نقش بقای ارتش و دولتمردان در کنار دولت مرکزی
دولت اسد درحال سقوط نیست
سوریه، نامی که 18 ماه است در راس هرم تحولات منطقه ای ایستاده است. عضو محور مقاومت، دوست حزب الله لبنان، همراه جنبش مقاومت ملی فلسطین، متحد ایران و همسایه ای آرام و کم دردسر برای ترکیه. بشار اسد، پزشکی جوان، سیاستمداری که قدرت را با مرگ پدر در دست گرفت. مردی که تا دو سال پیش جذاب ترین رهبر جوان جهان عرب بود. تحولات جهان عرب، عنوانی که با خودسوزی جوانی تونسی جان گرفت و با نخستین انقلاب در تونس و پس از آن مصر و لیبی؛ جایی برای خود در دفتر معادلات خاورمیانه و شمال آفریقا باز کرد. از تونس تا مصر، از لیبی تا یمن، از معترضان بحرینی تا شیعیان در حاشیه مانده عربستان سعودی ، از اردنی های اصلاح طلب تا مراکشی های آرام همه و همه این تحولات را یا تجربه کرده یا از دور سودای آن را در سر پروراندند. سوریه اما آخرین حلقه ای بود که کسی می توانست در جریان این زنجیره متصور شود. ناگهان اعتراض ها از مناطقی آغاز شد که پیش از این نیز به شکل سنتی با خاندان اسد در تقابل بودند. دامنه این ناآرامی ها پیش از آنکه آقای رئیس جمهور راهی برای مصالحه و مذاکره بیابد ، گسترده شده و به شهرهایی چون حلب رسید. بشار اسد نه حسنی مبارک است که مشروعیتش در میان ارتش و دولتی ها به خم ابروی امریکایی ها بسته باشد و نه معمر قذافی که غرب بتواند ماشه اسلحه بر وی بکشد. محمد علی مهتدی کارشناس و تحلیل گر مسائل منطقه با حضور در کافه خبر بخش بین الملل خبرآنلاین از پایگاه های مردمی بشار گفت و بازی غرب و اعراب دست در دست هم برای پایان دادن به کشوری که مقابل امریکا ایستاد. این پژوهشگر ارشد مسائل منطقه و جهان اسلام معتقد است که برخلاف جنگ روانی که اعراب و در راس آنها الجزیره و العربیه به راه انداخته اند، دولت بشار اسد در حال سقوط نیست. متن گفتگوی خبرآنلاین با وی به شرح زیر است:
• بحران در سوریه چگونه و چرا آغاز شد؟
سرایت جریان های مردمی که از یک سال گذشته در جهان عرب آغاز شده بود به سوریه ، خارج از انتظار همگان بود و همانگونه که بشار اسد رئیس جمهوری سوریه در گفتگو با وال استریت ژورنال تاکید کرده بود باور عمومی این بود که سوریه مبتلا به خیزش های مردمی نخواهد شد چرا که این کشور ضلعی از محورمقاومت است و همین مساله مصونیتی به دولت مرکزی در سوریه بخشیده است. تمامی رژیم هایی که از ابتدای سال 2011 تاکنون این خیزش های مردمی را تجربه کرده بودند در بطن سیاست خارجی خود ، همسویی با تمایل های امریکا در منطقه را محور قرار داده بودند. از بن علی تا حسنی مبارک ، از علی عبدالله صالح تا آل خلیفه در بحرین همگان تابع سیاست های واشنگتن در منطقه بودند که به نوعی همخوانی با تل آویو بود. هسته اصلی این مخالفت ها اعتراض در درعا بود که دولت مرکزی دچار اشتباهی استراتژیک در این خصوص شد و غروری که نیروهای امنیتی در مواجهه با این اعتراض ها به خرج دادند، دامنه آن را گسترده تر و البته از شکل واقعا مردمی خارج کرد. حرکت در آغاز آن مردمی بود و این مساله که در سوریه فشارهایی بر روی مردم در حوزه های متفاوت سیاسی تا اجتماعی وجود دارد قابل انکار نیست. بشار اسد نیز که پس از پدر بر مسند قدرت نشست تلاش گسترده ای برای اصلاحات کرد و البته در این میان کارهایی هم انجام شد اما دستگاه های قدرت در سوریه به گونه ای مانع از پیشبرد اهداف بشار شدند. در درعا نوعی حاکمیت عشیره ای وجود دارد و رفتار خشنی که نیروهای امنیتی خودسرانه با معترضان داشتند به نوعی غیرت و شان مردم را زیر سوال برد. خیزشی که در درعا آغاز شد در ابتدا مطالبه ای برای دموکراسی یا حقوق بشر نبود چرا که این مفاهیم در این گونه جوامع عشیره ای مصداق جدی ندارد بلکه آنچه جرقه این ناآرامی شد در حقیقت زیر سوال رفتن شان سران عشایر به دلیل رفتار غلط استاندار بود و همین احساس ذلت مردم را به سمت اعتراض های جدی و نوعی اعاده حیثیت پیش برد. حقیقت آن است که آنچه که در درعا رخ داد مورد سوء استفاده قرار گرفت وکشورهایی چون قطر و عربستان و شبکه هایی مانند الجزیره و العربیه وارد عمل شده و با اعزام نیرو ، پخش دستگاه های ارتباطی و سازمان دهی مخالفان بر آتش معرکه افزودند. شبکه های عربی چون الجزیره را صرفا نمی توان یک رسانه خواند بلکه باید آن را امپراطوری عنکبوتی خواند که سمت و سوی خاصی را دنبال می کند. آنچه امروز در سوریه پس از گذشت 18 ماه از آغاز بحران می گذرد دیگر بحث خیزش مردمی و آزادی خواهی نیست بلکه یک حرکت هدایت شده از خارج است. در جبهه به ظاهر مخالفان امروز در سوریه ما شاهد حضور چهره هایی از القاعده ، سلفی ها و تکفیری ها هستیم. شبه نظامیان هم از سرتاسر جهان ، از افغانستان تا پاکستان ، از سودان تا حتی چچن و لیبی به سمت سوریه گسیل می شوند. دستگاه های اطلاعاتی غرب و در راس آنها سی.