دهمین بخش از سلسله یادداشت های جدید سرکیس نعوم
ایران شایستگی رهبری منطقه را دارد
دیپلماسی ایرانی: امسال برای نهمین سال متوالی است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم را منتشر می کند. این یادداشت ها بعد از سفر وی به امریکا و دیدارش با مقامات فعلی و سابق امریکایی به طور مرتب در روزنامه النهار منتشر شده است. به دلیل تغییراتی که در روزنامه النهار ایجاد شده نتوانستیم به همه این یادداشت ها دسترسی داشته باشیم اما آن دسته از یادداشت هایی که امکان دسترسی به آنها وجود داشته و از اهمیت و جذابیت بالایی برخوردار بوده است را تهیه و منتشر می کنیم. در این جا دهمین بخش از این یادداشت ها را می خوانید:
در دیدارم با یکی از مسئولان عالی رتبه مورد وثوق امریکایی که همچنان در بسیاری از پرونده ها فعال است و درباره بسیاری مسائل و قضایای عربی و غیرعربی خاورمیانه ارتباطات و اطلاعات گسترده دارد و با کشورهای گوناگون و متنوع آسیایی نیز آشنایی کامل و عمیق دارد، صحبت از وضعیت اجتماعی – اقتصادی سخت لبنان و آغاز اعتراض های مردمی و ناتوانی دولت در انجام اصلاحات و پاسخ گفتن به مطالبات و نیازهای مردم شد. گفتم که از این می ترسم کار به یک اعتراض با ظاهر نظامی یا پشتوانه نظامی برسد. به صورت سوالی نظر داد: و باطنش حزب الله باشد؟ گفتم: نمی دانم.
بعد پرسید: آیا فکر می کنی کسی غیر از حزب الله می تواند تظاهرات اعتراضی تشکیل دهد؟ من فکر نمی کنم.
جواب دادم: هیچ کس غیر از حزب الله توانایی به خیابان کشاندن مردم را ندارد.
نظر داد: اما پرسشی که به وجود می آید این است که آیا به مصلحت حزب الله است تظاهرات اعتراضی برگزار کند؟
جواب دادم: شاید. اگر در سوریه در کنار ایران بماند قدرت این کار را بیشتر از هر زمانی خواهد داشت، حالا چه به طور مستقیم چه به واسطه دولت لبنان. اگر به همراه ایران از سوریه عقب نشینی کرد چیزی برایش نمی ماند جز لبنان. برای همین خود را در وضعیتی خواهد دید که باید از خودش و «جایگاه مردمیش» تا زمانی که قدرت آن را دارد پشتیبانی کند.
بعد از آن به سراغ یکی از افراد فعال در داخل دولت امریکا که در فرایند صلح خاورمیانه از ابتدای آن از قبل از سه دهه پیش تا کنون مشارکت داشته و اکنون به یک پژوهشگر مهم در یکی از مراکز مطالعاتی واقع گرا در واشنگتن تبدیل شده است، رفتم. دیدار با این گفته آغاز شد: رهبری جهان عرب در گذشته برای مصر بود. عراق و سوریه نیز تلاش می کردند رهبری جهان عرب را در آن وقت به دست بگیرند. الآن عراق "رها" شده و سوریه ویران است شاید به ده ها سال زمان نیاز داشته باشد تا به آن نقش آفرینی و آبادانی سابق بازگردد. مصر نقش آفرینی خود را از دست داده و مشغول خودش است. از کثرت جمعیت رنج می برد، اقتصادش ناتوان و خسته است، و در شبه جزیره سینا و همچنین داخل خود مصر از تروریسم رنج می برد. سودان که در مرزهایش به سر می برد ویران است و مشکلات بسیاری هم با خودش و هم با مصر و هم با تروریسمی که به آن نفوذ کرده است دارد. از آن طرف لیبی قرار دارد که در معرض تهدید یک جنگ داخلی است و هر اتفاقی برای آن ثبات مصر را تهدید می کند. آیا الآن رهبری عربی منطقه به رهبری غیر عربی و اسلامی انتقال یافته است؟ در منطقه ایران است، آیا صلاحیت این رهبری را دارد؟ ترکیه هم هست آیا آن کشور صلاحیت این رهبری را دارد؟ اسرائیل هم هست آیا واقعا خود را شایسته این رهبری می داند؟ عربستان و امارات متحده عربی نیز هستند که هر دو به نوعی رهبری جهان عرب و اسلام را ادعا دارند.
نظر دادم: صحیح است که ایران مشکلاتی دارد و مشکلاتش هم فراوان است. اما کشور منطقه ای مهم و قدرتمندی است که ملتش به آن افتخار می کنند و نهادهایی دارد که بر اساس معیارهای شما غربی ها دموکراتیک نیست. در روزهای شاهنشاهی از سوی دیگران مسئولیت داشت اما اکنون خودش مسئولیتش را تعریف می کند و بیش از هر زمانی بااهمیت و قدرتمند شده است تا جایی که شما از آن احساس خطر می کنید. حکومت اسلامی و توانایی نظامی قدرتمندی دارد که قطب شیعیان است که جمعیت بزرگی را در جهان عرب و اسلام تشکیل می دهند. یک جنگ نیابتی را در منطقه با کشورهای متعدد عربی به همراه اسرائیل و همچنین امریکا دنبال می کند. ایران را متهم به تروریسم می کنید، اما این طور نیست، کشوری است که سازی مخالف ساز شما می زند و اگر با آن کشوری به توافق برسد هیچ تهدیدی موجهش نخواهد شد، برای این که کشوری شیعی است و شیعیان ذاتا مسالمت جو و صلح طلبند. ارتباطاتی با سازمان های سنی کوچک تندرو دارد که از آنها استفاده می کند اما می تواند آنها را جمع کند یا از آنها بی نیاز شود. در مقابل، تروریسم سنی ای که ترکیه و عربستان و قطر پرورش دادند و پول صرف آن کردند و از آن حمایت کردند حالا نمی توانند آن را جمع کنند و جلوی کارش را حتی در داخل کشورهای خودشان علیه خودشان بگیرند. اتفاقی که عملا افتاده است.
ادامه دادم: ایران هیچ جنگ مستقیمی علیه اسرائیل به راه نمی اندازد و اساسا از هر گونه «مغالطه» برای آغاز جنگی اجتناب می کند مگر این که اتفاقی ناگهانی رخ دهد. اساسا هدفش فلسطین و آزادی سرزمین هایی است که اسرائیل غصب کرده است. هدف عملیش هم تسلط اسلامی – فارسی بر منطقه است. ایران از اصول خود برای رسیدن به این هدف استفاده می کند.
ادامه دارد...
نظر شما :