سرنگونی جنگنده اسرائیلی و تغییر معادلات منطقه
برای اسرائیل ثابت شد توان جنگ با ایران را ندارد
عبدالرحمن فتح الهی – با گذشت یک هفته از ساقط شدن جنگده اف – 16 اسرائیل توسط سوریه هنوز تاثیرات این حادثه در محافل سیاسی – نظامی اسرائیل مطرح است. چرا که برای اولین بار از سال 1982 میلادی بود که سوریه توانست جنگده اسرائیل را ساقط کند. مساله مهم دیگر مطرح شدن نام ایران در این رابطه بود، به گونه ای که تل آویو در طول هفته بعد از سقوط جنگده اش تا کنون تکرار برخی اتهامات از قبیل تجاور پهباد به زعم خود ایرانی به مرزهای جولان اشغالی و حتی ادعای ساقط کردن جنگده خود توسط نیروهای ایرانی حاضر در خاک سوریه در دستور کار رسانه ای خود دارد و کار به جایی رسید که دخالت دادن ایران در ساقط کردن جنگده اسرائیلی تا نشست امنیتی مونیخ هم کشیده شد. در همین راستا نیز بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در دیدار با در دیدار با آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل در حاشیه نشست امنیتی مونیخ که اکنون در حال برگزاری است، به صراحت اعلام داشت که اسرائیل هرگز به ایران اجازه نمی دهد در سوریه موضع گیری نظامی کند و ما اجازه ایجاد پایگاه های ایرانی در سوریه را نمی دهیم. مساله محوریت قرار دادن ایران در خصوص ساقط کردن جنگده اسرائیلی برای تل آویو آن قدر مهم است که مقامات نظامی – امنیتی از جنگ قریب الوقوع سخن گفته اند، به گونه ای که "ایال بن رؤوفین"، نماینده حزب "پادگان صهیونیستی" در همایشی در بئر السبع از ناگریز بودن جنگ در جبهه شمالی سخن گفت؛ او اعلام کرد که اسرائیل باید خود را برای آن جنگ آماده کند چرا که هیچ وسیله سیاسی برای کنترل ایران در سوریه جهت ممانعت از تجاوز در آینده علیه اسرائیل وجود ندارد. دیپلماسی ایرانی برای تحلیل ابعاد و تاثیرات ساقط شدن جنگده اسرائیلی گفت وگویی را با جعفر قناد باشی، کارشناس مسائل خاورمیانه ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
اساسا شروع دور جدید تنش اسرائیل با سوریه که نهایتا هم به ساقط شدن اف – 16 تل آویو منجر شد، با اتهام حضور یک پهباد ایرانی در مرز جولان اشغالی بود؛ شما این اتهام را از جانب اسرائل چگونه ارزیابی می کنید؟
ببینید مطرح شدن نام ایران، هم در خصوص پهباد ایرانی و هم در خصوص نقش تهران در ساقط کردن جنگده رژیم صهیونیستی در راستای یک مساله کلان تر می گنجد. بعد از سقوط داعش در عراق و سوریه نگرانی صهیونیست ها از اوج گرفتن قدرت محور مقاومت با نقش آفرینی ایران سبب شد تا نوع رفتار اسرائل در خصوص تحولات منطقه و به ویژه سوریه تغییر معناداری پیدا کند. در این برنامه جدید دو هدف اولیه طرح شده بود. ابتدا این که سوریه را بعد از 6 سال جنگ داخلی کشوری ضعیف و حتی ناتوان معرفی کنند و در مرحله دوم دوستان سوریه و حامیان دولت دمشق را از آن جدا کنند. البته در این برنامه دخالت دادن واشنگتن با حضور نظامی در اسرائیل و ایجاد پایگاه نظمای در خاک سرزمین های اشغالی در دستور کار گنجانده شد. لذا مطرح شدن حضور پهباد ایرانی و حوادث بعد از آن در طول یک هفته گذشته باید در این چارچوب دیده شود. به عبارت دیگر سوریه در مقابل تجاوزات مکرر اسرائیل و نقض حریم هوایی خود حداقل کاری را که می تواند