آی. أی.، دستگاه های اطلاعاتی ترکیه و ام آی سیکس انگلستان و موساد رژیم صهیونیستی ناآرامی ها در سوریه را به سمت آشوب های فرقه ای شیعه و سنی پیش می برند. البته نکته قابل توجه این است که در بسیاری از مناطق اهل تسنن هم با ناآرامی هایی که در سوریه رخ داده مخالف هستند. بسیاری از اهل تسنن هم به دلیل ترس از هرج و مرج و ناآرامی علاقه ای به دخالت در این ناآرامی ها ندارند لذا شاید قریب به 15 تا 20 درصد مردم سوریه هستند که امروز در این ناآرامی ها دست دارند. بنابراین این جریان مخالف به توطئه ای خارجی تبدیل شده که از خارج از کشور هم هدایت می شود. انتظار مخالفان بشار پایان داستان دولت مرکزی ظرف چندماه و سرنگونی نظام اسد بود. پیش بینی مخالفان این بود که دامن زدن به اختلافات مذهبی و قومی می تواند به تجزیه ارتش و فروپاشی رژیم بیانجامد.در هر کشور ارتش تشکیل شده از شهروندان همان کشور است و تلفیقی از مذاهب و طایفه های متفاوت. بنابراین زمانی که جنگ مذهبی میان طرفداران یک مذهب و دین با پیروان دین و مذهب دیگر صورت می گیرد،هیچ ارتشی حاضر نیست بر روی هم کیش و هم آیین خود اسلحه بگشاید. اما 18 ماه بقای ارتش و ایستادن نیروهای امنیتی کنار بشار اسد و جنگیدن با مخالفان پدیده شگفت انگیزی در معادلات داخلی سوریه این روزها است و البته دور از انتظار مخالفان داخلی و غربی. آنچه امروز در سوریه می گذرد جنگ خیابانی مسلحانه میان مخالفان اکثرا غیر سوری و نیروهای امنیتی بخصوص ارتش است.
• آیا می توان عنوان " جنگ داخلی تمام عیار" را به این درگیری ها در سوریه داد یا هنوز این کشور به این مرحله از ناآرامی نرسیده است؟
خیر. جنگ داخلی زمانی مصداق پیدا می کند که طرفداران مذاهب مختلف یا به زبانی ملت به جان هم بیفتند اما در سوریه ما در یک سوی جبهه دخالت خارجی را داریم که در دایره این دخالت کشورهای منطقه ای عربستان، قطر وبخصوص ترکیه حضور دارند و پشت سر آنها هم ایالات متحده ، انگلستان و فرانسه از دایره غربی ها هستند. اعزام نیروهای تکفیری ، سلاح و وسایل ارتباطی از سوی کشورهای خارجی هر روز بیش از دیروز اتفاق می افتد. ارتش تاکنون مناطق بسیاری از جمله حمص ، دمشق، درعا ودیرالزور را پاکسازی کرده است و اکنون بیشتر ناآرامی ها در حلب است که آنهم در سرتاسر شهر حلب نیست و بخش هایی از حاشیه حلب هنوز درگیر است. در حومه دمشق نیز که به منطقه ریف معروف است پاکسازی صورت گرفته هرچند گاهی شب ها درگیری هایی رخ می دهد.
• در این درگیری ها دست کدام طرف بالاتر است؟
به نظر می رسد که به نوعی هر دو طرف زمین گیر شده اند. در شرایطی که دولت سوریه به دنبال پایان دادن به عملیات پاکسازی و یکسره کردن کار در حلب وادلب است به کمک هایی که از خارج از کشور به مخالفان مسلح می شود ، عملیات پاکسازی کند شده و یا به کندی پیش می رود. در بیروت که بودم یکی از دوستان مرتبط با محافل تصمیمگیری در دمشق به من گفت که ارتش ونیروهای امنیتی خود را برای یک سال جنگ خیاباتی مهیا کرده اند. طرف مخالف هم قادر به یکسره کردن ودر دست گرفتن کنترل اوضاع نیست. پیش از مهم ترین بمب گذاری که منجر به کشته شدن 4 مقام امنیتی و دولتی در دمشق شد ، مخالفان ده ها هزار نیروی مسلح را به پایتخت فرستاده بودند و برنامه مفصلی ریخته شده بود تا با وقوع انفجار و کشته شدن فرماندهان امنیتی ، نظام بشار اسد دچار دست پاچه گی شده و ابتکار عمل را از دست بدهد و مغلوب شبه نظامیانی شود که از سه جهت به داخل دمشق و میدان های مرجه و امویین وارد شده و پس از تصرف شهر دمشق به رادیو و تلویزیون رفته و اعلامیه پیروزی خود را قرائت کنند. دولت های خارجی نیز خود را مهیا کرده بودند که با تصرف دمشق رئیس جمهور یا کشته شده یا بازداشت می شود و شاید هم فرار کند. البته دولت بشار اسد به سرعت متوجه این برنامه شده و با انتصاب فرماندهان جدید برای دستگاه های امنیتی ، کنترل اوضاع را در دست گرفت. در نهایت هم این حرکت که بیش از آنکه انقلابی باشد به کودتا می ماند در نطفه خفه شده و دمشق پاکسازی شد.
