پیام اوجالان و موجی از سرخوردگی در میان نیروها و هواداران

کردها، اوجالان و تکرار تاریخ

۱۱ اسفند ۱۴۰۳ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۳۱۴۲۲ اخبار اصلی خاورمیانه
محمدعلی دستمالی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: پیام اوجالان درباره‌ی بی‌معناشدن تداوم حیات پ.ک.ک و ضرورت خلع سلاح، موجی از سرخوردگی در میان نیروها و هواداران پدید خواهد آورد و موج پیوستن نیروهای جدید که در سالیان گذشته بسیار پایین آمده بود، حالا به صفر نزدیک و نزدیک‌تر خواهد شد. دوم این که مردم کردستان ترکیه، با آن که در همه‌ی مبارزات انتخاباتی از سیاستمداران نزدیک به اوجالان حمایت کرده‌اند، حالا سالهاست که تمایلی به تظاهرات و راهپیمایی ندارند و فرماندهان پ.ک.ک نمی‌توانند با ابزار تجمعات اعتراض‌آمیز، دولت را تحت فشار بگذارند و امتیازی به دست آورند. سوم این که موقعیت سیاسی و دفاعی کردهای سوریه، در برابر حملات احتمالی آنکارا و دمشق، بسیار شکننده است و ناچار خواهند شد به کسب امتیازات حداقلی رضایت دهند.
کردها، اوجالان و تکرار تاریخ

محمد علی دستمالی، کارشناس مسایل سیاسی ترکیه و کردها

دیپلماسی ایرانی: در پیام عبدالله اوجالان برای ترک سلاح و انحلال حزبی که نیم قرن پیش تاسیس کرد، شرط و شروطی در میان نیست. شاید این ادراک روشن او از فقدان معناست که باعث شده در قبال تعطیلی حزب، هیچ چیزی نخواهد. حتی اگر سران پ.ک.ک به دستور رهبرشان عبدالله اوجالان عمل نکنند، باز هم محتوای پیام او و کلیدواژگانی که به کار گرفت، نقطه عطفی مهم در تاریخ جنبش‌های سیاسی کردها در خاورمیانه است. چرا که اوجالان در نامه‌ی ۲۵ فوریه، نه تنها از رفقایش می‌خواهد سلاح بر زمین بگذارند، بلکه خواهان انحلال حزبی است که در سال 1978 میلادی تاسیس شده و از سال 1984 دست به حملات مسلحانه زده بود. 

اوجالان در قامت یک مبارز و سیاستمدار پرگو و پرنویس، این بار عرض و ژرفا را بر طول کلام ترجیح داده و از عبارت مهمی به نام «فقدان معنا» سخن گفته است. او به شرایط تاریخی، سیاسی و اجتماعی قرن بیستم و زمینه‌های خارجی و داخلی تاسیس پ.ک.ک اشاره کرده، از تاثیر آشکار الگوی اتحاد جماهیر شوروی و جنگ سرد حرف زده و می‌گوید با توجه به مجموع دلایل، تداوم زیست و فعالیت پ.ک.ک معنای وجودی خود را از دست داده است. به همین خاطر از رفقایش خواسته، کنگره‌ی خود را برگزار کنند، حزب را منحل کنند و بپذیرند که عمر این گروه به سر آمده است. او به منظور سرعت بخشیدن به روند تصمیم‌گیری سران پ.ک.ک و ممانعت از تردید و کش و قوس‌های روانی و اخلاقی، صراحتا اعلام کرده که شخصا، مسئولیت تاریخی این فرمان را بر عهده می‌گیرد.

سوال درباره‌ی پیام اوجالان بسیار است. ولی احتمالا این سه پرسش، برجسته‌تر هستند:

 اول؛ چرا اوجالان در مقابل فرمان خلع سلاح و انحلال حزب، هیچ مابه ازای خاصی از دولت ترکیه نخواست و شرط و شروط پیش نکشید؟

دوم، ادامه‌ی مسیر پ.ک.ک و زیرمجموعه‌های آن، به ویژه در ترکیه و سوریه چه خواهد شد؟

