سیاستی که ترامپ ممکن است پی بگیرد
استراتژی ترکیب فشار و مذاکره
نویسنده: دانیل دیپتریس (DanDePetris)
دیپلماسی ایرانی: اگر یک گزاره وجود داشته باشد که هر رئیسجمهوری در ایالات متحده، صرفنظر از حزب سیاسیاش، در حوزه سیاست خارجی بیان کند، این است که: آمریکا تحت هیچ شرایطی اجازه نخواهد داد ایران به سلاح هستهای دست پیدا کند.
روسای جمهوری پیشین، جورج دبلیو بوش و باراک اوباما، همچنین رئیسجمهوری جو بایدن و رئیسجمهوری منتخب دونالد ترامپ، چهار رهبر کاملاً متفاوت هستند. با این حال، همهی آنها در موضوع هستهای ایران از اصول مشترکی پیروی کردهاند.
متأسفانه ترامپ در تاریخ ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ با شرایطی وارد دفتر ریاستجمهوری خواهد شد که ایران به نزدیکترین نقطه تا تامین سوخت برای بمب هستهای رسیده است. دولت ایران بیش از هر چیز مسئول این پیشرفت است اما شک نکنید که تصمیم ترامپ برای خروج از برنامه جامع اقدام مشترک (برجامِ) دوران اوباما و انتخاب کارزار فشار حداکثری علیه تهران، نقطهای بود که اوضاع از مسیر خود خارج شد.
به جای تسلیم شدن در برابر تحریمهای اقتصادی ایالات متحده و بازگشت به میز مذاکره، ایران اقدام به مقاومت حداکثری کرد؛ آن هم با نصب و استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفتهتر، محدود کردن دسترسی ناظران بینالمللی به بخشهای خاصی از برنامه هستهای خود، تولید اورانیوم با غنای بالا و افزایش ذخایر کلی خود. دولت بایدن هم در چارچوب یک توافق غیررسمی با تهران – که پس از حمله تروریستی ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس به اسرائیل فروپاشید – در توقف پیشرفت هستهای ایران چندان موفق نبود.
امروزه ایران به سرعت تولید اورانیوم غنیشده با خلوص ۶۰ درصد را افزایش میدهد – تنها یک گام کوتاه تا سوخت با درجه بمب – آن هم در دو تأسیسات هستهای زیرزمینی که از هوا نابود کردن آنها بسیار دشوار، اگر نگوییم غیرممکن، است. بنابراین، پرسش آشکار این است: ترامپ چگونه این مسئله را مدیریت خواهد کرد تا به یک بحران تبدیل نشود؟ سه مسیر پیش رو وجود دارد.
اول، ترامپ میتواند یک بار دیگر استراتژی فشار حداکثری را امتحان کند. طرفداران کارزار اولیه فشار حداکثری باور دارند که این رویکرد نه دلیل آن که نادرست بود، بلکه به دلیل کمبود زمان شکست خورد آن هم پس از آنکه بایدن در ژانویه ۲۰۲۱ سوگند یاد کرد (صرفنظر از این واقعیت که بایدن اکثر آن تحریمها را حفظ کرد). فشار حداکثری2 میتواند از جایی که ترامپ چهار سال قبل آن را ترک کرد ادامه یابد، با مجازات شرکتهای چینی که نفت ایران را وارد میکنند، اعمال تحریمهای بیشتر بر بخشهایی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، و اعزام نیروهای نظامی بیشتر ایالات متحده به خاورمیانه برای وادار کردن دولت ایران به بازگشت به مذاکره. در اساس، ترامپ همه سرمایه خود را روی سیاست سختگیرانه خواهد گذاشت.
دوم، ترامپ میتواند به گزینهی نظامی متوسل شود. افرادی مانند جان بولتون بیش از یک دهه و نیم است که واشینگتن را به بمباران تأسیسات هستهای ایران ترغیب میکنند، اما این مسیر در سال گذشته بیشتر و بیشتر جذاب شده است. برای مثال، ایران دیگر نمیتواند به همان اندازه به نیروهای نیابتی منطقهای خود تکیه کند. حزبالله در لبنان هنوز از تهاجم چندماهه ارتش اسرائیل زخمهای خود را التیام نداده است، حماس همچنان توسط اسرائیل بمباران میشود و بشار اسد دیگر کنترلی بر سوریه ندارد.
با این حال، عملیات نظامی ایالات متحده بدون هزینه نخواهد بود. حدود ۲هزار و۵۰۰ سرباز آمریکایی در عراق حضور دارند که هدفهای اصلی برای حملات انتقامجویانه نیروهای نیابتی ایران خواهند بود. پایگاههای بزرگ آمریکایی در امارات متحده عربی، قطر و کویت، و همچنین ناوهای جنگی ایالات متحده در خلیج فارس، ممکن است از حملات در امان نباشند. حتی بدتر، یک حمله آمریکایی نه تنها برنامه هستهای ایران را نابود نمیکند، بلکه ممکن است رهبر عالی ایران، آیتالله علی خامنهای را وادار به صدور مجوز برای تولید بمب هستهای کند؛ تصمیمی که به گفته جامعه اطلاعاتی ایالات متحده هنوز اتخاذ نشده است.
سوم و در نهایت، ترامپ میتواند استراتژی ترکیبی فشار و مذاکره را دنبال کند. این رویکرد با غرایز معاملهگری ترامپ سازگار است. این شامل حفظ تحریمهای ایالات متحده بر اقتصاد ایران، اما گشودن یک مسیر دیپلماتیک است که ایرانیها بتوانند از آن به عنوان راه خروج استفاده کنند. با این حال، این استراتژی فقط در صورتی موفق خواهد بود که ترامپ در مورد آنچه میتواند به دست آورد واقعبین باشد. برای مثال، درخواست از ایران برای توقف کامل غنیسازی اورانیوم یا تعطیلی کامل زیرساختهای هستهایاش از دیدگاه تهران کاملاً غیرمنطقی است و مذاکره را قبل از شروع نابود میکند.
محدود کردن غنیسازی ایران به ۶۰ درصد، کاهش ذخایری که تهران در حال حاضر در اختیار دارد به سطح توافقشده، و بازگرداندن یک رژیم نظارتی بینالمللی بر کل برنامه هستهای ایران، از پایه تا انتها، احتمال موفقیت بیشتری دارد. اگرچه این موضوع را نباید بیش از حد بزرگنمایی کرد، چنین توافقی احتمال درگیری ایالات متحده در جنگ دیگری در منطقه را به حداقل میرساند؛ جنگی که هدف اعلامی ترامپ برای خارج کردن کشور از جنگهای بیپایان را نابود خواهد کرد.
بیایید صریح باشیم: هر توافقی که ترامپ با ایران امضا کند (اگر اصلاً بتواند به توافقی برسد)، جامعتر از برجامِ ناقص اوباما نخواهد بود. به لطف پیشرفتهای هستهای، ایرانیها در پنج سال گذشته اهرمهای بیشتری برای بازی به دست آوردهاند. اگر فرض کنیم ترامپ بتواند واشینگتن و تهران را به وضعیت قبل از ۲۰۱۸ بازگرداند، احتمالاً باید امتیازات بیشتری به تهران بدهد تا به این هدف دست یابد.
با این حال، هر چیزی بهتر از جنگی است که ایالات متحده علاقهای به درگیر شدن در آن را ندارد.
منبع: واشینگتن اگزماینر / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱
نظر شما :