انفعال سیاسی دولت در تعامل با مجلس یازدهم
با توجه به شرایط کنونی کشور «به ناچار» مذاکره مستقیم با آمریکا باید در دستور کار قرار گیرد
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – نتایج اعلام شده انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی نشان از تغییر گسترده در کرسیهای پارلمان و ورود چهرههای جدید در مجلس دارد. این انتخابات که با حضور و مشارکت 42.57 درصدی رقم خورد باعث شد که ۸۰ درصد کرسی های مجلس یازدهم به چهره های جدید برسد که بر اساس آناتومی سیاسی حدود ۷۵ درصد اعضای مجلس یازدهم شامل چهرههایی از جریان اصولگرای رادیکال خواهد بود. اما در نگاه اول حضور پررنگ این جربان سیاسی در مجلس آتی میتواند دست دولت دوازدهم را در پیگیری برخی از برنامههایش، به خصوص در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی ببندد. دیپلماسی ایرانی برای بررسی بیشتر این موضوع به سراغ احمد بخشایش اردستانی، دکترای علوم سیاسی دانشگاه "نیو ساوت ولز" استرالیا، نماینده مجلس نهم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، کارشناس مسائل بین الملل و پژوهشگر حوزه امنیت رفته و در این خصوص به واکاوی بیشتر آثار روی کار آمدن مجلس تندروی اصولگرای یازدهم بر مناسبات سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پرداخته است که در ادامه از نظر می گذرانید:
با مشخص شدن نتایج نهایی انتخابات مجلس یازدهم حدود ۷۵ درصد کرسی های این مجلس به نیروهای اصولگرا و رادیکال اختصاص پیدا کرده که در برخی حوزه های انتخابیه هم چون تهران، صد در صد 30 سهمیه این شهر به اصولگرایان رسیده است و ۲۵ درصد باقیمانده شامل نمایندگان مستقل و اصلاح طلب است. لذا احتمال بسیار زیادی وجود دارد که سال آینده مجلس به سمت محدود کردن دولت دوازدهم در حوزه مناسبات دیپلماتیک و سیاست خارجی گام بردارد و در این صورت ما باید شاهد حضور پیدرپی محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه در کمیسیون های مربوطه و صحن مجلس برای پاسخ به سوالات و حتی استیضاح وی باشیم. با این تفاسیر و از نگاه شما آثار روی کار آمدن مجلس اصولگرای رادیکال از خرداد ماه سال ۹۹ بر مناسبات سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چه خواهد بود؟
پیش از پاسخ به سوال شما من باید این نکته مهم را عنوان کنم که به نظر میرسد ما شاهد تکرار تاریخ باشیم چرا که من معتقدم مجلس یازدهم بسیار شبیه به مجلس هفتم است؛ بعد از اتفاقاتی که در مجلس ششم روی داد و اصلاح طلبان آن حواشی را شکل دادند شرایط برای شکلگیری یک مجلس اصولگرای تندرو در دور هفتم فراهم شد. لذا در سایه عملکرد ضعیف دولت و برخی چهره های مستقل و اصلاح طلب در مجلس دهم شرایط به گونهای رقم خورد که فضا برای موج سواری اصولگرایان و به قدرت رسیدن آنها شکل گرفت. اما من معتقدم که مجلس یازدهم به مراتب رادیکال تر از مجلس هفتم عمل خواهد کرد. البته این مسئله به معنای آن نیست که