تصاعد بحران امریکایی، راهبرد ایرانی، سیاستها و دستورکارها
با امریکای ترامپ چه کنیم؟
نویسنده: علیرضا اکبری، بنیانگذار موسسه پژوهش های راهبردی تصمیم
دیپلماسی ایرانی: موعد ضرب العجل ترامپ در باره رویکرد سختگیرانه امریکا علیه ایران فرا رسیده است. رییس جمهوری امریکا، چارچوب جدیدی را برای مقابله و افزایش محدودیت های حقوقی و اعمال تحریم های دیگر علیه جمهوری اسلامی ایران و نهادهای انقلابی آن، بخصوص سپاه پاسداران و دیگر سازمانهای رسمی «دفاع ملی» در کشورهای دوست و حوزه های نفوذ ایران، اعلام می کند. موضع ترامپ نسبت به برجام و چگونگی تایید یا رد «پایبندی ایران»، ماهیت رویکرد و راهبرد واشنگتن را «علیه ایران» مشخص می کند. هرچند ترامپ در ترتیبات راهبردی امریکا نقش محوری دارد اما، او، هم در درون دولت خود هم در کنگره و هم در میان اندیشکده ها و افکار عمومی، مخالفان جدی دارد.
ترامپ با مشکل عدم انسجام و وجود تفرقه در داخل و خارج از امریکا مواجه است. هم پیمان های امریکا در دو سوی آتلانتیک و منطقه ما اختلاف نظر جدی با رویکرد امنیتی ترامپ در خاورمیانه دارند. موضع ترامپ نسبت به برجام به عامل تشتت در سیاست خارجی امریکا بدل شده است. این امر برای ایران، خود یک فرصت است. هدف محوری «ترامپ» شکست ایران و تسلیم نظام جمهوری اسلامی است. اینک تردیدی در این امر نیست.
ترامپ، در این هدف، همه امریکا را با خود همراه ندارد و در محیط بین المللی هم مشکلات بسیاری دارد. تعدادی از کشورهای منطقه نیز با او در هدف «شکست و تسلیم ایران» همراه نیستند. اما، در هدف «تغییر رفتار » و محدود شدن ایران در مرزهای جغرافیایی، و تبدیل ایران به یک کشور معمولی، و خلع قدرت ملی و منطقه ای ایران، بجز همپیمان های ایران، مابقی تقریبا همداستان اند.
اهداف عملیاتی امریکا؛
-فلج کردن ساختارها و ارگان های حیاتی ایران
(این هدف با سیاست توسعه تحریم ها به هر بهانه، از جمله بازگرداندن تحریم های حیاتی هسته ای دنبال می گردد.) واگذاری اختیارات به کنگره برای ایجاد ساختارهای تحریمی بیش تر، ذیل عناوینی مثل: عدم پایبندی کامل به برجام، یا توسعه ناامنی در منطقه یا توسعه توان موشکی یا حقوق بشر، از دیگر دستورکارهای ترامپ برای هدف «شکست و تسلیم ایران» خواهد بود.
-شکاف در حاکمیت و ایجاد تقابل بین ملت و حاکمیت
(این هدف بوسیله تضاد سازی بین قوا و بلوک های قدرت، توسط سیاستهای تبعیضی و تحریمی جدید، و توسعه فساد در ساختارهای مالی و اجرایی دنبال می شود. از آثار و کارکردهای تحریم، توسعه فساد مالی و اداری نیز هست)
-خلع قدرت «ناموازنه ساز» و سد نفوذ ایران در منطقه، و سلب توان «موازنه ساز» و قدرت عملیاتی منطقه ای ایران.
(این هدف از طریق «تروریست خواندن قوای محور مقاومت»، و تحریم و محاصره مالی – لجستیکی، خلع سلاح و قطع ارتباطات شبکه های محور مقاومت در مناطق حضور و نفوذ ما دنبال خواهد شد.)
-بازگرداندن ایران به نقطه صفر توان و تکنولوژی دفاعی، و مشخصا خلع قدرت موشکی ایران
(این هدف بوسیله ایجاد اتحاد بین المللی علیه توان موشکی ما، در قالب «برجام موشکی» دنبال خواهد شد.
-بازگرداندن ایران به پشت مرزهای جغرافیایی خود، و محاصره تمام عیار ما.
(این هدف از طریق اعمال سختگیرانه قوانینی مانند کاتسا و حتی محاصره هوایی و دریایی ایران به استناد قوانین ناظر بر مبارزه با تروریسم، بویژه در مقولات امنیتی و نظامی، و همچنین تطمیع – تحدید و تهدید هم پیمان های منطقه ای ما، و محاصره اقتصادی تسلیحاتی و حقوقی یا انحلال قوای محور مقاومت دنبال خواهد شد.)