• وضعیت تعقیب مخالفان مسلح از سوی نیروهای امنیتی و تهاجم شبه نظامیان در حال حاضر چگونه است؟
آنچه امروز در سوریه از بعد نظامی شاهد آن هستیم نوعی تعقیب و گریز است . هرتعداد از افراد مسلح تکفیری که بازداشت شده و یا کشته می شوند باز جایگزین هایی برای آنها اعزام می شود. در داستان های قدیمی ایرانی داریم امیر ارسلان دیوی را می کشد و باز دیو دیگری جایگزین آن می شود. امروز در سوریه نیز شاهد همین داستان هستیم: هرچه از سلفی ها و تکفیری ها بازداشت شده و یا از بین می روند باز به دلیل سختی در کنترل مرزها از طریق راه های زمینی لبنان ، اردن و بخصوص ترکیه افراد جدید وارد شده و به داخل سوریه تزریق می شوند.
• یارگیری و جذب این افراد در خارج از سوریه و اعزام آنها به داخل با چه کسانی است؟
سیستم پیچیده ای در این پروسه وجود دارد اما اهم آنها ترکیه ، عربستان و کشورهای غربی هستند. به عنوان نمونه بسیاری ازافراد مسلح از لیبی با هواپیما به ترکیه منتقل شده و از طریق مرز به سوریه اعزام می شوند. از داخل عربستان هم نیروهای بسیاری اعزام شده اند.رئیس جمهوری فرانسه اولاند نیز اخیرا با وقاحت تمام تاکید کرده است که غرب باید مخالفان را به تسلیحات سنگین مجهز کند. سوریه امروز گرفتار توطئه خارجی است که در آن قدرت های منطقه ای نقش مهمی را بازی می کنند. از بندر طرابلس در شمال لبنان به عنوان مثال افراد بسیاری به سمت سوریه گسیل می شوند. چند روز پیش در فرودگاه لبنان چمدان هایی را به مقصد سوریه پیدا کردند که حاوی تجهیزات فرستنده و گیرنده بسیار قوی بود. تجهیزاتی که با نصب روی پشت بام ها می توانید با تمام جهان ارتباط برقرار کنید و اطلاعات فرستاده و دریافت کنید. کشتی لطف الله 2 که ارتش لبنان آن را در بندر طرابلس متوقف کرد انباری از اسلحه اعزامی برای شبه نظامیان در سوریه بود.عاملان بارگیری این کشتی ادعا کرده بودند که مواد غذایی برای آوارگان سوری می فرستند اما در زیر این پوشش انواع تسلیحات و حتی موشک های ضد تانک جاسازی شده بود. از منظر نظامی به نظر می رسد که دولت برای پاکسازی کامل با مشکل روبه رو است و یا حداقل به زمانی طولانی نیاز دارد. اما تبلیغاتی که بخصوص از شبکه های الجزیره و العربیه پخش می شود تصور دیگری از داستان جاری در سوریه را ارائه می دهد. اخیرا رابرت فیسک روزنامه نگار معروف انگلیسی که مقالات خود را در روزنامه ایندیپندنت منتشر می کند به شهر حلب سوریه رفته و اکنون شروع به انتشار مشاهدات خود کرده است. وی در نوشته های خود تاکید دارد که ارتش در شهر حلب مسلط است و البته زد و خوردهایی در بعضی محله ها وجود دارد. روایت رابرت فیسک به عنوان یک شاهد عینی موثق با آنچه شبکه های الجزیره والعربیه القا می کنند از زمین تا آسمان فرق دارد.
• ابتدا در خصوص ترکیب جمعیتی و قومی سوریه اطلاعاتی به ما بدهید؟
ابتدا بهتر است خلاصه ای از تفکیک های مذهبی و قومی در جمعیت سوریه ارائه بدهم : ما در سوریه دو طیف اقلیت و اکثریت داریم. 87 درصد از جمعیت سوریه مسلمان هستند و از این درصد اهل تسنن 74 درصد را به خود اختصاص داده اند. البته وابستگی قومی وفرقه ای بر وابستگی مذهبی می چربد. بدین معنی که مثلا فرد درزی هویت خود را در طایفه اش تعریف میکند وهمچنین است کرد سنی. در سوریه حدود 5 درصد کرد داریم در شمال شرقی، حدود 5 درصد درزی واسماعیلی در جبل الدروز یا جبل العرب در جنوب غربی. شیعیان عرب 1 درصد. 15 درصد علوی در شمال غرب وحدود 10 درصد مسیحی از فرقه های مختلف ارمنی وسریانی که اغلب ارتدکس هستند. در کل می توان گفت که اقلیت ها حدود 35 تا 40 درصد جمعیت سوریه را تشکیل می دهند.
این اقلیت ها در بحرانی که در سوریه رخ داده شرکت فعالی نداشتند. در میان اهل تسنن هم بخش اعظمی از مسلمانان سنی بخصوص در شهرهای بزرگ مانند دمشق و حلب که پایتخت دوم سوریه است ، خواستار ثبات و تامین منافع خود هستند و به هیچ عنوان خود را وارد ماجراجویی که پایان آن مبهم است ؛ نمی کنند. همانگونه که پیش از این هم اشاره کردم انگیزه جمعیتی که خواهان برکناری بشار اسد هستند و به سختی 20 درصد جمعیت سوریه را تشکیل می دهند، نه آزادی ودموکراسی و نه حقوق بشر بلکه گام برداشتن در مسیر ارضاء غریزه و تعصب های مذهبی و قومیتی است . به بسیاری از آنها آموزش داده شده که هرکس حکومت علوی را زیر سوال ببرد به بهشت خواهد رفت. به گفته شاهدان عینی بسیاری از مخالفان مسلح بشار از روستاها انتخاب شده اند و طبیعی است که زندگی در فقر و نبود امکانات بهترین بهانه را برای مسلح شدن در برابر دولت مهیا می کند. در این میان قطر و عربستان برای افزایش بر تعداد مخالفان مسلح پول هنگفتی پرداخت می کنند و حقوقی که در یک هفته به فرد پرداخت می شود برابر با حقوق یک سال وی است. بنابراین در طیف مخالفان مسلح ما شاهد نیروهای اعزامی از خارج و یا به کار گرفتن روستائیان متعصب سوری هستیم.
