چرا سیاست بازدارندگی منطقه‌ای ایران آسیب دید؟

راهبرد خردمندانه «حلقه آتش»

۱۲ دی ۱۴۰۳ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۰۲۶۷ خاورمیانه انتخاب سردبیر
علی اکبر دارینی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: راهبرد «حلقه آتش» به ایران کمک کرده است که جغرافیای پاسخ خود به تهدیدها علیه بقاء و امنیت ملی را به بیرون از مرزهای ملی گسترش دهد. هدف از این راهبرد افزایش قدرت بازدارندگی یک کشور فرای مرزهای ملی خود است. در چارچوب این راهبرد خردمندانه، ایران دور از میدان درگیری خواهد بود و این متحدین ایران هستند که با دشمن درگیر خواهند شد.
راهبرد خردمندانه «حلقه آتش»

نویسنده: دکتر علی اکبر دارینی، نویسنده، مترجم، تحلیلگر و سرپرست پیشین دفتر خبرگزاری آسوشیتدپرس در ایران

دیپلماسی ایرانی: پدید آوردن «حلقه آتش» (ring of fire) راهبرد محاصره دشمن در زمان صلح به دست گروه‌ها یا دولت‌های متحد است.

جمهوری اسلامی ایران در دو و نیم دهه گذشته کوشیده است یک «حلقه آتش» به دور اسرائیل ایجاد کند تا دشمن را در کنار مرزهای خودش درگیر کند. اتحاد با حزب‌الله در لبنان و حماس و جهاد اسلامی در نوار غزه پایه‌های این راهبرد بودند. حشدالشعبی در عراق و انصارالله (حوثی‌ها) در یمن اجزاء دورتر این «حلقه آتش» بودند.
 
راهبرد «حلقه آتش» به ایران کمک کرده است که جغرافیای پاسخ خود به تهدیدها علیه بقاء و امنیت ملی را به بیرون از مرزهای ملی گسترش دهد. هدف از این راهبرد افزایش قدرت بازدارندگی یک کشور فرای مرزهای ملی خود است. در چارچوب این راهبرد خردمندانه، ایران دور از میدان درگیری خواهد بود و این متحدین ایران هستند که با دشمن درگیر خواهند شد.

در واقع، ایران قدرت بازدارندگی خود را بیرون از مرزهای ملی برده بود تا سپر امنیتی برای خود پدید آورد و دشمن را از حمله نظامی به خودش باز دارد.

«حلقه آتش» همان رویکردی است که در روابط بین‌الملل به آن پدید آوردن «عمق استراتژیک»(strategic depth) نیز می‌گویند. «عمق استراتژیک» بدین معنی است که شما در کنار مرز رقیب یا دشمن نفوذ می‌کنید و آنجا متحدینی ایجاد می‌کنید تا مناقشه با دشمن را به کنار مرز دشمن منتقل کنید. این کار به شما کمک خواهد کرد که بتوانید دشمن خود را مهار کنید. در آن صورت، اگر درگیری یا جنگ رخ دهد، جنگ در کنار مرز دشمن خواهد بود، نه در کنار مرز شما. بدین گونه آسیب‌پذیری برای دشمن بالا خواهد رفت و سرزمین اصلی شما دور از میدان اصلی جنگ خواهد بود.

این راهبرد باعث افزایش قدرت بازدارندگی شما می‌شود. آنگاه دشمن در محاسبه «هزینه – فایده» حمله به شما را به سود خود نخواهد دید.
 
پدید آوردن «حلقه آتش» را می‌توان استراتژی «احاله مسئولیت» (buck passing strategy) نیز نامید. «احاله مسئولیت» یکی از استراتژی‌های مهار رقیب است. در استراتژی «احاله مسئولیت»، یک قدرت تلاش می‌کند مسئولیت درگیری با دشمن را به بازیگران دولتی یا غیردولتی دیگر واگذار کند. در واقع، یک قدرت (ایران) وظیفه درگیری، جنگ و رقابت با دشمن غیرهم‌مرز (اسرائیل) را به این کشور یا گروه (یا گروه‌ها) حماس، حزب‌الله و .... - محول می‌کند.
دولت احاله‌کننده مسئولیت صرفا با تامین هزینه‌های رقابت دشمن خود را مهار می‌کند بدون این که خودش مستقیم با دشمن روبه‌رو شود.