انجام دهد، بررسی و دیده بانی مرزهای خود توسط نیرو و توان پهبادی است. کما این که اسرائیل و یا هر کشور دیگری از پهباد برای رصد مرزهای خود استفاده می کند؛ اما در راستای همان برنامه ای که مطرح کردم صهیونیست ها از یک سو سعی داشتند تا با مطرح کردن نام ایران بتوانند در محافل بین المللی تهران را مخل امنیت اسرائیل معرفی کنند. از سوی دیگر هم توان ارتش سوریه در به کارگیری پهباد نادیده بگیرند. اما در خصوص ساقط کردن جنگده خود نیز اسرائیل از همان ابتدا سعی داشت عامل این ساقط کردن را ایران معرفی کند. ولی در برخی از محافل خود صهیونیست ها از نقش موشکی و دفاعی ارتش سوریه به عنوان عامل اصلی سقوط جنگده صهیونیستی سخن گفته شد. چرا که در ارتش سوریه انگیزه برای مقابله با اسرائیل بسیار زیاد است. حتی خلبانان سوری بارها از دولت دمشق خواسته اند که اجازه حملات انتحاری به خاک اسرائیل در پاسخ به تجاوزات مکرر رژیم صهیونیستی داده شود. پس میزان نارضایتی در ارتش سوریه نسبت به اسرائیل بسیار پررنگ است. به هر ترتیب بعد از ساقط کردن جنگده اسرائیلی هم چنان صهیونیست ها از تبلیغات گسترده خود برای اتهام پراکنی علیه ایران و تهدید حضور تهران در سوریه دست بر نداشته اند و در این راستا تماس هایی را هم با مسکو و ریاض داشته اند تا بتوانند در راستای همان برنامه ایجاد فاصله میان دوستان و متحدان سوریه بتوانند میان تهران و حزب الله با دولت دمشق فاصله جدی را ایجاد کنند.
اما پس از گذشت یک هفته از سقوط جنگده اسرائیلی هنوز هم شاهد رفتارهای تقابل جویانه سران تل آویو هستیم، به گونه ای که "ایال بن رؤوفین"، نماینده حزب "پادگان صهیونیستی" در همایشی در بئر السبع از ناگریز بودن جنگ در جبهه شمالی سخن گفت؛ او اعلام کرد که اسرائیل باید خود را برای آن جنگ آماده کند. چرا که هیچ وسیله سیاسی برای کنترل ایران در سوریه جهت ممانعت از تجاوز در آینده علیه اسرائیل وجود ندارد. آیا امکان ادامه تنش برای اسرائیل در بستر تحولات خاورمیانه و بحران سوریه وجود دارد؟
ببینید مساله ناگزیر بودن گزینه جنگ با ایران در جبهه شمالی سوریه در قالب ساقط شدن جنگده صهیونیست ها نمی گنجد. بلکه این مساله به مراتب کلان تر و راهبردی تر از چنین حوادثی است. این گونه وقایع تنها می تواند در حکم تسریع کنندگی این تقابل عمل کنند. نکته دیگر این است که اکنون رژیم صهیونیستی توان تقابل با ارتش سوریه ندارد، چه رسد به ایران؛ چرا که اسرائیل در جریان ساقط شدن جنگنده خود، به زعمشان تصور می کرند که می توانند مانند حملات مکرر گذشته که پاسخ جدی از جانب ارتش سوریه دریافت نکرده بودند، بمباران خود را در داخل خاک سوریه انجام داده و بدون تقبل کوچک ترین خسارتی اهداف خود را منهدم کنند. اما با ساقط شدن جنگده نقطه عطفی در تقابل با اسرائیل شکل گرفت. در مقابل اسرائیل هم ابتدا به ساکن برای خروج از شک این سقوط و جلوگیری از تداوم تنش عملیات نظامی را رسما پایان یافته اعلام کردند تا از یک سو حداقل اضطراب ساکنین سرزمین ها اشغالی کاهش داده و از سوی دیگر ارتش سوریه را از حالت آماده باش خارج کنند. این مسائل از رقابت جدی توان سوریه در مقابل توان اسرائیل خبر می دهد. اما به مساله اول باز گردیم امروز اسرائیل با رصد تحولات سوریه و عراق شاهد قدرت