ترس یا ضمانت امنیتی عامل نزدیکی کشورهای عربی به تل آویو است؟
دشمنی دیرینه با ابران عامل نزدیکی اعراب به اسرائیل
نویسنده: سید قاسم ذاکری کارشناس مسائل غرب آسیا
دیپلماسی ایرانی: به دنبال شروع موج تازه روند عادی سازى روابط کشورهاى عربى با رژیم صهیونیستى، برخى در داخل ایران مدعى شدند چون ایران نتوانست روابط خود با کشورهاى عربى را بهبود ببخشد بنابراین کشورهاى عربى جذب اسرائیل شدند؟! در این رابطه برخى حتى مدعى هستند که ایران کشورهاى عربى را به سمت اسرائیل هُل داد!؟ چنین ادعاهائى بیش از آنکه متکى به داده ها و اطلاعات دقیق باشد بیشتر بازتاب جنگ روانى و تبلیغات ایران هراسى در منطقه مخصوصا نتیجه القائات و جنگ روانی اسرائیل علیه ایران است زیرا چنین تحلیل و تعبیری در کشورهای عربی وجود ندارد و دوستان یا دشمنان ایران در جهان عرب اساسا چنین ادعائی را مطرح نکرده اند هر چند دقیقا همین ادعا تبدیل به یکی از محورهای اصلی جنگ روانی رژیم اشغالگر قدس علیه ایران شده است.
چنین ادعاهائى همچنین ناشى از بى اطلاعى از برخى واقعیات در روابط ایرانى -عربى در سرتاسر سال هاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى بلکه بى توجهى به واقعیات نوظهور و تغییرات ژئو پولیتیک در منطقه و جهان پس از رخداد ۱۱ سپتامبر و سرنگونى رژیم صدام در عراق است. قرار گرفتن دو کشور قطر و سلطان نشین عمان در روند عادی سازی روابط با اسرائیل دقیقا نقض ادعای هُل داده شدن رژیم های عربی به سمت اسرائیل از طرف ایران است زیرا دو کشور عربی اخیرالذکر هنوز روابط نسبتا خوبی با کشورمان دارند.
روابط ایرانى -عربى طى ۴۱ سال پس از پیروزى انقلاب اسلامى به دو بخش شامل روابط از اول انقلاب تا پایان جنگ تحمیلى و روابط از پایان جنگ تحمیلى تاکنون قابل تقسیم است. در اولین ماه هاى پس از پیروزی انقلاب اسلامى به دو دلیل حساسیت تمامى کشورهاى عربى و اسلامى منطقه نسبت به ایران تحریک شد یکى به دلیل طرح ایده صدور انقلاب توسط انقلابیون ایرانى و عامل دوم بخاطر وقوع برخى شورش ها و قیام هاى مردمى در تعداد زیادى از کشورهاى عربى و اسلامى که با الهام گرفتن از انقلاب اسلامى ایران صورت پذیرفت. هر چند دولت و نظام انقلابى ایران فاقد کمترین نقش در سازماندهى و راه اندازى شورش و قیام هاى مردمى در ترکیه، مصر، سوریه، لیبى،الجزایر، اردن و برخى دیگر از کشورهاى عربى و اسلامى در اولین ماه هاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى بود ولى به هر حال بخاطر فضاى روانى ترس و وحشت ایجاد شده در میان رژیم هاى عربى منطقه حتى اقدام صادق قطب زاده، وزیر امور خارجه وقت ایران در انجام سفر دوستى و حُسن نیت به برخى کشورهاى عربى حاشیه خلیج فارس از جمله کویت و بحرین نتوانست جلوى اعمال نفوذ قدرت هاى جهانى و رژیم بعثى عراق در این کشورها برای تخریب روابط ایران با کشورهاى عربى حاشیه خلیج فارس (از جمله کویت) را بگیرد. پاسخ اعراب حاشیه خلیج فارس به سفر هیات حسن نیت وزیر امور خارجه وقت ایران به کویت در آن زمان حمله به هیات دیپلماتیک ایرانى در کویت از طریق به زیر گرفتن اعضاى هیات با ماشین تشریفات وزارت امور خارجه کویت بود که این جنایت در آن زمان توسط عوامل رژیم بعث صدامى در کویت انجام گرفت و منجر به شهادت و زخمى شدن برخى اعضاى هیات همراه وزیر امور خارجه وقت ایران شد.