-درگیر نمودن ایران به معضلات «بحران های تبعی»، ناشی از محاصره و تحریم و فرسایش امنیتی – نظامی.
(این هدف بواسطه توسعه شدت بخشیدن به عملیات روانی و تشدید زمینه های بحران داخلی، و تشدید تعارضات امنیتی و حتی نظامی در عرصه درگیری های جاری منطقه می تواند دنبال شود.)
در صورت تداوم حضور امریکا در برجام، استناد به بندهای محدودیت زای قطعنامه ۲۲۳۱ برای تنگ تر کردن حلقه ایذائات بین المللی، و بویژه محدودیت های مربوط به صادرات تسلیحات، می تواند به نوعی «محاصره هوایی – دریایید» گزینش شده علیه ما منجر شود. در حالت خروج ایالات متحده از برجام نیز، علیرغم بروز شکاف جدی بین امریکا و متحدان اروپایی آن، و در صورت عدول ایران از تداوم تعهدات برجامی، زمینه لازم برای احیای مجدد قطعنامه های پیشین و تشدید مضایق ناشی از آن علیه منافع ملی ایران فراهم می شود. در چنین شرایطی، مواضع اتحادیه اروپایی، تا آنجا که به حفظ و تداوم محدودیت های هسته ای ایران مربوط است، در خلاف جهت امریکا خواهد بود، لیکن چنانچه رویکرد ایران نیز، «بازگشت به شرایط پیشابرجام» باشد، آن گاه بدلیل بروز نگرانی های جدی امنیتی و باستناد به مفاد قطعنامه ۲۲۳۱، در مسیر موافق با واشنگتن قرار خواهد گرفت. همچنین، صرف نظر از مساله برجام، حتی در شرایط چالش مواضع اروپا با امریکا بر سر برجام، لیکن هر دو طرف در خصوص اعمال محدودیتهای بیش تر بر ایران زیر عنوان خطرات مقابل تهدیدهای برجامی ایالات متحده می تواند در جهت ایران هراسی و اتحاد علیه ما استفاده شود. در واقع توسعه توان دفاعی متعارف، از جمله تکنولوژی و توان موشکی، حق مشروعی است که منوط به هیچ شرط یا شرایطی نیست.
دوم- تمام توان محور مقاومت بایستی محفوظ مانده و تاحد امکان به سمت خودکفایی در تامین و پشتیبانی لجستیکی و مالی سیر کند. امریکا حتما دایره محاصره همه جانبه قوای محور مقاومت را در همه مناطق نفوذ ایران محدود و بلکه مسدود خواهد کرد. پیشدستی در اشراف یا کنترل مناطق سوق الجیشی توسط محور مقاومت در همه عرصه های نبرد، از افغانستان تا غرب شامات، آب های آسیای مرکزی تا آفریقا، توان مقابله و چانه زنی ما را افزایش خواهد داد. نیروهای محور مقاومت در لبنان، سوریه، عراق، یمن، افغانستان و همه دیگر صفحات حضور و نفوذ ایشان، بایستی به عنوان بخشی از ساختار رسمی حاکمیت شناخته شوند. قرار دادن همه این سازمانها در فهرست تروریستی، همان تبعات حقوقی را خواهد داشت که قرار دادن سپاه.
سوم- با توجه به آثار حقوقی امنیتی و سیاسی که اقدام دولت امریکا در قرار دادن سپاه در فهرست تروریسم خواهد داشت، انجام یک مجموعه اقدامات پرحجم حقوقی سیاسی دیپلماتیک علیه این اقدام اشتباه، هم در مراجع حقوقی و سازمان های بین المللی و هم در رسانه های تخصصی و نیز افکار عمومی، بایستی به سرعت و دقت آغاز شود.
چهارم- عمل متقابل و قرار دادن «بخشی» از نیروهای ویژه ارتش امریکا و نیز یگان های مخصوص عملیاتی برون مرزی وابسته به سازمان اطلاعاتی امریکا در فهرست اهداف تروریستی جهت رصد، کنترل، مقابله، خنثی سازی و دستگیری و محاکمه می تواند با رعایت ملاحظات حقوقی سیاسی و امنیتی در دستور کار مجلس شورای اسلامی و کمیسیون خاص دولت قرار گیرد.
پنجم- تصمیم و اقدام جدی و هماهنگ مجموعه نظام برای خشکاندن ریشه فساد سازمان یافته در همه سطوح ساختارهای مالی و اداری مملکت.
