چرا اروپایی ها شکست خورده اند؟
سیاست های ناموفق مکرون برای اروپا
نویسنده: شاهین والی
دیپلماسی ایرانی: فرصت یک جهش جسورانه در در راستای یکپارچگی اروپایی احتمالاً امروز بسیار بهتر از هر زمان دیگری، از زمان فروپاشی دیوار برلین به این سوست؛ زیرا فرانسه، امانوئل مکرون را دوباره انتخاب کرد که احتمالاً اروپاییگراترین رئیس جمهوری تاریخ این کشور است؛ پس از 16 سال دوران مرکلیسم، آلمان اکنون در اختیار ائتلافی است که قول داده اروپا را به یک کشور فدرال تبدیل کند؛ پس از تهاجم روسیه به اوکراین، دانمارک به سرعت انصراف خود را از اجرای سیاست دفاعی مشترک اتحادیه اروپا پس گرفت و لهستان هم واضحتر از همیشه میبیند که با ضعف اروپا چه چیزهایی را ممکن است از دست بدهد؛ بنابراین شرایط ژئوپلیتیکی، به ویژه برای تغییرات عمیق مساعد است.
بحران کرونا وابستگی اقتصادی بینالمللی و نیاز به همبستگی را برای اروپا روشن کرده است. جنگ تجاوزکارانه در اوکراین احساس لزوم را ایجاد میکند که از زمان بحران یورو تجربه نشده و در همین حال، نگرانیهای فزاینده در خصوص سوق دادن ایالات متحده به سمت رئیس جمهوری دیگری مانند ترامپ، سرانجام اروپاییها را متوجه واقعیت ناامیدکننده پیش روی خود کرده است.
با این حال اروپا همچنان در برزخ به سر میبرد. مکرون در طول دوره اول ریاست جمهوری خود با لفاظی های طرفداری از اروپا مخاطبان را به خود جلب کرد، اما هنوز موفقیت های مهمی در این سیاست خود کسب نکرده است.
پس از ریاست دوره ای شش ماهه فرانسه بر اتحادیه اروپا و در حالی که مکرون در حال آغاز دوره جدید ریاست جمهوری است، باید پرسید: شکاف بین برنامه جاه طلبانه اروپایی مکرون و واقعیت موجود به چه دلیل رخ داده و چرا بیشتر تلاش های او در دوره اول او با شکست به پایان رسید؟
واقعیت این است که روش مکرون مشکل دارد. شکاف بین مواضع اعلامی و اقدام مکرون در آخرین نشست رهبران اتحادیه اروپا در ماه ژوئن آشکارتر شد که با پایان ریاست دوره ای فرانسه بر اتحادیه اروپا همزمان بود و احتمالاً بزرگترین شکست در دستور کار اروپایی مکرون از زمان اعلامیه ناموفق مسبرگ در ژوئن 2018 بود. در واقع، درخواست او برای یکپارچگی عمیق تر نادیده گرفته شد، درخواست او برای ایجاد یک جامعه سیاسی اروپایی به شدت مورد نقد قرار گرفت و امیدهای او برای بحث درباره کنوانسیون بالقوه برای اصلاح معاهدات اروپایی آنقدر از دستور کار رهبران دیگر دور بود که از دستور کار خارج شد.
بیانیه تحریک آمیز او در سال 2019 مبنی بر اینکه ناتو دچار مرگ مغزی شده است، برداشتن هیچ گامی را برای ایجاد ساختار امنیتی جدید اروپا که او خواستار آن بود، ممکن نساخت. مقاله مشترک فایننشال تایمز که مکرون با ماریو دراگی، نخست وزیر ایتالیا در دسامبر 2021 نوشت و خواستار شکل جدیدی از حکمرانی اقتصادی اتحادیه اروپا شد، حتی در اجلاس باشکوه ورسای در ماه مارس مورد بحث قرار نگرفت و هیچ پیشنهادی برای اصلاح قوانین مالی اروپا مطرح نشد.
درخواست مکرون برای برگزاری کنفرانسی درباره آینده اروپا که او در طول مبارزات انتخاباتی اروپا در سال 2019، به عنوان سکوی پرتابی برای اصلاحات عمیق نهادی طراحی کرد، به سرعت توسط پارلمان اروپا کمرنگ شد و تلاش جسورانه او برای احیای آن در 9 می و سخنرانی در استراسبورگ، با مقاومت شدید روبه رو شد.
