ادلب پایان ماجرا نیست
آینده سوریه در گرو حضور یا عدم حضور ایران؟!
عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی: جمعه هفته گذشته کارگروه متشکل از 7 کشور (متشکل از آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، عربستان، اردن و مصر) در ژنو سلسله نشست هایی را برای تعیین روند تشکیل کمیته قانون اساسی در سوریه شکا دادند که خروجی این جلسه شروطی برای آینده سیاسی سوریه بود که از جمله مهترین آنها قطع روابط دولت سوریه با ایران بود. این در حالی است که پیش از این نشست ژنو شاهد برگزاری نشست سه جانبه تهران با حضور سران ایران، روسیه و ترکیه در خصوص مساله آینده سوریه بودیم. مضافا این که در میدان تحولات سوریه نیز شاهد حمله موشکی شنبه شب اسرائیل به فرودگاه دمشق و حمله شب گذشته تل آویو به استان لاذقیه نیز هستیم. دیپلماسی ایرانی برای تحلیل شرایط کنونی میدانی و دیپلماتیک سوریه با محوریت ریشه های اوج گیری تلاش برای حذف ایران از پرونده سوریه گفت وگویی را با قاسم محب علی، سفیر اسبق ایران در مالزی و یونان، رئیس سابق اداره کل خاومیانه وزارت امور خارجه و کارشناس مسائل خاورمیانه و جهان عرب انجام داده است که در ادامه می خوانید:
روز جمعه هفته گذشته سلسله نشستهای بینالمللی با محوریت تشکیل کمیته قانون اساسی سوریه به میزبانی استفان دیمیستورا، فرستاده سازمان ملل به سوریه با کشورهای عضو "کارگروه کوچک"متشکل از آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، عربستان، اردن و مصر در ژنو برگزار شد. هرچند که این نشست ها بدون حصول توافق نامه ای پایان یافت، اما این کارگروه در بیانیهای به استفان دیمیستورا اصول کلی شامل دیدگاه این گروه برای آینده سوریه را تقدیم وی کرد که حاوی شروطی برای دولت سوریه از جمله قطع کامل روابط با ایران است. این در حالی است که در بیانیه 25 ژانویه همین کارگروه به دی میستورا مساله عدم حضور ایران در سوریه مطرح نشده بود. به واقع اهداف پشت پرده حذف ایران از پرونده سوریه در این شرایط چیست؟
با نزدیک تر شدن به پایان پرونده سوریه مساله آینده حضور بازیگران می تواند نقش تعیین کننده ای در سرنوشت این پرونده و حتی منطقه باشد. اکنون مساله حضور ایران در نزدیکی مرزهای اسرائیل کانون برخی نگرانی های جهانی شده است. اگر چه روسیه و دیگر بازیگران حاضر در سوریه تعهداتی مبنی بر عدم تهدید از جانب ایران داشته اند، اما تل آویو همواره نگرانی های جدی خود را فارغ از فاصله مکانی و تعیین برخی حدود مرزی داشته و دارد. از دید اسرائیل مهم نفس حضور ایران در سوریه است. لذا مادامی که ایران در جنوب سوریه و شمال مرزهای اسرائیل حضور دارد، تلاش ها برای حذف تهران از پرونده سوریه ادامه خواهد داشت. حتی این تلاش ها جدی تر هم خواهد شد. در این راستا اکنون مساله حضور ایران در کنار مرزهای اسرائیل دیگر مطرح نیست، بلکه نقطه تمرکز به تلاش هایی برای عدم حضور ایران در کل خاک سوریه باز می گردد. از این رو محور تلاش و فشار بر ایران با تمرکز بر نفوذ منطقه ای ایران در دستور کار آمریکا، کشورهای اروپایی و برخی کشورهای عربی منطقه به شکل جدی قرار دارد. اگر تا یک سال پیش مساله حضور و نفوذ ایران در برخی کشورها و مناطقی از خاورمیانه را می توانستیم با برخی مذاکرات تعدیل کنیم، اکنون تلاش جامعه بین الملل حذف کامل نفوذ ایران در خاورمیانه است که اکنون با این تلاش ها سعی دارد با پرونده سوریه به دلیل نگرانی اسرائیل کارش را شروع کند. پس در حال حاضر یکی دیگر از نقاط اختلاف دو جبهه سنتی در سوریه یکی به رهبری آمریکا و عربستان و دیگری هم به رهبری روسیه به حضور ایران باز می گردد. اگر چه کمابیش در طول این 7 سالی که از جنگ سوریه می گذرد این مساله مطرح بوده است، اما اخیرا مساله حضور ایران به شکل جدی به گسل میان دو طیف انجامیده است. شاید دو طیف در خصوص آینده سوریه و حفظ تمامیت ارضی آن اختلاف نظری نداشته باشند، ولی مساله حضور ایران به ریشه تنش ها بدل شده است. در این بستر روسیه هم به دنبال تعدیل شرایط است؛ هم به دنبال حفظ ایران در سوریه است، چرا که به آن نیاز دارد و هم به دنبال دادن تضمین هایی به جبهه مقابل و به خصوص تل آویو است.
