در سال پیش رو همه ابعاد کشور با چالش روبه رو خواهند بود
پیچیده تر شدن بازی سیاست خارجی با حضور بولتون
عبدالرحمن فتح الهی – به نظر می آید که بازی توئیتری با مهره ها در صفحه شطرنج کاخ سفید هم چنان ادامه دارد. بعد از پیاده شدن رکس تیلرسون از قطار دولت دونالد ترامپ و جای گزینی مایک پمپئو اکنون نوبت به هربرت مک مستر رسید تا از این قطار پیاده شود و جایش را جان بولتونی بگیرد که با حضورش بسیاری از گمانه زنی ها در خصوص علت اصلی تغییر و تحولات انجام شده در ساختار کاخ سفید بیش از پیش هویدا شود؛ شاید در ابتدا حضور پمپئو به دلیل مدیریت کره شمالی در آستانه ملاقات کیم جونگ اون و ترامپ و در کنارش تندتر شدن برنامه های واشنگتن علیه پرونده ایران تصور می شد، اما با پیدا شدن سر و کله بولتون که برخی آن را میخ تابوت برجام تلقی می کنند به این یقین رسیده اند که منشاء تمامی این بازی توئیتری با مهره ها فقط و فقط برخورد با ایران است. برخوردی که احتمالا می تواند به کناز زدن توئیتری جیمز متیس (وزیر دفاع) و مایک پنس (معاون اول) هم بینجامد. از همین رو دیپلماسی ایرانی برای بررسی علت این تغییر و تحولات و نیز تاثیرات حضور بولتون در ساختار کابینه دونالد ترامپ به عنوان مشاور امنیت ملی گفت وگویی را با محسن جلیلوند، کارشناس و تحلیلگر روابط بین الملل انجام داده است که در ادامه می خوانید:
پس از برکناری رکس تیلرسون و حضور مایک پمپئو به عنوان وزیر امور خارجه اکنون نوبت به مک مستر رسید که جای خود را به جان بولتون بدهد؛ بسیاری براین باورند که علت تمامی این تحولات در ساحتار کابینه ترامپ تندتر شدن برخورد های کاخ سفید با ایران، آن هم در آستانه وعده 120 روزه رئیس جمهوری آمریکا در خصوص برجام است. اما به واقع در پس تمامی این تغییر و تحولات ترامپ به دنبال چیست؟
در پاسخ به این سوال چندین نکته وجود دارد که کنار هم قرار دادن آنها می تواند جواب گوی پرسش شما باشد؛ نکته اول به راهبرد و استراتژی ثابت آمریکا و رفتاری تاکتیک متغیر روسای جمهوری در این کشور در خصوص برخورد با دشمنان خود باز می گردد. من در مصاحبه پیشین با دیپلماسی ایرانی به راهبرد آمریکا در خصوص برخورد با محور شرارت اشاره داشتم، این راهبرد یک راهبرد ثابت و تعریف شده ای است که مخصوص به یک دوره مانند دوره بوش نمی شود، بلکه مربوط به همه دولت ها و در صدر برنامه های روسای جمهوری ایالات متحده تعریف می شود؛ چنانی که اکنون در دوران زمامداری ترامپ هم این مساله با تاکتیک های او پیگیری می شود. از سوی دیگر باید به این مساله هم اشاره داشت که ما اکنون با دو مقوله ساختار و کارگزار روبه روییم که در این راستا هم ساختار بر کارگزار تاثیر دارد و هم کارگزار بر ساختار؛ به موازات این نکته باید این را هم افزود که در آمریکا کارگزارنی که خود ساختار را تعریف می کنند، می توانند در درون ساختار برای کارکرد بهتر آن (ساختار) حذف و هضم شوند مانند تیلرسون و یا مک مستر؛ البته در این میان در تاریخ ایالات متحده کارگزارانی هم وجود داشته اند که خود ساختارساز بوده اند و همواره ساختارها بوداند که به این کارگزاران نیاز داشته اند، مانند هنری کسینجر و یا به نوعی برژینسکی؛ مساله دیگر به نگاه آمریکا و رابطه جهان با این نگاه باز می گردد. من براین باورم که اکنون عرصه بین الملل در حال تطبیق دادن با نگاه جهانی آمریکایی به تحولات است. مساله مهم در اینجا به این نکته باز می گردد که نگاه جهانی آمریکا به تحولات در عرصه بین الملل به طور کاملا واضحی امنیت محور است. حال این امنیت در حوزه های مختلف تعریف می شود؛ از حوزه نظامی تا حوزه اقتصادی و حتی اجتماعی – فرهنگی و غیره. در این راستا ایالات متحده برای هر کدام از نگاه های امنیتی خود در حوزه های مختلف یک راهبرد و استراتژی تعریف کرده است. مثلا اکنون چالش جدی اقتصادی بر سر مساله فولاد میان پکن با واشنگتن برای آمریکا یک تعریف کاملا امنیتی دارد، چنانی که خود ترامپ در خصوص واردات فولاد از چین به صراحت اعلام کرد که این واردات امنیت ملی ایالات متحده را به خطر انداخته است. پس با همین نگاه هم به پرونده های سیاست خارجی به طریق اولی نگاه امنیتی وارد است. در مجموعه این نمات می توان دریافت که بسترهای این تغییر و تحولات در ساختار کابیته ترامپ ناشی از چیست.
