده است و هم پیوندهای عمیقی میان آذربایجانی ها با ایرانی ها به وجود امده است. ما کشور ترکیه نیستیم که با ارامنه پس زده و آذری های هم پیمان و دوست مواجه باشیم. پس برخی از سخنان مقامات داخلی یک تحلیل احساسی است و هیچگاه موضعی سنجیده برگرفته از اصول استراتژیک برای حفظ منافع ملی نیست. لذا ضرورتی ندارد که ما بر مبنای همان نگاه دولت ترکیه و شخص رجب طیب اردوغان به سمت حمایت از آذربایجان پیش رویم. این رویکرد قطعاً کشور را درگیر برخی بحران های دیگر خواهد کرد. خصوصاً آنکه ارامنه در اروپا و آمریکا از پایگاه جدی سیاسی و اجتماعی قابل قبولی برخوردار هستند. به گونه ای که تعدادی از وزرای دولت های پیشین در فرانسه و حتی کابینه امانوئل مکرون، رئیس جمهور فعلی این کشور ارمنی هستند. اتفاقاً در سایه همین مسئله و نفوذ بالای ارمنی ها است که رئیس جمهور فرانسه مواضعی تند را در قبال سیاست حمایت دولت ترکیه از جمهوری آذربایجان پیرامون مناقشه قره باغ داشت. به عبارت دقیقتر پایگاه سیاسی ارامنه در اروپا به فرانسه باز میگردد. کما اینکه آذربایجان و ارمنستان پایگاه های نظامی گسترده هم دارند. بنابراین باید حل و فصل مناقشه قره باغ را به سازمانها و نهادهای بینالمللی بسپاریم.
علاوه بر آن که به نظر میرسد مناقشه ۳۲ ساله قره باغ، مناقشه ای قومی بین ارامنه و ترک ها باشد در عین حال این گزاره هم مطرح است که این مناقشه یک مناقشه مذهبی بین مسلمانان و مسیحیان نیز به شمار میرود. اتفاقا اگر به مواضع مقامات داخلی در قبال مناقشه قره باغ که پیشتر بخشی از آن در سوالات مطرح شد، نگاه کنیم شاهد خواهیم بود که محوریت موضع و سخنان این افراد حول نگاه دینی و ایدئولوژیک تقابل مسلمانان آذری و مسیحیان ارمنی می چرخد. ذیل این گزاره هم ارزیابی هایی در خصوص تشدید و تقویت مناقشه قره باغ مطرح است. خصوصاً که اخباری پیرامون اقدام ترکیه به منظور انتقال تعدادی از نیروهای رادیکال تحت حمایت ترکیه مانند جیش الحر (ارتش آزاد) از سوریه به مناقشه قره باغ و در حمایت از آذربایجان مطرح شده است. شاید به همین واسطه است که فاصله زمانی دوره های درگیری نظامی بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان در مناقشه قره باغ کوتاه تر می شود. موید این مسئله به وقوع درگیری نظامی در سال ۲۰۲۰ در قره باغ تنها به فاصله دو ماه از همدیگر باز می گردد، در صورتی که آخرین درگیری مرزی پیش از نبرد «تووز» در ۱۹ ژوئیه/ ۲۹ تیر به نبرد ۴ روزه ۲۵ فوریه سال ۲۰۱۶ باز می گردد. پیرو این نکات شما تا چه اندازه مناقشه قره باغ را یک مناقشه دینی و مذهبی می دانید؟
واقعیت آن است که جریان جهانی صهیونیسم هم به شدت علاقهمند است که سطح نازل تقابل و تنش های مسلمانان و مسیحیان را به شدت برجسته کند. همانگونه که پیشتر اشاره کردم طی سال های گذشته بنیاد سوروس و موردخای در آذربایجان به شدت فعال بودند و محوریت فعالیت این بنیادها در آذربایجان بر دامن زدن به تنش دینی میان مسلمانان با مسیحیان بود. جالب اینجا است که دستاویز و بهانه تشدید این تقابل دینی به اختلافات مرزی و مناقشه هایی مانند مناقشه قره باغ و نظایر آن بازمیگردد. لذا نکته بسیار مهمی که وجود دارد این است که نباید این نگاه غلط را در میان افکار عمومی به خصوص افکار عمومی داخل جا بیندازیم که اختلافات کنونی به اختلافات آذری ها با ارمنی ها باز می گردد، بلکه این درگیری ترکهای عثمانی با ارامنه است. چون قبلا عنوان کردم ارمنی ها نقش جدی در توسعه تمدن سیاسی دوران صفویه در ایران داشتند و ذیل همین نقش افرینی خود، حضور چشمگیری در اصفهان، اردبیل، تبریز و دیگر استان ها و شهرهای کشور داشته و دارند. لذا نباید مسئله اختلافات ترک های عثمانی را به درگیری آذری ها و ارمنی ها تعمیم دهیم. اینجا یک خلط تاریخی شکل گرفته است و باید ساختار فکری مردم در این رابطه اصلاح شود.
ولی به نظر میرسد که آذریهای داخل کشور و مقامات هم با همین نگاه به مناقشه قره باغ و حمایت از جمهوری آذربایجان نگاه می کنند. ذیل همین نگاه است که عصر دیروز پنج شنبه عده ای از مردم تبریز و تهران تجمعات خودجوشی در قبال مسئله قره باغ داشتند که حتی کار به آتش زدن پرچم ارمنستان نیز کشیده شده است؟
اینجاست که من معتقدم یک نگاه عمیق، تحلیلی، آکادمیک، دانشگاهی و مبتنی بر اصول استراتژیک به منظور حفظ منافع ملی با یک نگاه سطحی سیاسی و شعار زده مقامات داخلی تفاوت جدی خود را نشان می دهد. ببینید آذری ها از نژاد آتروپاتین هستند؛ آتروپاتین از نژاد آریایی است که زبانشان ترکی شده است. چون آذری ها یکی از شاخه های نژاد دیاکوئی اصیل هستند که در زمان حکومت ترک های عثمانی بر این منطقه زبانشان با زبان ترکی ترکیب شد و تغییر پیدا کرد. متاسفانه مواضع برخی از سیاسیون و به خصوص روحانیون ناظر بر اینکه مسیحیان ارمنی با آذری های مسلمان، چه سنی و چه شیعه مشکل دارند، یک ارزیابی و تحلیل سطحی به واسطه محاسبات اشتباه است که نشات گرفته از عدم مطالعات عمیق سیاسی و تاریخی آقایان است. این نگاه جای تاسف دارد. اگر امروز جمهوری آذربایجان به عنوان یک کشور جدا شده از ایران با نگاه پانترکیستی الهام علی اف به فکر درگیری با مسیحیان ارمنی است نباید این تحلیل غلط به وجود آید که مسیحیان ارمنی به دنبال درگیری با مسلمانان آذری، چه سنی و چه شیعه هستند. کما اینکه در آن سو اسلام، چه سنی و چه شیعه هم با مسیحیان ارمنی مشکل ندارد. بلکه چالش از جایی شروع شد که نگاه سیاستزده دینی دوران عثمانی برخی تحرکات و اتفاقات را شکل داد. زمانی که سلطان سلیم برخی از روستاهای ارمنی ها را در مناطق شرقی ترکیه ویران کرد و بعد از ورود به دوران ناسیونالیسم و مدرن ترکی و قدرت گیری آتاتورک، عدنان مندرس و امثالهم، این نگاه تقویت شد. تا در سایه تقویت این نگاه نفوذ مرزی ترکیه بیشتر شود. واقعیت آن است که ترکیه، آذربایجان و ارمنستان سه کشوری هستند که عمر هر سه بی بیش از صد سال نمی رسد. اما در مقابل ایران دارای تمدنی هزاران ساله است.
