جایگاه احساس ناامنی در سیاستگذاری خارجی نوین
تلاش برای کشاندن ایران به درون گرداب ستیز منطقهای
دیپلماسی ایرانی: امنیت را میتوان یکی اهداف نهایی سیاستگذاری عمومی دانست که در همه حوزههای سیاستگذاری مورد توجه سیاستگذاران قرار داشته و نیات، اهدف و انگارههای ذهنی حکمرانی سیاسی را نیز به خود مشغول میسازد. رابطه امنیت و سیاستگذاری دارای چرخهای از کنش و واکنش است. گاهی سیاستگذاری موفق نتیجه امنیت و گاه امنیت پیامد سیاستگذاری مطلوب تعریف میشود.
امنیت در سیاستگذاری عمومی دارای تعاریف، بسترهای گوناگون و فراگیر برای حکمرانی سیاسی است. امنیت اقتصادی، فرهنگی، آموزشی، سیاسی، اجتماعی، خارجی و ژئوپلیتیک، زیست محیطی و... تا امنیت روانی که ترکیب همه این مؤلفهها در افکار عمومی با عنوان احساس امنیت مورد توجه و بررسی قرار میگیرد.
احساس امنیت که در عصر پسامدرن کنونی بسیار فراتر از امنیت فیزیکی عصر مدرن و پیشامدرن محسوب میشود، مؤلفهای است که زندگی در دهکده جهانی را دستخوش تغییرات و تنشهای بیشمار کرده است. احساس امنیت در جهانی که بیشتر سیاستها، تاکتیکها، ابزارها و فناوریها برای تولید و تأمین امنیت طراحی و بکار گرفته شدهاند، گوهر کمیاب سیاستگذاری عمومی بهخصوص سیاستگذاری راهبردی است.
سیاستگذاری راهبردی همه بازیگران نظام جهانی در ابعاد داخلی و خارجی بر تولید و افزایش امنیت متمرکز بوده، شکلگیری نظم و هژمون منطقهای و جهانی نیز تنها از مسیر توانمندی و اثربخشی امنیت امکانپذیر است.
در چنین شرایطی است که احساس امنیت بر امنیت فیزیکی برتری یافته و بازیگران نظام جهانی را به تمرکز بر رویکردهای احساسگرا در حوزه امنیت متمایل کرده است. در جهان آشوبناک کنونی که احساس امنیت برای شهروندان به کالایی گران و کمیاب بدل شده، برخی محورهای سیاستگذاری امنیتی احساسگرا که بر سیاست احساس ناامنی استوار است را میتوان چنین کالبدشکافی کرد:
یکم – احساس ناامنی اروپا و تهاجم روسیه به اوکراین: قاره اروپا با وجود آرامش و صلح نسبی چند دهه اخیر که البته با برخی رویدادهای خونبار قومی و نژادی مانند نسل کشی مسلمانان بوسنی و هرزگوین مخدوش شده، دارای پیشینهای از مهمترین و بزرگترین بنیانهای ناامنی جهان در چند قرن اخیر بوده است.
همانگونه که صلح وستفالیا 1648 را طلوع نظم نوین جهانی و برآمدن نظام دولت – ملت به عنوان نظام جدید بینالملل میدانند که خود پیامد جنگهای 30 ساله مذهبی اروپا بوده، ظهور دولتها و حاکمانی مانند ناپلئون، هیتلر، موسولینی، استالین و ... که عامل شکلگیری جنگهای بزرگ بهویژه جنگهای اول و دوم جهانی بودند، اروپا را به مرکز ناامنی جهانی و انتشار احساس ناامنی در ابعاد جهانی تبدیل کرده است.
جهانیسازی احساس ناامنی را میتوان ازجمله ظرفیتهای جهانی اروپا در سدههای اخیر قلمداد کرد که همواره در حال بازنگری و زایش مجدد است. اکنون با گذشت دو دهه از قرن بیست و یکم نیز شاهد شکلگیری و ظهور موج جدیدی از انگارههای ناامنی و فراگیری احساس ناامنی در اروپا هستیم که تمام سیاستها و اندیشههای امنیتمحور غربی و اروپایی را مخدوش کرده است.
احساس ناامنی فراگیری که اروپا را فرا گرفته، با برچسپهای تهدید جنگ جهانی، حمله اتمی، آرماگدون و ... ترس سنگینی بر افکار عمومی شهروندان اروپایی وارد کرده و اروپای پیشرفته و مدعی را در احساس ناامنی غرق کرده است!
تهاجم روسیه به اوکراین در فوریه 2022 و عدم توانایی غرب در پایان دادن به این جنگ یا شکست دادن روسیه بعد از گذشت نزدیک به دو سال، در دو محور: تحریک افکار علیه روسیه و احساس ناتوانی و ناکارآمدی دولتها از برقراری امنیت در اروپا، سبب شده تا ادعاها و سیاستهای گوناگون دولتهای اروپایی پیرامون امنیت، باطل شده و دروغین قلمداد شوند.
دوم – فروپاشی امنیت راهبردی و احساس ناامنی در مقابل محور مقاومت: بارزترین مؤلفه پیدایش و تقویت احساس ناامنی جهانی را میتوان جنگ غزه 2023 دانست که از تهاجم شگفتانگیز شبانه حماس به شهرهای اسرائیلی آغاز شد، با پاسخ شدید اسرائیل در ویرانی فراگیر غزه و کشتار بیسابقه شهروندان فلسطینی همراه شده و چرخه ستیز شدید منطقهای و جهانی را شکل داده است.
چرخه ستیز فراگیر و شدید در آسیای جنوب غربی که به تقابل نظامی محدود و کنترل شده محور مقاومت با اسرائیل، انگلیس و ایالات متحده امریکا در سراسر منطقه سرایت کرده و جلوه جهانی داشته است. چرخه جنگ که با تهاجم 7 اکتبر حماس، پاسخ اسرائیل در غزه، جنگ کنترل شده حزب الله لبنان و اسرائیل، تهاجم موشکی یمن به شهرهای اسرائیل، حمله موشکی حزبالله و سایر گروههای مقاومت عراق به اسرائیل و پایگاههای امریکا در عراق و سوریه که با حملات یمن به کشتیهای اسرائیلی در دریای سرخ به اوج خود رسیده و در نهایت واکنش ایالات متحده امریکا و انگلیس در قالب حملات موشکی مکرر به خاک یمن را سبب شد، سایه ناامنی را در تمام عرصههای سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و ... بر جهان افکنده و احساس ناامنی فراگیر به مانند یک جنگ جهانی را بر افکار جهانی مسلط کرده است.
شکاف گنبد آهنین و موانع فیزیکی اسرائیل در مرز غزه و آسیبپذیری کشتیرانی و اقتصاد جهانی در دریای سرخ را میتوان بخش کوچکی از بحران جهان غرب دانست که تنها بر نمودهای فیزیکی و ملموس متکی است.
تقابل فراگیر محور مقاومت و غرب در آسیای جنوب غربی به مانند شکاف بزرگ در سازه امنیت غرب و متحدانش در منطقه است که پیامدهای بسیار مهم آن بر ساختار فکری غرب قابل مشاهده است. فرآیندی که در آن، احساس امنیت نسبی غرب به احساس ناامنی مطلق در غرب و کشورهای متحد غرب بهویژه اسرائیل تبدیل شده است.
سوم – فشار مضاعف تهدید تهاجم چین به تایوان: بخش دیگری از مؤلفه احساس ناامنی جهانی را میتوان در شرق آسیا و تهدید تهاجم چین به تایوان مشاهده کرد که فشاری دوچندان بر امنیت بینالمللی داشته و احساس ناامنی را تشدید و نمایش جهانی داده است.
نبرد ژئوپلیتیک غرب و شرق به رهبری ایالات متحده امریکا و چین در شرق آسیا، احتمال تهاجم چین به تایوان را تقویت کرده و احساس امنیت را به کالای گران و نایاب در این منطقه بدل ساخته که نظم جهانی و الگوی استاندارد غربی قدرت جهانی را تضعیف کرده است. در چنین وضعیتی است که احساس ناامنی از انگارههای ذهنی، به یک سیاست راهبردی و عملیاتی برای بازیگران این منطقه تغییر ماهیت و شکل داده است.
سیاست افزایش احساس ناامنی در شرق آسیا که پیامد تقابل هژمونی امریکا و چین است، فشار فزاینده بر نظام جهانی بهویژه راهبرد امنیت ملی و امنیت راهبردی ایالات متحده امریکا و متحدین منطقهایش دارد.
چهارم – احساس ناامنی غرب از هجوم پناهندگان: بحران مهاجرت جهانی و هجوم پناهندگان و مهاجرین به اروپا و امریکا را میتوان ازجمله مؤلفههای افزایش احساس ناامنی جهانی برشمرد که فشار مضاعفی بر جهان سرمایهداری و افکار شهروندان و سیاستگذاران اروپا و ایالات متحده امریکا داشته است.
روندی از تهاجم شدید و فراگیر مهاجران و پناهندگان به اروپا و ایالات متحده امریکا طی یک دهه گذشته که با برخی بحرانهای اقتصادی در غرب همراه شده، احساس ناامنی رفاه و معیشت در این منطقه را افزایش داده و بلکه ظهور احساس ناامنی هویتی آنان از تغییر هویت و تمدن غربی در مقابل فرهنگهای مهاجر شرقی و افریقایی را سبب شده است.
موجهای فراگیر و غیرقابل کنترل مهاجرین به سوی غرب از سوی شهروندان و سیاستگذاران غربی به عنوان یک تهدید بالفعل شناخته میشود که بنیان رژیمهای غربی را دچار فرسایش کرده و تمدن غربی را در روندی نرم و آرام فروپاشیده است و از صفحات تاریخ حذف خواهد کرد!
در چنین وضعیتی است که سیاستگذاران ارشد غربی به سیاستهایی برای کنترل و مدیریت مهاجرت پرداخته و حاضر به معامله با سایر بازیگران در آسیا، آفریقا و ... با ابزارهای تشویقی مالی و اقتصادی برای دور نگه داشتن و توقف روندهای مهاجرتی شدهاند.
پنجم – احساس امنیت در خلیج فارس ناامن: خلیج فارس به عنوان کانون چالشساز چند دهه اخیر و مرکز تولید نفت و گاز جهانی، همواره از ناامنی، جنگ و احساس ناامنی فراگیر رنج برده است.
بروز جنگهای مهم مانند تهاجم عراق به ایران، تهاجم عراق به کویت، تهاجم ائتلاف امریکایی به عراق سال 1991، تهاجم ائتلاف امریکایی به عراق در 2003 و ... همگی بر تقویت و تثبیت انگارههای ناامنی بر احساسات شهروندان این منطقه و احساس ناامنی تأمین انرژی برای نظام جهانی، اثرگذار بوده است.
طی یک دهه اخیر و ظهور بیداری عربی و سپس حمله عربستان به یمن و دو قطبی شدید محور ایران در مقابل محور عربستان که همراه با حملات بیسابقه انقلابیون یمن به خاک عربستان بود، علاوه بر فروپاشی انگارههای امنیت عربستان به عنوان قدرت بزرگ عربی منطقه، احساس ناامنی فراگیر نیز بر این منطقه بهویژه کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس چیره شد.
این روند فراگیر و تثبیت شده از احساس ناامنی، سرانجام با تعامل و مذاکره ایران با عربستان دچار توقف شده و با برقراری ارتباط دیپلماتیک میان دو قدرت منطقهای، احساس ناامنی ژئوپلیتیکی خلیج فارس جای خود را به احساس امنیت نسبی داده است. این روند را میتوان نمونه مطلوب از امکان تغییر وضعیت از ناامنی به امنیت برشمرد.
*
در ادبیات روابط خارجی، روابط بینالملل و سیاستگذاری خارجی، امنیت به عنوان یک کالای استراتژیک، گران و کمیاب مورد تعریف و تفسیر قرار میگیرد. اما در عصر کنونی آنچه از اهمیت بیشتری برخوردار بوده، بسیار گران، نایاب، دارای ماهیت ژئوکالچر نیز شده، احساس امنیت در مقابل احساس ناامنی است.
احساس ناامنی که در جهان کنونی بر احساس امنیت غلبه کرده، فرهنگ و تمدن بشری را با چالش مواجه ساخته است، سیاستگذاری خارجی را به آوردگاه سیاستهای ناامنیسازی برای برای تضعیف رقیبان و دشمنان بدل کرده است. ایجاد و تقویت ناامنی تنها بخشی از سیاستگذاری خارجی انگارهگرای امروزی است، زیرا بنیان این سیاستها بر احساس ناامنی استوار است.
ایجاد ناامنی برای سایر بازیگران بهویژه رقیبان در نظام جهانی کنونی، بسیار کارآمدتر و اثربخشتر از ایجاد و تقویت امنیت برای خود در سپهر آشوبناک جهانی است. در چنین وضعیتی است که معمای امنیت کلاسیک به معمای ناامنی پسامدرن تغییر ماهیت و شکل داده، انگارههای روانی و زیستی بشر را تهدید میکند.
روند سیاستگذاری خارجی با احساس ناامنی که بر نظام جهانی و روابط بینالملل چیره شده، در حوزههای جغرافیایی اطراف ایران قابل مشاهده و تحلیل است. روندی که بر ایجاد احساس ناامنی در افکار عمومی ایران استوار است. این فرآیند بر کشاندن ایران به درون گرداب ستیز منطقهای و جهانی استوار بوده و تلاش دارد ایران را مرکز شورش و آشوب جهانی نمایش دهد.
سیاستگذاران ارشد ایرانی همزمان با توجه به تولید و تقویت امنیت فیزیکی برای ایران، باید برای حفظ و تثبیت احساس امنیت میان شهروندان نیز اقدام کنند تا احساس ناامنی در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران کنترل و مدیریت شود.
نظر شما :