سوم، تکلیف اعضای پ.ک.ک در کوه‌ها و زندان‌ها، چه خواهد بود؟

حقیقت این است که متن سه صفحه‌ای دست نوشته‌ی اوجالان، برای هیچکدام از پرسش‌های بالا، پاسخ روشنی ندارد. با این حساب، آیا باید او را به بی‌مسئولیتی در قبال سرنوشت افرادی متهم کرد که به درازای نیم قرن، از او تبعیت کرده‌اند و حالا رهایشان کرده؟ آیا باید او را یک عملگرای شکست خورده نام نهاد که واقعیت میدان را پذیرفته و چاره‌ی دیگری نمی‌بیند؟ یا باید به این اندیشید که اساسا فضای کنونی گفتگو و مذاکره بین او و فرستادگان اردوغان، مجال آن را نمی‌دهد که چانه زنی کند و چیزی بخواهد؟ می‌توان زنجیره‌ای طولانی از این پرسش‌ها و بازخواست‌ها ‌و شماتت‌ها را پیش کشید. ولی نه می‌توان واقعیت دنیای بیرونی را تغییر داد، نه شرایط بازی و نه ذهنیت اوجالان را. 

ورطه‌ی تکرار و فقدان معنا

مجموعه‌ای از عوامل و دلایل، دست به دست هم داده تا یک گروه سیاسی - نظامی، پس از پیمودن یک راه دور و دراز پنجاه ساله، به چنین بزنگاهی برسد. باز هم به یاد بیاوریم که اوجالان در متن خود از دو کلیدواژه‌ی مهم حرف می‌زند که هر کدام از آنها به یک پسزمینه‌ی مهم الصاق شده‌اند: 

اول، فقدان معنای وجودی پ.ک.ک به خاطر برچیده شدن شرایط خاص برخاسته از جهان دوقطبی و جنگ سرد و همچنین خاتمه یافتن سیاست انکار هویت کردها در ترکیه و در آخرین دهه‌ی قرن بیستم.

دوم، افتادن پ.ک.ک در ورطه‌ی تکرار.

اگر این دو کلیدواژه را در کنار دلایل زیر بگذاریم، می‌توانیم شرایط عینی را به شکل روشن‌تری درک کنیم:

1.اردوغان، جهان ترامپی و خاورمیانه

بازگشت دونالد ترامپ، تحولات سوریه و سقوط رژیم اسد، شرایط را به نفع ترکیه و دولت اردوغان تغییر داده است و آنکارا در وضعیتی نیست که ناگزیر به دادن امتیاز باشد. اولویتِ حیاتی جمهوریخواهان در کاخ سفید، اخم کردن در برابر اردوغان و غرق شدن در موضوعات خاورمیانه نیست. در همین حال، حکومت بشار اسد سرنگون شده و از دید آنکارا، حضور رقیب قدرتمندی به نام ایران در سوریه همچون سابق نیست. طبیعتا در چنین شرایطی، قایق بادبانی آنکارا در مسیر باد موافق است.

2.تغییر معادلات جنگ

در ده سال اخیر، فن آوری پیشرفته‌ی رزم و رصد هوایی، راه بر حملات چریکی و جنگ نامتقارن بسته است و دنیای امروز، ظرفیت چه گواراپروری خود را از دست داده است. شاید اگر ۷ اکتبر روی نمی‌داد و ماجرای پیجرها و شیوه‌ی حمله به سران مقاومت فلسطینی و لبنانی را نمی‌دیدیم، فضا برای شماتت و سرزنش اوجالان، مهیاتر می‌بود. در این چند سال، پ.ک.ک فرماندهانی را از دست داد که بسیاری از آنها چند دهه از عمر خود را در جنگ و‌گریز و حمله و اختفا به سر برده و استاد تمام عیار کمین و شبیخون و حملات مخفیانه بودند. ولی نهایتا مغلوب فن آوری روز و جنگ نابرابر شده و با شلیک یک راکت پهپادی، به انتهای خط رسیدند. از سال ۲۰۱۵ بدین سو، پ.ک.ک در خاک ترکیه توان عملیاتی خود را از دست داده و در چند عملیات محدود انتحاری نیز، نتیجه‌ای به دست نیاورده که دولت ترکیه را در شرایط دشوار قرار دهد. (موضوع سوریه متفاوت است. بدان نیز خواهم پرداخت)