فریدون زند فرد، دیپلمات بازنشسته وزارت امور خارجه ایران در کتاب خاطرات خود به شرح جزئیات ماجراى این سفر پرداخته است. پیام اصلى سفر وزیر امور خارجه وقت ایران به کشورهاى عربى حاشیه خلیج فارس که پیش از حمله صدام عفلقى به ایران اسلامى صورت گرفت این بود که اولا برخی گروه ها و جنبش هاى ضد حکومتى در بحرین و سعودى قبل از انقلاب اسلامى ایران ایجاد شده بنابراین تشکیل این گروه ها ارتباطى با انقلاب اسلامى ایران نداشته است. ثانیا نظام انقلابى در ایران قصد دخالت در امور داخلی همسایگان بصورت کمک به نیروهاى برانداز در این کشورها را ندارد. در حالی که در اولین ماه های پس از پیروزی انقلاب، حکومت هاى سوریه ، لیبى و الجزائر بر خلاف رژیم هاى عربى حاشیه خلیج فارس با موج قیام هاى مردمى الهام گرفته از انقلاب اسلامى ایران مواجه شده بودند ولى حکومت هاى ۳ کشور عربى اخیر الذکر بر خلاف اعراب میانه رو طرفدار غرب در حوزه خلیج فارس براى سال هاى طولانى روابط گرم و حتى راهبردى خود با ایران را حفظ کردند.
حمله نظامى صدام به ایران در سال ۱۳۵۹ که با هدایت هر دو ابرقدرت غرب و شرق و همکارى فعالانه رژیم هاى عربى حاشیه خلیج فارس با صدام معدوم و به قصد تجزیه ایران و نابودی انقلاب اسلامی ایران انجام گرفت به عنوان برآیند ترس رژیم هاى عربى وابسته به آمریکا از انقلاب اسلامى ایران در نظر گرفته می شود. در حالی که ایران طى هشت سال جنگ تحمیلى و با وجود وقوف کامل بابت همکارى همه جانبه رژیم هاى عربى کویت و سعودى با صدام و منافقین، راه حفظ روابط با این کشورها طی هشت سال جنگ تحمیلی را در پیش گرفته بود و حتى اعلام کرد برخى اقدامات خرابکارانه باند سید مهدى هاشمى در دایره نهضت هاى آزادیبخش علیه امنیت بحرین و عربستان اقداماتى خودسرانه بوده است ولی متاسفانه جبهه عربى میانه روى وابسته به غرب به شمول رژیم هاى عربى حاشیه خلیج فارس از هیچ نوع همکارى با صدام و منافقین برای نابودى ایران و تجزیه کشورمان کوتاهى نکردند.
به عنوان مشت نمونه خروار در اینجا صرفا به یک مورد کمک شاهزاده عبداله ( ولیعهد وقت سعودی) به مسعود رجوى در اواخر دهه شصت ه.ش اشاره مى شود که از طرف مسعود خدابنده (یکی از اعضاى جدا شده سازمان منافقین) روایت شده است. طبق اظهارات مسعود خدابنده در مصاحبه با یکى از رسانه هاى آمریکائى ،پس از حج خونین سال ۶۶ شاهزاده عبداله، ولیعهد وقت سعودى پس از سفر رجوى به عربستان مقادیر بسیار زیادى طلا به عنوان پشتوانه مالى منافقین به رجوى هدیه داده است و مسعود خدابنده از طرف رجوى مسئول دریافت این حجم عظیم طلا بوده و این طلاها در آن زمان از سعودی به پایگاه اشرف در عراق منتقل شده است!
