تحولات منطقه ای و ضرورت بازسازی سیاست‌های کلان ملی

نه تندروی چاره کار است نه تسلیم

۰۹ مهر ۱۳۹۹ | ۱۰:۰۰ کد : ۱۹۹۵۸۵۱ نگاه ایرانی خاورمیانه
بهاء الدین بازرگانی گیلانی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: آن سیاستمردان و روشنفکرانی نیز که ترقی امارات جنوبی خلیج فارس را نمایان می کنند، آیا خود حاضرند تن به نوع حکمرانی دست نشانده، یکه تاز و غیر دموکراتیک امثال  شیخ زاید بدهند؟ واقعا می توانند؟
نه تندروی چاره کار است نه تسلیم

دیپلماسی ایرانی: این ایران، ترکیه، مصر، عراق و سایر تمدن های کهن منطقه هستند که نوزائی ژئوپلیتیکی آینده دنیای اسلام را رقم خواهند زد و نظامات جدید و قهری منطقه توسط این تمدن ها و نه ممالک جزیره ای امارات و قطر و بحرین.... تعیین خواهد شد. گرچه عربستان سعودی فعلا در جرگه ممالک در حال رفاه و تولید ثروت، همچون امارات و سایر ممالک حوزه خلیج فارس در امتداد منافع آمریکا و اسرائیل عمل می کند، لیکن چنین رویکردی با توجه به جایگاه ایدئولوژیکی این حاکمیت، همین طور تضعیف استیلای استعماری گذشتۀ غربیان بر ممالک مسلمان خاورمیانه و روند آشکار فاصله‌گیری آنها از منطقه، فاقد اصالت است و دیر یا زود جزیره العرب هم به کاروان ممالکی که در یکصد سال گذشته دائم در حال پوست اندازی سیاسی و اجتماعی بوده‌اند، خواهد پیوست. ترقی و ثروت امارات و سایر شیخ نشین ها با توجه به کسری‌های راهبردیِ جمعیت‌شناختی، زیست‌محیطی، امنیتی، کمبود آب و مخصوصا اقتدارگرایی قبیله‌ای و غیردموکراتیک در آنها نیز خود نقصان دیگری است. 

مدرن‌سازی نوع مستعمراتی جنوب خلیج فارس به همراه تحمیلات نظامی و دپوهای سنگین تسلیحاتی و پادگانی توسط غرب در این حوزه کوچک، در حالی صورت می‌گیرد که در پیرامون وسیع آن یک منطقه بزرگ تمدنی عمدتا مسلمان نشین از شمال آفریقا، شامات، آناتولی، فلات ایران تا به هندوکوش – عمدتا در چالش با ممالک استعماری غرب – در غلیان و بحران تاریخی گذار به سر می برد و دگردیسی سیاسی و اجتماعی قهری را تجربه می کند. 

ایجاد گتوهای کوچک رفاهی – امنیتی توسط ایالات متحده در حوزه جنوبی خلیج فارس در حالی که طی دهه های گذشته به دلیل سیاست های مهاجمانه و غیر اصولی خود با شکست ها و عقبگردهای راهبردی ممتد در جای جای منطقه مواجه شده و ابتکار عمل را به روسیۀ پوتین و ترکیه اردوغانی و دیگران سپرده اند، از اصالت و پایداری ژئوپولیتیکی برخوردار نبوده و نوعا تحریک کننده و تنش آفرین هم هست. انباشت ثروت و رفاه در این ممالک که با ساختار بلوک های توسعه یافته، مولد و فن سالار دنیا سنخیت ندارد و عمدتا تصنعی است، به همراه فراخوان امارات و بحرین و دیگران از عناصری افراطی نظیر بنیامین نتانیاهو و دونالد ترامپ و طراحی مداخلات نظامی در یمن و لیبی و مناطق دیگر، خود اساسا یک سیبل شکننده و بازدارنده است و با ثبات و امنیت پایدار منطقه مغایرت دارد. 

