تحلیل روابط مخرب واشینگتن با کشورهای آسیایی
سیاست خارجی ترامپ علیه واقعگرایی است
نویسنده: استفان والت
دیپلماسی ایرانی: به چشم یک ناظر نه چندان جدی، دعوت دونالد ترامپ از رودریگو دوترته رئیس جمهور فیلیپین برای سفر به ایالات متحده و بازدید از کاخ سفید ممکن است به نظر نمونه ای از رئال پلتیک (سیاست واقع گرایانه) باشد. بگذریم از کارزار خونباری که دوترته علیه مواد مخدر به راه انداخته و افتخار به اینکه با دستان خودش جنایتکاران را کشته یا دیگر اظهارات بحث برانگیزش که همه اینها باعث هشدار مدافعان حقوق بشر شده است؛ مساله اصلی به رغم برخی این است که دوترته رهبر کشوری است که از متحدان اصلی ایالات متحده است. از این منظر، ترامپ صرفا دغدغه های اخلافی را قربانی الزامات استراتژیک می کند (همچون سلف خود) و سیاستی عمیقا رئال را نسبت به این منطقه حساس اتخاذ کرده است. این دیدگاه به شدت از حقیقت فاصله دارد.
برای رئالیست ها، کلید امنیت ایالات متحده در حفظ استیلای نیکره غربی، ممانعت از مسلط شدن هر گونه رقیب بر مراکز حیاتی قدرت در اروپا و آسیا و همچنین در اختیار گرفتن منابع انرژی در خلیج فارس است.
به جز ایالات متحده تنها یک "هژمون منطقه ای" بالقوه در دنیای امروز وجود دارد: چین.
به این اعتبار، سیاست رئال در آسیا در درجه اول به دنبال این است که مانع تحکیم موقعیت مسلط چین در آسیا شود تا عاقبت امر نتواند همسایگان خود را ترغیب کند روابط امنیتی کنونی با ایالات متحده را رها کنند. اگر این اتفاق بیفتد، ایالات متحده از برقراری حضور نظامی خود در بخش غربی اقیانوس آرام و جنوب شرق آسیا باز می ماند و چین به هژمون بالفعل منطقه بدل می شود. در گذر زمان چین آزادانه قدرت خود را در دیگر مناطق دنیا ابراز می کند، آنچنان که امروز آمریکا ابراز می کند، و چه بسا حتی سعی کند روابط امنیتی اش را اینجا در نیمکره غربی برقرار کند.
بر این اساس رویکرد رئال در آسیا از ایالات متحده می خواهد چشم از چین برندارد و ائتلاف ظریف و توازن بخشی با شرکای آسیایی مدیریت کند. این ماموریتی پر حیله و نیرنگ است که نیاز به ثبات، قضاوت محتاطانه، دیپلماسی هوشمندانه و قدرت نظامی بالا دارد. قدرت نظامی بالا همچنان وجود دارد، اما دیپلماسی هوشمندانه؟ نه چندان.
توجه کنید که ترامپ تا به حال چه کار کرده است. کارش را با تماس تلفنی غیرمدبرانه از کاخ سفید با رئیس جمهور تایوان آغاز کرد و سیاست برقرار "چین واحد" را زیر سوال برد، تنها چند روز بعد حرف خود را پس گرفت. در سومین روز حضورش در دفتر کار، معاهده ترانس- پاسیفیک را لغو کرد و در نتیجه یک نهاد کلیدی که تعدادی از کشورهای آسیایی را بیش از پیش به ایالات متحده نزدیک کرده بود را نابود و رهبران این کشورها که سرمایه سیاسی خود را خرج دستیابی به این توافق کرده بودند را تضعیف کرد. ترامپ همچنین، مالکوم ترنبول، نخست وزیر استرالیا را در مکالمه تلفنی "آشنا شدن" سنگ روی یخ کرد، و تردیدهای فزاینده استرالیایی ها نسبت به مزایای همکاری طولانی مدت با ایالات متحده را تقویت کرد.
در مورد شبه جزیره کره، ترامپ با گفتن اینکه کره جنوبی می بایست به خاطر سیستم دفاع ضد موشکی بحث برانگیز تاد (THAAD) مستقر در کره پول پرداخت کند و با گفتن اینکه معاهده تجاری کنونی میان دو کشور، یا باید مورد مذاکره مجدد قرار گیرد یا ملغی شود، روابط خود با این متحد کلیدی را به مخاطره انداخته است.
وزارت دفاع بلافاصله اظهارات او را تصحیح کرد و گفت ایالات متحده همچنان که توافق شده هزینه تاد را پرداخت می کند، اما این وقایع به سختی باعث اعتماد بیشتر به ثبات قدم و قضاوت واشینگتن شده است.
ترامپ همچنین چشم انداز جنگ با کره شمالی را تقویت کرده است – که می تواند اثرات فاجعه باری بر کره جنوبی داشته باشد - بعد هم که به طرز عجیب غریبی اعلام کرد مفتخر خواهد شد اگر با رهبر کره شمالی، کیم جونگ اون، دیدار کند.
همین توسعه ناگهانی روابط با دوترته نشان از آن دارد که هنوز در کاخ سفید زمان آماتورها است. می شود حرف از این زد که این تلاشی عملگرایانه برای بهبود روابط تیره و تار با یک متحد کلیدی است، مساله این است که ترامپ با هیچ کس در این خصوص مشورت نکرده است و وقتی دعوتنامه می فرستاد نمی دانست که آیا دوترته حتما آن را قبول می کند. در اینجا نکته ای ظریف وجود دارد: دعوت برای بازدید از کاح سفید مقوله ای بسیار جدی است که می بایست از قبل مورد بررسی قرار گیرد و پیش از آنکه علنی شود مورد توافق دو حزب (دموکرات و جمهوری خواه) قرار گیرد. آنچنان که بر می آید، دوترته اینچنین پاسخ داده است که "شاید سرش شلوغ باشد که به کاخ سفید بیاید"، در نتیجه کاری کرد که ترامپ احمق و عاجز به نظر بیاید.
ضرورتی ندارد که بگوییم کل این رویکرد آنتی تز سیاست خارجی مبتنی بر رئالیسم است.
منبع: فارین پالیسی / ترجمه تحریریه دیپلماسی ایرانی /۳۳
نظر شما :