سرمایههای گرانبهایی که در حوادث هوایی از بین رفتند
درباره فرودهای سخت
نویسنده: اباصلت کبیری، سرهنگ ارتش و کارشناس ارشد علوم سیاسی
دیپلماسی ایرانی: از زمان ناپدید شدن تا پیدا شدن بالگرد رئیس جمهوری فقید، ۲۴ نفر مصاحبه کردند و اطلاعاتی در این خصوص به رسانه ها، ارائه کردند.
اصطلاحِ نامأنوسِ "فرودِ سخت" برای اولین بار توسط وزیر کشور به عنوان چهارمین نفر از مسئولین مصاحبه کننده کشوری و لشگری، در راستای کاستن از التهاب های اولیه ناشی از سردرگمی ملت از سانحه هوائی، در سپهر سیاسی کشور، اختراع و ظاهر شد. کلمه سازی و انکشاف کلمات جدید برای ابراز منویات، در دولت سیزدهم، بارها انجام شده است. اما در باب سقوط وسائط پروازی و فرودهای سختی که برای مسئولین طراز اول یا صف اول نشینان کشور، پیش آمده، سوابقی است که در زیر، بیان خواهد شد:
اولین مورد از انواع فرودهای سخت، مربوط به قبل از انقلاب اسلامی است که باعث مرگ یکی از مسئولین بلندپایه کشور شد. ارتشبد محمد امیرخاتمی، داماد شاه (همسر فاطمه پهلوی، خواهر محمدرضا) و فرمانده نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی بود که در سانحه هوایی، به سال ۱۳۵۴ کشته شد. مخالفت ارتشبد خاتمی با حضور مستشاران آمریکایی در ارتش ایران و همچنین بیم شاه از وی، موجبات مشکوک تلقی شدن مرگ او شد.
دومین مورد، سانحه هوایی ۷ مهر سال ۱۳۶۰ و در کوران جنگ تحمیلی، رُخ داد که به کشته شدن جمعی از فرماندهان طراز اول جنگ منجر شد. هواپیمای c-130 هرکولِس ارتش حامل وزیر دفاع (تیمسار موسی نامجو)، رئیس ستاد مشترک ارتش (تیمسار فلاحی)، قائم مقام سپاه (یوسف کلاهدوز)، فرمانده نیروی هوایی (تیمسار جواد فکوری) و فرمانده سپاه خرمشهر (محمد علی جهان آرا) بود که برای گزارش عملیات موفقیت آمیز ثامن الائمه عازم تهران و دیدار با امام خمینی (ره) بودند که در کهریزک، دچار فرودی سخت شد و مسئولین پیش گفته به شهادت رسیدند. علی رغم انتشار شایعات فراوان، گزارش بررسی های حادثه، بهویژه گزارش هیئت بازرس و کارشناسان پاکستانی، هرگز علنی نشد.
سومین سقوط پرنده آهنین بال، برای شهید عباس بابایی، معاون عملیات نیروی هوایی ارتش در ۱۵ مرداد ۱۳۶۵ اتفاق افتاد تا ایران را از وجود نابغه پرواز و اسطوره تقوا، محروم کند. پدافند کشور، او را هنگام بازگشت از عملیاتی موفقیت آمیز در خاک عراق، به اشتباه مورد هدف قرار داده بود. چنین رخدادهایی در شرایطی جنگی در همه کشورها، امری عادی و اجتناب ناپذیر محسوب می شد. مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی، در خاطرات خود، گلایه خود از شرکت شهید بابایی در عملیات ها به عنوان خلبان جنگنده را اعلام می کرد و او را سرمایه نظام می دانست. به زعم هاشمی، شهید بابایی، معاون عملیات و فرمانده جنگ بود و باید در پشت جبهه، به هدایت رزمندهها می پرداخت و او را از پرواز عملیاتی، برحذر می داشته است.
در ۱۵ دی ۱۳۷۳، سقوط هواپیمای لاکهید جت استار ارتش، به زندگی جمعی از فرماندهان بلندپایه نیروی هوایی ارتش پایان داد که دنیایی از تجربه بودند. منصور ستاری، فرمانده نهاجا، مصطفی اردستانی، معاون عملیات و سید علیرضا یاسینی، معاون هماهنگ کننده نهاجا به همراه ۱۱ نفر از خلبانان و مهندسین پرواز در این فرود سخت، به شهادت رسیدند.
رحمان دادمان، مرد دوست داشتنی کابینه خاتمی، وزیر راه اصلاحات، مسئول طراز اول دیگری بود که در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۰ و چند روز پیش از پیروزی خاتمی در انتخابات آن سال، هواپیمای یاک ۴۰ اوکراینی، دچار سانحه در آسمان شهر ساری شد. نغزبازی روزگار، کم نمی گذاشت. دادمان، اردبیلی بود. گریه های خاتمی در زلزله بهار سال ۸۰ در اردبیل، تصویری بود که بسیاری را مشتاق به رای دادن به خاتمی می کرد.
سقوط یا اسقاط پرنده های آهنین، اگر به مسئولین کشوری و لشگری، بسنده می شد، قابل تحمل بود. شوربختانه، چنین مرگهای هواییِ جانسوزی، جان مردم را هم می گیرد و در شوم ترین مورد، پرواز هواپیمای اوکراینی در سال ۹۸ و ایرباس پرواز بندرعباس به امارات در سال ۶۷ جزء اتفاقات سختی بودند که در روزهای اول وقوع سانحه، با انکار و سپس با اجبار، رمزگشایی شدند.
نظر شما :