راهبرد جدید امریکا در جنوب آسیا و آثار آن بر پاکستان و افغانستان

مردمی که همچنان بازنده اند

۲۴ مهر ۱۳۹۶ | ۱۲:۴۱ کد : ۱۹۷۲۴۸۷ آسیا و آفریقا نگاه ایرانی
ماشاء الله شاکری، سفیر اسبق ایران در پاکستان در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: آنچه مسلم است مردم پاکستان به اندازه مردم افغانستان خسارت دیدگان اولیه راهبرد جدید آمریکا در جنوب آسیا خواهند بود.
مردمی که همچنان بازنده اند

نویسنده: ماشاالله شاکری، سفیر اسبق ایران در پاکستان

دیپلماسی ایرانی: روز اول ماه جاری (مهرماه) آقای اشرف غنی، رییس جمهوری افغانستان برای دیدار با میهمان خود، ژنرال باجوا، مرد اول نظامی صاحب  قدرت در پاکستان، وقتی اختصاص داد تا بی پرده با وی نگرانی های دولتمردان کشور خود را مطرح کند. ژنرال قمر جاوید باجوا فرمانده ارتش پاکستان نیز در دیداری که با رییس جمهور و سایر مقامات افغانستان داشت مسائل متعددی را در حوزه امنیت متقابل با میزبان های خود در میان گذاشت. در سال های اخیر مرسوم شده است که مقامات عالی رتبه نظامی پاکستان با شخصیت های تراز اول غیرنظامی افغانستان ملاقات کنند. ماهیت این عمل نشانگر آن است که دغدغه مقامات افغان از نوع مشکلات امنیتی است که برای کشورشان به بار آمده است، آنها ریشه این مسائل را در پاکستان می بینند و کلید حل معما را در دست نظامیان پاکستان جستجو می کنند.

گرچه از ملاقاتهای فرمانده ارتش پاکستان در کابل گزارش روشنی منتشر نشد اما آهنگ ادبیات حاکم بر رسانه های کابل دلالت بر بی اعتمادی شدید افغانستان نسبت به پاکستان داشت. تعبیری که البته دور از انتظار نبود. محافل افغانستان سفر ژنرال پاکستانی را بی فایده و از روی اضطرار پاکستان تعبیر کردند. رسانه های کابل مقامات کشورشان را از ذوق زدگی بر حذر داشتند و هشدار همشگیشان را تکرار کردند که نه تنها کلید حل مشکلات امنیتی کشورشان در دست پاکستان نیست بلکه باید این کشور را مسبب بسیاری از این گونه مصائب افغانستان دانست. آنها به اشرف غنی یادآور شدند که چگونه نتیجه خوش باوری هایش را دیده زمانی که در اولین دیدار رسمی خود از پاکستان راه خود را به سمت راولپندی کج کرد و بر خلاف عرف متداول با فرمانده وقت ارتش پاکستان دیدار کرد. با این وجود بعدها شمار فزاینده عملیات تروریستی در افغانستان نشان داد که چیزی از شدت مشکلات افغانستان کاسته نشد. افغانستان پاکستان را در فقدان اراده برای مهار تروریستهایی که ادعا می کند در خاک آن کشور ماوا گزیده اند متهم می کند. در اسلام آباد همه تلاشها در جهت رفع این اتهامات معطوف بود. محافل رسانه ای و سیاسی پاکستان سفر ژنرال باجوا را حرکتی در راستای ابراز حسن نیت پاکستان به افغانستان تعبیر کردند و بر ضرورت آمادگی و عزم پاکستان برای یافتن برنامه و مسیر مشترک با همسایه خود برای مبارزه با تروریزم تاکید کردند.

صرف نظر از گذشته پر فراز و نشیب تاریخی و استمرار رویدادهای تلخ اعتماد گاه بین این دو همسایه، مختصات امروز صحنه و بررسی و تحلیل عوامل جاری در مناسبات این دو کشور گویای شرایط دشوار پیش رو است. رخدادهایی که نه تنها از بی اعتمادی ها نکاسته اند بلکه بر آن افزوده اند. 16 سال است که از ورود نیروهای نظامی بیگانه به افغانستان می گذرد. نیروهای ائتلاف نظامی به سر کردگی امریکا 16 سال پیش 160 هزار نیروی نظامی همراه با جنگ افزارهای پیشرفته به منظور مبارزه با گروه های تروریستی و ایجاد یک دولت- ملت به افغانستان گسیل داشتند. آنها سایر اهداف خود را مبارزه با فساد، استقرار مردمسالاری، هدایت افغانستان به سمت توسعه اقتصادی، فقرزدایی، مبارزه با تجارت مواد مخدر و تجارت اسلحه و.... اعلام کردند. به تلخی باید گفت گذشت زمان دستیابی به این هدف ها را ثابت نکرد. مهمترین مشکل، اما در این میان، مساله تداوم و تزاید تروریسم در منطقه بود. مشکلی که فی نفسه مصیبت آفرین است و در عین حال عامل اصلی سایر حرمانها در منطقه شد. امنیت نعمتی عظیم است.