3.تغییر مسیر ترکیه و لاغری مفرط دموکراسی

ترکیه‌ی امروز، تحت زمامداری اردوغان و آکپارتی، برخلاف بیست سال پیش، در مسیر توسعه‌ی سیاسی - اقتصادی و پیوستن به اتحادیه‌ی اروپا نیست تا درباره‌ی معیارهای دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان و حق مشارکت و برخورداری اقلیت‌ها و قومیت‌ها قدم بردارد. ترکیه‌ی امروز، تمام توان خود را روی مفاهیمی همچون خودکفایی دفاعی، پیشاهنگی جهان ترک و تبدیل شدن به هاب انرژی و سرمایه‌ی خارجی متمرکز کرده و فضای کلی به استیلای گفتمان ناسیونالیسم ترکی درآمده است. در داخل نیز، علاوه بر بحران اقتصادی و افزایش شکاف طبقاتی و نابرابری، حرکت دولت در مسیر تک صدایی و اعمال حداکثر فشار بر مخالفین و منتقدین، رانت پروری و از میان رفتن اصل تفکیک قوا، روزگار را بر همه دشوار کرده است.

4.اروپای محتاط

حضور بیش از ۴ میلیون آواره‌ی سوری و افغانی در ترکیه به موازات موضوع حساس قبرس و اختلافات جدید داخل ناتو، موجب شده که اتحادیه‌ی اروپا، رویکرد محتاطانه‌ای در قبال ترکیه دردپیش بگیرد و در مورد حقوق کردهای ترکیه و سوریه نیز، سطح پشتیبانی و همراهی را نهایتا در حد صدور بیانیه‌های تک پاراگرافی نرم پایین بیاورد و حفظ آرامش و سکون اردوغان و سوق دادن او به سمت سیاست‌های کم خطر را بر رفاقت کردها ترجیح دهد.

5.تکرار دُور باطل

مقصود اوجالان از پیامدهای تلخ «تکرار»، حاوی انتقاد و کنایه نیز هست. چرا که او در زمان دستگیری و در همان فوریه‌ی سال 1999 میلادی نیز دستور عقب نشینی صادر کرد و خواستار ادامه‌ی مبارزه به شکل دموکراتیک شد و در سال 2014 میلادی نیز، به طور واضح و شفاف، خواستار پایان یافتن مبارزه‌ی مسلحانه شد. در همان دوران بود که سیاستمداران کُرد توانستند در یک انتخابات آزاد، پیروزی بزرگی به دست آورند و 80 کرسی از مجموع 550 کرسی پارلمان ترکیه را صاحب شوند. اما سران پ.ک.ک برخلاف عزم و دستور اوجالان، در ورطه‌ی تکرار افتادند و چنین نقشه‌ای را بر روی میز نهادند: «تکرار پیروزی‌ها و الگوهای کوبانی در ترکیه». این یعنی چه؟ یعنی سران و فرماندهان پ.ک.ک به خاطر پیروزی‌هایی که در کردستان سوریه در جنگ مقابل النصره و داعش و دیگر افراطیون به دست آوردند، هوس کردند کنترل نظامی چند شهر کردستان ترکیه را نیز در اختیار بگیرند تا در ایستگاه مذاکره، کارت‌های برنده‌ی بیشتری در دست داشته باشند و الگویی را به نام «خودگردانی دموکراتیک» بر ترکیه تحمیل کنند. به این شکل که قدرت مرکزی در اختیار دولت آنکارا باشد، اما کنترل نظامی، انتظامی و مدیریت محلی کردستان، در دست کادرهای پ.ک.ک قرار بگیرد.

در راستای تحقق این هدف، آنها در چند شهر خندق حفر کردند و با ارتش درگیر شدند. اما دولت در برابر انتقادات تند ملی گرایانی که شخص نخست وزیر اردوغان و حزب عدالت و توسعه را به سازش در برابر تجزیه طلبی متهم کرده بودند، در اوج خشونت و با استفاده از نهایت قدرت ماشین جنگی، حمله کردند و مذاکرات صلح بر باد رفت. واضح است که سران پ.ک.ک در آن ماجرا، هم دچار یک خطای شناختی بزرگ شدند، هم عمیقا ترسیدند. آنها نتوانستند این واقعیت عینی را درک کنند که شرایط جنگ در کوچه‌ها و محله‌های کوبانی فاقد دولت و حکومت در برابر داعش و النصره با پشتیبانی آمریکا و کشورهای ائتلاف غربی، کاملا متفاوت با جنگ در شهرهای یک کشور عضو ناتو و دارای حکومت مستقر و مقتدر، متفاوت خواهد بود. آنها همچنین از قدرت و محبوبیت اجتماعی و سیاسی چهره‌هایی همچون لیلا زانا، احمد ترک، صلاح الدین دمیرتاش، عثمان بایدمیر، خطیب دجله، حسیب کاپلان و دیگران ترسیدند. چرا که تمام نور صحنه در محافل سیاسی و رسانه‌های ترکیه بر این افراد تابانده شد و آنان در سخنرانی‌های خود در پارلمان و شهرها و روستاهای کردستان ترکیه و همچنین در محافل دیپلماتیک در دیدار با کلینتون، اوباما و دیگر رهبران جهان، چنان مشروعیت و جایگاهی یافتند که جایی برای تداعی نام سران پ.ک.ک باقی نماند.