هدف جمهوری اسلامی ایران از دنبال کردن راهبرد «حلقه آتش» («احاله مسئولیت») درگیر کردن اسرائیل در یک جنگ فرسایشی محدود بود تا بدین گونه رژیم صهیونیستی را آرام‌آرام تضعیف کند بدون این که خودش مستقیم درگیر شود. اما کامیابی این راهبرد به سه عامل کلیدی اصلی وابسته است:

۱- باید توازن قدرت نسبی میان متحد شما و دشمن وجود داشته باشد.

۲- دولت احاله‌کننده مسئولیت (ایران) باید همیشه آمادگی و توانایی داشته باشد که اگر دولت یا گروه (گروه‌های) احاله‌شونده (حماس، حزب‌الله و ...) در کار خود کامیاب نباشد خودش راسا وارد مناقشه شود.

۳- باید توازن قدرت نسبی میان شما و دشمن وجود داشته باشد.
 
اگر توازن قدرت نسبی میان متحد شما و دشمن وجود نداشته باشد، دشمن ترغیب می‌شود با متحد شما وارد جنگ شود و او را شکست دهد. آنگاه، پیروزی دشمن مایه افزایش قدرت او و کاهش قدرت شما خواهد شد.

دیدیم پس از آن که اسرائیل توانست ضربه ویران‌گر به حماس بزند به سفارت ایران در دمشق حمله کرد و سپس دست به ترور «اسماعیل هنیه» در تهران زد.

توازن قدرت میان حزب‌الله و اسرائیل وجود ندارد. قدرت نظامی رژیم صهیونیستی بالاتر از حزب‌الله است. به همین دلیل، در صورتی که متحد شما زیر ضربه ویران‌گر باشد یا در آستانه شکست قرار گیرد، شما باید خودتان وارد میدان شوید.

ایران با انجام عملیات وعده صادق 1 و 2 (آن هم در پاسخ به حمله اسرائیل به سفارت ایران در دمشق که خاک ایران به شمار می‌رود) به صورت محدود وارد میدان شد اما آن گونه که باید کارساز نبود و نتوانست جلوی حمله اسرائیل به لبنان و تضعیف حزب‌الله را بگیرد یا ضربه ویران‌کننده به اسرائیل وارد کند. 

این در حالی است که توازن قوا میان ایران و اسرائیل (از نگاه سخت‌افزاری و تجهیزات نظامی) نیز وجود ندارد. اسرائیل یک قدرت اتمی است که از پشتیبانی بی‌چون‌وچرای یک قدرت‌ اتمی دیگر (آمریکا) برخوردار است اما جمهوری اسلامی ایران از بازدارندگی هسته‌ای کامل (زرادخانه  اتمی) برخوردار نیست.
 
این عدم توازن قوا این جسارت و جرات را به اسرائیل می‌دهد که عقب‌نشینی نکند و به تشدید تنش رو آورد. چرا؟ چون خیالش از بابت قدرت بازدارندگی خودش آسوده است؛ یعنی پشتش به کلاهک‌های هسته‌ای خودش و به پشتیبانی آمریکا (یک قدرت جهانی دارای سلاح هسته‌ای) گرم است. و در نردبان تنش (escalation ladder) بازنده کسی است که در تشدید تنش توان وارد آوردن ضربه ویران‌گرتر را نداشته باشد یا انجام آن را در محاسبه «هزینه – فایده» (به دلیل قدرت نظامی برتر دشمن در وارد آوردن پاسخ چند برابر ویران‌گرتر) به سود خود نبیند.

اشتباه ایران در طراحی راهبرد «حلقه آتش» کجا بود؟

ایران برای حفظ امنیت متحدان غیردولتی‌اش (حماس و حزب‌الله) و جلوگیری از جنگ، نیاز به دفاع پوششی داشت؛ یعنی جمهوری اسلامی نیازمند پدید آوردن یک لایه دفاع دوم معتبر بود که امنیت نسبی متحدانش در برابر اسرائیل را تضمین کند. پدید نیاوردن دفاع پوششی متحدین ایران را در معرض خطر دائمی قرار می‌دهد.
 
