این همه دشمنی با آیین نوروز برای چیست؟
در برابر تلاش های خارجی و داخلی برای تحریف نوروز بایستیم
نویسنده: شیما بهاری
دیپلماسی ایرانی: با نگاه کردن به هفت سین ایرانی بیشتر درک خواهیم کرد که چه روزها از سر نوروز و سفره نوروزی ایرانی گذشته است تا این آیین فراموش نشود. ایرانیان تلاش بسیار کرده اند تا این جشن باستانی را زنده نگاه دارند و از پیچ های گاهی اوقات تاریک تاریخ عبور کنند و هر بار منعطف تر سفره نوروزی را گسترانده اند. تفکری که در عمق جانش روح رویش و نوزایی و هستی نهفته است. مردم ایران کوشیده اند نوروز و تفکر احیا را زنده نگاه دارند چه آن زمان که آغاز سال ایرانیان از شمسی به قمری تغییر می کند و نوروز از نگاه امرای اسلامی قرون اول بوی کفر و ابقای آیین های مجوسی دارد. چه آن زمان که حکام اسلامی تلاش می کنند اعیاد مذهبی را جایگزین نوروز کنند. اما در نهایت این مردم ایران زمین هستند که مخالفان نوروز را هم به پای سفره هفت سین خود میکشانند و برای آنکه نشان دهند نوروز مخالف هیچ دین و مذهب و آیینی نیست مظاهر جدید را هم در قلب سفره خود جای می دهند.
قرآن جای رفیعی در سفره هفت سین ایرانی دارد، چه با نگاه معتقد چه غیر از آن، کلام خدا برکت دهنده سفره می شود و دعای مقلب القلوب و الابصار در کنار نمادهای نوروز ایرانی جای می گیرد.
دقیقا همین انعطاف و همین منش نشات گرفته از فرهنگ و خرد ایرانی است که از انسان ایرانی سر می زند. با نگاهی به تخت جمشید که بارگاه نوروزی شاهان ایران بوده است به خوبی این منش و انعطاف را می بینیم.
بارعام، دید و بازدید، عفو و بخشش، سنت هدیه دادن، سنت تکریم بزرگتر و بخشیدن به کوچکترها. تمام این عناصر در روح ایرانی و سفره ایرانی عجین شده است.
تلاش شده است تا نوروز به ما برسد و این تلاش ادامه دارد زیرا که مخالفت با نوروز حذف و دست درازی و سرقت نوروز کماکان ادامه دارد.
نمونه بارز آن رفتار طالبان در مواجه با نوروز است، تغییر مبدا سال از شمسی به قمری کار را برای حراست از نوروز در یکی از بخش های حوزه نوروزی سخت تر می کند و مردم افغانستان خود باید مشعل دار این سنت دیرینه باشند. و یا کشورهایی که نوروز در بافت فرهنگی شان جای نداشته اما تلاش می کنند تا نوروز را برای خود بردارند.
دلیل این همه جدال با نوروز ایرانی چیست؟
چه با نگاه امتگرایانه و حتی با نگاه غیر دینی نوروز را می کوبند تا نباشد. تلاش نرم و مخملینی که برای بی ارزش جلوه دادن نوروز از سوی گروه ها و جناح ها صورت می گیرد، تبلبغاتی که برای بی اثر شدن نوروز بام تا شام در فضای مجازی و رسانه ها صورت می گیرد همه بی دلیل نیست. یک روز به نمادهای نوروزی چون حاجی فیروز می تازند و با بابانوئل زیبا و مهربان مقایسه می کنند. یک روز سبزه کاشتن را سرزنش می کنند و آن را اسراف می دانند و می گویند کاری بیهوده است. روز دیگر می گویند ماهی قرمز اصلا برای سفره هفت سین نیست، فردایش می گویند تخم مرغ هم در سفره ایرانی جایی ندارد. دیگر روز می گویند قرآن را بردارید حافظ را بردارید و هر قومیت اصلا هر کتابی که می خواهد بگذارد.