آیا در آن مقطع، این فقط سران پ.ک.ک بودند که دچار تکرا و خطا شدند؟ خیر. نه تنها سران و کادرهای پ.ک.ک، برای ورود به روند سیاسی و دموکراسی از آمادگی لازم برخوردار نبودند، نظام حکمرانی ترکیه و به ویژه ساختارهای امنیتی و قضایی نیز به خاطر نفوذ گسترده‌ی شاگردان فتح الله گولن و منافذ و باگ‌های ساختاری دولت، به اندازه‌ی کافی آماده نبود و بخشی از دولت و حکومت نیز در مواجهه با پرونده‌ی کردها، دچار خطای شناختی و تکرار شد.

6.چپ یا کُرد؟ مساله این است

پیام مکتوب اوجالان نشان داد که ذهن او، هنوز هم درگیر مفاهیم سوسالیسم و چپ و راست و سرمایه است. در واقع یکی از موضوعات مهم درباره‌ی هویت سیاسی و فکری عبدالله اوجالان و پ.ک.ک، ارتباط مستقیم این گروه با جریان فکری و سیاسی چپ است. با آن که ترکیه خیلی زود به عضویت ناتو درآمد و در جهان دوقطبی و جنگ سرد، همواره در زمین غرب توپ زد، اما نفوذ اجتماعی جنبش چپ در ترکیه بسیار قدرتمند بود و درک این حقیقت بسیار مهم است که اوجالان و رفقای او در آنکارا و استانبول، برخلاف دیگر جنبش‌های سیاسی کُردی، نه از دل یک جنگ و ستیز هویتی – قومیتی، بلکه از بستر مبارزات چپ ترک برخاست. شاید به همین دلیل است که بسیاری از سران و فرماندهان رده‌ی نخست پ.ک.ک حتی بعد از پنجاه سال مبارزه، تکلم به زبان کُردی را یاد نگرفته‌اند و زبان رسمی گروه، ترکی استانبولی است!

همین حالا هم جریان چپ ترک، حتی در زیرمجوعه‌های اقماری قانونی پ.ک.ک همچون «حزب دموکراسی خلق ها» (دمپارتی)، از جریان کُردی قدرتمندتر و متنفذتر است و 3 نماینده‌ی حزب کمونیست کارگران ترکیه نیز ابتدا در این حزب و با رای کردها به پارلمان رفتند اما پس از پیروزی، جدا شدند و فراکسیون کمونیستی تشکیل دادند. پس درک حال و هوای چپی پ.ک.ک و برخی اختلافات و سرخوردگی‌های پیدا و پنهان بین این دو جناح، اهمیت بسیار دارد. جالب اینجاست که همین جریان چپ، آنقدر عملگرا هم هست که پس از عمری شعاردادن علیه امپریالیسم، در سوریه با آمریکا وارد رفاقت و همکاری شده و سالیان طولانی است که شعار تندی علیه کاپیتالیسم سر نداده است! (صد البته در خاورمیانه، چنین چیزی شگرف نیست!)

7.اوجالان، نه ملا مصطفی است نه مام جلال

اگر تاریخ مبارزات و جنبش‌های سیاسی و چریکی کردها در 120 سال گذشته را مرور کنیم، در می‌یابیم که عبدالله اوجالان از حیث مسیر رشر و تثبیت جایگاه رهبری، با همه‌ی رهبران کُردی فرق دارد. چهره‌هایی همچون عبدالسلام بارزانی، شیخ محمود برزنجی، شیخ سعید پیران، سیدرضا درسیمی، قاضی محمد، ملا مصطفی بارزانی، شیخ عبیدالله نهری، احسان نوری پاشا، مام جلال طالبانی، مسعود بارزانی، نوشیروان مصطفی امین و دیگران، همگی به طور مستقیم در صحنه‌ی جنگ و مبارزه حضور داشته‌اند، سلاح در دست گرفته‌اند و کار و بار رهبری و فرماندهی را به شکل ریموتی در دست نداشته‌اند. حتی قاضی محمد که شخصیتی غیرنظامی بوده و سلاح در دست نداشته، ماندن در صحنه را بر رفتن ترجیح داده و فرجام او نیز مانند شیخ سعید و سیدرضا و دیگران است، شیخ محمود از کردستان به کلکته‌ی هندوستان تبعید شده، ملامصطفی دره به دره همراه با نیروهایش از کوه‌های کردستان عراق به مرز رود ارس آمده و به روسیه رفته است و طالبانی و دیگران نیز در کنار نیروهایشان بوده‌اند.

اما اوجالان، حتی قبل از آن که حمله‌ی مسلحانه علیه ترکیه را آغاز کند، به سوریه رفت و با استفاده از شرایط خاص جنگ سرد و رویکرد حافظ اسد و شوروی در قبال ترکیه و آمریکا، در سوریه و لبنان ماند و ساکن دمشق، حلب، کوبانی، قامیشلو و بقاع بود و از صحنه‌ی درگیری دور ماند. یادآوری این نکته، از منظر ارزش گذاری حماسی و اخلاقی نیست و بدون شک، حبس 26 ساله‌ی اوجالان در زندان جزیره‌ی ایمره آلی، یک مجازات طولانی و طاقت فرساست و تحمل چنین وضعیتی شوخی بردار نیست. اما در هر حال، آن روند و فرایندی که اوجالان سپری کرده، با رهبران دیگر جریانات کُردی متفاوت است و این وضعیت، نه تنها به او اجازه می‌دهد که رویکردی عملگرایانه‌تر در پیش رو بگیرد، بلکه باعث می‌شود ذهن او درگیر این موضوع نشود که شرایط تداوم زیست رفقا و نیروهای او در کوهستان‌ها چیست و آیا می‌توان برای آنها یک وضعیت حاص حقوقی و اجتماعی طلب کرد یا خیر.

8.انگیزه ی اصلی اردوغان چیست؟

از روزی که آمریکا به عراق حمله کرد و پارلمان ترکیه به دولت اجازه‌ی مداخله و مشارکت مستقیم نداد، این حسرت بر دل اردوغان مانده بود که ترکیه نیز در منطقه کاری کند! پس از قدرت گرفتن اوباما و خروج آمریکا از عراق، بسیاری از مشاورین اردوغان به این جمعبندی رسیدند که آمریکا، عراق را در یک سینی طلا به جمهوری اسلامی ایران تحویل داده و سر ترکیه بی‌کلاه مانده است. از همان دوران، ترکیه برای جبران این وضعیت و کسب امتیاز بالاتر در برابر مهمترین رقیبش، مترصد فرصت بود. در ابتدا، برای رسیدن به این هدف، بخش عظیمی از بازار مصرف، پیمانکاری، زیرساخت و حوزه‌ی نفوذ فرهنگی، رسانه‌ای و دانشگاهی عراق را در دست گرفت، سپس با کارت آب، مبارزه با پ.ک.ک، فروش نفت اقلیم کردستان و سپس با پروژه‌ی «جاده‌ی توسعه» نبض عراق را در دست گرفت. در آن سوی میدان هم، در سوریه پس از آزمون و خطای بسیار و صرف هزینه‌های کلان، بالاخره موفق شد یک حیاط خلوت طلایی و باصفای لب مدیترانه به چنگ آورد.

