تحرکات نتانیاهو و ترامپ برای فرار از بحران های داخلی اسرائیل و آمریکا
اقدام آلمان علیه حزب الله تا چه اندازه روابط برلین - تهران را تحت الشعاع قرار می دهد؟!
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – وزارت کشور آلمان پنجشنبه هفته گذشته در بیانیه ای رسمی اعلام کرد که فعالیتهای حزبالله در خاک این کشور ممنوع است و از این پس این گروه را به عنوان یک «سازمان تروریستی» تلقی خواهد کرد. در این راستا پلیس آلمان اوایل صبح همان روز اعلام این بیانیه (پنج شنبه) عملیاتی را با هدف دستگیری برخی از اعضای حزبالله انجام داد. اما آلمان در حالی حزبالله را در لیست سازمانهای تروریستی قرار داده است که سال گذشته «نیلسن آنن»، معاون وزارت امور خارجه آلمان در مصاحبهای با هفتهنامه اشپیگل اعلام کرده بود که برلین قصد ندارد شاخه سیاسی حزبالله لبنان را در فهرست «سازمانهای تروریستی» قرار دهد. حال سوال اینجاست که آلمان با چه هدف یا اهدافی حزب الله لبنان را در لیست گروه های تروریستی قرارداد؟ این اقدام در برلین تا چه اندازه مناسبات ایران و آلمان را تحت الشعاع قرار می دهد؟ پاسخ به این سوالات، موضوع گفت وگوی دیپلماسی ایرانی با حسن هانی زاده، کارشناس و پژوهشگر مسائل غرب آسیا است که در ادامه می خوانید:
باتوجه به مواضع بعضا تند برخی از شخصیتها و مسئولین داخلی در خصوص اقدام پنجشنبه هفته گذشته وزارت کشور آلمان در قرار دادن حزبالله لبنان در لیست گروههای تروریستی این احتمال در ذهن متبادر می شود که شاید این اقدام برلین بر مناسبات دیپلماتیک ایران و آلمان و در سطحی کلان تر بر روابط تهران و اروپا آثار سوء خود را داشته باشد. شما تا چه اندازه مسئله را نزدیک به واقعیت می دانید؟
برای پاسخ به این سوال شما باید ابتدا این مسئله را روشن ساخت که اقدام پنجشنبه هفته گذشته کشور آلمان در قرار دادن حزب الله لبنان در لیست گروه های تروریستی جدا و منفک از تلاش ها و تحرکات سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی در چند هفته اخیر نیست. اگر شما دقت کرده باشید از همان روزهای آغازین سال شمسی مقامات کاخ سفید دور تحرکات دیپلماتیک خود را برای فشار به ایران افزایش داده اند که تا به اکنون ادامه دارد؛ از تنش لفظی با ایران در خصوص تحرکات در خلیج فارس گرفته تا مسئله پرتاب موفقیت آمیز ماهواره بر قاصد و جنجال آفرینی بر روی توان موشکی و دفاعی ایران، موج سواری رسانه برای عدم پایان تحریم های تسلیحاتی و مانور روی قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل، تلاش برای عدم دستیابی ایران به برخی منابع مانند وام ۵ میلیارد دلاری صندوق بین المللی پول و حتی روابط ایران و ونزوئلا جزء این اقدامات است. پس قطعاً ایالات متحده آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی با فشارهای سیاسی خود در طول این مدت سعی کرده اند آلمان را وادار کنند که بعد از هلند و بریتانیا حزب الله لبنان را در لیست گروههای تروریستی خود قرار دهد تا بتواند مانع از پررنگ تر شدن مشروعیت سیاسی و دیپلماتیک حزب الله و به تبع آن محور مقاومت در سطح بینالمللی شود و اتفاقا این مسئله به نحو «غیرمستقیم» و حتی می توان گفت «مستقیم» تلاشی برای افزایش فشار و از طرف دیگر محدود کردن دایره فعالیت های ایران نیز به شمار میرود. چون اگر بپذیریم که مغز محور مقاومت قطعا جمهوری اسلامی ایران است، پس هرگونه تلاش برای خدشه وارد کردن به توان و نفوذ نیروهای محور مقاومت قطعاً به معنای تلاش برای محدود کردن توان و نفوذ جمهوری اسلامی ایران به شمار می رود؛ حال اگر ما این مفروض را درست بدانیم که قطعاً هم درست است یقیناً اقدام پنجشنبه هفته گذشته آلمان در قرار دادن حزبالله لبنان در لیست گروههای تروریستی تنها روابط بیروت - برلین را تحت الشعاع قرار نمیدهد، بلکه قطعاً میتواند روابط ایران و آلمان را هم تحت تاثیر قرار دهد. البته شدت و ضعف این تبعات بر مناسبات دو کشور ایران و آلمان به مواضع بعدی و نیز اقدامات آتی دو طرف و دیگر کشورهای اروپایی بستگی دارد. چون به هر میزان که شاهد پررنگ تر شدن مواضع تقابلی باشیم مطمئناً این مسئله میتواند آثار سوء بیشتری بر روابط ایران و آلمان داشته باشد.
