لزوم تعریف روشن از سیاست خارجی
نگاهی به دیپلماسی ایران از دوره اصلاحات تا الآن
دیپلماسی ایرانی: می توان گفت تا دولت جناب آقای خاتمی، سیاست خارجی جدی و تعریف شده نداشتیم و بیشتر «تعارف و تشریفاتی» بود. دنیا به جمهوری اسلامی به عنوان سمبل مبارزه با امریکا و مبارزه با نژادپرستی اسرائیل احترام می گذاشت. رفتارهایی در منطقه داشتیم که مغایر با منافع کشورهای فرامنطقه ای بود اما قابل تحمل در روابط بین الملل بود چون به منطقه محدود بود.
نقطه عطف جدی شدن سیاست خارجی؛ موفقیت ها در صنایع اتمی کشور بود که در پی حذف صدام حسین در عراق، توجه آنگلوساکسون/انگلیس و امریکا متوجه جمهوری اسلامی شد. اصطلاح Who is next بعد از سقوط صدام بر پذیرش ایران به دیدن های سازمان انرژی اتمی و سیاست خارجی «کج دار و مریز» در روابط بین الملل متاثر بود.
جسارت دکتر محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسبق در توسعه صنعت اتمی محبوبیت داخلی و تقریبا جهانی و همچنین صد در صد منطقه ای را موجب شد. اعراب که با شکست/سقوط صدام حسین سرخورده شده بودند، ایستادگی احمدی نژاد در مقابل آمریکا را معادل «قهرمان جهان اسلام» پذیرفتند. اما فقدان بینش سیاست بین الملل در مجموعه دولت دکتر احمدی نژاد، علی رغم محبوبیت داخلی و منطقهای، اجماع ۱۵ عضو شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی، تحریم ها، سایه جنگ و سقوط سیاست خارجی را به دنبال داشت. احمدی نژاد تنها بود. در دور دوم ریاست جمهوری او از حمایت منسجم برخوردار نبود و هرچند در ابتکار دیپلماسی ایران – ترکیه – برزیل – باراک اوباما برای حل معضل اتمی موفق به نظر می رسید اما فقدان بینش در سیاست بین الملل و نقش اروپا در ترغیب اوباما به عقب نشینی از توافق و اختلافات داخلی وی با دیگر ارکان نظام زمینه کنار رفتن او و تفکرش در سیاست خارجی را فراهم آورد. دکتر احمدی نژاد عمدا یا سهوا زمینه ساز «مصائب امروز» داخلی – خارجی شد و از محبوبیت منطقه ای بخصوص همسایگان که به احتمال زیاد زمینه توافقات منطقه ای فراهم بود، بهره برداری نکرد.
دکتر حسن روحانی با توجه به طبع و کلاس و کیش شخصیت؛ نه تنها نخبگان داخلی بلکه رهبران منطقه و اروپا را «تحویل» نمی گرفت. معتقد به «کدخدا» بود و شاید درست هم فکر می کرد ولی در تشخیص تفاوت دموکرات یا جمهوریخواه فاقد «شناخت امریکا» بود و به نقش انگلیس در اغفال امریکا اعتقاد نداشت و تیم هرچند مجرب، با کلاس، مغرور و خوش تیپ در سیاست خارجی داشت اما برخلاف امیدواری اولیه، برجام/مکانیزم ماشه دستاورد آن بود. اختلافات داخلی دولت دکتر روحانی با دیگر ارکان کشور، همانند دوران دکتر احمدی نژاد، در لجبازی سیاست خارجی سپری شد.
«نگاه به شرق» دولت آیت الله رئیسی، به دلیل یکپارچگی داخلی در حکمرانی، در ظاهر مطلوب می نماید اما مجددا فقدان شناخت، خستگی داخلی، اثرات مخرب وضعیت بعد از انتخابات و همچنین گرانی، فساد و مشکلات گوناگون داخلی باعث شد تا کشورهای جهان با توجه به «تنش دولت – ملت» در ایران در سیاست خارجی، جمهوری اسلامی را جدی تلقی نکنند و تبدیل ده میلیون ایرانی مهاجر به «دشمن آشکار»، تبعاتی به مراتب بدتر از تبعات تحریم دولت دکتر احمدی نژاد، برای دولت های بعدی در جمهوری اسلامی خواهد داشت.
نتیجه؛ چهل سال سیاست خارجی «مخالفت» با اکثر کشورهای مطرح امریکا، اعراب، آذربایجان، اروپا، عربستان و ... است. شاید در دهه اول لازم بود ولی ادامه آن موفقیتی حاصل نکرد و به تدریج همسایگان «برتری» در سیاست خارجی بر جمهوری اسلامی به دست آوردند. «نگاه به شرق» تجربه جدید اما بدون «نگاه جهانی فراگیر» بعید به نظر می رسد که نتایج درخشان داشته باشد. «حسادت همسایگان» نسبت به شکوه و عظمت دهه اولیه ایران برانگیخته شده و آتش زیر خاکستری برای نسل های آتی در ایران است و آذربایجان نمونه بارز آن علنی شده است و احتمالا ترکیه، امارات، عربستان و عراق در آن مسیر قرار دارند. دشمنی اروپا – امریکا مشهود است و روسیه و چین هم متفاوت از آنچه بر ما گذشته نخواهند بود، به خصوص هر دو رهبر، شی جین پینگ و ولادیمیر پوتین، برای باقی ماندن در قدرت گرفتارند و میل باطنی برای حمایت و دفاع از جمهوری اسلامی ندارند. مگر جمهوری اسلامی به آنها بچسبد.
پیشنهاد: تعریف «علمی» سیاست خارجی «نشات گرفته از سیاست داخلی» است. قطعا بدون حمایت مردم از دولت، سیاست خارجی نمایشی بیش نیست. در روابط بین الملل، دولت را هنگامی جدی تلقی می کنند که اول «ملت آن کشور، دولت را تحویل بگیرد».
هر چند دیر است اما بهتر است که انتخابات مجلس را با قوانین آنچه در کشورهای متمدن، موفق، بشاش، مردمی با جلب اکثریتی برگزار کنیم.
نظر شما :