دولت در عرصه های گوناگون به خصوص در حوزه سیاست خارجی، دیپلماسی و مذاکرات برجامی محدود خواهد شد. چرا که من معتقدم بیشتر تمرکز و هم وغم مجلس آینده به مسائل معیشتی و اقتصادی جامعه تمرکز دارد. اگر شما به شعارهای انتخاباتی این اصولگرایان دقت کنید، بیشتر شعارها به سمت حل مشکلات معیشتی گرایش دارد. از این رو به نظر می رسد مجلس باید در خصوص مسائل معیشتی برای دولت ریلگذاری بکند، اگرچه تعامل مجلس و دولت به ویژه برای دولت در سال آینده بسیار سخت است چرا که ترکیب مجلس یازدهم آن چیزی نبود که مد نظر دولت باشد. بنابراین اگر شرایط و تنش ها بین دو قوه پررنگ تر شود دولت بدش نمی آید که استعفا بدهد. پس مجلس هم خیلی نمیتواند روی دولت فشار بیاورد. چون فشار به دولت در قالب استیضاح، سوال از وزراء و دیگر مسائل سبب خواهد شد که دولت کنار بکشد و مشکلات را به گردن دیگر قوا و به خصوص مجلس یازدهم و دیگر نهادهای انتصابی بیندازد. لذا به نظر نمیرسد که مجلس یازدهم بخواهد این اتفاق روی دهد. اما در پاسخ مشخص به سوال شما من معتقدم که مجلس اصولگرای یازدهم در خصوص مسائل سیاست خارجی طبق نگاه رهبری عمل خواهند کرد و چون رهبری به دنبال تنش بین قوا نیست، احتمال دارد ما شاهد انعطاف سیاسی مجلس آتی در تعامل با دولت، به خصوص در حوزه مذاکرات و برجام باشیم.
اما مشخصا تکلیف برجام در مجلس یازدهم چه خواهد شد، چرا که این نگرانی وجود دارد که اصولگرایان این مجلس به فکر پایان دادن به حیات توافق هستهای باشند؟
اول اینکه من معتقدم بعد از اقدام دونالد ترامپ در خروج از برجام و بازگشت تحریم ها عملا برجام مرده است، بنابراین توافقی که قبلا مرده است را نمی توان دوباره کُشت. نکته مهم دیگر این است که مجلس نهم تکلیف برجام را یک بار برای همیشه روشن کرد و آن را تصویب کرده است. اکنون مسئله جمهوری اسلامی ایران دیگر برجام نیست، بلکه دغدغه ما نحوه تقابل با دونالد ترامپ است که این هم به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ آمریکا باز میگردد. اگر دموکرات ها پیروز انتخابات شدند طبق شعارهای انتخاباتی، مسئله بازگشت به برجام در دستور کاخ سفید خواهد بود و می توان دوباره زمینه و بستر را برای مذاکره با واشنگتن فراهم کرد. اما اگر دوباره شاهد پیروزی مجدد دونالد ترامپ باشیم من معتقدم که بهتر است به فکر مذاکرات جدی با واشنگتن، آن هم از جنس مذاکرات واشنگتن باشیم.
یعنی شما معتقدید که ما باید به صورت مستقیم وارد مذاکره با دولت دونالد ترامپ شویم، آن هم بعد از اقدام رئیس جمهوری امریکا در ترور سردار سلیمانی؟
واقعیت آن است که شرایط و وضعیت اقتصادی و معیشتی نا به سامان کشور این هشدار را به مسئولین می دهد که باید انعطاف سیاسی و هوشمندی دیپلماتیک را در دستور کار قرار دهیم. چرا که در صورت تداوم این شرایط در سال آینده میزان گسل جامعه و ملت با نظام بیشتر و بیشتر خواهد شد. بنابراین در یک نگاه اهم و فی الاهم باید به فکر مذاکره باشیم.