پس چالش اصلی اینجا است که ترک های آتاتورکی و ترک های نوین آنکارایی چون اردوغان برای آنکه بتوانند حوزه نفوذ خود را توسعه دهند با دو گروه مشکل داشتند، اول کردها و بعد ارامنه. در همین رابطه هم فشارها را افزایش دادند؛ اسم کردها را گذاشتند ترک های کوهستان، اما در برابر ارامنه نمی توانستند کاری انجام دهند چون دینشان فرق می کرد. متاسفانه همین نگاه تاثیر مخرب خود را بر رویکرد و ارزیابی افکار عمومی داخلی داشته است. اما باید این را گفت در آن طرف چون جمهوری آذربایجان فعلی دارای منابع نفتی است و به واسطه جایگاه خوبی که برای ترانزیت کالا و انتقالات اقتصادی که برای ترکیه در کنار سال موارد سبب شده است که آنکارا به جهت حفظ منافع خود اقدام به حمایت از دولت باکو در مناقشه قرهباغ داشته باشد. ولی همین آقای الهام علی اف و همچنین رجب طیب اردوغان با همسویی خواسته یا ناخواسته برخی مقامات و مسئولیت داخلی، ذیل همان مواضع سطحی و نسنجیده خود سعی میکنند مناقشه قره باغ را یک مناقشه آذری و ارمنی تعریف کنند که ذیل آن تقابل مسیحی های ارمنستان و مسلمانان آذربایجان شکل گرفته است. این گزاره یگ گزاره صد در صد غلط است. چون واقعیت آن است که نوع نگاه اسلام سیاست زده پان ترکیستی مد نظر الهام علی اف و رجب طیب اردوغان چالش را به اینجا رسانده است و سعی دارد که ایران را هم درگیر مناقشه کند. اتفاقاً پیرو نکته شما مبنی بر تلاش ترکیه برای اعزام برخی نیروهای رادیکال مستقر در سوریه به مناقشه قره باغ نشان می دهد که این مسئله درگیری اسلام پانترکیستی رجب طیب اردوغان با مسیحیان ارمنی است. در اینجا لازم می دانم که تاکید می کنم نباید آذری های داخل کشور در دام نگاه رجب طیب اردوغان پیرامون مناقشه قره باغ بیفتند. جای تاسف بسیار دارد که چرا در کشور اندیشکده های تخصصی برای بررسی دقیق مسائل و تحولات در حوزه های پیرامونی به صورت ساختاری تعریف نشده است تا بتوانند افکار عمومی را به طور درستی کنترل، مدیریت و هدایت کنند. همین فقر اطلاعاتی زمینه و بستر برای تحریک احساسات ناسیونالیستی و دینی در مناطق آذری زبان کشور را فراهم کرده است. به ویژه که همزمان با این فقر اطلاعاتی در آن سو شاهد پروپاگاندای فعالی توسط همین اسلام پانترکیستی رجب طیب اردوغان هستیم که موجب شده در افکار عمومی داخلی کشور به خصوص آذری ها این گونه القا شود که ارمنستان در مناقشه قره باغ به دنبال نابودی آذری های مسلمان است.
پیرو تحلیل و نکته ای که شما به آن اشاره کردید در صورت پیچیده تر شدن و بغرنج تر شدن مناقشه قره باغ و احتمال ورود دیگر کشورها و بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای و در نهایت تحت شعاع قرار گرفتن امنیت همسایگان جمهوری آذربایجان و ارمنستان، برخی مدعی هستند که این مناقشه می تواند همان «سورپرایز اکتبر» مد نظر دونالد ترامپ باشد چرا که این مناقشه می تواند تا حدودی به امنیت ایران هم مربوط باشد. ضمن آن که پیرامون همین مناقشه علاوه بر آن که برخی از سناتورهای آمریکایی، از سویی از ترامپ خواسته اند که به حمایت از علی اف پایان دهد و از دیگر سو، از ترکیه نیز خواسته اند، خود را از این ماجرا دور نگه دارد، شاهد آن هستیم که رئیس جمهور آمریکا عصر یکشنبه به خبرنگاران گفت: «با جدیت به این موضوع نگاه می کنیم. ما روابط بسیار خوبی در آن منطقه داریم. بررسی خواهیم کرد که آیا می توانیم آن را متوقف کنیم یا خیر. همین مواضع گمانه دخالت واشنگتن را افزایش داده است. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
