آغاز جنگ سرد دوم در سایه اژدها
رژه پکن یا بازتعریف یالتای آسیایی

نویسنده: سعید جمشیدی، کارشناس مسائل بین الملل
دیپلماسی ایرانی: در سوم سپتامبر ۲۰۲۵، در قلب پکن، زیر آسمانی صاف، صدای رژه هماهنگ سربازان و غرش سامانههای موشکی پیشرفته در میدان تیانآنمن طنینانداز شد. این مراسم که بهعنوان بزرگداشت هشتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم و بهقول رسانههای دولتی چین، «جنگ جهانی ضدفاشیستی» برگزار شد، چیزی فراتر از یک یادبود بود. شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین، در کنار ولادیمیر پوتین از روسیه و کیم جونگاون از کره شمالی و مسعود پزشکیان رئیس جمهوری ایران و دیگر اعضای سازمان همکاری شانگهای، بر این نمایش عظیم نظامی نظارت داشت که موشکهای هایپرسونیک، پهپادهای رادارگریز و موشکهای بالستیک قارهپیما با قابلیت حمل کلاهک هستهای را شامل میشد. این رویداد که از سوی اکثر کشورهای غربی تحریم شد، نهتنها یک نمایش قدرت بود، بلکه پیامی روشن به نظم لیبرال جهانی به رهبری آمریکا داشت.
زمینه تاریخی: از یالتا تا تیانآنمن
رژههای نظامی بزرگ اغلب فراتر از نمایش ظاهری هستند و بهعنوان ابزاری برای تحکیم قدرت عمل میکنند، شبیه به نمایشهای آلمان نازی در دهه ۱۹۳۰ یا رژههای روز پیروزی شوروی در زمان استالین. رژه پکن در ۲۰۲۵، اگرچه بهعنوان بزرگداشت پیروزی تاریخی معرفی شد، با ویژگیهای اقتدارگرایانهای همراه بود: سربازان با قدمروهای منظم، گفتمان ملیگرایانه و حضور گزینشی رهبرانی از کشورهای همسو. سخنرانی شی جینپینگ بر دوگانه «صلح یا جنگ» تأکید داشت و چین را بهعنوان پیشگام در برابر «نیروهای هژمونیک» غربی معرفی کرد، روایتی که یادآور تبلیغات ضدسرمایهداری استالین است. ایران نیز، در این میان، نقشی مکمل با همکاریهای اقتصادی و نظامی ایفا میکند، بدون اینکه بهعنوان تهدیدی یکجانبه معرفی شود.
این گروه از کشورها، طبق نظریه رئالیسم تهاجمی (مانند دیدگاه جان میرشایمر)، به دنبال بازنگری در نظم تکقطبی به رهبری آمریکا هستند که پس از کنفرانس یالتا و برتون وودز در ۱۹۴۵ شکل گرفت. رژه پکن در ۲۰۲۵، مانند یالتا در ۱۹۴۵، به نظر میرسد اتحادهای جدیدی را در زمانی تعریف کرد که بنبست در اوکراین و انزواگرایی آمریکا در دوره دوم ترامپ، فضا را برای بازآرایی ژئوپلیتیکی فراهم کرده است.
قمار اقتصادی ناکام: از تعامل به توانمندسازی
استراتژی غرب پس از جنگ سرد بر فرضیهای علمی استوار بود: تعامل اقتصادی به لیبرالیسم سیاسی منجر میشود. این ایده، ریشه در نظریه نوسازی (مانند تز سیمور مارتین لیپست در ۱۹۵۹) داشت که معتقد بود رشد اقتصادی طبقه متوسط را تقویت کرده و خواستار دموکراسی میشود. بر این اساس، بیل کلینتون در سال ۲۰۰۰ از ورود چین به سازمان تجارت جهانی حمایت کرد. این فرض در مورد تایوان و کره جنوبی، که پس از رونق اقتصادی در دهه ۱۹۸۰ به دموکراسی گذار کردند، صادق بود.