عمده ترین ممالک عرب و فلسطینی در حال مخاصمه با اسرائیل طی چند دهه اخیر از روندهای مصالحه خود با اسرائیل طرفی نبسته اند و مخاصمه و تنش از جولان و غزه و نوار باختری و جنوب لبنان و حوزه های دیگر، بطن اجتماعی ملل عرب و مسلمان و ضمائر توده ای را از خود متاثر ساخته و این تضادهای قهری با سیاست های نژادپرستانه دونالد ترامپ و نتانیاهو و تحقیر ملت های منطقه توسط او تشدید هم شده است. 

مردمان ممالک مسلمان منطقه دیر یا زود، رهبران عمدتا خودکامه، کوته بین و ستیزه جوی شان را وادار خواهند کرد که دست به تحولی عظیم و عقلانیتی سترگ و تاریخی در رفع منازعات و مداخلات خارجی، ایجاد دولت های مدرن، حاکمیت قانون و تفاهم و حسن همجواری نهادی و قرادادی بزنند و ملت های منطقه را از این همه عقب ماندگی، ادبار و تحقیر برهانند. همان راهی که اروپا پس از آنهمه جنگ و خون و خونابه در دو قرن گذشته، نهایتا با اتحادیه اروپایی آرام گرفت و با خردمندی و مفاهمه راه ترقی و صلح در پیش گرفت. یا در آسیای شرقی که پس از دهه ها جنگ در هندوچین، عاقبت راه توسعه همگانی و همشتاب در پیش گرفته شد. 

سیاست های این سوی خلیج فارس، ایران، در اعتلای این روند تاریخی گذار و پوست اندازی از جایگاه و اهمیت خیلی بیشتر از دیگران برخوردار است. ایران که با انقلاب مشروطیت سال 1285 (پیش از انقلاب اکتبر روسیه!) در تحولخواهی و دگرگونی سیاسی همیشه آوانگارد بوده و ممالک بسیاری از او الگو گرفته اند، اینک آشکارا در تنگنای سیاسی و اقتصادی بی سابقه ای بسر می برد. چهار دهه محاصره اقتصادی که اینک به اوج بی سابقه اش رسیده، هرگز آثار منفی موقت و زودگذر ندارد، بلکه تیشه به ریشه نسل های آتی کشور خواهد زد و او را به انحطاط کامل اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی و خانوادگی خواهد کشاند. فروپاشی و نژدیِ اخلاقی و روانی را در خیابان های شهرهایمان نمی بینیم؟ به انتظار نتیجه انتخابات آمریکا نشستن نیز، هرگز چاره اساسی کار نیست و سیاست های فشار و تحریمی هر دو گزینه جمهوریخواه یا دموکرات، ذره ذره جان ما را خواهد گرفت و عاقبت ما را "ضربه خور" خواهد ساخت. 

تردیدی باقی نمانده که باید در راهبردهای سیاسی و امنیتی کلان کشور دست به بازنگری زد و برای اجماع سازی بین المللی به نفع مصالح ملی، با تهور و مانند نمونه های تاریخی وارد گود بین المللی شد. قدرت ملی و سرمایه های جمع آمده‎ تاکنونیِ کشور، برای تحقق این رهیافت اندک نیست. برجام و پژواک مثبت بین المللی برآمده از آن که آمریکا را به نوعی بن بست کشاند، نشان داد که اراده، قدرت عمل و همبستگی ملی سرمایه اندکی نیست. 