• تبارشناسی مخالفان و معارضین در سوریه به شکل خلاصه شده آن چگونه است؟
واشکافی طیف معارضه در سوریه به شرح زیر است:
نخستین گروه اخوان المسلمین است که در اواخر دهه 40 میلادی توسط مصطفی السباعی در سوریه پایه گذاری شد. السباعی دانش آموخته الازهر بود و این اندیشه اخوانی را سوغات از مصر به سوریه آورد.زمانی که در دهه 70 حزب بعث روی کار می آید اخوان با این حزب به دلیل دیدگاه های لائیک آن برخورد داشت. بخصوص که فعالیت های اخوان تنها به مسائل فرهنگی محدود نشده و گسترش یافت . درگیری میان این دو در دهه 80 به اوج خود رسید . در سال 1982 میلادی ، گروهی به نام الطلیعه الاسلامیه المقاتله ( رزمندگان پیشگام اسلام ) تشکیل شد و به جنگ مسلحانه با رژیم پرداخت. آنها در دمشق دست به ترور و انفجارهای بسیار زدند. شهر حما نیز به کنترل آنها درامد که واکنش شدید حافط اسد رئیس جمهوری وقت سوریه را به دنبال داشت. جرقه کینه میان اخوان المسلمین و حافظ اسد از همان زمان زده شد. دولت سوریه اخوان را متهم به همدستی با آمریکا کرد. توجه کنیم که سال 1982 سال حمله گسترده اسرائیل به لبنان واشغال بیروت واخراج سازمان های مقاومت فلسطین از لبنان است واز آنجا که بخشی از ارتش سوریه در لبنان مستقر بود این تحلیل به اذهان متبادر شد که ناآرامی ها در سوریه با طرح امریکا واسرائیل برای حمله به لبنان مرتبط است. بر همین اساس فعالیت جمعیت اخوان در سوریه ممنوع اعلام شده و به تبع آن مبلغان و مرشدهای این جریان نیز از سوریه خارج شدند. جریان اخوان تا پیش از آغاز بحران در سوریه که 18 ماه پیش بود نه فعالیتی و نه حضوری در سوریه داشتند اما با آغاز بحران وارد معرکه شده و تبدیل به عضو مهمی از جریان معارضه می شوند.
گروه دیگر کمونیست هایی هستند که به دایناسورهای معارضه در سوریه شهرت دارند و دلیل اطلاق این نام به آنها نیز این است که کمونیست ها بازماندگان اتحاد جماهیر شوروی سابق بوده و کهنسال هستند. تعداد کمونیست ها در جریان معارضه بسیار اندک است.
طیف دیگر هم روشنفکرانی هستند که خواستار آزادی ودموکراسی و رعایت حقوق بشر در سوریه هستند. این طیف در سال 2005 توماری را امضا کرده و نام آن را بیانیه دمشق گذاشتند. 90 نفر از این روشنفکران و نویسندگان این تومار را امضا و به دست بشار رساندند. در آن تاریخ دولت می توانست با این طیف وارد مذاکره شده و اطلاحاتی را ترتیب دهد. این طیف خواستار سرنگونی نظام نبود و تنها مطالبه آنها آزادی های بیشتر سیاسی ، امنیتی و مدنی و پایان دادن به فسادهای اقتصادی جاری در دولت بود. متاسفانه در آن زمان با این طیف برخورد درستی نشد و با شدت عملی که دولت به خرج داد برخی بازداشت و برخی به تبعید رفتند. این طیف در حال حاضر در خارج از سوریه بخشی از معارضین فعال هستند اما از آنجا که هرگز یارگیری در داخل سوریه نداشته اند ریشه ای در میان مردم عادی و اکثریت ندارند. در این مدت سعی شد نوعی اتحاد میان اعضای این طیف نظیر برهان غلیون یا دکتر عبدالباسط سیدا که کرد است شکل گیرد اما موفقیتی در این خصوص حاصل نشده است.
گروه مشخص دیگر هیات هماهنگی ملی نام دارد که در راس آن دکتر هیثم مناع است. هیثم مناع در مصاحبه ای که با او داشتم تاکید کرد که حداقل 300 کادر در داخل سوریه دارد. شخص مناع به دلیل تعلق به درعا و هویت خانوادگی مادرش که به خانواده الشرع باز می گردد، سابقه ای در درعا و حورانی ها دارند. حورانی ها عشایر ساکن در درعا در جنوب سوریه هستند.آنچه این گروه را از سایرین متمایز می کند سه اصلی است که در این روزهای سوریه باید اولویت بندی هایی مثبت این گروه خواند:
1.مخالفت با هرگونه دخالت خارجی اعم از سیاسی و نظامی
2. مخالفت با جنگ داخلی و عملیات مسلحانه
3. مخالفت با جنگ مذهبی و فرقه ای
• راهکار این گروه ها برای برون رفت از بحران در سوریه چیست؟ آیا مخالفت با حضور اسد در قدرت اصلی ترین مطالبه است؟
این گروه خواستار اصلاحات و برقراری عدالت اجتماعی و قانون مداری در سوریه است. آنها تا به امروز اعلام کرده اند که با بودن این رژیم در قدرت نمی توان به اصلاحات دست یافت.اما به دنبال رسیدن به این هدف با توسل به سلاح و کمک بیگانگان نیستند. ابزار آنها برای نیل به هدف روش های مسالمت آمیز است. با توجه به این موضع گیری ها باید تاکید کنم که اگر مبنا بر مذاکره برای برقراری آرامش در سوریه باشد ظاهرا این گروه بهترین و باریشه ترین گروه معارض است.وی در مصاحبه ای که با او داشتم تاکید کرد که از سوی عربستان و قطر مبالغ هنگفتی به او پیشنهاد شده اما وی پاسخ داده که قابل خرید و فروش نیست. اخیرا هم آقای الاخضر الابراهیمی قبل از عزیمت به سوریه ، با نمایندگان این طیف در پاریس دیداری داشته و آنها با استقبال از حضور وی در این مناقشه وعده همکاری همه جانبه داده اند. در میان طیف روشنفکران هم هستند اکثریتی که وابسته به خارج از کشور نبوده و به کمک های هنگفت مالی آنها دلخوش نکرده اند و خواهان مذاکره برای حل مساله هستند.