در حالی که رژیم های عربی عضو شورای همکاری خلیج فارس از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان جنگ تحمیلی در همکاری با صدام، آمریکا و منافقین در اقدام علیه ایران همکاری همه جانبه داشته اند ولی پس از پایان جنگ تحمیلى تمامى دولت هاى ایران (بدون استثناء) صرفا بخاطر رعایت حسن همجوارى و کمک به تقویت امنیت و ثبات در منطقه و البته از روى جوانمردى و بزرگ منشى چشم خود روى گناهان نابخشودنى رژیم هاى عربى وابسته به غرب از جمله رژیم هاى عربى حاشیه خلیج فارس علیه ایران عزیز را بسته و بدون درخواست عذرخواهى این حکومت ها از مردم ایران، دست دوستى و همکارى منطقه اى به سمت آنان دراز کردند، هر چند شیخ نشین هاى عربى حاشیه خلیج فارس نیز به همراه صدام جنایتکار طى هشت سال جنگ تحمیلى دریافته بودند که توان سرنگونى نظام اسلامى ایران یا تجزیه و نابودى ایران را ندارند؛ بر همین اساس دولت هاى ایران پس از جنگ تحمیلى نیز در چارچوب تنش زدائى در روابط خارجى همچنین بر این تصور بودند که تجربه حمله صدام به کویت، خود باعث درس عبرت لازم براى حکام عربى حاشیه خلیج فارس در پرهیز از ورود به هر گونه ماجراجوئى تازه خواهد بود. هر چند حکام شیخ نشین ابوظبى در زمان دولت هاى سازندگى و اصلاحات به فضاسازى هاى منفى علیه کشورمان به بهانه جزایر سه گانه ایرانى در خلیج فارس دامن می زدند ولى چون تا قبل از رویداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ هنوز حکومت هاى عربى بطور جدی زیر فشار آمریکا قرار نگرفته بودند در نتیجه ایران توانست در پیگیری سیاست تنش زدائی با اغلب کشورهای عربی وابسته به غرب موفق شود هر چند ایراد اصلی این سیاست تنش زدائی عبارت بود از شخصی شدن روابط میان روسای جمهور دولت های سازندگی و اصلاحات با شخص با امیر عبد الله در سعودى. با وجود اینکه احمدی نژاد به اندازه دو رئیس جمهوری قبل از خود مشتاق گسترش روابط همه جانبه با تمامی کشورهای عربی منطقه بود و حتی رسانه های عربی منطقه از احمدی نژاد بعنوان گزینه سپاه پاسداران برای ریاست جمهوری ایران یاد می کردند ولی متاسفانه سران رژیم های مرتجع عرب حاضر به همکاری با احمدی نژاد نشدند که دلائل آن عبارت بود از تنش در روابط ایران با غرب در زمان احمدی نژاد، شکست رژیم های مرتجع عرب در پیگیری اهدافشان در عراق پس از سقوط رژیم بعث صدامی همچنین ترس و نگرانی از تبعات رویداد 11 سپتامبر و رخداد شورش های مردمی موسوم به بهار عربی. در دور اول ریاست جمهوری احمدی نژاد ( 88-1384) برای اولین مرتبه پس از انقلاب اسلامی، رقم قابل توجه کمی و کیفی هیات های عالی رتبه ایرانی به منظور تلاش برای عادیسازی روابط به مصر اعزام شدند! در همین زمان احمدی نژاد در سفرش به ابوظبی اعلام کرد آماده است ظرف مدت 24 ساعت سفارت ایران در قاهره را بازگشائی کند ولی طرف ایرانی نه تنها با بی میلی و پاسخ سرد مصری ها مواجه شد بلکه رژیم مبارک به بهانه مسائل عراق و سپس جنگ 33 روزه لبنان و جنگ غزه درست مانند هشت سال جنگ تحمیلی در صف مقدم دشمنی با ایران قرار گرفت. احمدی نژاد در زمان ریاست جمهوری اش بخاطر برخی تلاش ها برای گسترش روابط با کشورهای عربی مورد انتقاد افکار عمومی مردم خودش در داخل ایران قرار گرفت از جمله او اولین رهبر ایران بود که پس از استقلال بحرین از ایران به بحرین سفر کرد همچنین در اواخر سال 1387 برای دلجوئی از حکام بحرین (بخاطر برخی اظهار نظرها در داخل ایران درباره سابقه بحرین به عنوان جزئی از ایران) نماینده ویژه خود را به منامه اعزام کرد. احمدی نژاد همچنین بخاطر اینکه در نشست سران شورای همکاری خلیج فارس زیر عنوان جعلی خلیج موسوم به عربی نشسته بود مورد انتقاد مردم ایران قرار گرفت در حالیکه رئیس جمهور وقت ایران تلاش می کرد در شرایط تنش در روابط ایران با غرب به هر قیمتی به حفظ روابط حسنه با تمامی کشورهای عربی همت گمارد. بعد از سه رئیس جمهور قبل، جناب آقای روحانی به بسیاری از کشورهای عربی از جمله تمامی اعضای شورای همکاری سفر کردند. تمامی روسای جمهور پس از جنگ تحمیلی بر همکاری های همه جانبه امنیتی، سیاسی و اقتصادی ایران با اعضای شورای همکاری خلیج فارس اهتمام داشتند.