همانگونه که اشاره کردم به دلیل آن که ما شاهد تعداد زیادی همسایه در اطراف کشور خود هستیم با کانونهای بحرانی متعددو متنوعی از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب دست به گریبانیم. از افغانستان گرفته تا پاکستان، امارات، عربستان، بحرین، حتی همین اواخر ترکمنستان هم چالش هایی را برای کشور ایجاد کرد. بنابراین این تحلیل را باید داشت که در سایه این کانون های بحران پیرامون ایران، جریان صهیونیسم جهانی ضد تهران وارد عمل خواهد شد. ما باید تک تک این کانون های بحران را به طور مستقل و در یک «استراتژی برخوردی» حل و فصل، مدیریت و کنترل کنیم تا خدای ناکرده تبعات امنیتی، سیاسی و دیپلماتیک برای کشور ایجاد نکنند. لذا من معتقدم در پیگیری استراتژی برخوردی، تهران باید هر کانون بحران پیرامونی را مستقل از هم رصد و مدیریت کند. یعنی نباید بحران آذری را به بحران عربی، بحران کُردی را به مناطق شرق کشور در منطقه بلوچستان وصل کرد؛ هر کدام از این بحران ها باید به صورت مستقل و جداگانه حل و فصل شود. یعنی به موازات برنامهریزی صهیونیسم جهانی در منطقه حاشیه خلیج فارس یک راهبرد متناسب را در پیش بگیریم، در قبال تحولات افغانستان و پاکستان استراتژی مخصوص خود را در دستور کار قرار دهیم، کما این در قبال اتفاقات شمال کشور هم باید نگاهی متناسب با اقتضائات آن منطقه برنامه ریزی شود. به هر حال هر کدام از این کانون های بحران دارای بافت فرهنگی، تاریخی، سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک خاص خود هستند و نمیتوان یک برنامه واحد را برای حل و فصل تمام کانون های بحران پیرامونی ایران را در دستور کار قرار داد. اینجاست که هنر دیپلماسی وزارت امور خارجه باید خود را نشان دهد که متاسفانه چنین هنر و توانایی در میان مقامات و مسئولین دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران کمتر مشاهده شده است. متاسفانه در ساختار دستگاه سیاست خارجی با خلاء تشکیل اتاقهای فکر و تربیت افرادی که ماموریت بررسی میدانی و عمیق هرکدام از این کانون های بحران را بر عهده داشته باشند مواحهیم. این در حالی است که در کشوری مانند ایالات متحده آمریکا برای هرکدام از بحران های خاورمیانه یک اتاق فکر جداگانه و مرکز تحقیقاتی وجود دارد که کارش تربیت استراتژیست ها در خصوص همان بحران است. در صورتی که ما متاسفانه یک برنامه واحد و کلی برای تمام بحرانهای پیرامونی ایران داریم و با همان نگاهی که به مسئله طالبان در شرق کشور داریم سراغ کانون بحران در حاشیه خلیج فارس و مسئله مانند جنگ یمن می رویم و ب همان نگاه هم مناقشه قره باغ را به صورت سطحی و شعارزده تحلیل می کنیم. در صورتی که بافتار و اقتضائات ژئواستراتژیک و ژئوپلتیک منطقه شرق آسیا با خلیج فارس منطقه، خلیج فارس با منطقه قفقاز، منطقه قفقاز با کردستان و غرب ایران به شدت متفاوت است؛ اینجاست که منافع ملی جمهوری اسلامی ایران کشور به حاشیه رانده میشود. چون نمی دانیم در برابر هر بحران پیرامونی چه راهبردی را برای حل و فصل آن کانون بحران در پیش بگیریم. اما در اصل باید عمق استراتژیک فرهنگی، اقتصادی، امنیتی و سیاسی ایران در پیرامون باید طوری تنظیم شود که دشمن نتواند با وصل کردن این کانون های بحران پیرامونی به همدیگر هژمونی استراتژیک خود را بر ما تحمیل کند. لذا از نگاه من به عنوان یک کارشناس در حال حاضر بهترین مسیر برای فشار به ایران فشار از شمال و جنوب ایران است. چون فعلا از شرق و غرب ایران فشار جدی به ما وارد نشده است. اکنون فشار اصلی ایران در شمال کشور به جریان پانترکیسم و در جنوب ایران به جریان های پان عربیستی باز می گردد.
نظر شما :