اما تحلیل شما این برآرود را زیر سوال می برد که تصمیم آلمان برای تروریست خواندن حزب الله از این نظر که برلین نمی خواهد کمک هایش به تهران به بهای برهم خوردن روابطش با واشنگتن تمام شود. از این رو آلمان با اقدام پنج شنبه گذشته خود علیه حزب الله لبنان حمایت امریکایی ها را کسب کرده است، بدون آن که بخواهد تایید و صحه ای بر تحریم های کاخ سفید علیه ایران بگذارد و یا آن که مستقیما به مقابله با ایران بپردازد؟
به هیج عنوان این تحلیل درست نیست. چون این یک نگاه بسیار ساده اندیشانه، سطحی و پیش پا فتاده به مناسبات سیاسی کشورها و تبعات دیپلماتیک اقدام آلمان برای تروریستی قلمداد کردن حزب الله لبنان است. برلین نمی تواند از بار تبعات سوء و آثار مخرب سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی اقدام خود فرار کند. همان گونه که گفتم قطعاً آلمان با قرار دادن حزبالله لبنان در لیست گروههای تروریستی بعد از هلند و بریتانیا، نه تنها روابط خود با بیروت را تحت الشعاع قرار داده است، کما اینکه دیروز سه شنبه شاهد بودیم که وزارت امور خارجه لبنان سفیر آلمان را به واسطه این اقدام پنجشنبه هفته گذشته وزارت کشور (آلمان) فراخواند تا مراتب اعتراض رسمی بیروت را به سفیر آلمان ابلاغ کند، بلکه قطعاً در ادامه می تواند سایه سنگینی بر مناسبات و روابط ایران و آلمان و حتی ایران و اروپا داشته باشد. البته اروپایی ها به واسطه نیاز سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک به حفظ و تداوم توافق هستهای سعی می کنند اقدامات خود را به گونه ای مدیریت، برنامه ریزی و عملیاتی کنند که به زعم خود این اقدامات با حداقل آثار سوء و مخرب همراه باشد. یعنی این اقدامات، شرایط را به نقطه ای نرساند که توافق هسته ای به واسطه تبعات منفی رفتار اروپا کلاً نادیده گرفته شود. اما نکته اینجا است که اگر بپذیریم که مغز محور مقاومت قطعا جمهوری اسلامی ایران است، پس هرگونه تلاش برای خدشه وارد کردن به توان و نفوذ نیروهای محور مقاومت قطعاً به معنای تلاش برای محدود کردن توان و نفوذ جمهوری اسلامی ایران به شمار می رود؛ پیرو این نکته یقیناً اقدام پنجشنبه هفته گذشته آلمان در قرار دادن حزبالله لبنان در لیست گروههای تروریستی تنها روابط بیروت - برلین را تحت الشعاع قرار نمیدهد، بلکه قطعاً میتواند روابط ایران و آلمان را هم تحت تاثیر قرار دهد.