طبیعی است در چنین شرایطی، حفظ این گوهر یکدانه و رفع مزاحمت کردهای تحت امر اوجالان در کردستان سوریه و تثبیت پایه‌های دولت تحت الحمایه‌ی آنکارا در دمشق، از هر اولویتی مهمتر است و تلاش برای مهار کردها، مهمترین انگیزه‌ی اردوغان برای مذاکره با اوجالان بود. به همین دلیل است که مشاور او یعنی مهمت اوچوم می‌گوید: «ما در ترکیه چیزی به نام معصل کُرد نداریم. ما فقط معضل ترور داریم که حتما باید حل شود.» حزب عدالت و توسعه که دولت اردوغان از دل آن سربرآورده، در پاسخ به منتقدین خود درباره‌ی حقوق کردها، چنین ادعاهایی مطرح می‌کند: «کردها در انتخابات آزاد، هم عضو پارلمان می‌شوند و هم شهردار. کردها از فرمانداری و استانداری تا وزارت و معاونت ریاست جمهوری، هر پستی که دلشان بخواهد؛ می‌گیرند. زبان کُردی هم در چهار دانشگاه از مقطع کارشناسی تا دکترا تدریس می‌شود، شبکه‌ی تلویزیونی کُردی 24 ساعته هم دارند. کافی نیست؟» پاسخ: بله. می‌دانیم که مهمت شیمشک سکاندار اقتصاد ترکیه و جودت ییلماز معاون رییس جمهور و بن علی ییلدرم نخست وزیر سابق، همگی کُرد هستند و حتی گفته می‌شود هاکان فیدان هم از کردهای وان است. این را هم می‌دانیم که کردها از چندین حزب به پارلمان رفته و دست کم یکصد کرسی از ششصد کرسی پارلمان را در اختیار دارند، اما بر اساس نص آشکار قانون اساسی جمهوری ترکیه، در این کشور، قومی و شهروندی «غیرترک» وجود ندارد! اوجالان در پیام مکتوب خود، حتی خواستار آن نشد که در متن جدید قانون اساسی جمهوری ترکیه، موجودیت کردها به رسمیت شناخته شود.

9.حالا چه خواهد شد؟

بسیاری از تحلیلگران معتقدند که تصمیم نهایی آمریکای ترامپ، هم بر سرنوشت سران پ.ک.ک در کوهستان قندیل و هم بر وضعیت کردهای سوری موثر خواهد بود. همچنین گفته می‌شود، از آنجایی که اوجالان قبلا هم خواهان پایان فعالیت مسلحانه شده و پ.ک.ک تبعیت نکرده؛ این بار هم چنین خواهد شد. اما واقعیت این است که حالا، پای شرایطی جدید در میان است: اول این که این بار، اوجالان خواهان انحلال حزب شده و طبیعتا راه برای دلسردی و اختلافات داخلی باز خواهد شد. ممکن است پ.ک.ک در چرخشی رندانه اعلام کند حزب خود را منحل می‌کنیم و از فردا حزبی دیگر با نامی دیگر تاسیس می‌کنیم، ممکن است انشعاب و انشقاق روی دهد، شاید عده‌ای از فرماندهان به سیاق همان اقدامی که قبلا عثمان اوجالان و نظام الدین تاش و دیگران انجام دادند، راه خود را جدا کنند و بروند.

اما در هر حال، پیام اوجالان درباره‌ی بی‌معناشدن تداوم حیات پ.ک.ک و ضرورت خلع سلاح، موجی از سرخوردگی در میان نیروها و هواداران پدید خواهد آورد و موج پیوستن نیروهای جدید که در سالیان گذشته بسیار پایین آمده بود، حالا به صفر نزدیک و نزدیک‌تر خواهد شد. دوم این که مردم کردستان ترکیه، با آن که در همه‌ی مبارزات انتخاباتی از سیاستمداران نزدیک به اوجالان حمایت کرده‌اند، حالا سالهاست که تمایلی به تظاهرات و راهپیمایی ندارند و فرماندهان پ.ک.ک نمی‌توانند با ابزار تجمعات اعتراض‌آمیز، دولت را تحت فشار بگذارند و امتیازی به دست آورند. سوم این که موقعیت سیاسی و دفاعی کردهای سوریه، در برابر حملات احتمالی آنکارا و دمشق، بسیار شکننده است و ناچار خواهند شد به کسب امتیازات حداقلی رضایت دهند.

کلید واژه ها: ترکیه عبدالله اوجالان آمریکا ترامپ اتحادیه اروپا پ ک ک سوریه خاورمیانه محمدعلی دستمالی


( ۸ )

نظر شما :

Fariad ۱۱ اسفند ۱۴۰۳ | ۱۲:۰۵
بسیار واقع بینانه و درست
برزان ۱۱ اسفند ۱۴۰۳ | ۱۲:۱۷
جناب آقای دستمالی، عالی بود. واقعا چه خواهد؟ همین امروز در چند ساعت پیش، ظاهرا پ ک ک اعلام آتش بس کرد. به نظرتان چه خواهد شد. کاش یادداشتتان ادامه دار باشد
منصور ۱۱ اسفند ۱۴۰۳ | ۱۶:۰۴
با عرض سلام و احترام تحلیل عالی بود واقعا کیف کردم خیلی وقت بود که در سایت ایران دیپلماسی چنین تحلیل واقع بینانه و بی طرفانه نخوانده بودم سپاس