پاریس رویاپردازی می کند؟
طرحهای هستهای ناپلئونی فرانسه

نویسنده: الکساندر یرماکوف
دیپلماسی ایرانی: از اوایل ماه مارس، امانوئل ماکرون، رئیسجمهوری فرانسه، و نمایندگان دولتش اظهارات پرسر و صدایی درباره گسترش نقش این کشور مطرح کردهاند که بحثهایی را در اروپا برانگیخته و در روسیه مورد توجه قرار گرفته است.
مانند بسیاری از مسائل دیگر در سیاست جهانی این روزها، این بحثهای اخیر نیز از فعالیتهای دونالد ترامپ سرچشمه گرفتهاند. تلاشهای او برای برقراری گفتوگوی آمریکا و روسیه و سیاست قاطعانه مستقل و عمداً متناقض او در قبال متحدانش، به بحثهایی درباره این پرسش منجر شده است که آیا اروپا میتواند از نظر امنیتی به ایالات متحده تکیه کند یا خیر. این موضوع شامل «چتر هستهای» آمریکا میشود. تعهدی که ایالات متحده تحت عنوان «بازدارندگی هستهای گسترده» به آن پایبند است، یعنی آمادگی برای پاسخگویی با زرادخانه هستهای خود به حمله هستهای علیه متحدانش.
نمیتوان این موضوع را کاملاً جدید دانست. پرسش «آیا ایالات متحده آماده است بوستون را برای بن قربانی کند؟» یکی از محورهای اصلی دوران جنگ سرد در اروپا بود. اما اکنون، با تصویر نفرتانگیز رهبر آمریکا و درک تدریجی سیاستمداران اروپایی از این واقعیت که ترامپ نه یک تصادف، نه یک ناهنجاری، بلکه بازتابدهنده چهره جدیدی از دستکم بخش قابلتوجهی از آمریکا است، وضعیت تشدید شده است. نمیتوان به سادگی «او را کنار گذاشت»، زیرا ممکن است «ترامپهای» جدیدی پس از او ظهور کنند.
طبیعتاً، بحران اوکراین که از منظر امنیتی در بسیاری از کشورهای اروپایی بهعنوان تأییدی بر «تهدید واقعی روسیه» تلقی میشود، این وضعیت را شدت بخشیده است.
واقعبینانهترین «بنیان» برای بازدارندگی هستهای پاناروپایی میتواند نیروهای هستهای فرانسه باشد. ایده خوبی است که نگاهی دقیقتر به این نیروها بیندازیم و چشمانداز «گسترش چتر هستهای فرانسه بر اتحادیه اروپا» را بررسی کنیم.
نیروی بازدارندگی هستهای فرانسه: تاریخچه و وضعیت کنونی
فرانسه یکی از پنج قدرت هستهای رسمی است که تحت پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای (NPT) به رسمیت شناخته شده است. این کشور توسعه تسلیحات هستهای خود را در اواخر دهه ۱۹۵۰ آغاز کرد و اولین آزمایش هستهای خود را در سال ۱۹۶۰ انجام داد. از آن زمان، برنامه هستهای فرانسه به یکی از ارکان اصلی دکترین دفاعی این کشور تبدیل شده است.
برخلاف بریتانیا، که تسلیحات هستهای خود را در هماهنگی نزدیک با ایالات متحده توسعه داده و حفظ کرده است، فرانسه رویکردی مستقل را در پیش گرفته است. این استقلالطلبی ریشه در دکترین «نیروی ضربهزن» (Force de Frappe) دارد که توسط شارل دوگل، رئیسجمهور وقت فرانسه، پایهگذاری شد. هدف این دکترین تضمین توانایی فرانسه برای پاسخگویی به هرگونه تهدید علیه منافع ملی این کشور، بدون وابستگی به متحدان، بهویژه ایالات متحده، بود.
امروزه، نیروی بازدارندگی هستهای فرانسه شامل دو بخش اصلی است:
جزء دریایی: زیردریاییهای مجهز به موشکهای بالستیک قارهپیما (SLBM) که ستون فقرات نیروی هستهای فرانسه را تشکیل میدهند. فرانسه چهار زیردریایی کلاس «تریومفان» (Triomphant) در اختیار دارد که هر یک قادر به حمل ۱۶ موشک M51 است. این موشکها میتوانند کلاهکهای هستهای متعددی را با دقت بالا به اهداف دوردست منتقل کنند.
جزء هوایی: جنگندههای چندمنظوره رافال که مجهز به موشکهای کروز هستهای ASMP-A (Air-Sol Moyenne Portée Amélioré) هستند. این موشکها برد متوسط دارند و برای حملات دقیق طراحی شدهاند.
فرانسه در مجموع حدود ۲۹۰ کلاهک هستهای در زرادخانه خود دارد که این تعداد در مقایسه با ایالات متحده و روسیه کمتر است، اما برای یک نیروی بازدارنده معتبر کافی تلقی میشود. این کشور همچنین برنامههای نوسازی مداومی را برای حفظ و ارتقای قابلیتهای هستهای خود دنبال میکند، از جمله توسعه نسل جدیدی از زیردریاییها و موشکها.
ایده یک چتر هستهای اروپایی
اظهارات اخیر ماکرون و مقامات فرانسوی درباره گسترش نقش فرانسه در امنیت اروپا، بهویژه در زمینه بازدارندگی هستهای، ایدهای را مطرح کرده است که مدتهاست در محافل سیاسی و استراتژیک اروپا مورد بحث است: آیا فرانسه میتواند و باید نقش ایالات متحده را بهعنوان ضامن اصلی بازدارندگی هستهای در اروپا بر عهده بگیرد؟
این ایده چندان هم جدید نیست. در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، برخی سیاستمداران و تحلیلگران فرانسوی پیشنهاد کردند که نیروی بازدارندگی هستهای فرانسه میتواند بهعنوان پایهای برای دفاع جمعی اروپا عمل کند، بهویژه در چارچوب سیاست دفاعی مشترک اتحادیه اروپا.
منبع: اندیشکده والدای / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱
نظر شما :