• وضعیت اتحاد میان مخالفان بشار اسد چگونه است؟ آیا نهادی که تامین کننده اهداف تمامی معارضین باشد، وجود دارد؟
غرب از ابتدای آغاز بحران در سوریه تلاش چشمگیری برای ایجاد اتحاد میان مخالفان کرد. تشکیلاتی به نام شورای ملی سوریه در استانبول ترکیه راه انداخته شد اما این شورا دربرگیرنده تمامی شاخه های معارضین نیست. در داخل همین شورا اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد. بخصوص چهره های سکولار و روشنفکر نمی توانند با تفکر اخوانی وسلفی کنار بیایند. در داخل خود اخوانی ها، نقطه نظرهای متناقض بسیاری وجود دارد. هیات هماهنگی ملی به هیچ وجه این شورا را به رسمیت نمی شناسد و آن را عروسکی در اختیار غرب می داند.افرادی هم که در داخل دست به عملیات مسلحانه می زنند از این شورا دستور نمی گیرند. این توضیحات بدان معناست که این شورا هیچ گونه نفوذی بر عملکرد نظامی مخالفان مسلح در داخل سوریه ندارد پس تصمیم گیری احتمالی آن در خصوص توقف نبرد مسلحانه هم از ضمانت اجرایی در داخل سوریه برخوردار نیست. این مشکلی است که کوفی عنان با آن مواجهه شد و امروزه روز الاخضر الابراهیمی نیز با آن دست و پنجه نرم می کند. اگر کسی خواهان پایان یافتن مبارزه مسلحانه مخالفان در سوریه است باید با حمایت کننده های منطقه ای آنها نظیر ترکیه، عربستان و قطر وارد مذاکره شود. با این وجود غرب تلاش می کند معارضین را در چهارچوبی مشترک قرار داده و از دل آن دولتی در تبعید درآورد. دولتی که به نام مردم سوریه از نهادهای بین المللی مانند سازمان ملل و شورای امنیت ، مشروعیت دولت مرکزی بشار اسد را سلب کند.آخرین بار که معارضان در قاهره دور هم جمع شدند نتیجه تلاش برای اجماع ، درگیری فیزیکی بین آنها بود.
• چه آلترناتیوهایی برای دولت بشار اسد در سوریه امروز وجود دارد؟
نکته اینجاست که آلترناتیو وضعیت کنونی در سوریه به هیچ وجه حکومتی مردمی و دموکراتیک نیست. سناریوهای مختلفی را در حال حاضر فرض کرد که مهمترین آنها یکی جنگ داخلی و کشتار است و دیگری تجزیه سوریه.حتی الترناتیو سومی به نام روی کار آمدن دولتی وابسته به غرب هم وجود ندارد. قدرت های خارجی که در حال حاضر در سوریه مداخله می کنند در حقیقت دلسوز مردم سوریه نیستند و بدیهی است که در روابط بین المللی هیچ کس به دیگری صدقه نمی دهد. چه کسی می تواند باور کند که عربستان سعودی وقطر دنبال دموکراسی در سوریه هستند؟!.برای امریکا و غرب نیز در سوریه به روی کارآمدن دولتی دموکرات و مردم دوست مساله نیست بلکه واشنگتن و متحدان غربی اش به دنبال تامین امنیت رژیم صهیونیستی و نفت هستند.نفت را که در لیبی و خلیج فارس در اختیار دارند اما در سوریه نفت قابل توجهی وجود ندارد . سوریه به دلیل اینکه عضوی از محور مقاومت وهمپیمان با ایران وحزب الله است مورد حمله قرار گرفته وهدف آنها تامین امنیت رژیم صهیونیستی و مقابله با ایران است. تجزیه سوریه همان مصداق خاور میانه جدید وبحث ایجاد کشورهای کوچک بر اساس تقسیم بندی های فرقه ای است.
