دلار به سلاح موثر کاخ سفید در مقابل ایران تبدیل شده است
سیاست خارجی و بی اعتمادی به دولت، دلایل کاهش ارزش پول ملی
عبدالرحمن فتح الهی – از سال های آغازین دهه 90 شمسی تا به امروز مساله افزایش نرخ ارز به خصوص دلار به صورتی جدی یکی از چالش های اقتصادی کشور و دغدغه های ثابت جامعه بدل شده است. اکنون در آستانه روزهای پایانی سال 96 دستگیری دلالان ارزی و صف های طولانی در مقابل صرافی ها نشان از حال وخیم ارزش پول کشور در مناسبات جهانی دارد. تلاش دولت برای رفع کسری بودجه از این طریق تا احتمال افزایش ذخیره ارزی به دلیل برهم خوردن برجام، جدی تر شدن مشکلات سوئیفت ارزی و بازگرداندن درآمد حاصل از فروش نفت و عواملی از این دست مجموعه دلایلی هستند که بسیاری افزایش نرخ ارز را ناشی از آن می دانند. برخی هم معتقدند که افزایش شدید قیمت ارز در فاصله کمتر از یک ماه این شبهه را ایجاد کرد که بانک مرکزی عمداً بازار را رها کرده تا قیمت ارز به نرخ مورد نظر نزدیک شده و نهایتا نیز زمینه برای تک نرخی شدن ارز فراهم شود. اما فارغ از عدم مدیریت صحیح شرایط ناشی از رشد نرخ ارز در چند سال گذشته نمی توان شرایط و اقتضائات جهانی و نیز نحوه تعامل ایران را با اقتصاد بین الملل نادیده گرفت. در شرایط سیاسی فعلی، سرنوشت نرخ ارز و به تبع آن تغییرات اغلب شاخص های اقتصادی کشور به شدت به روابط سیاسی- اقتصادی با جهان خارج وابسته است. بنابراین، اینکه دولت بتواند بر قیمت ارز در ماه ها و سال های آتی کنترل داشته باشد به عواملی همچون اقدامات دولت ترامپ در برخورد با تداوم توافق برجام، واکنش کشورهای اروپائی در مواجهه با کاخ سفید و همچنین ایران، اقدامات و واکنش سیاست خارجی دولت روحانی در مواجهه با اقدامات احتمالی دولت ترامپ و واکنش سایر کشورهای درگیر در توافق برجام بستگی دارد. لذا دیپلماسی فعال، هوشمندانه و متناسب با هر یک از گزینه ها می تواند به ثبات و یا عدم ثبات بازار نرخ ارز بینجامد. دیپلماسی ایرانی برای روشن تر شدن تاثیرات عرصه جهانی اقتصاد و سیاست و نیز کارایی دیپلماسی کشور در حوزه اقتصاد گفت وگویی را با غلامرضا کیامهر، کارشناس مسائل اقتصادی ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
در راستای افزایش افسار گسیخته نرخ ارز در چند ماه پایانی سال 96 که گویا برای سال آتی شمسی هم چنین معضلی دامن اقتصاد کشور را خواهد گرفت؛ شما تا چه اندازه مسائل دیپلماتیک را موثر می دانید؟
اساسا اقتصاد ایران از طرق مختلف به شدت تحت تأثیر روابط سیاسی و اقتصادی با دنیای خارج به خصوص با کشورهای پیشرفته است. چرا که از یک سو به دلیل اهمیت جایگاه ژئو استراتژیکش در خاورمیانه و نیز نقش تهران در تحولات جاری و ساری در منطقه از سوریه و عراق تا یمن، لبنان و غیره مورد توجه کشورهای دیگر به خصوص کشورهای قدرتمند بوده است و از سوی دیگر نیز با افزایش روزافزون نقش انرژی و به خصوص نفت در تحولات اقتصادی جوامع امروز جهانی و نیز اهمیت حجم ذخایر موجود، ایران را به کشوری با قابلیت ویژه برای اقتصادهای پیشرفته یا در حال پیشرفت تبدیل کرده است. اکنون هم تاثیرات شرایط پیچیده عرصه سیاسی در جهان حاضر را نمی توان بر اقتصاد و نرخ ارزی کشورها نادیده گرفت. به هر حال شرایط و اقتضائات کشورها و به تبعش هم نحوه دیپلماسی این کشورها جایگاه سیاسی – اقتصادی آنان را در روابط بین الملل مشخص می سازد. اما اوضاع و احوال چند وقت اخیر بازار نرخ ارز هم نمی تواند بدون تاثیر از تحولات بازار دیپلماسی باشد. چنانی که در چند وقت اخیر تلاطم شدیدی ارز را در ایران درگیر کرده، دیپلماسی و سیاست خارجی هم درگیر چالش های جدی از طرف جامعه بین الملل بوده است.