جناب آقای حسن روحانی به عنوان بقیه السلف روسای جمهور در دوره های سازندگی و اصلاحات یکی از شعارهای تبلیغات انتخاباتی خود در اولین دوره ریاست جمهوری را بهبود روابط با عربستان اعلام کرد(موضوعی که تاکنون در ایران سابقه نداشته است). هر چند رژیم آل سعود بدترین تعامل با ایرانیان را در دولت جناب آقای روحانی داشته است!
تا قبل از همراهی آشکار سعودی و امارات عربی متحده با آمریکا و اسرائیل علیه امنیت و منافع ملی ایران، دولتمردان ایرانی با وجود آگاهی کامل نسبت به تامین مالی سازمان منافقین توسط سعودی ولی صراحتا بیان می کردند که رژیم بی دین و سکولار آل سعود را بر ناامنی ناشی از سرنگونی این رژیم در جزیره العرب ترجیح می دهند! ایران حتی تا زمان حاضر نه تنها هیچ تهدیدی علیه امارات عربی متحده نبوده بلکه در شرایط سخت تحریم سعی داشته است از برخی منافذ اقتصادی در این کشور استفاده کند.
جمهوری اسلامی ایران در زمان وقوع انتفاضه مردمی در بحرین، در تماس با مخالفان رژیم آل خلیفه همچنین در تماس های دیپلماتیک خود با دیگر کشورها و سازمان های بین المللی ضمن استقبال از انجام اصلاحات مورد تقاضای مردم در بحرین صراحتا مخالفان حکومت بحرین را از براندازی برحذر می داشت در حالی که در همان روزها انگلستان و اروپا میزبان تندترین مخالفان برانداز حکومت بحرین بودند! بر همگان آشکار است که شورش های مردمی در مصر، تونس، لیبی و جاهای دیگر که باعث سرنگونی رژیم های سیاسی در این کشورها شد اصلا ربطی به ایران نداشته است.
در پاسخ به چرائی اصرار رژیم های عربی برای ایجاد و تشدید تنش در روابطشان با ایران با استناد به برخی نشانه های محکم صرفا یک دلیل می توان اقامه کرد و آن تلاش این رژیم ها برای دریافت ضمانت بقای حکومت هایشان از قدرت های جهانی است. رژیم آل سعود بخاطر نقشی که برخی اتباع همچنین عناصر دستگاه امنیت این کشور در رخداد 11 سپتامبر داشته اند خود را در معرض انتقام جوئی آمریکا می داند. حکام آل سعود ابتدا پس از سرنگونی صدام در عراق و سپس بعد از سرنگونی رژیم قذافی در لیبی همچنین در میانه شورش های مردمی در رویداد موسوم به بهار عربی، خود را اهداف بعدی آمریکا تلقی کرده و نگرانی خود بابت این موضوع را به اطلاع مسئولان ایرانی رسانده و از مسئولین ایرانی درخواست کمک کردند!