قریب دو دهه است که سپهر بین الملل، به روشنی می بیند که ایران انقلابی دهه نخست، آرام گرفته و رفتارهای معقول و حساب شده از خود نشان می دهد و در عرصه های منطقه ای نفوذ و رای پیدا می کند. نیروی انسانی پرتکاپو و بالنده ایرانی و مخصوصا منابع انرژی سرشار ایران، نیاز حیاتی دنیای تشنه انرژیِ امروز و فرداست و برای همیشه نمی تواند توسط یک ابرقدرت مهاجم، محصور و بایکوت بماند و با الزامات جهان فردا تصادم پیدا می کند. اگر دو دهه پیش با تهاجمات منطقه ای آمریکا، روند تحولات نوعا به نفع نفوذ منطقه ای ایران رقم خورد، اینک کشتیبان را سیاستی دگر آمده و شمشیر از رو کشیده است. عقب نشینی سیستماتیک در مقابل چین و ماچین و اینک شکست تحقیرآمیز در مقابل پاندمی کرونا به اعصاب تمدن آمریکایی زده و ایالات متحده را به گونه ای بی قرار کرده است که نزدیک ترین متحدانش نیز عینا احساس تشویش و ناامنی می کنند. 

بر ارباب فکر و تدبیر و سیاست و رهبران کشور فرض است که با مراجعه به مردم و مصالحۀ ملی، حسب شرایط تغییر رویه دهند و کشور را از آسیب‌پذیری مخاطره آمیز کنونی مصون بدارند. آنان که دست و پای رهبران کشور را با ناآگاهی از روندهای جهانی، با تکفیر، با آسمانی پنداری و شعارهای تند و غیرواقعی و با مطالبۀ سهم های منطقه ای فراتر از ظرفیت ملی، در پوست گردو می گذارند، و عاقبت الامر او را به مسلخ می کشانند (نمونه پذیرش قطعنامه جنگ)، باید شناسایی شوند تا افکار عامه از نیات آنان مبرا بمانند. آنان هم که کشور را ضعیف و در محاصره می بینند و تسلیم را تجویز می کنند، همینطور. آن دسته از نخبگان وطن که البته از روی صلاح و دغدغه مندی در کشاکش این دوران انتقال و بحرانی، راه بازگشت اندرز می دهند، به گواه تاریخ معاصر، خود، سپس، اولین معترضان استقرار مجدد نظم کهنه و تداوم چرخۀ بی ثمر آن نخواهند بود؟ آنان مگر نمی دانند که ناف ما را با انقلاب و اعتراض بریده اند و در یکصد، یکصد و پنجاه ساله اخیر هر چند دهه، دست به اعتراض و شورش و  انقلاب زده ایم؟ و آن سیاستمردان و روشنفکرانی نیز که ترقی امارات جنوبی خلیج فارس را نمایان می کنند، آیا خود حاضرند تن به نوع حکمرانی دست نشانده، یکه تاز و غیر دموکراتیک امثال  شیخ زاید بدهند؟ واقعا می توانند؟

ایالات متحده ترامپ در ضعیف ترین موقعیت جهانی خود قرار دارد و چون گذشته ها هرگز فعال مایشاء نیست. شکست دادن امریکا هم هرگز رسالت ما نیست. واکنش های سلبی و غیرمنعطف و توسل کماکان و یکدنده به بسیط "صفر" یا "صد"، در مناسبات بین المللی و منطقه ای دیگر چاره کار نیست و از ظرفیت ملی به تدریج خارج می شود.

مترجم و پژوهشگر و متخصص امور اروپا

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: ایران اقتدار ملی امارات متحده عربی خلیج فارس عادی سازی روابط با اسرائیل ایران و امریکا ایران و اسرائیل خاورمیانه دونالد ترامپ فلسطین


( ۶ )

نظر شما :

رضا ۰۹ مهر ۱۳۹۹ | ۱۴:۳۳
متآسفانه الان تندروهای نادان اوضاع را کنترل می کنند واکثر انان هم ترسو وفاسد بوده وفرزندان انان هم درهمان ممالک غربی اقامت دارند
خسرو ۰۹ مهر ۱۳۹۹ | ۱۹:۵۸
نوشته مفید ومعقول و ضروری آقای گیلانی ، مناسب حال کشور ایران و قابل قدردانی است روشنگری یعنی این ، متشکرم
کیان ۰۹ دی ۱۳۹۹ | ۱۴:۲۲
احسنت