پس چالش های جدی برجامی، مسائل موشکی و نیز تحولات منطقه خاورمیانه در کنار عوامل و مدیریت داخلی از دلایل تلاطم اخیر بازار ارز است؟
در این سوال شما چند نکته مهم وجود دارد. اول از همه یقینا برجام و آینده توافق هسته ای بر همه مسائل اقتصادی کشور به خصوص بازار ارز تاثیر آنی و مستقیم خواهد داشت. در این راستا هر چه ابهام در آینده برجام توافق هسته ای بیشتر از پیش شود، تلاطم و افزایش نرخ ارز هم بیشتر و بیشتر خواهد شد. نحوه رفتار دیپلماتیک و نیز واکنش سیاست خارجی هم در برخورد با هر مساله برجامی و غیر برجامی تبعات و آثار خود را دارد. منطق بیشتر در دیپلماسی برابر است با ثبات بیشتر در اقتصاد داخلی. دوم این که علاوه بر تاثیرات سوء جهان خارج بر نرخ ارز در کشور باید به مدیریت داخلی و نحوه برخورد دولت با این معضل هم اشاره کرد. اکنون در سایه این مدیریت دولت نوعی از بی اعتمادی در کف و بستر جامعه شکل گرفته است. اگر در آینده این میزان از بی اعتمادیِ شکل گرفته بیشتر شود که از شواهد امر هم چنین بر می آید، یقینا دولت با معضل مشروعیت رو به رو خواهد شد. این مساله می تواند به چالشی اساسی در کشور بدل شود و دامنه آن حتی به حوزه دیپلماتیک هم کشیده شود. کشوری که از درون با فقدان اعتماد ملتش مواجه است، در جامعه جهانی هم سخن او پذیرفته نخواهد بود. این چالشی جدی برای برجام، مواضع ما در خاورمیانه و یا اهداف ما در حوزه توان دفاعی خواهد بود. در این راستا ای کاش که وزیر محترم اقتصاد، رئیس کل بانک مرکزی کشور و شخص رئیس جمهور در این رابطه سکوت پیشه می کردند و وظیفه پاسخ گویی به جامعه را به خود روابط عمومی ها واگذار می کردند و به صورت مستقیم خود را وارد عرصه به شدت متلاطم ارزی کشور نمی کردند تا این گونه بحران عدم اعتماد دامن دولت، آن هم کمتر از یک سال از انتخاب مجددش را نگیرد که از آن طرف هم تاثیرات سوء خود را بر دیپلماسی بگذارد.
