چین و چالش های پیش روی ایالات متحده
از این کشور بترسید آقای اوباما
دیپلماسی ایرانی: جان کری وزیر امور خارجه جدید ایالات متحده نخستین سفر خود را با توری پرسر و صدا به اروپا و خاورمیانه آغاز کرد. اما من تردید دارم که شاید بهتر بود وی به حای سفر به 9 کشور متفاوت تنها به دو کشور همسایه با هم یعنی چین و ژاپن بار سفر می بست. دو کشوری که خطرناک ترین و مهم ترین تحولات جهانی در آنها در حال پرده برداری است. دومین و سومین اقتصادهای برتر دنیا ماه هاست که درگیر مناقشه های تاریخی ارضی هستند و البته با یادآوری تاریخ زشت مناقشه میان یکدیگر به هم گوشزد می کنند که در صورت آغاز تنش های جدی هیچ کدام حاضر به کوتاه آمدن از مواضع خود نخواهند بود. حجم معامله های تجاری میان دو کشور که معمولا سالانه حدود 350 میلیارد دلار بود در حال سقوط آزاد است. یک تصادف کوچک یا یک سوتفاهم می تواند اوضاع را از کنترل خارج کند.
تمامی این موضوعات حاشیه ای در متن پررنگی به نام چین رخ می دهد که شاهد تغییر در دو حوزه داخلی و خارجی است. کشوری که رابطه عمیق و استراتژیک با ایالات متحده هم ندارد. حقیقت این است که عدم پیشرفت در رابطه با چین اصلی ترین خلا در کارنامه خوب و قابل دفاع باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده است. این خلا فرزند ناخلف عدم تلاش های دولت وی برای نزدیکی به چین نیست . اولویت دولت اوباما زمانی که وی به کاخ سفید راه یافت نزدیکی به کشورهای آسیایی بود. در راس این هرم نیز چین قرار داشت. هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه دور نخست ریاست جمهوری باراک اوباما ، نخستین تور خود پس از احراز این پست را آسیا قرار داد. وی نشان داد که آمریکا قرار نیتس همواره در برخورد با چین گرفتار انتقاد از وضع حقوق بشر در این کشور باشد و دو کشور می توانند در خصوص مسائل استراتژیک بسیار مهمی با یکدیگر گفتگو داشته باشند. این دولت قصد داشت تا چین را به نوعی شریک خود کند. برژینسکی که به باراک اوباما بسیار نزدیک است بارها و بارها تاکید کرده است که اصلی ترین مولفه مورد نیاز گروه 20 ، گفتگو میان وشنگتن و پکن در خصوص معضلاتی است که جهان با آن دست و پنجه نرم می کند.
واکنش چین به این درخواست امریکا به نوعی گیج کننده و البته مبهم بود.ترس چینی ها از این بود که آمریکا قصد وارد کردن آنها در دیپلماسی کلان جهانی را داشته باشد. این مساله می توانست ذهن چینی ها را از رشد اقتصادی که تنها اولویت کاری آنها است، بازدارد. چین قصد دارد نام خود را به عنوان کشوری در حال توسعه در کارنامه جهانی حفظ کرده و در این مسیر کسی کاری با وی در حوزه هایی مانند تغییرات جوی نداشته باشد. وسواس چینی ها به حدی بود که بسیاری اصرارهای امریکا برای نزدیکی به پکن را به تله ای تشبیه کردند. برخی دیگر اشتیاق اوباما را به پیشرفت های چین ربط داده و پیشنهاد کردند که بهترین راه برای پکن ادامه رشد اقتصادی و استفاده از فرصت ها است. در نتیجه، نخستین عکس العمل پکن به این دیپلماسی خونسردی آمیخته به بی توجهی بود. در نشست تغییرات جوی در کپنهاگ در سال 2009 میلادی، چینی ها موضعی تهاجمی پیش گرفته و تلاش های امریکا برای رسیدن به یک توافق را بی پاسخ گذاشتند.
همزمان در آسیا، بسیاری از قدرت های دیگر نگران جاه طلبی های چین هستند. دولتمردان از ژاپن تا ویتنام و سنگاپور با پیام های تلویحی و آشکار خود نشان داده اند که خواهان حضور پررنگ تر آمریکا در این منطقه هستند. دولتمردانی که امیدوارند حضور آمریکا آنها را از تبدیل شدن به حیاط خلوت چین دور نگاه دارد. دولت باراک اوباما در سال 2011 به نوعی سیاست های خود در آسیا را تصویر کشید. حضور اقتصادی، سیاسی و نظامی خود در منطقه را افزایش داده و به زبان دیگر نشان داد که در مقابل هژمونی چین در منطقه ، حرفی برای گفتن خواهد داشت. نتیجه این سیاست آمریکایی هم افزایش تنش با چین بود. امروزه پکن و واشنگتن گفتگوهای رسمی اقتصادی و استراتژیک را با هم ادامه می دهند اما همه چیز در این رابطه دوجانبه رسمی و خشک است. هیچ کدام از طرفین به یکدیگر اعتماد کامل ندارند. چین سیاست های جدید آمریکا در آسیا را ابزاری برای مهار خود می داند و اعتقاد دارد که تشدید حس ناسیونالیسم ژاپنی ها که با سکوت آمریکایی ها همراه شده در حقیقت مادر بحرانی است که در مناطق آبی مورد مناقشه آغاز شده است. به نظر می رسد که ژاپنی ها نیز وارد فاز قدرت طلبی خاص خود در منطقه شده اند.
با اینهمه محور این قدرت همچنان در اختیار پکن است. چین قدرت برتر در منطقه آسیا است. همزمان این کشور هم با چالش های اقتصادی و البته انتقال قدرت سیاسی روبه رو شده است. برخی مهره هایی موجود در ساختار سیاسی چین مانند ارتش آزاد مردمی خواهان موضع گیری های خشن تر در قبال ایالات متحده هستند. افشای حمله هکرهای چینی به وزارت دفاع ایالات متحده نشان دهنده نفوذ و خشونتی است که چینی ها به آن دست یافته اند. تقسیم تقصیر در این شرایط اهمیت چندانی ندارد بلکه نکته حائز اهمیت این است که رابطه قوی میان چین و آمریکا تنها راه برای برقراری ثبات در آسیا است. قطعا دو کشور نمی توانند همواره با هم موافق باشند اما رابطه دوجانبه ای عمیق تر مورد نیاز است. بهتر است که جان کری نیز پس از بازگشت از نخستین تور بین المللی خود دومین مقصد را تعیین کند: این بار آسیا.
منبع: واشنگتن پست/ ترجمه : تحریریه دیپلماسی ایرانی
نظر شما :