در بازی فوتبال تیم‌ها با یک لایه بازیکن دفاعی در برابر تیم رقیب صف‌آرایی نمی‌کنند بلکه دفاع پرسی پوششی ایجاد می‌کنند تا از داشته‌های خود حفاظت کنند و در برابر تیم رقیب بایستند تا گل نخورند. استفاده از مدافع میانی و پوششی در فوتبال ضروری است چون اگر مهاجم تیم حریف از مدافع رد شود، مدافع دیگری پشت سر او هست که از دروازه خودی پاسداری کند. مسئولیت اصلی دفاع پوششی ناکام گذاشتن بازیکنان رقیب در گل‌زنی است. بدون دفاع پوششی، یک تیم در جلوگیری از گلزنی مهاجمان و دیگر بازیکنان تیم حریف به دردسر خواهد افتاد.

این دفاع پوششی معتبر برای «محور مقاومت» و جمهوری اسلامی ایران «سلاح هسته‌ای» بود. یعنی برخورداری از سلاح هسته‌ای یک دفاع پوششی معتبر برای متحدین ایران پدید می‌آورد و اسرائیل را از وارد شدن به جنگ یا تشدید تنش باز می‌داشت. در آن صورت، دست رژیم صهیونیستی تا اندازه زیادی بسته می‌شد و در محاسبه «هزینه – فایده» حمله به متحدین ایران را به سود خود نمی‌دانست. به گفته‌ای دیگر، «سلاح هسته‌ای» به عنوان دفاع پوششی معتبر باید بخشی جدایی‌ناپذیر از اجزاء «حلقه آتش» تعریف می‌شد. ایران و «محور مقاومت» تا کنون هزینه نداشتن سلاح هسته‌ای ایران را پرداخت کرده‌اند. حلقه مفقوده در راهبرد پدید آوردن «حلقه آتش» به دور اسرائیل، سلاح هسته‌ای ایران است.
 
افزون بر آن، برخورداری ایران از کلاهک‌های اتمی، توازن قوای نسبی در برابر اسرائیل پدید می‌آورد و رژیم صهیونیستی را وادار به رفتار صلح‌آمیزتر می‌کرد. و از آنجایی که فلسطین اشغالی به دلیل جغرافیای کوچک بسیار آسیب‌پذیر است، برخورداری ایران از سلاح هسته‌ای حتی توازن قوا را به سود ایران تغییر می‌دهد. این هشداری است که در سال‌های گذشته شماری از کارشناسان بازدارندگی، از جمله اینجانب، داده بودند اما گویا تا کنون گوش شنوایی نبوده است.


اکنون چاره چیست؟

اکنون، به‌ویژه پس از سرنگونی دولت «اسد» در سوریه که «عمق استراتژیک» ایران آسیب دیده، نیاز ایران به بازدارندگی هسته‌ای بیشتر شده است. راهبرد «احاله مسئولیت» (حلقه آتش) نمی‌تواند پایه بنیادین امنیت ملی یک کشور باشد.

از سوی دیگر، هرچند قدرت موشکی و پهپادی ملی به افزایش قدرت بازدارندگی ایران کمک فراوانی کرده‌اند اما بازدارندگی متعارف (موشک، پهپاد، قدرت دریایی متعارف و ...) در برابر یک قدرت اتمی به تنهایی کافی نیستند.

بهترین گزینه برای جلوگیری از جنگ «توازن قدرت» (balance of power) است و راه ایجاد «توازن قدرت» تولید قدرت بومی است.

عدم توازن قدرت دلیل اصلی تنش، درگیری و جنگ در غرب آسیاست. نبود توازن قدرت به تنش، درگیری و سرانجام جنگ می‌انجامد. به همین دلیل است که اسرائیل انگیزه‌ای برای رفتار صلح‌آمیز ندارد چون نسبت به دشمنانش (از نگاه قدرت نظامی) برتری دارد. و هم‌زمان گزینه دیگر برای جلوگیری از جنگ «بیشینه‌سازی قدرت»(maximization of power)  است. با ایجاد «توازن قدرت» و «بیشینه‌سازی قدرت» است که دشمن حمله به شما را در محاسبه «هزینه – فایده» به سود خود نخواهد دید. صلح زمانی به‌دست می‌آید که قدرت شما به اندازه‌ای زیاد باشد که دشمن جرات حمله به شما یا متحدین شما را نداشته باشد.
 