پس از دید شما تاثیرات دو طرفه است؟
بله. هم دیپلماسی بر نرخ ارز اثر گذار است و هم نحوه مدیریت و ثبات ارزی هم بر جایگاه دیپلماتیک کشور اثرات خود را خواهد داشت. اکنون در سایه عدم انطباق قول و فعل رئیس جمهوری، وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی تنها نگرانی به جامعه تزریق می شود. نگرانی از آینده سیاست خارجی، نگرانی از بابت آینده اقتصاد، نگرانی از سمت وسوی تحولات در سال آتی که کمتر از دو سه هفته به آغاز آن مانده است. زمانی که سیاست خارجی دولت های نهم و دهم در سال پایانی عمر خود در سال 91 و 92 شمسی، دلار 1000 – 1200 تومانی را دچار سونامی افزایش نرخ تا 3900- 4000 تومان کرد، به خوبی می توان تاثیر این مولفه ها را بر هم دید. آن هم در حالتی که اقتصاد ما، صنعت ما و از همه مهم تر معیشت جامعه به شدت به ارز وابسته و به شدت ارز محور است. در همان سال ها برخی از مقامات که اکنون هم حضور دارند، اعتقاد داشتند که این مساله افزایش نجومی نرخ ارزی مساله جدی طولانی مدتی نیست و به باز شدن فنر نرخ ارزی باز می گردد. اما سوال اینجا است که چرا این فنر در امارات متحده، در عربستان سعودی، در کویت طی این سال ها باز نشده است. در همین مالزی که نفت و گازی هم در اختیار ندارد با نحوه تعامل صحیح خود با جهان تقریبا در طول سال های گذشته توانسته نرخ جهانی ارز خود را ثابت نگاه دارد. اکنون هم باید گفت سمت و سوی سیاست خارجی جریان ساز این تحولات است. چرا که ما در چند سال اخیر مصیبت پشت مصیبت را بر پول ملی خود وارد کرده ایم و ارزش آن را روز به روز تقلیل داده ایم. در حالی که در دنیای اقتصاد کنونی جهانی یکی از مهمترین تعاریف حوزه عملکردی بانک های مرکزی کشورها حفظ ارزش و قدرت خرید پول ملی در قیاس با سایر ارزهای جهانی است. در این میان دلار، پوند و یا یورو بماند. ما حتی در مقابل ارز افغانستان و عراق هم که هر روز با مشکلات ریز و درشتی مواجه هستند با کاهش اعتبار روبه رو بوده ایم. اکنون ما شاهد افزایش بیش از 350 تا 500 درصدی نرخ ارز از سال های پایانی عمر دولت دهم تا به امروز هستیم. این مساله چه وجهه ای را در جهان کنونی هم در حوزه اقتصاد و هم در حوزه سیاست و دیپلماسی برای کشور به ارمغان دارد؟ جز کاهش و خدشه به اعتبار و آبروی ایران. البته نکته ای که در سوال قبلی مطرح نشد این بود که ما از آن طرف بام هم نباید بیفتیم. در چند سال اخیر سیاستمداران و اقتصاددانان ما گناه مشکلات داخلی را به گردن عوامل و کشورهای خارجی از کشورهای حاشیه خلیج فارس گرفته تا آمریکا و اروپا می اندازند. این مساله اکنون به فرهنگ غالب در این قشر بدل شده است.
اما جناب کیامهر علاوه بر تایید سخن و نکته پایانی شما تعامل جهانی هم در راستای یک دیپلماسی هوشمند می تواند راهگشا باشد. برجام در این راستا در ابتدای کار توانست برخی گشایش ها را داشته باشد اما امروز برخی رفتارها برجام را هم با اما و اگر روبه رو کرده است؟
ببینید دو سال پیش در اثر تعاملات سازنده با جهان و مذاکرات جدی و فشرده توافقی به نام برجام شکل گرفت که من آن را یک شاهکار دیپلماتیک می دانم. شاهکار بعدی دستگاه سیاست خارجی محمد جواد ظریف هم این بود که آن توافق را در شورای امنیت سازمان ملل به ضمانت قطعنامه 2231 برای همه کشورها لازم الاجرا کرد. در همین راستا هم تمام قطعنامه های پیشین علیه ایران را فاقد اثر کرد. این دو شاهکار می توانست برای کشور نوید گشایش اقتصادی باشد و ما توان بهره برداری جدی طولانی مدت از آن را داشتیم. اما ما هم در ادامه هیچ گاه آن خانه تکانی اساسی را در سیاست خاجی خود در مواضع خود نداشتیم. علاوه بر آن پیش نرفتن انضباط مالی که در دولت سابق به شدت بی انضباطی پیشه کره بود، عدم پیاده سازی صحیح خصوصی سازی در کشور، کم نکردن بار دولت با کوچک نشدن آن به گونه ای که اکنون دولتی با این حجم و فربهی تمام درامدهای ارزی، گمرکی و مالیاتی کشور را می بلعد. این شرایط در کنار تعدد ایستگاه های تصمیم گیری سیاست خارجی سبب شد که در ادامه نتوانیم همان میوه های دم دستی برجام را هم برای کشور بچینیم. حالا هم گناه این عدم ثمر بخش شدن برجام را به گردن ترامپ، عربستان و اسرائیل می اندازیم. در این را هم اصلا رفتارهای خود را ملاک قرار نمی دهیم. من بر این باورم که تا زمانی که این بیماری سیاسی – اقتصادی در کشور درمان نشود، اگر صد برجام دیگر هم در هر زمینه هایی از هسته ای تا موشکی شکل بگیرد، باز مشکلات و اصطکاکات کشور با عرصه جهانی و تبعات منفی آن بر کشور حکمفرما خواهد بود.