در این 16 سال ترامپ سومین رییس حمهوری است که در آمریکا بر سر کار می آید. رییس جمهور پبش از وی اوباما پس از ارزیابی موقعیت نیروهای نظامی در افغانستان و محاسبه هزینه- فایده این حضور سرانحام تصمیم به خروج نظامیان از افغانستان گرفت با این امید که امور این کشور به دست مردم آن سامان پیدا کند. لیکن گذشت زمان باز چنین انتظاری را برآورده نکرد. امنیت برقرار نشد، فساد کاهش نیافت و عملیات تروریستی ادامه یافت در حالی که تعداد نظامیان امریکایی به حدود 5000 نفر تقلیل یافته بود. بر اساس برنامه اعلام شده امریکایی ها خروج نظامیان بیگانه از خاک افغانستان می بایست طی فرایند مستمری ادامه پیدا کند. چند ماه پس از ریاست جمهوری ترامپ وی سیاست دولت خود در خصوص جنوب آسیا را اعلام کرد که کشورهای افغانستان، پاکستان و هند را مخاطب قرار می داد.

بررسی محتوایی راهبرد جدید آمریکا در افغانستان در بر دارنده چهار محور اساسی است که آن را با استراتژی سابق متمایز می سازد.

1- تغییر از رویکرد زمان مبنا به رویکرد شرایط مبنا. رییس جمهور امریکا در این راهبرد اظهار داشت "شرایط روی صحنه – نه جداول زمانبندی- راهنمای راهبرد ما از این به بعد خواهد بود." او می خواهد با این روش جزییات خروج سربازان خود از صحنه افغانستان را از دید دیگران مخفی نگه دارد.

2- تجمیع تمام ابزارهای قدرت امریکایی به سمت حل مشکل آمریکا در افغانستان. در رفتار آمریکاییها در به کارگیری همزمان چماق و هویج رفتار شناخته شده ای است. در رویکرد جدید ظاهرا روی چماقدار سکه وضوح بیشتری دارد.

وی گفتگو با طالبان را در رویکرد خود نفی نکرده اما خاطر نشان ساخته برنامه اولیه وی تقویت ارتش افغانستان برای مقابله ثمر بخش با طالبان است. در این مورد وی می گوید مردم افغانستان باید مسئولیت آتیه خود را بر عهده بگیرند.

3- اتخاذ رویکرد خشن تری به سمت پاکستان. ترامپ در عباراتی تند و تقریبا بی سابقه پاکستان را مخاطب قرار داده است. وی می گوید "پاکستان در گذشته شریک قیمتی آمریکا بوده است" اما بلافاصله سیاستهای این کشور در افغانستان را به باد انتقاد می گیرد. "ما میلیاردها و میلیاردها دلار به پاکستان پرداخته ایم در حالی که این کشور همزمان به تروریستهای در حال جنگ با ما پناه داده است." ترامپ از پاکستان خواسته است تا تعهدات خود به تمدن، نظم و صلح را نشان دهد.

4- اعلام رابطه قوی تر و راهبردی با هند. تعبیر ترامپ از هند نیز متفاوت بود. وی این کشور را بزرگترین کشور مردمسالار جهان و شریک کلیدی امنیتی و اقتصادی امریکا نامید. در این تعریف جدید از استراتژی آمریکا در افغانستان که حوزه جغرافیایی گسترده تری را شامل می شود آمریکا از هند می خواهد که در حوزه اقتصادی و در توسعه افغانستان دست یاری به آمریکا بدهد.

رییس جمهور آمریکا همچنین به ضرورت تقویت نیرهای نظامی در آمریکا اشاره داشت. تعداد احتمالی نیروهای اعزامی تا 5000 نفراز سوی تحلیلگران بر آورد شده است. رحیم الله یوسف زهی، نویسنده و تحلیلگر پاکستانی در امور افغانستان پبش بینی کرده تعداد نیروهای نظامی خارجی در افغانستان با احتساب نظامیان آمریکایی و نیروهای ناتو ممکن است به 20000 تن برسد.