• تحلیل های برخی رسانه های عربی و غربی دال بر برنامه ریزی بشار اسد برای ایجاد منطقه خودمختار در اختیار جریان علوی در لازقیه است. آیا این احتمال وجود دارد که با پیچیده تر شدن بحران در سوریه بشار اسد هم به تجزیه و در اختیار گرفتن یک منطقه راضی شود؟
بخش اعظمی از اخباری که در رسانه ها در خصوص تصمیم بشار اسد برای اینچنین حرکتی می خوانیم در راستای جنگ روانی و به تصویر کشیدن این توهم است که کار نظام اسد تمام شده است.حقیقت اما با این مباحث کاملا متفاوت است. لذا امکان اعتماد به چنین خبرهایی وجود ندارد. شما اگر گزارش روزنامه دست راستی فیگارو را مطالعه کنید ، متوجه می شوید که آنچه که این روزنامه نگار غربی و طبیعتا مخالف با دولت بشار اسد در خصوص تحولات جاری در سوریه می نویسد با آنچه که در بسیاری از رسانه های غربی و عربی می خوانید، متفاوت است. بخش مهمی از جنگ جاری علیه دولت بشار اسد جنگ تبلیغاتی است و کار رسانه هایی چون الجزیره.به قرار اطلاع، یک مسؤول بلندپایه قطری که کشورش گرداننده شبکه الجزیره است سال گذشته در گفتگویی خصوصی به یک مقام عراقی تاکید کرده بود که قطر اگر اراده کند می تواند ظرف مدت چهار ساعت بحران در سوریه را با قطع پوشش اخبار این کشور ؛ پایان دهد. نقش رسانه ها بسیار مهم است.در جنگ اول خلیج فارس، یعنی حمله امریکا به عراق، امریکایی ها توسط شبکه سی ان ان چنان تصویری از جنگ را ارائه دادند که تصور عمومی بر این بود که در این جنگ خون از دماغ کسی خارج نشده است.
• احتمال فروپاشی دولت بشار اسد را در شرایط فعلی چه اندازه می دانید؟
مساله فروپاشی و تجزیه سوریه عاری ازهرگونه واقعیت بیرونی است. ارتش و دستگاه های امنیتی تا این لحظه پابرجا و در کنار بشار اسد هستند. بحران اقتصادی به دلیل تحریم های کمرشکن غرب و اعراب بی شک بر اوضاع داخلی سوریه تاثیر گذاشته اما دولت تمام تلاش خود را برای مدیریت این بحران به کارگرفته است. در مقام پیش بینی آینده سوریه، سناریوهای مختلفی مطرح می شود اما تصور شخصی من این است که حداقل در آینده ای نزدیک شاهد فروپاشی سوریه نخواهیم بود. هرچند بسیاری از تحلیل گران امریکایی اعتقاد دارند که ادامه همین وضعیت که 18 ماه تا به امروز به درازا کشیده شده است، در نهایت به تحلیل قوای ارتش منجر خواهد شد.البته ادامه این وضعیت برای کشورهایی که به سوریه اسلحه و رزمنده می فرستند دردسر آفرین است. بخصوص برای ترکیه. اما در حال حاضر با توجه به تسلط نیروهای امنیتی بر صحنه بسیار دور از ذهن است که تصور کنیم بشاراسد به دنبال حاشیه امن برای خود است.
• شما تا چه اندازه با این بحث که غرب به دنبال زمین سوخته در سوریه و حفظ وضعیت کنونی نه سقوط و نه حاکمیت مطلق بشار اسد است، موافق هستید؟
همچنان که عرض کردم برای کشورهای منطقه ای مانند عربستان، قطر و ترکیه که از ناآرامی های داخلی در سوریه به شکل مادی و معنوی حمایت می کنند، وضعیت جاری قابل استمرار نیست. ادامه این وضعیت به ضرر این مهره های منطقه ای است و در نهایت هم فرسایشی خواهد بود. عربستان در حال حاضر در داخل با جریان های اعتراضی مواجه است. اوضاع در ترکیه نیز چندان به نفع حزب عدالت و توسعه نیست.دکتر داوود اغلو وزیر امور خارجه ترکیه پیش از این مبتکر استراتژی صفرکردن اختلافات با همسایگان بود که امروز این مساله عملا از میان رفته است. موضع گیری ترکیه در قبال سوریه ، بر روابط منطقه ای این کشور نیز تاثیرات منفی فراوان داشت. بحران در رابطه با یونان و قبرس ، مخدوش شدن کامل دوستی با سوریه ودر نتیجه فروپاشی همه دستاوردهای اقتصادی در عراق واردن وسرمایه گذاری ها درخلیج فارس ومهمتر از همه، افزایش تنش میان ترک ها و کردهای پ ک ک از جمله شکست های اخیر ترکیه در سطح منطقه ای است. با این وضعیت اردوغان و هم حزبی هایش می دانند که در صورت برگزاری انتخابات امکان برد آنها مانند دو سال پیش نیست. در آن زمان هم اگر عدالت و توسعه چنین موفقیت چشمگیری را از آن خود کرد به دلیل سیاست های ضداسرائیلی اردوغان در حاشیه نشست داووس در حضور شیمون پرز رئیس دولت صهیونیستی واقدام برای شکستن محاصره دریایی نوار غزه بود. اما استمرار این وضعیت به نوعی به نفع امریکا و رژیم صهیونیستی است . امریکایی ها می دانند که امکان دخالت نظامی مانند لیبی برای یکسره کردن داستان وجود ندارد چرا که به جنگ منطقه ای منتهی خواهد شد. همزمان با فرض ماندن دولت بشار اسد هم موافق نیستند بنابراین ادامه این وضعیت را تا زمانی که شعله های آتش منافع آنها را هدف قرار نداده ، به نفع آنهاست.