اما در این راستا ارتباط تخاصم با ایران و اساسا مساله ایران هراسی را با مسائل و تبعات سوء افزایش نرخ ارز چگونه می بینید؟
در این خصوص باید گفت که مساله عدم وجود فضای کنونی اعتماد جامعه و ملت به دولت و سران کشور که پیش تر هم به آن اشاره کردم، اکنون سبب شده است تا همین مسائل تخاصم و ایران هراسی در کمترین سطح بیشترین آثار سوء خود را بر کشور بگذارد. در همین آخرین تایید تعلیق تحریم های برجام که ترامپ رسما اعلام کرد این آخرین تایید برجام است، مگر این که 4 شرط او از جانب ایران پذیرفته شود. در این رابطه ترامپ اشاره نکرد که بعد از پایان آن 120 روز وعده خود و عدم اجرایی نشدن شروطش چه خواهد شد؟ اما همین عدم اعتماد به سیاست کشور و نیز در ادامه عدم باور به دولتی که کمتر از ده ماه پیش آن را انتخاب کرده اند، سبب شد تا جو روانی همین تهدیدی که هنوز تا انجامش هم فرصت مانده، این سوال در جامعه پیش آورد نکند دیپلماسی ما نتواند برجام را حفظ کند؟ نکند آثار سوء حاکم بر سیاست خارجی و اقتصاد ما در دولت های نهم و دهم دوباره دامن کشور را بگیرد؟ نکند که ذخایر ارزی و دلاری ایران در بانک ها و موسسات اقتصادی جهانی بلوکه و موجب شود که در بازار دلاری نماند؟ سوالاتی از این دست است که سبب شد تا بازار ارز این گونه دچار تلاطم شود. جامعه جهانی هم به خوبی این وضعیت را رصد می کند. لذا با دیدن چنین شرایطی یقینا نه از ایران هراسی برای کم رنگ کردن جایگاه ایران در خاورمیانه و عرصه بین الملی که بیشتر برای تحت الشعاع قرار دادن فضای داخلی است استفاده می کنند.
اما شما رفتار اقتصادی کشور را در بستر همین جو ایران هراسی منطبق بر منطق می دانید؟
بله. این یک رفتار طبیعی است. زمانی که مردم به سیاست دولت خود اعتماد ندارند و می بینند که هر لحظه امکان دارد شرایط کشور دگرگون شود و به واسطه برخی رفتارهای دیپلماتیک غیر از دستگاه سیاست خارجی، هر گونه عواقبی بر کشور تحمیل می شود، یقینا برای حفظ سرمایه خود به دنبال یک راه حل می گردند، حتی اگر آن راه حل منطقی نباشد، مهم حفظ و کارساز بودن راه افزایش سرمایه در دریای متلاطم اقتصادی – دیپلماتیک کشور است. بنابراین به محض ایجاد تهدید شاید توخالی ترامپ مردم همگی یا با پول خود دلار، یورو و پوند خریدند یا این که طلا. طلا شیئی است که به ذات خود ارزشمند است اما پول کشور ارزش اعتباری دارد و زمانی که با رفتار های خود هر روز شاهد کاهش اعتبار و ارزش پول خود هستیم؛ طبیعی است که مردم هم به دنبال خرید ارز با اعتبار بیشتر و یا طلا باشند.