نگاه امنیتی به پرونده ایران در بستر تحولات برای آمریکا چگونه تعریف می شود؟
در خصوص ایران اکنون دو نگاه مضاعف امنیتی وجود دارد. اول این که رفتارهای ایران از خود برجام گرفته تا بحث موشکی و نقش ایران در خاورمیانه به طور مستقیم منافع واشنگتن را به خطر خواهد انداخت. دوم این که تهران می تواند با تهدید هم پیمانان آمریکا خطر بالقوه ای برای راهبرد امنیت ملی آمریکا تعریف شود. لذا در سایه این مساله زمانی که نگاه امنیتی بر مسائل غالب است، طبیعی است که در ساختار امنیتی کارگزاران امنیتی حضور جدی تری پیدا کنند. از همین رو در اندیشه های جان بولتون و کسانی از تیپ بولتون، نگاه امنیتی به مسائل و تحولات جهانی حاکم است. در این نگاه مسائل به گونه ای تعریف و اولویت بندی می شود که در رابطه با امنیت ملی ایالات متحده تعریف شوند. لذا اکنون تهدید اول جهانی برای منافع آمریکا، هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم از طریق تاثیر بر هم پیمانان، ایران است.
بولتون چه خوانشی از معمای امنیت در خصوص ایران دارد؟
ببینید در معمای امنیت با خوانش بولتون از ایران زمانی که درجه امنیت کشوری بالا می رود به موازاتش در جهت عکس ناامنی کشور دیگری افزایش پیدا می کند. لذا از نگاه بولتون افزایش امنیت آمریکا وهم پیمانانش به معنی بیشتر شدن ناامنی در ایران و یا بالعکس؛ افزایش امنیت در ایران به معنای پررنگ تر شدن ناامنی در راهبرد امنیت ملی آمریکا. در همین رابطه شما به مساله کره شمالی نگاه کنید؛ آمریکا در چندماه اخیر با رفتارهای خود نسبت به پیونگ یانگ، کار را به جایی رسانید که این پالس در متحدین کره شمالی یعنی چین و به خصوص روسیه ایجاد شد که در سایه تدوام تنش واشنگتن با پیونگ یانگ کار به جنگ و برخورد نظامی خواهد کشید و در ادامه حتی احتمال جنگ اتمی وهسته ای هم در میان خواهد بود. در این میان حتی شائبه هسته ای شدن ژاپن در باره جنگ افزارهای این کشور مطرح شد. لذا کاخ سفید با این تعریف امنیت ملی به فکر برخورد با تهدیدات بالقوده و بالفعل خود است.
تغییر و تحولات اخیر که با حضور بولتون تا کنون خبر ساز شده چه اقتضائاتی را سیاست خارجی و دیپلماسی ایرانی ایجاد خواهد کرد؟
ببیند بعد از تغییرات در امورخارجه و سازمان سیا و نیز حضور بولتون که به نظر می آید باز هم تغییراتی در راه باشد، ایران در سیبل سیاست خارجی کاخ سفید قرار گیرد. من در مصاحبه پیشین از دیپلماسی سخت برای سال پیش رو گفتم که با حضور بولتن این سختی به نظر پررنگ تر شود.
اما حضور بولتون چگونه می تواند به این سختی ها دامن بزند؛ آیا به واقع حضور او را میخ تابوت برجام دانست؟
بولتون کسی است که یک جنگ طلب به معنای واقعی کلمه است. البته این مساله یقینا به معنی جنگ وتنش نظامی با ایران نیست، بلکه به این معنا است که او برای مهار تمامی ابعاد سیاست خارجی ایران برنامه دارد. از برجام تا توان دفاعی و دیپلماسی منطقه ای تهران؛ مساله مهم در این خصوص نگاه خاص بولتون به ایران است. او هم به درون و هم به بیرون ایران نگاه دارد؛ به عبارت دیگر بولتون معتقد است که در بعد دورنی ایران، باید هر چه بیشتر به شکاف های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دامن زد، در عین حالی که فشار های دیپلماتیک و اقتصادی از طریق تحریم و ائتلاف جهانی در عرصه سیاست خارجی برای فشار بر ایران اعمال گردد. لذا اگر مذاکره آمریکا با کره شمالی صورت گیرد و بولتون هم در ساختار ترامپ هماهنگ شود، یقینا باید منتظر تحولات بسیاری در حوزه سیاست خارجی ایرانی بود که به نظر چندان خوشایند نخواهد آمد.در برآیند هم باید گفت که تا حدودی حضور بولتون میخ تابوت توافق هسته ای است، هرچند که مایک پنس هم اعلام کرده که یقینا ترامپ در پایان وعده 120 روزه از برجام بیرون خواهد آمد و یا حداقل تغییراتی و اصلاحاتی را در برجام خواهد داشت. من در مصاحبه پیشن گفتم که سال 97، سال پرچالشی برای دیپلماسی ایرانی خواهد بود اما اکنون سال 97، سال پر چالشی برای تمامی ابعاد کشور خواهد بود.
نظر شما :