حکام عربستان که با خیزش شیعیان عرب منطقه پس از انقلاب اسلامی ایران و سرنگونی رژیم بعث صدامی مواجه شده اند قبل از ایجاد تنش در روابطشان با ایران از مسئولان ایرانی می خواستند با بهره گیری از نفوذشان بر شیعیان منطقه اقدام به آرام سازی شیعیان عرب در عراق و خلیج فارس کنند! مسئولان ایرانی هم پاسخ می دادند که نمی توانند از شیعیان منطقه بخواهند دست از مطالبات خود بردارند! مسئولان ایرانی ضمن اصرار بر حفظ روابط حسنه با تمامی دولت های عربی البته صراحتا به مسئولین سعودی و بحرین می گفتند نباید انتظار حل مشکلات داخلی شان را از ایران داشته باشند زیرا چنین مشکلاتی اساسا ارتباطی با ایران ندارد.
وقتی سران سعودی قصد کردند به یمن حمله کنند مسئولان ایرانی تمامی سعی و تلاش خود را به کار بردند تا حکام سعودی را قانع کنند تا دست به چنین حماقتی نزند ولی رژیم آل سعود برای اثبات اینکه قادر به حل مشکلات محیط پیرامونی خود بدون کمک ایران است اقدام به سرکوب خونین انتفاضه شیعیان در منطقه شرقیه سعودی و بحرین کرد سپس شهید شیخ نمر را اعدام کرد و نهایتا وارد باتلاق جنگ یمن شد.
تمامی مردم منطقه می دانند که این رژیم های عرب حاشیه خلیج فارس بودند که آمریکا را وادار کردند به عراق حمله کند همچنین این رژیم ها عامل بی ثباتی، تروریسم و تندروی دینی و مسبب بدبختی های مردم در عراق، سوریه، لیبی، یمن، لبنان و حتی سومالی هستند و اکنون نیز برای دریافت ضمانت بقای حکومتشان از ترامپ، تصمیم گرفته اند برای نشان دادن نهایت حقد و کینه خود علیه ایران حتی به مردم فلسطین نیز خیانت کنند! بدین ترتیب رژیم های عربی حاشیه خلیج فارس راهی را انتخاب کرده اند که در هر صورتی بازنده خواهند بود؛ به عبارت دیگر اگر زمانی روابط ایران با آمریکا عادی شود این رژیم ها تاوان سختی خواهند داد؛ اگر ایران با آمریکا یا اسرائیل وارد جنگ شود آنگاه باز این رژیم ها غرامت سنگینی پرداخت خواهند کرد و اگر شرایط نه جنگ و نه صلح در روابط ایران و غرب ادامه یابد آنگاه سنگینی فشار سیاست های منطقه ای آمریکا و غرب بر گُرده این کشورها سنگینی کرده و این رژیم ها بالاخره باید منتظر تکرار سناریوی قذافی در لیبی یعنی مصادره اموال و دارائی های افسانه ای شان در غرب باشند چنانکه بسیاری از اموال خود نزد غرب را در بحران مالی سال 2008 از دست دادند.
علت رفتار کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در عادیسازی روابطشان با اسرائیل دقیقا مشابه علت حمایت همه جانبه شیخ نشین کویت از رژیم صدام در هشت سال جنگ تحمیلی است؛ در آن زمان مسئولان کویتی صراحتا به سفیر ایران در کویت همچنین به مسئولین ایرانی علت حمایت همه جانبه خود از صدام را صرفا ترس از صدام عنوان می کردند! اکنون نیز علت اصلی اقدام این شیخ نشین ها در عادیسازی روابطشان با اسرائیل صرفا ترس از آمریکا و ترامپ است خصوصا که شمشیر داموکلس فشار و تحقیر آمریکا و غرب به بهانه قتل خاشقجی، نقض حقوق بشر و لزوم انجام اصلاحات در کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس همچنان بر سر این کشورها قرار دارد.
نظر شما :