روز افزون ایران است. لذا صهیونیست ها برای جلوگیری از این افزایش قدرت در حال ریل گذاری برای حضور غرب و حتی جهان عرب در حمایت خود علیه ایران است. در این راستا اسرائیل اخیرا سعی دارد تا خود را نماینده جدی جهان غرب در خاورمیانه برای محدود کردن توان ایران معرفی کند تا از یک سو هم بتواند اعتماد غرب را به خود جلب کند، غربی که به تدریج احساس می کند نمی تواند به اسرائیل در تامین منافعش در منطقه دل ببندد و حمایت از اسرائیل برای جهان غرب تنها هزینه بر شده است و از طرف دیگر هم ائتلافی را علیه ایران شکل دهد تا پای تهران از سوریه و عراق قطع شود. مضافا این که اکنون اسرائیل به دنبال آن است که بتواند حمایت برخی از دول عربی حاشیه خلیج فارس را از خود در مقابل ایران داسته باشد تا به نام حمایت از ارتجاع عرب دلارهای نفتی ریاض به اسرائیل هم برسد. لذا مطرح شدن ناگریز بودن جنگ با ایران در راستای کسب منابع و دلارهای غربی و عربی و نیز حمایت های سیاسی – دیپلماتیکی جهانی از تل آویو است. در غیر این صورت خود اسرائیل بهتر از هر کسی بر این واقعیت اشراف دارد که توان تقابل با ایران را ندارد. چرا که پیشتر هم گفتم رژیم صهیونیستی در همین جریان ساقط شدن جنگده اش برای عدم گسترش تنش با سوریه پایان عملیات نظامی را مطرح کرد. البته برخی از کارشناسان معتقدند که اعلام پایان عملیات نطامی از جانب رژیم صهیونیستی، نه یک اقدام برای کاهش نگرانی در خود اسرائیل که نوعی ایجاد بستر و فضای مناسب با خارج کردن ارتش سوریه از حالت آماده باش برای انجام عملیات غافلگیر کننده در آینده علیه ایران و سوریه است.
اما مساله سقوط جنگنده اسرائیلی برای تل آویو به قدری جدی است که اعتقاد به پاسخ مناسب و تلافی جویانه دارد؛ آیا در راستای همان مساله غافل گیری که شما به آن اشاره کردید می توان شاهد جنگی در آینده بود؟
تمامی کارشناسان حوزه خاورمیانه با رصد اتفاقات یک هفته گذشته بر این باورند که ساقط کردن جنگنده اسرائیل توسط ارتش سوریه به معنای تغییر معادلات در خاورمیانه است. چرا که دیگر اسرائیل نمی تواند از تاکتیک حملات سریع و مقطعی بدون تقبل خسارت استفاده کند. از سوی دیگر اکنون هیمنه و ابهت نظامی رژیم صهیونیستی با سقوط جنگنده اش زیر سوال رفته است. چرا که این انهدام توسط کشوری صورت گرفته که بیش از 6 سال است درگیر جنگ و بحران داخلی است و از آن توان لازمه گذشته خود برخوردارد نیست. اما اقدام یک هفته پیش دمشق تمامی این برنامه را نزد تمامی کارشناسان و نیز استراتژیست ها حتی در خود اسرائیل تغییر داد. لذا مساله حتمی بودن جنگ برای اسرائیل را باید کمی دور از ذهن دانست. چرا که اکنون تل آویو توان انجام این جنگ را ندارد. در این راستا باید گفت که اکنون با نابودی داعش و تسلط دولت دمشق بر بیشتر خاک این کشور معادلات سیاسی هم در حال تغییر است. چرا که همین ساقط کردن جنگنده صهیونیستی نشانه بارز افزایش قدرت دمشق است. چون پیشتر از این در خصوص حملات مکرر اسرائیلی ها چنین پاسخی از جانب سوریه داده نشده بود. اما پاسخ یکشنبه هفته گذشته به معنای آمادگی دمشق برای هر گونه تقابل و تنشی است. اسرائیل هم با رصد این مسائل کمی دست به عصاتر پیش خواهد رفت و تنها به اتهام پراکنی علیه ایران در محافل جهانی دست خواهد زد.