با هسته‌ای شدن ایران، رژیم صهیونیستی در موقعیت برتر نخواهد بود و توازن قوا در خاورمیانه (با وجود تضعیف قدرت بازدارندگی منطقه‌ای ایران) به سود ایران تغییر خواهد کرد. ایران چاره‌ای ندارد جز آن که آسیب به «عمق استراتژیک» خود را با بازدارندگی هسته‌ای جبران کند.

کلید واژه ها: علی اکبر دارینی ایران هسته ای قدرت بازدارندگی حلقه آتشین استراتژی بمب اتم امنیت ملی جریان مقاومت محور مقاومت ایران جمهوری اسلامی ایران متحدین ایران توازن قدرت افزایش قدرت قدرت نظامی


( ۱۴ )

نظر شما :

خسرو ۱۲ دی ۱۴۰۳ | ۱۴:۴۵
کاملا صحیح بود ولی حساب حرکات گرازی ترامپ چی میشه؟ این تئوری با حمایت از آرمان فلسطین چقدر مطابقت دارد؟ طرز تلقی تبدیل فلسطین و لبنان و یمن و... به ابزار بازدارندگی را چگونه توجیه می کنید؟ بنظرمن راهکار فعلی ایران مشابه صلح حدیبیه پیامبر اعظم است تنش زدایی و تمرکز روی قدرت داخلی و ایجاد سازوکار پیشرفت اقتصادی برای کشور و رفاه برای مردم و... مگر شوروی بزرگترین زرادخانه هسته ای دنیا را نداشت ؟ چرا متلاشی شد ؟ درگیر کردن ایران در هر جنگی ، امکانات زیربنایی کشور را که در ۵۰ سال اخیر ایجاد شده است نابود کرده و توازن قوا را بیشتر به ضرر ایران خواهد کرد دقت کنید ایران
میلاد جهاندیده ۱۲ دی ۱۴۰۳ | ۱۷:۴۸
عمق استراتژیک زمانی معنی دارد که شما جربوزه و شهامت دفاع از نایبین خود را داشته باشید و الا قربانی کردن شرکا به خاطر منافع خودی نوعی زرنگ بازی برای جان بدر بردن از دست حریف تلقی میشود. یعنی اگر شما توان و جرات پشتیبانی از متحدین و شرکا را ندارید لازم نیست وارد میدان شوید ،تا موجب بی اعتباری خود و نابودی دوستان شوید، زمانیکه بودجه دفاعی آمریکا بیش از ۹۵۰ میلیارد دلار است ودر آمد سالیانه اش صد برابر ایران است و قدرت نظامیش برابر مجموع کشورهای جهان ،پس شاخ به شاخ شدن با همچین هیولا هم کار آسانی نیست، اسراییل یکی از دها نوچه آمریکاست ،که آمریکا به خاطرش دنیا را زیر و رو میکند.
محمد ۱۳ دی ۱۴۰۳ | ۰۹:۲۶
نکته مهم دیگر عدم پوشش هوایی در مناطق مختلف خاورمیانه بود از جمله سوریه و لبنان که باعث تلفات بسیار برای ما و نیروهای مقاومت شد. در واقع اشتباه ایران در واگذاری آسمان دمشق به روسیه منجر به این فجایع گردید که نیروهای روس نیروی هوایی و دفاع موشکی در منطقه مستفر کردند اما در هماهنگی کامل با اسرائیل ، یک مسیر امن برای بمباران دمشق به وجود آوردند در حالی که اگر ایران ضد هوایی خود را در سوریه مستقر می کرد شاید وضع به گونه دیگری رقم می خورد. در واقع ما در زمین به اسرائیل نباختیم بلکه در هوا از روسیه شکست خوردیم . و بعد از به شکست کشاندن برجام ، این هم دومین هدیه ای بود که پوتین به ایران داد
مهدی موحد ۱۳ دی ۱۴۰۳ | ۱۷:۲۹
تحلیل واقع بینانه بود اما چند غلط داشت: 1) بازدارندگی ایران به سلاح اتمی نیست. 2) تولید قدرت بومی (مردمی) در ایران کاهش یافته است (پس تأثیری بر توازن قدرت ندارد). 3) قدرت بومی ایران به ایمان مردمش است که هم اکنون از دست رفته است