• سوال را به گونه دیگری مطرح می کنم آیا آمریکا واقعا و به معنای تمام کلمه خواهان خروج بشار اسد از قدرت است؟
تحلیلی وجود دارد دال بر اینکه امریکایی ها به دلیل فقدان جایگزین برای دولت بشار اسد ،عدم آگهی از ماهیت و هویت دولت جایگزین و نگرانی از روی کارآمدن القاعده و گروه های تندروی اسلامی و در خطرافتادن تسلیحات شیمیایی چندان به رفتن بشار اسد در شرایط فعلی اصرار ندارند. بر اساس این تحلیل واشنگتن نشین ها به دنبال بشار اسد ضعیفی هستند که توانایی مانور چندانی در داخل نداشته باشد اما مجسمه وی بر سوریه حاکم باشد. شخص من با این تحلیل موافق نیستم. من معتقد هستم که کاخ سفید واقعا به دنبال سرنگونی دولت بشار اسد است اما در بن بست گرفتار شده و راهی برای عملی کردن این هدف ندارد. تنها راه ،حمله نظامی از خارج است که امکان ناپذیر است. غرب پس از خیزش های مردمی در جهان عرب و حتی پیش از آن چهار مدل برای تغییر حاکمیت مخالف خود در کشورهای هدف داشته است:
1.مدل عراق و افغانستان: دخالت مستقیم نظامی ، جنگ و اشغال که به معنای اعزام تمام عیار انواع نیروهای زمینی ، دریایی و هوایی است.این مدل تاکنون پیامد مثبتی برای امریکا نداشته و خانم کاندولیزا رایس هم یک بار اعتراف کرد که واشنگتن در عراق هزار اشتباه داشت. می بینیم که امریکایی ها عملا با دستان خالی عراق را ترک کردند ودر افغانستان هم در باتلاق فرورفته اند ودنبال راه خروج می گردند.
2. مدل لیبی : استفاده از نیروی هوایی و دریایی اما حذر از توسل به نیروی زمینی یا بدون اشغال. این مدل تاکنون ظاهرا دستاوردهای نسبتا مثبتی داشته و منابع نفتی لیبی در حال حاضر میان حمله کنندگان به آن تقسیم شده است.
3. مدل یمن: حفظ نظام فعلی اما کنار زدن سمبل رژیم و ساکت کردن مردم .
4. مدل جاری در سوریه : ایجاد معارضه و تنش داخلی با استفاده از تحریک های مذهبی و قومی و البته مسلح کردن مخالفان. در این مدل امکان دخالت نظامی مستقیم از خارج وجود ندارد و البته مدل یمن هم که دال بر برداشتن بشار و جایگزین کردن وی با فاروق الشرع باشد هم ممکن نیست. اگر این مدل موفق شود، امریکایی ها در لبنان هم به همین ابزار متوسل خواهند شد و در نهایت هم با همین نسخه به سراغ ایران خواهند آمد. حقیقت هم این است که هدف امریکایی ها از فعالیت در سوریه ، ایران است.واشنگتن نشین ها به دنبال دفع تهران و حضور این کشور در محور مقاومت هستند. باید منتظر ماند و دید که آیا ارتش با مقاومت خود این مدل را خنثی خواهد کرد یا غرب با تزریق تجهیزات و نیروهای شبه نظامی به داخل سوریه ، در نهایت قدرت ارتش را کاهش خواهد داد.
• نقش کردها در این داستان چیست؟ برخی از معامله اسد با کردها برای راضی نگاه داشتن این طیف و دور نگاه داشتن آنها از مهلکه سخن می گویند. این مساله ترکیه را که سالهاست با پ ک ک درگیر است به شدت نگران کرده است. ارزیابی شما از این تحلیل ها چیست؟
در خصوص معامله مشخص بشار با کردها ما هیچ گونه سند مکتوب یا شاهدی نداریم و این تحلیل ها مستند بر داده های غربی است. در آغاز بحران در سوریه در منطقه کردنشین قامشلی تظاهراتی صورت گرفت و دولت به سرعت رضایت آنها را جلب کرد. کردهای بسیاری در این مناطق بودند که خواهان شناسنامه سوری بودند اما دولت با اعطای این شناسنامه به آنها مخالف بود. پس از این ناآرامی ها دولت 100 هزار شناسنامه برای کردها صادر کرد.واگذاری بخشی از مسئولیت های امنیتی و سیاسی مناطق کردنشین و برطرف کردن برخی مشکلات مالی از جمله امتیازهایی بود که بشار اسد در همان ابتدای بحران به کردها داد. در نتیجه کردها از ادامه مشارکت در اعتراض ها خودداری کردند. اما دلایل دیگری از جمله فشارهای جلال طالبانی رئیس جمهوری عراق که کرد است و سالها مهمان سوری ها بوده نیز بی تاثیر نبود و علت دیگر هم مخالفت سنتی کردها با ترکیه است و در مثلثی که یک ضلع آن ترکیه و ضلع دیگر سوریه باشد ترجیح می دهد با دمشق نقطه اتصال برقرار کند. اما در میانه جدال های داخلی در سوریه کردها سه روستا نزدیک مرز را زیر بال و پر مستقیم خود گرفتند و عملا هم دولت مرکزی با این احرکت برخورد خاصی نکرد. حزب دموکراتیک کردستان هم که گفته می شود خواهرخوانده پ ک ک است چند پست بازرسی در این مناطق مستقر کردد. همین مساله این امکان را به کردها می دهد که علیه ترکیه دست به عملیات هایی بزنند. در این بازی ترک ها نمی توانند به سوریه برای عدم کنترل مناطق کردنشین معترض باشند چرا که دمشق نیز می تواند ترک ها را به حمایت مالی و معنوی از جریان شبه نظامی متهم کند. با این وجود هیچ کدام از این تحولات بدان معنا نیست که در آینده این سه روستا و توابع آنها به منطقه ای خودمختار تبدیل خواهند شد.