از همین نکته آخر پاسخ شما برای طرح این پرشس استفاده می کنم که آیا تل آویو هم در راستای تقلید رفتار کاخ سفید در خصوص دخالت دادن ایران در مسائل یمن برای مانور بر نقش منفی تهران در منطقه خاورمیانه در محافل جهانی و بین المللی تاکید دارد؛ چرا که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در دیدار با در دیدار با آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل در حاشیه نشست همین نشست امنیتی 2018 مونیخ که اکنون در حال برگزاری است، به صراحت از نقش مخرب ایران در خاورمیانه سخن گفت و اعلام داشت که اسرائیل هرگز به ایران اجازه نمی دهد در سوریه موضع گیری نظامی کند و ما اجازه ایجاد پایگاه های ایرانی در سوریه را نمی دهیم؛ آیا اساسا اسرائیل در این خصوص می تواند مانند واشنگتن بر نقش مخرب ایران در خاورمیانه مانور دهد؟
خیر من چنین تصوری را ندارم. ببینید چنین قابلیت مانوری که آمریکا در خصوص نقش منفی و مخرب ایران در خاورمیانه با تاکید در مساله دخالت توان موشکی ایران در یمن دارد، برای اسرائیل وجود ندارد. درست است که سران و مقامات صهیونیستی از هر محفل و جمع سیاسی بین المللی برای پررنگ کردن نقش مخرب ایران در خاورمیانه استفاده می کنند. اما باید خاطرنشان کرد که اقتضائات مساله اسرائیل با یمن تفاوت ماهوی دارد. چرا که در دنیای اسلام هر گروه، شخص و یا کشوری که بتواند ضربه ای به اسرائیل وارد کند مورد احترام بوده و محبوبیتش در جهان اسلام افزایش خواهد یافت. لذا با تبلیغات منفی اسرائیل علیه ایران به عنوان عامل اصلی ناامنی رژیم صهیونیستی به صورت اتوماتیک تهران در راس محبویت افکار عمومی خاورمیانه قرار می گیرد. به گونه ای که می تواند رهبری حرکت های ضد اسرائیلی خاورمیانه را بر عهده بگیرد. شاید هم به همین دلیل بوده که اسرائیل در مواضع اخیر خود بعد از گذشت چند روز عامل اصلی ساقط شدن جنگنده شان را نه نیروهای ایرانی حاضر در سوریه که خود ارتش سوریه اعلام کردند تا محبوبیت ایران به واسطه مقابله با رژیم صهیونیستی افزایش نیابد. البته اسرائیل به عدم بزرگنمایی قدرت ارتش سوریه هم علاقه مند است. اما در شرایط کنونی حاضر است که عامل ساقط شدن هواپیمای اف – 16 خود را که هواپیمای به شدت پیشرفته ای است را ارتش سوریه عنوان کنند تا ایران.
اما با در نظر داشتن تمامی نکاتی که در خصوص توان ارتش سوریه برای تقابل با اسرائیل بعد از ساقط کردن جنگنده اف – 16 اسرائیل در هفته گذشته که مطرح کردید، نکته مهم اینجا است که اکنون شاهد پیچیده تر شدن بحران سوریه هستیم. از حمله ترکیه به عفرین و احتمال همکاری ارتش سوریه با کردهای و تقابل قریب به اتفاق ارتش ترکیه با سوریه، در هم تنیده تر شدن تحولات شهر ادلب و درگیری اخیر جبهه النصره با داعش در این شهر، مطرح شدن دوباره غوطه شرقی، مطرح شدن ادعای حملات شیمیایی به شهر ادلب و اخیرا هم حتی ادعای حمله شیمایی ارتش ترکیه به عفرین از سوی کردهای سوریه بیان شد. با رصد چنین تحولاتی در دل بحران سوریه که گویا پایانی بر آن نیست و روز به روز این تحولات در حال پیچیده تر کردن پرونده بحران در سوریه است در کنار تنش احتمالی با اسرائیل، افق چندان روشنی را در پیش روی این کشور نمی گذارد. ارزیابی شما از این مجموعه تحولات نامتوازن و گاه متناقض چیست؟
ابتدا باید گفت که صحنه بحران سوریه از همان ابتدا تا به اکنون در بستر همین تحولات نامتوازن و گاه متناقض به پیش رفته و این مسائل چیز تازه ای در بحران سوریه نیست.