به تلاش های اسرائیل به موازات آمریکایی ها برای فشار بر ایران و محور مقاومت اشاره داشتید. آیا علاوه بر مجموعه تحرکاتی که شما از آن یاد کردید می توان اقدام اسرائیل در حملات و تجاوزات هوایی مکرر اخیر به سوریه و هدف قرار دادن تعدادی از نیروهای محور مقاومت و نیز فشارهای صهیونیست ها بر آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی به منظور حمایت سیاسی و دیپلماتیک برای توجیه الحاق کرانه باختری رود اردن به سرزمینهای اشغالی را جزء همین اقدامات دانست؟
بدون شک تجاوزات صهیونیست ها به حریم هوایی سوریه نیز در راستای همان تلاش های ایالات متحده آمریکا برای افزایش فشار به ایران قرار دارد. به هر حال همان گونه که پیش تر اشاره کردم جمهوری اسلامی ایران مغز متفکر محور مقاومت است و قطعاً محور مقاومت مهمترین دشمن و بزرگ ترین عامل ناامنی رژیم غاصب صهیونیستی به شمار می رود. لذا به راحتی می توان نتیجه گرفت تمام تلاشهای آمریکا و برخی کشورهای اروپایی برای تحت فشار قرار دادن محور مقاومت و محدود کردن تحرکات و فعالیتهای حتی سیاسی این محور تنها و تنها برای افزایش امنیت رژیم صهیونیستی در دستور کار قرار گرفته است. یعنی مایک پمپئو که طی چند هفته اخیر تلاش بسیار جدی برای تمدید تحریم های تسلیحاتی ایران، یا از طریق قطعنامه پیشنهادی خود واشنگتن به شورای امنیت و یا از طریق توسل به قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت فقط به منظور افزایش امنیت صهیونیستها در سرزمین های اشغالی است. اگر جنجال آفرینی رسانهای غرب بر روی اقدام نیروی هوا فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پرتاب موفقیت آمیز و غرورآفرین ماهوارهبر قاصد توسط آمریکاییها و برخی کشورهای اروپایی در دستور کار قرار میگیرد تنها و تنها برای حمایت از این رژیم منحوس است. اما نکته اینجا است که صهیونیست ها به تلاش ها و اقدامات سیاسی و دیپلماتیک آمریکایی ها و برخی کشورهای اروپایی بسنده نمیکنند، بلکه خود این رژیم نیز اقدامات متعدد نظامی و امنیتی را در دستور کار دارد تا به زعم خود با ضربه وارد کردن به محور مقاومت سبب افزایش امنیت در کنار مرزهای اشغالی خود شود. از این رو است که طی چند روز اخیر شاهد تجاوزات مکرر هوایی صهیونیست ها به حریم هوایی سوریه برای هدف قرار دادن مواضع و اهداف نیروهای محور مقاومت بوده ایم و حتی به موازات آن من معتقدم تلاش برای احیای داعش در عراق که طی چند روز اخیر به شدت در حال پیگیری است هم اقدامی برای فشار به محور مقاومت و نیروهای سیاسی و امنیتی همسو با ایران در عراق است. پس می بینید آلمان از یک سو با تروریستی عنوان کردن حزبالله لبنان سعی میکند با زوی سیاسی محور مقاومت در اروپا را قطع کند. از سوی دیگر داعش در تلاش است بازوی نظامی و امنیتی محور مقاومت در عراق را قطع کند. خود صهیونیستها در تجاوزات مکرر سعی به حریم هوایی سوریه تلاش می کنند محور مقاومت در سوریه را محدود کنند. از آن طرف آیکایی ها و برخی کشورهای اروپایی نیز با تلاش ها و جنجال آفرینی های سیاسی، دیپلماتیک و رسانهای خود سعی میکنند ایران را در ابعاد مختلف موشکی، نفوذ منطقهای و مناسبات دیپلماتیک بین المللی محدود کند. پس می بینید تمامی این اقدامات در طول و ادامه همدیگر به عنوان پازل های یک پروژه گسترده به منظور حمله و فشار به محور مقاومت و در مرتبه اولی جمهوری اسلامی ایران است که در دستور کار آمریکاییها، اروپاییها و صهیونیست است.
اما به نظر می رسد که این اقدامات و شدت یافتن آنها در یکی دو هفته اخیر بیش از آنکه تلاش برای فشار به محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران باشد یک یک فرار رو به جلو از سوی واشنگتن و تل آویو است چون وضعیت سیاسی بنیامین نتانیاهو و آینده سیاسی این رژیم اکنون در شکننده ترین حالت خود قرار دارد تا جایی که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر موقت و رهبر حزب لیکود در نشست خبری دوشنبه شب گذشته هشدار داد که اگر دیوان عالی اسرائیل به واسطه بررسی شکایات چند گروه از سیاسی علیه توافق ائتلافی احزاب لیکود و آبی- سفید به رهبری بنی گانتس برای تشکیل دولت جدید مداخله کند، اسرائیل، نه به سوی برپایی دولت جدید، بلکه به زودی به سوی برگزاری چهارمین انتخابات پارلمانی کشیده خواهد شد که قطعا یک مسئله بی سابقه است و نشان از تداوم بن بست سیاسی و حتی تشدید بحران در سرزمین های اشغالی دارد. ذیل این نکته، آیا تمامی اقداماتی که شما از آن یاد کردید برای تحت الشعاع قرار دادن وضعیت سیاسی نابسامان کم سابقه و حتی می توان گفت بی سابقه در اسرائیل است؟