اشاره دونالد ترامپ به بعضی از کشورها و گروه ها ونقش آنها در شکل دهی آینده افغانستان در حالی صورت می گیرد که وی به کشورهای صاحب نفوذ دیگر در افغانستان چون جمهوری اسلامی ایران، روسیه و چین هیچ اشاره ای نکرده است.

دولت افغانستان از این رویکرد امریکا یعنی تداوم ارتباط با امور کشورشان استقبال کرده است. علاوه بر این بسیاری از مقامات افغان از این که سرانجام دولتی در آمریکا از پاکستان به عنوان مشکل عمده افغانستان یاد کرده است خرسند هستند. البته مقامات افغان مکررا بر این نکته در گذشته انگشت می گذاشتند. دولت اشرف غنی امیدوار است که رهیافت جدید منطقه ای آمریکا نقطه پایانی بر این مخاصمات بگذارد. مقامات افغان امیدوارند که راهبرد مورد اشاره تهدیدها و فرصتها را در منطقه شناسایی کند و بر این باورند که سود آن در بلند مدت به آمریکا و افغانستان توامان می رسد. سخنگوی اشرف غنی در واکنشی اظهار داشت کشورهایی که نقش خود را مسئولانه در مبارزه با تروریسم ایفا نکرده اند باید شناسایی شوند. به نظر می رسد اشاره وی به پاکستان باشد.

مقامات و صاحب نظران هند گرچه از اعلام سیاست جدید آمریکا به ویژه نقشی که برای کشورشان تعریف شده خرسند هستند اما آنها در این میان از نظر تعیین کننده ای اظهار نداشتند. خصوصا آن که آمریکا از هند می خواهد برای اثبات شراکت راهبردیش هزینه های بیشتری را در توسعه افغانستان تقبل کند. اگر منظور امریکا تامین مالی بیشتر باشد هند شاید بتواند کاری انحام دهد اما اگر امریکا از هند انتظار تامین امنیت از طریق حضور بیشتر نظامی را داشته باشد احتمالا هند در محاسبات خود دقت بیشتری به خرج خواهد داد. هند به خوبی آگاه است که حضور نظامی در افغانستان چقدر حساسیت پاکستان را افزایش می دهد و چقدر نیروهایش در معرض تهدید قرار می گیرند. با این وجود عبارات تلخ و گزنده ترامپ در مورد پاکستان هدیه ای بود که هندیها از آمریکا دریافت کردند.

از این که دونالد ترامپ از کشورهای ایران و روسیه در شکل دهی به سیاست جاری آمریکا در افغانستان نامی نبرده دلیل آن کاملا روشن است. اساسا نام راهبرد خود را "جنوب آسیا" انتخاب کرد تا در یک مرز بندی جغرافیایی نقش این دو کشور را فاقد دلیل قلمداد کند. لیکن دلیل واضح ناگفته دیگر این است که مشارکت دادن این دو کشور در این راهبرد  منتج به اهداف مورد نظر واشنگتن نخواهد شد. علیرغم این استنباط اولیه احتمالا دولتمردان آمریکا باید اندکی صبر پیشه سازند تا به میزان استنغنای خود از همکاری این دو کشور پی ببرند.

چین، اما همیشه توسط پاکستان به ضیافت صلح سازی در افغانستان دعوت شده و هر دو کشور پاکستان و افغانستان از نقش میانجیگرانه چین ابراز رضایت کرده اند. از سوی دیگر منفعت راهبردی چین در منطقه ریشه کنی تروریسم است. تروریسمی که چینی ها می گویند لانه در افغانستان دارد اما بارها چین را هدف قرار داده است. چین، علاوه بر این یکی از اعضای چهارگانه گفت وگوی صلح افغانستان بوده که شامل سه کشور افغانستان، پاکستان و ایالات متحده هم می شود. این گفتگوی چهارجانبه مدتهاست جریان دارد. حاصل این گفتگو چندان مشخص و چشمگیر نبوده است. زیرا اسلام آباد و کابل همواره در تقابل بوده اند و بین واشنگتن و پکن نیز اعتماد برقرار نیست. اما چین تمایل دارد حضور خود را در منطقه جنوب آسیا حفظ کند حتی اگر خوشایند آمریکا نباشد. افزون بر این چین در پاکستان دست به سرمایه گذاری زده و شاید برای افغانستان نیز برنامه هایی داشته باشد. منابع معدنی افغانستان بسیار غنی است. بهره گیری از سرمایه گذاری چین در زیربناهای پاکستان که به چند ده میلیارد دلار در می رسد اساسا مستلزم وجود آرامش در منطقه است.