پس حمله موشکی اخیر اسرائیل به فرودگاه دمشق و استان لاذقیه را می توان ذیل این تلاش ها دانست؟
بله. اسرائیل از هر راه ممکن به دنبال نمایش قدرت است. قبلا نیروها و تجهیزات ایران در سوریه را مانند تی 4 هدف قرار داده بود. اکنون هم به حمله هوایی به خود پایتخت سوریه برای اجرای نمایش قدرت اشاره دارد. به هر حال باید سوریه متوجه شود که بازیگری به نام اسرائیل در کنار مرزهای جنوبیش نگران تحولات میدانی است و تهدید جدی از دل این تحولات دارد. پس چون که نه می توان اسرائیل را جابه جا کرد و یا این که سوریه را به جای دیگری از جهان برد، یقینا مشکلات سر جای خود باقی است و حملات ادامه خواهد داشت، مگر این که مساله نفوذ و نقش ایران میان دو طرف به سرانجامی برسد. فعلا که دمشق طی درخواست رسمی و مکرر خود طی این 7 سال به دنبال حفظ نقش ایران است و از آن سو نیز تهران با همین درخواست، بهانه ای برای حضور مستمر خود در خاک سوریه دارد. از این زوایه چنان که گفتم فعلا این تنش ها ادامه خواهد داشت و متعاقبش هم تلاش های جامعه جهانی حذف ایران در سوریه بیشتر خواهد شد.
چرا این تلاش ها در این بازه زمان اوج گرفته است؟
مشخص است، به تعبیر رقبای ایران و در بستر تحلیل هایی که این بازیگران از وضعیت سیاسی، اجتماعی و خصوصا اقتصادی اخیر ایران، ذیل بازگشت تحریم ها دارند به این باور رسیده اند که تهران در روزهای و ماه های منتهی به تحریم های ثانویه یعنی تا 13 آبان ماه روز به روز ضعیف تر می شود، لذا باید به موازات کاهش توان ایران به دنبال افزایش فشارهای خود بر ایران بود تا تهران به خواسته های آنان تن دهد. از این رو در این فاصله زمانی فشارها بر ایران به دلیل حضور در سوریه اوج گرفته است. البته عدم حضور ایران کانون دیگر اختلافات هم خواهد بود.