مکرون در عرض چند روز با مخالفت 19 کشور از 27 کشور برای ایدههایی که میتوانستند – با آمادگی بیشتر و دیپلماسی پیشرفته – حمایت اکثریت را جلب کنند، روبه رو شد. با این شکست، اروپا خود را بدون برنامه واقعی برای تقویت معماری خود و بدون برنامه واقعی برای تحکیم تعهد خود به همسایگی خود میبیند.
دلیل چنین شکستهایی این است که سیاست اروپایی مکرون از سه بیماری اساسی رنج میبرد: مبهم، یکجانبه و خودخواهانه بودن.
این سیاستها ابهام است، زیرا فرانسه اساساً در مورد جنبه های انتقادی چشم انداز اروپایی خود مبهم است. در حالی که آلمان میگوید که میخواهد هسته یک کشور فدرال را برای اتحادیه اروپا بسازد، به نظر میرسد مکرون معتقد است که بیان کلمه «فدرال» در داخل کشور بسیار پرهزینه و در خارج از کشور بیش از حد ایدهآلیستی است. گسترش رأی اکثریت واجد شرایط که فرانسه اغلب خواستار آن است، مانع از وتوی کشورهای عضو کوچکتر در زمینه هایی مانند سیاست های مالی یا مالیاتی میشود، اما فرانسه به ندرت توضیح میدهد که آیا آمادگی دارد از حق وتوی خود در زمینههای مهم مانند سیاست خارجی یا دفاعی صرف نظر کند و آیا آمادگی دارد اختیارات اجرایی را به کمیسیون اروپا منتقل کند و اختیارات پارلمان را گسترش دهد؟
این سیاستها یک جانبه است، هم از این نظر که مکرون همیشه ترجیح میدهد به تنهایی پیش برود تا ائتلاف بسازد و هم به این دلیل که به نظر میرسد سیاست اروپایی فرانسه با او شروع و متوقف میشود. در واقع، دولت او، خدمات دیپلماتیک او، و جوامع مدنی انتقادی در سراسر اروپا میتوانند تقویتکننده طبیعی دیدگاههای او باشند، اما اغلب در سایه او قرار میگیرند. و رویکرد او به ندرت ایجاد ائتلافی سازماندهی شده حول اهداف مشترک است.
در نهایت، رویکرد مکرون به اتحادیه اروپا اغلب خودخواهانه است و به راحتی میتوان آن را با تلاش ناپلئونی برای بازسازی اروپا در تصویر و منافع فرانسه اشتباه گرفت.
این شاید در حوزه سیاست خارجی و دفاع مشهودتر باشد، جایی که جاه طلبی جسورانه مکرون برای یک اروپای مستقل به عنوان تلاش یک قدرت رو به زوال برای استفاده از قدرت و اندازه اروپا برای حفظ نفوذ در حال از بین رفتن آن در سیاست خارجی تلقی میشود.
با این حال، فقدان تمایل فرانسه برای بحث درباره اشتراک ظرفیت بازدارندگی هستهای خود با بقیه اروپا، ارتقای مجتمع نظامی –صنعتی فرانسه به جای ایجاد یک مجتمع اروپایی واقعی و بیمیلی برای بحث در مورد رأی اکثریت واجد شرایط در مورد سیاست خارجی (به منزله از دست دادن وتوی فرانسه و تضعیف قدرت مداخله یکجانبه خود) یا اروپایی کردن کنترل های صادرات تسلیحات (که استفاده گسترده فرانسه از معاملات تسلیحاتی دوجانبه را در معرض نظارت اروپا قرار میدهد) همه در سراسر اروپا به عنوان نشانه هایی درک میشوند که مکرون در این باره صحبت میکند، اما حاضر به اقدام در خصوص آنها نیست.
این منجر به انزوای فزاینده میشود و فرانسه را مجبور میکند تا شکستها را به عنوان موفقیت جلوه دهد و جلسات فرش قرمز مانند نشست آتی سران کشورهای اروپایی در ماه اکتبر را بهعنوان گامی واقعی بهسوی یک جامعه سیاسی واقعی اروپایی به تصویر بکشد، در حالی که جلسه هیچ برنامه واقعی ندارد.
خطر واقعی اکنون این است که در غیاب دستور کار برای یکپارچگی سیاسی، جنگ در مرزهای اروپا، هزینه های اقتصادی تحریم ها و هزینه های انتقال انرژی مورد نیاز، لحظه کنونی را از یک فرصت به منبع تفرقه و فلج شدن تبدیل کند.
منبع: فارن پالسی / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :