فنلاند خاورمیانه
رهبران پارسی گوی عراق در ایران
دیپلماسی ایرانی: در جریان آئین های ترحیم آیت الله رئیسی، رهبران و نمایندگان جریان های سیاسی عراق اعم از کرد و عرب، حضوری پررنگتر از بقیه داشتند. روسای جمهور و نخست وزیران عراق و اقلیم کردستان و رهبر اغلب جریان های سیاسی این کشور در روزهای گذشته راهی ایران شدند.
دیروز هم در مراسمی که در بیت رهبری برگذار شد، یک هیات پروپیمان عراقی مرکب از اعضای کرد و عرب و شیعه و سنی حضور داشت.
این امر بدون شک نشانەی نزدیکی روابط دو کشور علی رغم فراز و نشیب های مقطعی و برخی کدورت ها با بعضی از اشخاص و احزاب است.
به علاوه یادآور این مهم است که عراق پس از صدام نقش موازنەساز خود در برابر ایران را از دست داده و عملا به سیادت و "برادر بزرگی" ایران تن داده است.
برای ایران در قامت یک قدرت منطقەای، عراق مانند فنلاند دوران جنگ سرد است. فنلاند در مجاورت روسیەی شوروی، یک کشور عمیقا غربی با دارا بودن نظام سیاسی دموکراتیک و فرهنگ سیاسی لیبرال تلقی می شد. اما از باب رعایت ملاحظات و مصالح همسایەی بزرگش، نه تنها وارد هیچ اتحادیەی نظامی و سیاسی غربی نشد، بلکه روند دموکراتیک هم طوری سازمان داده می شد که احزاب و اشخاص مخالف و بیزار از شوروی هیچ گاه زمام امور را بدست نگیرند. این نوعی نقص سیادت و اذعان به حاکمیت محدود برای حفظ استقلال کشور و مرزهای سرزمینی کشور بود.
عراق البته فاقد یک روند دموکراتیک راستین و حتی ارادەی سیاسی ملی است و از این نظر با فنلاند قابل قیاس نیست. اما در میانەی ایران و آمریکا به قسمی فنلاندی شدن رضایت داده است.
بیشتر رهبران کنونی عراق دوران تبعیدشان را در ایران گذرانده و فارسی زبان دومشان است. امری که مزیتی مهم برای طرف ایرانی است. بارها فارسی سخن گفتن سلیس و روان نیچیروان بارزانی و سید عمار حکیم مورد توجه قرار گرفته است.
در گذشته عطف به منزلت متعالی زبان فارسی و موقعیت آن در مقام یک میانجی فرهنگ، از قسطنطنیه در غرب گرفته تا دهلی در شرق، تعابیری چون شاعران پارسی گوی کرد، ترک و اهل شبه قارە بسیار رایج بود. با تنزل طبیعی این جایگاه در دوران معاصر به علت ترقی سایر زبان ها، به نظر می رسد پارسی گویی رهبران کرد و عرب عراق یادآور این سنت کهن در فرمت سیاست است.
دونالد ترامپ چندی قبل با اشتباه خواندن حملەی آمریکا به عراق نتیجەی آن را تسلط ایران بر آن دانست. طرفه آنجاست که امروز بایدن هم سخنان مشابهی دربارەی افغانستان بر زبان راند: افغانستان گورستان امپراتوری هاست و حمله به آن اشتباه بود، ناف این کشور با تفرقه بسته شده است و هیچ وقت ملت سازی در آن سر نمی گیرد!
ماهیت هر دو سخن یکسان است. سیاست خارجی آمریکا از استثناگرایی عهد بوش فاصله گرفته و تن به نوعی انزواگرایی تازه داده است.
هر کس که در آمریکا سر کار بیاید، دنبال جنگ های تازه و ماموریت های ملت سازی و صدور دموکراسی نخواهد رفت.
حتی احتمال دارد که از پرونده های پرهزینه به کلی خود را کنار بکشد. مانند کاری که در افغانستان کرد.
از این رو هرولەی جریانات مختلف سیاسی عراق و اقلیم کردستان برای آمدن به تهران، حتی آنهایی که در گذشته فاصلەی معناداری با ایران داشتند، تا حدی در این راستا قابل ارزیابی است.
تصور خروج کامل و نهایی آمریکا از منطقه، البته مغالطه انگیز است. گزارەی درست آن است که با ظهور قدرت های جدید منطقەای و فرامتطقەای به صورت فزاینده جا برای آمریکا تنگ تر می شود و به اندازەی گذشته فعال مایشاء نخواهد بود.
البته برنده شدن احتمالی در عراق، یمن، سوریه و لبنان به معنای در آغوش گرفتن حتمی آینده نیست.
میان کشورهای منطقه و در سطحی بالاتر میان آمریکا و چین، رقابتی راهبردی بر سر اقتصاد، فن آوری های فوق پیشرفته و هوش مصنوعی در جریان است.
اتحاد جماهیر شوروی پس از سی سال توانست در کنفرانس هلسینکی در سال 1975، مرزهای پس از جنگ امپراتوری سرخ را به غرب بقبولاند، اما همزمان فرصت انقلاب دیجیتال در آستانەی وقوع را از دست داد و نتیجەی نهایی را واگذار کرد.
کشورهایی مانند عربستان و امارات و تا حدی ترکیه، با کاستن از حجم پروندەهای سیاسی و قسمی رها کردن بلندپروازیهای منطقەای، بە اولویت اقتصاد بازگشته اند. ایران نباید از این تحولات غافل بماند.
نظر شما :