دوباره در فضای مجازی و رسانه بیگانه به تمسخر آداب و رسوم نوروزی می پردازند. یک بار دید و بازدید نوروزی را مزاحمت و مزخرف می دانند. بار دیگر سنت عیدی دادن را کاری سخت و بی معنا می شمرند. دگر بار آیین خانه تکانی را به سخره می گیرند. دوباره می گویند دل خوش سیری چند، ما که در فقریم، گرانی و بی پولی، کدام نوروز! ما عزاداریم کدام نوروز!
آنقدر بام تا شام در فضای مجازی در رسانه ها به طرق مختلف این موضوعات تکرار می شود که انسان ایرانی با هسته فرهنگی خود یعنی نوروز قطع ارتباط کند و برپاداشتنش را ضرورت نداند. تصور کنید انسان ایرانی بدون جشن تاریخی، بدون حضور در جمع بستگان، بدون دید و بازدید، بدون دادن حس خوش به کودکان و هدیه دادن، بدون نو نوا شدن، بدون پاکیزگی چه انسانی خواهد بود چنین انسانی! خمیده و دلمرده که مشغول روزمرگی است.
آری تمام این تلاشها با دو هدف صورت می گیرد، تهی کردن زندگی فرد ایرانی از معنا و مفهوم عنصر ایرانی. که در این صورت می توانند هر نوع هویتی را به فرد بدهند تا یک بار کریسمس را بهتر برپا کند تا یک بار از چین و ماچین جشنی را بجوید، تا شاید در آینده آنچه را از او گرفته اند به نام دیگری به او بازگردانند.
هدف دوم، با بی معنا شدن نوروز نزد ایرانیان حلقه فرهنگی و اتصالی میان مردم ایرانی در جای جای ایران به مرور کمرنگ و حذف خواهد شد و آنگاه هر قوم و قبیله ای برای خودش قطعا باوری را خلق خواهد کرد و چنان این مردم با یکدیگر بیگانه می شوند که نه زبان مشترک و نه جشن مشترکی نخواهند داشت.
این چه تازشی است به نوروز؟
چه حمله ای است به نوروز باستانی؟
هر بار هم به شیوه جدیدی!
امسال هم برای کمرنگ شدنش می گویند ما عزاداریم!
خوب کیست که همراه مردم خودش در روزهای تلخ نبوده باشد، اما، نوروز جمشیدی ما همیشه در کنار مراسم حزن و اندوه مذهبی همچنان جایگاه خود را داشته، مثلا در ماه محرم و صفر که در نوروز می افتاد، در ماه رمضان و روزهای روزه داری در تمام مراسم عزاداری دینی، نوروز بود و حذف نشده بود. حتی خانواده های داغدار و عزادار نیز به حرمت زیستن، نوزایی، به حرمت زندگی رخت سیاه و عزا از تن خارج می کردند و به اصطلاح از عزا در می آمدند. مگر همین نوروز بساط آشتی کنان ها و اتصال ها نبوده که اکنون به قصد تیشه به ریشه زدنش وارد کارزار شده اند.
نوروز ایرانی که از خرد ایرانی وام گرفته، نمایانگر این مفهوم است که در کنار تمام رنج ها هنوز امید به نوشدن و دگرگونی هست.
متاسفانه در اشعار برخی از شاعران نیز این دمیده شدن روح رخوت و خالی کردن عنصر نوروزی و تفکر نوروزی و پیوند زدن نوروز با تفکرات آرمانگرایانه دیده می شود که متاسفانه به طرز سیاهی عملکرد نوروز را چیزی دیگر می دانند، مثال احمد شاملو نوروز را چیزی جدای از عناصر بهاری می داند و می گوید
سالی
نوروز، بی چلچله بی بنفشه می آید
بی گردش مرغانه رنگین برآیینه
و جنبش سرد برگ نارنج بر آب
سالی نوروز بی گندم سبز و سفره می آید
بی رقص عفیف شعله ها در مردنگی
بی پیغام خموش ماهی ها از تنگ....
چرا باید نوروز را چیزی غیر از نوروز تعریف کرد!
مفهوم نوروز ساده است آمدن فصل بهار.
نوروز میراث ایرانیانی است که تمام این هجمه ها را طی هزاران سال دیده اند اما کوشیده اند تا نوروز را برپا کنند. و اینک این رسالت بر دوش ما ایرانیان است و انتقال آن به نسل های بعدی
نوروزتان پیروز
هر روزتان نوروز
نظر شما :