شما در مقابل این چالش داخلی ایران هراسی ترامپ و یا عربستان چه عاملی را در شدت افزایش تبعاتش موثرتر می دانید؟
ببینید شاید دستگاه سیاست خارجی کشور در مقابل تهدیدات آمریکا و عربستان واکنش مناسب دیپلماتیک داشته باشد اما به هیچ وجه عملکرد و واکنش مناسب اقتصادی نداریم. همین امر هم در شدت بخشی اثرات آن تهدیدات کار اقتصاد را به اینجا کشانده است. ما در مقابل تهدیدات متوسل به شعار می شویم. با شعار مملکت اداره نمی شود. نتیجه اداره ایران با شعار همین وضعیتی است که در آستانه پایان سال می بینید. در مقابل، این دولت دست راستی افراطی آمریکایی که همه هم و غم خود را عناد با ایران از محور اقتصادی گذاشته است، نه تنها به ارج نهادن به کارآفرین، سرمایه گذار داخلی و خارجی همت نمی گماریم که با سر دادن برخی شعارها شرایط و عرصه را برای گسترش توسعه اقتصادی تنگ تر کرده ایم. از سوی دیگر برخی از اقدامات غیرکارشناسی مانند اقدام به اعتقاد من دستوری، بله من به شدت معتقدم کاهش دستوری سود سپرده بانکی تا 15 درصد و به قول آقایان متناسب با نرخ تورم سبب ایجاد برخی عوارض مخرب برای کشور بوده است. بعد از این اقدام اکنون خدا می داند چقدر از سرمایه از بانک ها خارج شد که اگر در بازار سرمایه و بورس هم هزینه می شد، باز چرخ اقتصادی می چرخید. اما فرهنگ حضور در بازار سرمایه در اقتصاد کشور جا نیفتاده است و به جای آن مردم سرمایه خود را تبدیل به دلار و سکه کرده اند.
اما جهت گیری دولت را در تقریبا 5 ساله گذشته به سمت ثبات اقتصادی دیده اید؟
من مشکل ارزی البته نه فقط دلار، شما بفرمائید یورو، پوند، روپیه، ریال، درهم هر ارز دیگری را ناشی از سیاست های دولت روحانی نمی دانم. این معضل حاصل برآیند عملکرد تمامی دولت ها است که اکون سر باز کرده است.
اما یکی از سناریوهای جدی افزایش نرخ ارز در چند وقت اخیر هم ناشی از پیچیده تر شدن سوئیفت ارزی است که در سایه آن کشور توان بازگرداندن و یا خرید کالاها و اجناس خود را از طریق درآمد حاصل از فروش نفت ندارد. شما این مساله را در خصوص چالش های اخیر ارزی تا به چه اندازه موثر می دانید؟
من پیش تر هم گفتم زمانی که در داخل، دولت و ملت در فضای بی اعتماد به سر ببرند هر چالش بین الملل می تواند با سرعت و با شدت بیشتری اثرگذار باشد. وقتی که در آخرین تهدید کاخ سفید، ترامپ هیچ سناریویی را اعلام نکرد و تنها به اجرایی کردن شروطش در 120 روز اکتفا کرد، ما شاهدیم که علاوه بر راه افتادن جو منفی در داخل که بیان کردم، نه اروپایی ها که حتی هند، کره جنوبی، مالزی، چین، ژاپن و سایر کشورها روابط مالی خود را با ایران محدوتر کردند. این کشورها که عاشق چشم و ابروی ما ایرانی ها نیستند، محال است، محال است این کشورها روابط خود با امریکا را فدای ارتباط با ایران کنند. چرا که یک سر تمام مراودات بانکی جهانی با دلار آمریکا است. تمام این معاملات باید با بستر دلاری، یک دور ارزی را در بانک های واشنگتن بزنند. پس می بینید قدرت سیطره دلاری آمریکا چگونه است. امروز با تهدید جریمه بانک های دور زننده تحریم ها، شرایط برای چرخش ارزی کشور با مشکلات عدیده ای روبه رو است. اما از آن طرف در کشور امر بر آقایان مشتبه است که تنها کشور فروشنده نفت ایران است. خیر؛ امروز دنیا دیگر تنها از ایران نفت نمی خرد. بازار انرژی در حال رقابت شدید است. زمانی که در آغاز برجام از شرق و غرب کره خاکی به دنبال سرمایه گذاری در ایران بودند، با همین رفتارها و همین دست دیپلماسی ضعیف سبب آن شدیم که مرحله اجرایی قراردادها با نوعی توقف روبه رو شود. چرا که آمریکا اکنون توانسته است با قدرت دلاری خود بر سیاست و اقتصاد جهانی سایه خود را بیفکند.