• آیا اخضر ابراهیمی کار نیمه تمام کوفی عنان را پایان خواهد داد؟
تا این لحظه آقای ابراهیمی امید چندانی برای موفقیت ندارد. حتی زمانی که به وی گفته شد که چرا خود را وارد این بن بست می کنید؟ در پاسخ گفت: در سوریه بیگناهان در حال کشته شدن هستند و در شرایطی که خون مردم ریخته می شود حتی به روزنه ای از امید هم باید امیدوار بود. این گونه سخن گفتن هم دیپلماتیک است و عاری از هرگونه وعده موفقیت دادن و هم به نوعی ریختن لعاب بشردوستی بر روی این ماموریت. وی در حال حاضر به این رنگ و لعاب اخلاقی نیاز دارد. میزان موفقیت ابراهیمی و راهکارهای وی به تحولات روزبه روز بستگی دارد. در حال حاضر با توجه به موازنه قدرتی که در سوریه جاری است و دست قدرت های منطقه ای و جهانی در بحران سوریه نمی توان شانس بسیاری برای آقای ابراهیمی متصور شد. قاعده بازی بر این است که دیپلمات هایی چون ابراهیمی و کوفی عنان زمانی که امیدی ندارند نباید خود را وارد بازی دو سر باخت کنند. زمانی که آقای عنان برای این ماجرا انتخاب شد تصور عمومی این بود که پرستیژ وی طرفین دعوا را به همکاری واخواهد داشت اما عملا شاهد بودیم که عنان به این نتیحه رسید که فریب خورده وهمان افرادی که او را برای این ماموریت انتخاب کرده اند هر روز وی را با چالش های جدید و جدی روبه رو می کنند. اکنون پرسش اینجاست که آیا ابراهیمی در این خصوص از عنان توانمندتر است؟ ابراهیمی دیپلماتی کارکشته و وابسته به جهان عرب و اسلام است. خانواده ابراهیمی در الجرایز خانواده خوش نامی هستند و سابقه اسلام گرایی دارند. شخص ابراهیمی کارنامه مفصلی از میانجیگری در پرونده های منطقه ای مانند افغانستان و لبنان و عراق دارد. با این وجود فراموش نکنیم که وی نماینده سازمان ملل متحد است. به نظر می رسد که ابراهیمی ماهرانه و با صبر و تامل کار خود را آغاز کرده است. ابتدا باید به این پرسش پاسخ دهیم که از یک میانجی چه انتظاری داریم؟ یا باید اهرم های فشاری در اختیار داشته باشد که دو طرف نزاع را تحت فشار قرار داده و به مصالحه وادار کند. به عنوان نمونه در میانجی گری هایی که قطر در افریقا و سودان انجام داده شاهد تزریق پول به طرف های درگیر و راضی کردن آنها بوده ایم.عربستان نیز برای آشتی دادن دو گروه ، پول خرج می کند. سوری ها هم در دهه 70 و 80 میلادی در لبنان از اهرم های امنیتی و نظامی برای حل اختلافات داخلی استفاده می کردند. بنابراین فردی مانند ابراهیمی که به داخل صحنه می آید یک شخص است و نه یک دولت دارای اهرم فشار. وی بی شک نمی تواند معجزه بکند.در چنین شرایطی فرد باید راهکارهای مبتکرانه پیدا کند، سقف و کف درخواست های طرف های نزاع را یافته و سعی در نزدیک کردن آنها به هم کند. اما دو طرف زمانی از سقف درخواست ها کوتاه می آیند که از یکسره کردن ماجرا به نفع خود ناامید شوند. تا زمانی که دو طرف دعوا بر سقف مطالبه ها تاکید دارند ، کوتاه نخواهند آمد. یکی از کارهای مثبت ابراهیمی ایجاد مقرثابت در دمشق است و هیاتی 40 نفره را با خود همراه کرده است. این کار دو پیام تلویحی دارد: نخست آنکه فرآیندی طولانی را پیش روی خود می بیند و به حل مساله در بازه زمانی کوتاه اعتقاد ندارد. دوم آنکه استقرار این دفتر در دمشق به معنی تبرئه جستن از فشارهای اتحادیه عرب است که از عربستان و قطر دستور می گیرند. ظواهر امر حاکی از این است که مهره های منطقه ای دخیل در سوریه مانند عربستان ، ترکیه و قطر هنوز به این نتیجه نرسیده اند که قادر به حل مساله سوریه با اهرم های در اختیار فعلی نیستندو باید از سقف مطالبه های خود بکاهند. در سطح دوستان سوریه هم وضع بر همین منوال است و ما در یک سو روسیه و چین را داریم که محکم ایستاده اند و از طرف دیگر هم امریکا، انگلیس و فرانسه هستند که آنها هم ایستاده اند و از سقف درخواست های خود پایین نمی آیند. در این فضا ابراهیمی نماینده شورای امنیت است در حالی که اعضای این شورا با هم متحد نیستند.بنابراین ابراهیمی به زمان نیاز دارد تا دو طرف دعوا یا یکی از دو طرف سقف مطالبه های خود را کاهش دهند.
در حال حاضر می بینیم که نوعی مذاکره میان امریکا و روسیه جاری است و واشنگتن تلاش می کند مسکو را وادار به خالی کردن پشت اسد کند. مذاکرات محرمانه ای هم میان روس ها و امریکایی ها با واسطه گری اروپایی ها در جریان است.با اینهمه اظهارنظر ولادیمیر پوتین که تاکید کرده بود در سوریه کوتاه نمی آییم، احتمال هرگونه مصالحه را صفر کرده است. سوال اینجاست که آیا در آینده احتمال توافق میان روسیه و امریکا بر سر مسائل خاورمیانه وجود دارد؟سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه اخیرا اعلام کرده که بحران سوریه مشخص کننده نظم آینده جهانی است. این جمله بدان معنا است که روسیه و چین در مقابل نظام تک قطبی که امریکا به دنبال آن است، ایستاده اند. آمریکایی ها نیز می دانند که باخت در سوریه به معنای باخت خاورمیانه است. نتیجه مذاکرات ابرقدرت ها سرنوشت مأموریت ابراهیمی را مشخص می کند.
انتشار اولیه : سه شنبه 28 شهریور 1391 / بازانتشار: جمعه 31 شهریور 1391
نظر شما :