با این تفاسیر ذیل قطعنامه 2254 برای آینده سوریه اختلاف نظرهای جدی در خصوص ساختار سیاسی آتی و نیز چگونگی تقسیم قدرت هم میان دو جبهه مطرح است؟
این مساله هم مطرح است، اما اکنون مساله عدم حضور ایران است که کانون اختلاف است. آینده ساختار سیاسی و چگونگی تقسیم قدرت به بعد از پایان یافتن تحولات میدانی به خصوص بعد از مساله ادلب و شرق فرات و مساله کردهای سوریه باز می گردد. اما اکنون مساله مهم این است که اساسا ایران نه در آینده و ساختار سیاسی سوریه که حتی در تحولات میدانی سوریه هم حضور نداشته باشد. از این زاویه یقینا اگر سوریه به دنبال بازگشت خود به میان کشورها و جامعه جهانی و نیز خاورمیانه عربی است، یقینا باید این اختلافات را حل کند؛ اول، مساله حضور ایران، نه در آینده، بلکه همین الآن. دیگری هم مساله ساختار سیاسی این کشور. اگر این دو مساله میان طرفین حل شود دیگر مسائل قابل طرح و بررسی و نهایتا حل آن است.
مساله دیگری که در بیانیه کارگروه گوچک مطرح است این است که از دل بیانیه تقدیمی به دی مسیتورا این گونه برداشت میشود که این 7 کشور از آینده سوریه در مناطق جداگانه در سوریه صحبت میکنند به طوری که مناطقی را تحت کنترل دولت و یک منطقه را آزاد شده تلقی کرده است. آیا در سایه این نکته باید انتظار حکومتی فدرالی، کنفدرالی، ایالتی و یا فدراسیونی برای ساختار سیاسی آتی سوریه باشیم؟
تمام مسائلی که مطرح کردید گزینه هایی است که میان طرفین مطرح است. برای حصول توافق نهایی چانه زنی هایی شکل گرفته که در آینده هم بیشتر و بیشتر خواهد شد. همان طوری که پیشتر عنوان کردم مساله مهمی که می تواند در آینده مطرح باشد که ناظر به سوال شما هم است به همان اختلاف نظر بر سر حضور ایران باز می گردد. چرا که تهران می تواند اختلاف نظر جدی بر سر آینده سوریه را شکل دهد. چون یقینا در آینده ساختار سیاسی مساله حکومت اکثریت و اقلیت دگرگون خواهد شد. بافت جمعیتی سوریه نشان می دهد که اکثریت بیش از 75 درصدی اهل سنت این کشور آینده سیاسی را در دست خواهند داشت و در کنار آنها کردهای سوریه هم نقش تعیین کننده دارند. مضافا این که جامعه مسیحی و دروزی های سوریه هم می تواند سهمی از این ساختار را به خود اختصاص دهند. با این تفاسیر جامعه اقلیت علوی که اکنون قدرت را در دست دارد، نمی تواند سهمی جدی در قدرت داشته باشد. این مساله اختلافی تهران خواهد بود. چون ایده آل مد نظر ایران مشارکت علوی ها در ساختار سیاسی سوریه نیست، بلکه در دست داشتن قدرت است که امر تقریبا محالی است. اینجا است که آن بحران جدی سر باز می کند.
منظور از عود کردن مجدد بحران چیست؟
ببینید اکنون پرونده استان ادلب در جریان است. اگر این مساله هم پایان باید تازه مساله مهم سوریه یعنی شرق فرات و کردها مطرح است که خود تفسیر جداگانه می طلبد. اما با فرض این که شرق فرات هم به سرانجام برسد تازه بر می گردیم نقطه سر خط؛ چرا؟! چون تازه همان دعوایی که جنگ 7 ساله سوریه را شکل داده خود را نشان می دهد. ایران به دنبال بشار اسد و بشار اسدهای خود برای حفظ و بقای علوی های به عنوان هم پیمان جدی خود است، اما از آن سو جامعه جهانی به خصوص کشورهای عربی منطقه و جامعه سوریه این ساختار را نخواهند پذیرفت. اینجا است که بحران دوباره خود را نشان می دهد. لذا جامعه جهانی نه تنها برای مساله امنیت اسرائیل که برای آینده ساسی این کشور هم که شده به دنبال حذف و عدم حضور تهران در سوریه است، چه در تحولات میدانی و زمینی و از آن مهمتر چه در تحولات سیاسی و دیپلماتیک برای تعیین آینده و ساختار سیاسی سوریه.
نظر شما :