این رویه حتی بر سایر دلارها مانند دلار کانادا هم اثر گذار است؟
بله؛ دلار آمریکا به دنبال قدرتمندتر شدن است. زمانی بیل کلینتون گفت که از سلاح دلار برای مقابله با ایران استفاده می کنیم. در همان زمان ادعا کرد که دلار 300 تومانی (نرخ آن زمان) را به 1200 تومان خواهم رساند. امروز ما شاهدیم که تا 5200 تومان هم رفت. پس این سلاح کار کرده است. در کنار پرچم ملی و زبان ملی کشور که نخ تسبیح ارتباط و احترام در میان احاد آن کشور است و نشانه شناخت آن در جامعه جهانی است، پول ملی هم به همان قدر از ارزش و قرب نیازمند است و به همان میزان هم می تواند ارزش کشورها را تعیین کند. با سیاست خارجی اشتباه و واکنش های غلط دیپلماتیک کار به جایی رسیده که هر روز پول ملی ما زیر پای سایر کشورها له می شود. امروز در عرصه جهانی و حتی در کشورهای آفریقایی هم پول ملی ما Change (تبدیل ارزی)نمی شود. این درد بزرگی است برای کشور در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد خارجی. من بر این باورم که کسی که برای پول ملی کشور ارزشی قائل نیست، برای پرچم کشور و زبان کشور هم ارزشی قائل نیست. روی سخن من تمام کسانی است که مملکت را با اشتباهات خود به اینجا رسانده اند. ما شب و روز در حال شعار دادن به کشوری هستیم که هر ساعت و هر دقیقه مردم ایران در حال بررسی و چک کردن ارزش پولیش هستند. امروز فقیر و غنی در حال آمار گرفتن ار نرخ دلار است. این به چه معنا است؟ آیا این تناقض در کشور نمی تواند ریشه های اعتقادی را از هم پاره کند؟ آیا اکنون در سایه این پارادوکس و عدم اعتماد جامعه به دولت، شرایط آتی کشور بحران جدی در پیش ندارد؟ این درد است. اجازه ندهید پول ما بی ارزش تر از این شود. چرا به جای این که در زمان سفر در همان کشور مقصد نباید پول خود را عوض کنیم؟ چرا نباید در سایر کشورها با افتخار دست در جیب کنیم و ریال و تومان ایرانی را نشان دهیم؟ اکنون در سایه این اشتباهات در ترکیه و عراق به زحمت می توان تومان ایرانی را گیر آورد. به همه آن کسانی که باید سیاست خارجی ما را ریل گذاری کنند، می گویم که برای افزایش اعتبار و آبروی پول ملی کشور کمی همت کنید.
انتشار اولیه: شنبه 12 اسفند 1396 / انتشار مجدد:چهارشنبه 16 اسفند 1396
نظر شما :