اما با از میان رفتن داعش در سال گذشته میلادی احتمال بازگشایی در بحران و به موازاتش حرکت های روبه جلو متصور می شد، نه پیچیده تر شدن پرونده سوریه با ادغام تنش احتمالی آتی با اسرائیل در کنار سایر تحولاتی که مطرح شد؟
ببینید نکته اساسی که نباید فراموش شود این است که تمامی تحولات و اتفاقات اخیری که شما به آن اشاره کردید، نه بر اساس یک نقشه و راهبرد که تنها در بستر اقدامات کوتاه مدت و تاکتیکی است. آن چه اهمیت دارد این است که امروز ابتکار عمل در دست ارتش سوریه و محور مقاومت است. امروز بیشتر خاک سوریه در اختیار سوری ها است. شما در چند سال پیش چنین دست برتری در تسلط بر مناطق سوریه را برای ارتش و مقاومت نمی دید. به موازات این نکته چنانی که اشاره کردید سال گذشته داعش از صحنه تحولات سوریه کنار رفت و تنها در چند روستای شرقی سوریه حضور دارند. لذا امروز تمامی تحرکات بازیگران در صحنه سوریه از جبهه النصره تا ارتش آزاد و غیره بیشتر حالت واکنشی و تدافعی است. نکته دیگر هم به همسویی جبهه النصره و ارتش آزاد و سایر گروه های معارض سوری با اسرائیل باز می گردد. شما شاهد بودید که همزمان با این تنش اخیر اسرائیل با سوریه در جریان ساقط شدن جنگنده اسرائیلی این گروه ها دست به عملیات های گسترده ای علیه ارتش سوریه زدند و حتی در خود دمشق انفجارهایی را هم صورت دادند که این همزمانی سبب تقویت موضع سوریه است، به ویژه که مردم و ارتش سوریه نسبت به اسرائیل نوعی تنفر پررنگی دارند که بعد از جنگ 1967 میلادی نوعی حالت، نه جنگ و نه صلح مابین سوریه و اسرائیل وجود دارد. در این حالت زمانی که شرایط برای ایجاد فضای ضد اسرائیلی شکل می گیرد، پایه های دولت دمشق محکم تر خواهد شد. به عبارت دیگر حتی اگر بخشی از جامعه سوریه در حمایت از بشار اشد تردید داشتند، در چنین شرایط به پشتیبانی از دولت دمشق در مقابله با اسرائیل خواهند پرداخت. به خصوص که چنین حرکت های ضد اسرائیلی سبب همراهی افکار عمومی خاورمیانه و مسلمانان منطقه با سوریه خواهد بود. مثلا زمانی که میان گروه های مقاومت فلسطینی با دولت دمشق اختلاف وجود داشت با مطرح شدن مقابله با اسرائیل نوعی ائتلاف میان این گروه ها با دمشق صورت خواهد گرفت. آن هم در بستری که اسرائیل در طول زمان سعی داشت تا اختلافات جدی را میان حماس و سوریه ایجاد کند. در نهایت هم چنین همسویی از جانب مردم سوریه، افکار عمومی مسلمانان منطقه و جهان و نیز گروه های فلسطینی دست برتر سوریه در بحران این کشور را پررنگ تر خواهد کرد.
انتشار اولیه: یکشنبه 29 بهمن 1396 / انتشار مجدد: یکشنبه 6 اسفند 1396
نظر شما :