مطمئنا یکی از اهداف تحمیل تحریم ها، گسترش رانت و فاسدسازی نظام مالی و اداری کشور بوده است. با وجود سیستم مالی اداری فاسد نه اقتصاد مقاومتی موضوعیت می یابد و نه دفاع همه جانبه و نه هجوم متقابل. با توجه به اصرار امریکا در استفاده از حربه تحریم، و صرف نظر از تاثیرات مستقیم اقتصادی تحریم ها بر امنیت ملی کشور هر گونه سیاست یا برنامه عملیاتی ایران در مقابله و مهار تهدیدات امریکا منوط به پاکسازی محیط مالی اداری کشور از فساد و سپس تامین حداقل های مدیریت اقتصاد کشور و ملت است.
ششم- توسعه دیپلماسی در سطح منطقه. گسترش و تعمیق مناسبات سیاسی، هماهنگی های امنیتی و مراودات اقتصادی (در حد امکان) با همسایگان و کشورهای مستعد منطقه. توسعه مناسبات و ایجاد وابستگی متقابل، شانس موفقیت ایزوله سازی و بایکوت ایران توسط امریکا را کاهش می دهد.
هفتم- توسعه دیپلماسی با محور اروپا.
محور اتحادیه اروپایی و حتی دولت بریتانیا، اینک از زمینه های مساعدی برای فاصله گرفتن از رهیافت ها و رویکردهای افراطی ترامپ دارند. سیاست های آتلانتیکی و جهانی ترامپ موجب افزایش هزینه های سیاسی امنیتی و اقتصادی اروپا شده است. اروپا مایل به تداوم و تصاعد جنگ و بحران در خاورمیانه نیست. امری که می تواند فشار خرد کننده ای بر اروپا تا مرحله فروپاشی اتحادیه وارد کند. اما در عین حال، امکان و احتمال توافق محور اروپایی با امریکا پیرامون افزایش فشار بر ایران، زیر عناوین امنیتی تروریستی تسلیحاتی و حقوق بشری، منتفی نیست. از این لحاظ شدت بخشی توسعه مناسبات متنوع با اروپا هم به عنوان یک محور منفک از امریکا هم به عنوان عرصه ای برای افزایش قدرت مانور راهبردی در تنگنای مواجهه با امریکا، و هم برای افزایش قدرت چانه زنی در مقابل دیگر قدرتها، بسیار ضروری است.
هشتم- دیپلماسی هدفمند و کثیرالابعاد با مسکو و پکن به ویژه بر پایه تهدیدات مشترک امنیتی نظامی که می تواند منافع مشابه و همراستای تهران، مسکو و پکن را به خطر اندازد.
هرچند محور شرقی، به شدت مستعد معامله ای سودمند با ایالات متحده است اما زمینه های اختلاف و حتی تضاد منافع نیز به آن حد موجود است که بتوان از آنها در شرایط بحرانی فرصت سازی کرد.
نهم- بستن کمربند اقتصادی به ویژه در بخش هزینه های غیر ضروری جاری.
گره های کور اقتصادی اجتماعی موجود، نظیر بحران بیکاری، بحران نقدینگی، بحران بدهی های دولت به سیستم بانکی و صندوق های بازنشستگی، بحران مطالبات معوقه کارکنان بخش های مختلف، بحران فقدان اعتبارات عمرانی و پروژه های رها شده و.... شرایط فعلی کشور را به شدت حساس و شکننده کرده اند. در چنین شرایطی، کوچکترین وقفه در تامین ضروریات عمومی کشور می تواند به فاجعه ای فراگیر تبدیل شود. از این رو همه قوا بایستی در تحکیم کمربند اقتصادی نظام مشارکت و مسئولیت پذیری داشته باشند. این یک امر جدی است که بدون آن سخن از دفاع همه جانبه و هجوم متقابل امکان پذیر نخواهد بود.
دهم- ارسال علامات وحدت و انسجام ملی، توافق و تئالف قوای سه گانه، و حمایت و رضایت ملت از نظام به عنوان شرط ضروری دفاع همه جانبه به جامعه جهانی، به ویژه همسایگان و امریکا بسیار مهم است. همچنین است ارسال علامات دوگانه به افکار عمومی و دولت های هدف دایر بر؛ نخست، آمادگی کامل ملی برای دفاع همه جانبه در قبال هر نوع اجحاف و تعدی و برخورد غیر مشروع و خصمانه. دوم، توانمندی و اراده مکفی برای هر گونه اقدام تلافی جویانه و تهاجم متقابل از طریق اعمال استراتژی ضربه دوم بازدارنده.
نظر شما :