نگاهی به مولفه های متعدد همگرا، همسو و ناهمسو در این عرصه چشم انداز آتی طرح آمریکا را با سوالات اساسی مواجه می کند. اگر بپذیریم که نقش پاکستان در عرصه افغانستان بسیار اساسی و جدی است، آیا واقعا ترامپ می تواند فشار تعیین کننده ای بر پاکستان وارد کند؟ در کابل و دهلی نو آرزوها برای تحقق این خواسته شکل گرفته است. مهم تر از این ترامپ از چه ابزاری برای اعمال این فشار برخوردار است تا پاکستان را ناگزیر به همراهی برای تحقق این تقاضا کند؟ پناهگاه های تروریستها در پاکستان، عدم برخورد پاکستان با شبکه حقانی و مخفی شدن سران طالبان در پاکستان ادعای همزمان کابل، دهلی نو و واشنگتن است.

سفر اخیر خواجه آصف، وزیر امور خارجه پاکستان به واشنگتن، ملاقات پیشتر شاهد خاقان عباسی، نخست وزیر پاکستان با مایک پنس، معاون رییس جمهوری آمریکا، سفر منطقه ای وزیر امور خارجه پاکستان به پکن، تهران، مسکو و آنکارا مجموعه ای از تحرکات دیپلماتیک پاکستان را شکل می دهند تا از فشار بر اسلام آباد بکاهد.

پاکستان امروز می خواهد بفهماند یا وانمود کند که زمان تغییر فرارسیده است. از نگاه برخی از تحلیلگران پاکستانی سیاستی که پاکستان از سال 1980 در قبال آمریکا اتخاذ کرده امروز دیگر قابل تداوم نیست. پاکستانی ها می گویند و شواهد نیز بر آن گواهند که قبل از جنگ افغانستان، پاکستان کشوری منسجم تاثیر پذیرفته از آموزه های تصوف و به دور از درگیریهای قومی و فرقه ای بود. جنگ در افغانستان بر سرنوشت پاکستان و آرامش آن تاثیر گذاشت. زمانی که پاکستان می خواست سهم خود را از سفره افغانستان جدا کتد حادثه 11 سپتامبر بار دیگر سرنوشت پاکستان و افغانستان را به هم پبوند داد. آمریکا برای بیرون راندن ارتش مهاجم شوروی از افغانستان باتلاقی را در منطقه ساخت که هنوز پای پاکستان در آن گیر است و تاثیرات مخرب آن بر بافت این جامعه باقی است. پاکستانیها دریافته اند که در جنگ قدرت در منطقه ابزار دست قدرتها قرار گرفتند. آنها سیاستمداران خود را متهم می کنند که با مردم خود صادقانه رفتار نکردند. همچنان که ژنرال قمر جاوید باجوا پس از بازگشت از کابل نه خبر خوشایندی برای مردم پاکستان داشت و نه برای مردم افغانستان. مردم پاکستان فکر می کنند نامزدهای ریاست جمهوری در واشنگتن نیز برای رای آوری و سپس برای فرافکنی مشکلات داخلی کشور خود باید  وجود یک دشمن را در اذهان مردم خود بسازند و  باید بر تروریسم بتازند و پاکستان را مامن تروریسم بخوانند.

پاکستان برای مصون ماندن از اقدامات تنبیهی آمریکا تحرکات دیپلماتیک خود را در سطوح مختلف آغاز کرده است تا از فشار بر خود بکاهد. البته اگر سایه چماق آمریکا سهمگین تر شود ابزارهای در دست پاکستان نیز کم تاثیر نیستند و اگر آمریکا بخواهد همه راه ها را بر پاکستان سد کند و کمکهای مالی را قطع کند پاکستان نیز تهدید به مقابله به مثل کرده است. پاکستان راه تامین لجیستیک نیروهای نظامی خارجی در افغانستان را می بندد این مسیر پشتیبانی امروز از بندر کراچی پاکستان آغاز می شود، از مرز چین می گذرد و به پایگاه های نیروهای نظامی خارجی در افغانستان می رسد. در آن صورت برای آمریکا تنها دو معبر باقی می ماند. ایران و/ یا روسیه؟ هیچکدام! دلیل آن روشن است.

نتیجه این جنگ لفظی امروز معلوم نیست چه باشد. اما آنچه مسلم است مردم پاکستان به اندازه مردم افغانستان خسارت دیدگان اولیه راهبرد جدید آمریکا در جنوب آسیا خواهند بود.

کلید واژه ها: پاکستان افغانستان استراتژی ترامپ در افغانستان دونالد ترامپ ماشاء الله شاکری


( ۱ )

نظر شما :