قطعاً این نکته هم میتواند به عنوان عامل مهمی در شکل گیری اقدامات چند هفته اخیر از جانب آمریکایی ها، صهیونیست ها و اروپایی ها ضد ایران و محور مقاومت مورد بررسی قرار گیرد. در تکمیل تشریح درست شما از شرایط سیاسی به شدت شکننده و بحران تمام عیار در درون سرزمین اشغالی باید گفت که مدت ها است که بنیامین نتانیاهو در سه پرونده به فساد متهم شده و قرار است به زودی محاکمه شود. حال در این شرایط که وی در سه انتخابات گذشته پارملانی ناموفق ظاهر شده شرایط به گونه ای رثم خورده که اکنون موضوع و چالش اصلی نتانیاهو به شکایات مخالفان سیاسی در مراجعات اخیر آنها به دیوان عالی اسرائیل بز می گردد. چون در صورت بررسی شکایات رای به نفع آنها تمام توافقات با گانتس و حزب آبی سفید به هم می خورد و این یعنی شکست تمام تلاش ها و رایزنی های چند ماهه نتانیاهو و به تبع آن تسریع در تشکیل دادگاه های پروده های فساد وی و در نهایت شدن اوست. اما این شاکیان علاوه بر نتایناهو خود بنی گانتس رهبر حزب آبی- سفید را نیز متهم کردهاند که با بندهایی در سند ائتلاف با لیکود برای تشکیل به اصطلاح دولت وحدت ملی موافقت کرده که این موافقت سیاسی به معنای ضربه به دموکراسی است. اما این وضعیت نابسامان سیاسی کم سابقه در رژیم صهیونیستی تنها بخشی از چرایی شکل گیری این تحرکات چند هفته اخیر است. شما شاهد هستید که اکنون به واسطه تداوم و تشدید شیوع کرونا در اروپا و به نحو بسیار پررنگ تری در ایالات متحده آمریکا وضعیتی گرفته است که دولت ها و مقامات سیاسی اروپایی و آمریکایی و در مرتبه اولی شخص دونالد ترامپ هفته ها است که آماج شدیدترین انتقادات و حملات سیاسی و رسانهای است، آن هم در ماه های منتهی به انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا که تداوم این انتقدات به عملکرد به شدت ناامید کننده دولت ترامپ هر لحظه می تواند دونالد ترامپ را از راهیابی مجدد به کاخ سفید دور کند. بنابراین قطعاً صهیونیستها و در کنار آن کاخ سفید برای فرار رو به جلو و تحت الشعاع قرار دادن وضعیت نابسامان سیاسی داخلی، هم در سرزمین های اشغالی و هم در ایالات متحده آمریکا به دنبال یک فرافکنی، ذیل افزایش فشار به جمهوری اسلامی ایران هستند. این تلاش ها تا جایی گسترش پیدا کرده است که اخیرا آمریکایی ها حتی روی روابط ایران با دیگر کشورها از جمله روابط ایران و ونزوئلا به دنبال ایجاد هجمه رسانه و جنجال آفرینی سیاسی هستند. البته برخی اتهامات و جنجال آفرینی های دیگری ضد ایران و محور مقاومت نیز در دستور کار بوده است.
نکته بسیار مهم دیگری که در در لابلای سخنرانی دوشنبه هفته جاری سید حسن نصرالله وجود داشت این است که وی احتمال دارد اقدام آلمان در تروریستی قلمداد کردن حزب الله لبنان توسط دیگر کشورهای اروپایی نیز تکرار شود. به نظر شما این سخنان سید حسن نصرالله تا چه اندازه میتواند توسط کشورهای اروپایی اجرایی شود و در این صورت آیا باید شاهد کم رنگ شدن روابط ایران و اروپا باشیم. چون همان گونه که شما اشاره کردید قطعاً هر گونه تلاش برای محدود کردن فعالیت های سیاسی حزب الله در اروپا به نحو مستقیم و یا غیر مستقیم به منزله فشار برای محدود کردن ایران به شمار میرود؟
باید واقعیتها را پذیرفت. به هر حال آلمان بعد از مدت ها که سیاست مستقلی را در برابر فشارهای ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی در پیش گرفته بود نهایتا مجبور شد در راستای منافع و اهداف واشنگتن و تل آویو، حزبالله لبنان را در لیست گروههای تروریستی خود قرار دارد. اما همانگونه که پیشتر اشاره کردم دایره و حجم مشکلات، چالش ها و بحران های سیاسی و امنیتی، هم در ایالات متحده آمریکا و هم در سرزمینهای اشغالی به قدری جدی است که قطعاً برای تحت پوشش قرار دادن بیشتر این مشکلات، بنیامین نتانیاهو و دونالد ترامپ تنها به اقدام آلمان در تروریستی قلمداد کردن حزبالله لبنان بسنده نخواهند کرد، بلکه تلاشهای خود را برای تکرار این اقدام از سوی دیگر کشورهای اروپایی را در دستور کار قرار خواهند داد. بنابراین ما باید در آینده نه چندان دوری شاهد باشیم که برخی از کشورهای اروپایی همین اقدام آلمان را تکرار کنند.
نظر شما :