بله درست است که بعد از تصمیم دونالد ترامپ در ترور سردار سلیمانی اکنون مذاکره با آمریکا از دستور کار جمهوری اسلامی ایران خارج شده، اما با پاسخ قاطع و کوبنده موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حمله به پایگاه عین الاسد که به اقرار رسمی کاخ سفید تا به اکنون ۱۱۰ زخمی را به همراه داشته است ما توانستیم توازن جدی در تنش با واشنگتن ایجاد کنیم. لذا اکنون دیگر دامن زدن به تنش و تداوم این شرایط به هیچ وجه به صلاح و منفعت کشور نیست. البته من اصراری ندارم که حتماً باید مذاکره انجام شود. اما با توجه به مجموعه تحولاتی که در سال ۹۸ روی داد که متاسفانه سال بسیار تلخی را هم به ویژه برای مردم رقم زد که گویا هنوز هم این تلخی ها با سایه کرونا ویروس ادامه دارد و همچنین با توجه به چشم اندازی نه چندان روشن که برای سال آتی وجود دارد بهتر است مذاکره با آمریکا را در دستور کار قرار دهیم.
با این تفاسیر نگاه مجلس رادیکال یازدهم به مسئله مذاکره چه خواهد بود؟
واقعیت این است که دو نگاه بین مجلس و دولت وجود خواهد داشت. دولت از همان روزهای ابتدایی حیات خود تا به اکنون سعی کرده است از طریق دیپلماسی، نگاه به بیرون و مذاکره با اروپا و آمریکا شرایط را برای فروش نفت، بازگشت درآمدهای ارزی، بهبود وضعیت ریال، کنترل تورم، اشتغال و رشد اقتصادی شکل دهد. در یک کلام دولت های یازدهم و دوازدهم دیپلماسی را تنها رها حل نجات اقتصاد کشور می دانند و با توجه به این که اقتصاد و معیشت زیربنای توسعه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی است، عملا می توان گفت که دولت روحانی در هر دو دور حیات کشور را به مذاکره و دیپلماسی گره زد، در صورتی که برخی از جریانات اصولگرا که اکنون قدرت را در مجلس یازدهم در دست گرفتند اعتقادی به مذاکره با آمریکا ندارند که به گفته شما بعد از ترور سردار سلیمانی عملاً این مسئله یک تابوی سیاسی است و در ازای آن به بومی سازی توان داخلی در حوزه اقتصاد و معیشت نگاه دارند که من معتقدم این مسئله یک پروسه بسیار زمان بر است و در کوتاه مدت نمی تواند پاسخ گوی شرایط و مشکلات معیشتی کنونی مردم باشد. اگر چه بومی سازی در دیگر عرصه ها به ویژه در حوزه توان دفاعی به وجود آمد و بسیار هم مفید است، اما این توان بومی در سایه تلاش های چند ده ساله شکل گرفت، اما اکنون شرایط اقتصادی و معیشتی ناشی از تحریمها این اجازه را نمی دهد که ما بومیسازی اقتصادی را داشته باشیم خصوصاً که دولت به عنوان مجری اصلی این طرح نگاهی به اقتصاد بومی ندارد.