اما دادهها در مورد چین داستان دیگری را روایت میکنند. از ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۵، تولید ناخالص داخلی چین از ۳۶۰ میلیارد دلار به بیش از ۱۸ تریلیون دلار رسید و ۸۰۰ میلیون نفر را از فقر نجات داد.
از منظر اقتصادی، تجارت آمریکا و چین تا سال ۲۰۲۲ به ۶۹۰ میلیارد دلار رسید و بودجه نظامی چین (PLA) به ۳۰۰ میلیارد دلار در ۲۰۲۵ افزایش یافت، که با بودجه نظامی آمریکا رقابت میکند. این «تغذیه اژدها» که تعرفههای ترامپ علیه چین به دلیل نگرانیهای استراتژیک با مقاومت کمتری مواجه شد، ناشی از محاسبات نادرست بلندمدت است. بدون ادغام در WTO، چین شاید همچنان «اقتدارگرا و فقیر» بود؛ حالا «اقتدارگرا و ثروتمند» است و از متحدانش، مانند اقتصاد جنگی روسیه، حمایت میکند.
همگرایی ژئوپلیتیکی: از روابط معاملهای به جبهه مشترک
برخی ممکن است این «محور» را صرفاً معاملهای بدانند: روسیه نفت به چین میفروشد، کره شمالی مهمات به اوکراین میفرستد. اما شواهد از پیوندهای عمیقتر حکایت دارد. در ۲۰۲۵، مشارکت «بدون محدودیت» چین و روسیه به رزمایشهای مشترک در تنگه تایوان گسترش یافت. پیمان دفاعی متقابل کره شمالی و روسیه (ژوئن ۲۰۲۴) شامل انتقال فناوری هستهای و ماهوارهای است، و توافق ۲۵ساله ایران و چین (۲۰۲۱) سرمایهگذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری را تضمین کرده است.
تحلیل شبکهای (مانند گزارش CNAS در ۲۰۲۵) این را یک اتحاد مقاوم میداند: وتوهای مشترک در سازمان ملل، دور زدن سوئیفت از طریق سیستم CIPS چین و همگرایی علیه «انقلابهای رنگی» و اهداف تجدیدنظرطلبانه همسو هستند که روسیه به شرق اوکراین چشم دارد، چین تایوان را هدف قرار داده است (رزمایشهای PLA پس از رژه ۴۰٪ افزایش یافت) و ایران در خاورمیانه نفوذ خود را گسترش میدهد. تجارت بین این کشورها از ۲۰۲۰ سه برابر شده (۱.۲ تریلیون دلار در ۲۰۲۴)، که آنها را از تحریمها مصون میکند.
مبارزه در سایه: بازدارندگی هستهای و ناسازگاری ایدئولوژیک
مانند جنگ سرد اول (۱۹۴۷–۱۹۹۱)، زرادخانههای هستهای (چین: ۵۰۰ کلاهک؛ روسیه: ۵۸۰۰؛ کره شمالی: ۵۰) جنگ مستقیم را با دکترین تخریب متقابل تضمینشده (MAD) بازمیدارند. اما ناسازگاری ایدئولوژیک به درگیریهای نیابتی دامن میزند: اوکراین مانند برلین در اروپا و تایوان مانند کوبا در آسیا. ویژگیهای استالینیستی نظامیگرایی، بیگانههراسی، کنترل دولتی این تنش را تشدید میکند. از نظر اقتصادی، تولید ناخالص داخلی ۱۸ تریلیون دلاری چین، در مقایسه با اوج ۲.۷ تریلیون دلاری شوروی، جنگ سردی طولانیتر را نوید میدهد که دههها رقابت تسلیحاتی، جداسازی فناوری (مانند قانون CHIPS آمریکا)، و اتحادسازی (چرخش ناتو به آسیا) را به دنبال دارد. بنابراین، رژه پکن نمایشی صرف نبود؛ یالتای اقتدارگرایان بود که جنگ سرد دوم را زایید که تاریخ دوباره تکرار میشود.
نظر شما :