به تمرکز مجلس یازدهم بر اقتصاد و معیشت اشاره داشتید. به نظر می رسد که در سایه تحریم های ایالات متحده آمریکا دولت به ناچار بودجه سال آینده را به سمت اخذ درآمدهای مالیاتی برده و در این راستا طبق گفته محمد باقر نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه دولت تحمیلا تنها 8.5 درصد بودجه آینده را به فروش نفت اختصاص داده است. اما نهایتاً کلیات بودجه دیروز دوشنبه توسط مجلس رد شد که یقیناً چکشکاری این بودجه به مجلس یازدهم خواهد رسید. حال فارغ از کم و کیف نگاه مجلس یازدهم به بودجه سال 99 آیا این دست مسائل و چالش های بودجه ای سال آتی تنها نتیجه مستقیم تاثیرات و تبعات سیاست فشار حداکثری کاخ سفید است؟ آیا تحریم های آمریکا بر خلاف گفته ها، شعارها و مواضع مسئولین اثرات خود را نداشته است؟
اولاً هیچ کس منکر آثار، تبعات و فشارهای اقتصادی و معیشتی ناشی از اعمال تحریمهای سنگین و بیسابقه کاخ سفید و پیگیری سیاست فشار حداکثری ایالات متحده آمریکا بر کشور نیست. در این راستا من معتقدم که سال آینده در خوشبینانهترین حالت ما شاهد کسری بودجه بین ۱۰۰ تا یک ۱۲۰ هزار میلیارد تومان خواهیم بود. بنابراین به نظر من مردم باید از هم اکنون کمربندهای خود را برای مشکلات و چالش های اقتصادی و معیشتی سال آینده سفت ببندند. چون تحقق درآمد مالیاتی ۱۵۰ هزار میلیارد تومانی بودجه 99 امری بسیار سخت است و حتی در صورت تحقق این امر فشار جدی بر اقتصاد و معیشت مردم وارد خواهد کرد. از طرف دیگر در بودجه فروش یک میلیون بشکه نفت خام با قیمت ۵۰ دلار در سال آینده نیز دیده شده که این مسئله خود با اما و اگرها و ابهامات بسیار جدی در سایه تحریم های ایالات متحده آمریکا مواجه است. چون در بهترین حالت ما تنها میتوانیم یک چهارم این یک میلیون بشکه نفت خام را یعنی ۲۵۰ هزار بشکه آن را بفروشیم. ما حتی در این راستا سیاستهای فروش نفت ونزوئلا را دنبال نکردیم. یعنی ما اکنون راهکارهایی چون پیش فروش نفت و یا واسطه گری برای فروش نفت را مانند ونزوئلا در دستور کار قرار ندادیم. پیرو این نکته کاراکاس از طریق کوبا، روسیه و چین فروش نفت خود را ادامه می دهد، اما چون دولت ما به فکر فروش مستقیم نفت بدون کشورهای واسط است یقینا ما با افت فروش مواجه خواهیم شد، کما این که بعد از اعمال تحریم های ثانویه این امر تا کنون روی داده است. لذا من معتقدم دولت برای تبلیغات سیاسی و تقابل با ایالات متحده آمریکا و شخص دونالد ترامپ به منظور به چالش کشیدن تحریمهای این کشور فروش یک میلیون بشکه ای نفت را در بودجه سال ۹۹ گنجانده است. در صورتی که فروش این رقم تقریبا محال است. پس در حقیقت تحقق درآمدهای دولت بسیار سخت است.
بنابراین ما باید دو کار جدی را در سال آینده برای جلوگیری از تاثیر بیشتر تحریم ها انجام دهیم؛ اول اینکه مانع از ورود و تزریق پول پرقدرت به جامعه شویم چرا که ورود پول پر قدرت باعث افت ارزش ریال و به تبع آن افزایش تورم و رکود خواهد شد و نتیجه مستقیم و ملموس آن را مستقیماً بر معیشت مردم شاهد خواهیم بود و در گام دوم دولت باید بر اساس واقعیات کنونی و درآمدهایی که اخذ می کند به فکر خرج کردن باشد.
ذیل نکات شما آیا مشارکت 42.57 درصدی مردم در انتخابات مجلس یازدهم که پایین ترین مشارکت مردم در طول حیات جمهوری اسلامی ایران بوده میتواند در راستای گفتههای شما این پالس را به بیرون از کشور ارائه دهد که سیاست های فشار حداکثری ایالات متحده آمریکا باعث شکل گیری برخی اتفاقات در داخل کشور، ایجاد شکاف و گسل بین جامعه با نظام و در نهایت موفقیت نسبی سیاستهای دونالد ترامپ بوده است؟
این که بخشی از مشکلات کنونی جامعه نتیجه مستقیم تحریمهای ایالات متحده آمریکا است که تردیدی وجود ندارد، اما باید میزان و درصد آن را مشخص کرد. من معتقدم در این میان علت اصلی که باعث ایجاد شکاف و گسل بین جامعه و ملت با نظام و در نهایت کاهش مشارکت در انتخابات شد بیش از آن که به تحریمهای آمریکا و فشار حداکثری دونالد ترامپ باز گردد به عملکرد بسیار ناامیدکننده مجلس دهم، دولت دوازدهم و دیگر نهادها و قوای جمهوری اسلامی ایران باز می گردد. متاسفانه وجود تبعیض و فساد، رانت های قدرت، شکاف های طبقاتی، نگاه اشرافی مسئولین به مردم، دروغگویی، عدم صداقت کمرنگ شدن اعتماد عمومی به مسئولین و نظایر آن باعث شد که جامعه پاسخ منفی به انتخابات مجلس یازدهم بدهد. این مسئله برای حیثیت و وجهه نظام جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان بسیار حائز اهمیت است. چرا که نظام جمهوری اسلامی ایران یک نظام مردم سالار است و هر انتخابات یک همه پرسی برای تایید نظام به شمار می رود. در این راستا مسئولین با توجه به آمار حضور مردم میتوانستند پاسخ قاطعی برای حمایت عمومی جامعه از نظام، ولو با وجود انتقاداتی داشته باشند. اما این آمار یک زنگ خطر و هشدار برای نظام به شمار می رود. البته من با گفته شما خیلی موافق نیستم که این مسئله موضع ایران را ضعیف خواهد کرد، هر چند که بی تاثیر هم نیست. اما دولت و دیگر نهادها باید در آینده به سمت ترمیم این گسل باشند. ولی اگر در انتخابات های پیش رو این آمار تکرار شود آن زمان میتوان گفت که موضع ایران در مذاکرات و چانه زنی سیاسی چندان قوی نخواهد بود. چون حمایت ملت از نظام خدشه دار شده است و این آثار سوء جدی بر دیپلماسی و مذاکرات خواهد داشت.
پس تداوم این وضعیت تا نوامبر سال جاری میلادی/آبان ماه سال ۹۹ و زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا به سود دونالد ترامپ است؟
این مسئله تا حد بسیار زیادی به عملکرد مسئولین داخلی در حل چالش ها و مشکلات اقتصادی و معیشتی جامعه و اصلاح کارنامه نا امیدکننده شان بستگی دارد. در راستای گفته های پیشین خود باز هم تکرار میکنم اگر چه نمی توان منکر تأثیرات منفی سیاست فشار حداکثری کاخ سفید و تحریمهای ایالات متحده آمریکا بر وضعیت اقتصادی کشور بود، اما در این میان رفتار غلط مجلس، دولت و دیگر نهادها مخصوصا از سال 96 تا به اکنون اثرات سوء بیشتری بر جامعه داشته است. لذا اگر مسئولین به فکر تغییر رفتار و رویه خود نباشند، عملاً شرایط به سمتی پیش خواهد رفت که دونالد ترامپ در ماههای پیش رو از آن بهره برداری های سیاسی خود را در تبلیغات انتخاباتی خواهد داشت کما این که همین مسئله کاهش مشارکت سیاسی مردم در انتخابات مجلس یازدهم قطعا یکی از محورهای اصلی تبلیغات دونالد ترامپ خواهد بود و آن را نتیجه مستقیم سیاست فشار حداکثری خود قلمداد میکند. پس نباید تمام شرایط کنونی را ناشی از تحریمهای آمریکا بدانیم. این تحریمها در طول ۴۰ سالی که از حیات جمهوری اسلامی ایران می گذرد وجود داشته، اما مشارکت در برخی از دورهها نزدیک به ۸۰ درصد بوده است. لذا مسئله به تحریمهای آمریکا و رفتار دونالد ترامپ بازنمیگردد، بلکه نگاه مسئولین و اشتباهات مکرر عمدی و غیر عمدی، رانت، فساد، قدرت طلبی، بی توجهی به معیشت مردم و نابود کردن اعتماد عمومی عوامل شکل گیر وضعیت کنونی است.
نظر شما :