لزوم استفاده موثر از دیپلماسی برای پایان دادن به جنگ
چگونه می توان جلوی جنگ هسته ای در اوکراین را گرفت؟
نویسنده: دیمیتری کیمز
دیپلماسی ایرانی: پرزیدنت جو بایدن حق دارد درباره تشدید احتمالی بحران اوکراین به یک آتش تمام عیار هشدار دهد. از زمان بحران موشکی کوبا، حدود شصت سال پیش در اکتبر 1962، هیچ خطر بزرگتری تا کنون برای بروز یک فاجعه هسته ای وجود نداشته است. اگرچه از برخی جنبههای این بحران خطرناک تر بود، زیرا تصمیمهای کلیدی باید طی چند روز یا حتی چند ساعت اتخاذ میشد، اما بحران موشکی کوبا به لطف سادگی نسبی خواستههای هر دو طرف، در نهایت به طور آسان حل شد. در قطعنامه صادره در ارتباط با این بحران این گونه آمده بود: اتحاد جماهیر شوروی ارسال موشکهای هستهای به کوبا را متوقف کند و موشکهایی را که قبلاً به این کشور جزیره ای تحویل داده شده بود را برچیند، در حالی که ایالات متحده تضمین میکرد که به کوبا حمله نخواهد کرد و موافقت کرد موشکهای هستهای خود را از ترکیه خارج کند. در بحران امروز، در مقام مقایسه، هدف هر دو طرف چیزی جز شکل دادن به نظم جهانی بر اساس منافع و اصول تعریف شده خود نیست. در واشنگتن، حتی وسوسه شدیدی برای دستیابی به تغییرات سیاسی در مسکو وجود دارد، با این امید که نه تنها تسلط ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه بر قدرت تضعیف شود، بلکه در نهایت او از قدرت برکنار شود.
یک تفاوت ثانویه نه چندان مهم، نقش پیچیده تر دست نشاندگان روسیه و آمریکا در مرکز هر بحران است. فیدل کاسترو – یکی از ذینفعان استقرار موشکهای شوروی – نگرانیهای مشروعی در مورد امنیت رژیم خود در سال 1962 داشت. ایالات متحده تهاجم ناموفق خود به خلیج خوک ها را با کمک و راهنمائی تبعیدیان کوبایی سازماندهی کرده بود و حتی تلاش هایی برای ترور (یا حداقل خنثی سازی برنامه های آنها) کاسترو صورت گرفته بود. نیکیتا خروشچف، رهبر شوروی و همکارانش در دفتر سیاسی حزب کمونیست، اصرار کاسترو مبنی بر باقی ماندن موشکها در کوبا را رد کردند. این تصمیم روابط شوروی و کوبا را آسیب زد، اما این بهایی بود که مسکو به راحتی و با کمال میل به خاطر اجتناب از رویارویی مستقیم هسته ای با ایالات متحده پرداخت.
در سال 2022، ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهوری اوکراین – با نگرانیهای نه چندان قابل درک در مورد امنیت دولتش – توانست خود را به یک چهره جهانی تبدیل و حضوری بزرگ در سیاست آمریکا معرفی کند. دولت بایدن در ارتباط با تحولات اوکراین این موضع را اتخاذ میکند که زلنسکی باید از حق وتو بر هر گونه توافق با روسیه در مورد اوکراین برخوردار باشد. همه اینها با وجود وابستگی کامل دولت زلنسکی به ایالات متحده و کمکهای نظامی، مالی و سیاسی بی نظیر ناتو رخ داده است که بدون آن اوکراین حتی یک ماه نمیتوانست در برابر روسیه بایستد.
در واشنگتن و مسکو روایتهای شدیداً متفاوتی درباره چگونگی رسیدن دو قدرت هستهای به این نقطه وجود دارد. دولت بایدن نگرانی های روسیه را نادیده می گیرد و حمله روسیه به اوکراین را کاملاً بی دلیل می داند. اما بایدن هر چه فکر میکند این نکته را نباید نادیده انگارد که اکثریت روسها – نه فقط شخص رئیس جمهور پوتین، بلکه اکثر نخبگان روسیه، بر اساس انواع نظرسنجیهای عمومی، از جمله نظرسنجیهای منتقد رژیم – به شدت احساس میکنند که روسیه دلایل خوبی برای نگرانی و احساس خطر دارد. این دیدگاه بر این باور استوار است که در روزهای پایانی اتحاد جماهیر شوروی، غرب به میخائیل گورباچف و همکارانش قول داده بود که ناتو را به سمت شرق اروپا توسعه ندهند. این واقعیت که این وعدههای کاملاً مستند هرگز در قالب معاهده رسمیت پیدا نکرد، احساسات روسها را تغییر نمیدهد که حداقل آنها عمیقاً گمراه شدهاند. همچنین این باور وجود دارد که پیمان ناتو – که به عنوان یک اتحاد نظامی علیه اتحاد جماهیر شوروی در دوران اوج جنگ سرد ایجاد شد – اساساً پس از پایان جنگ سرد به عنوان یک اتحاد علیه روسیه بدون تغییر باقی ماند. همانطور که اقمار شوروی سابق و کشورهای تازه استقلال یافته پس از شوروی – به ویژه لهستان و کشورهای بالتیک – شروع به ایفای نقش قوی تری در ناتو کردند، اما این ائتلاف نظامی از نظر روسیه به عنوان تهدید ژئوپلیتیکی نهایی در نظر گرفته شد، تهدیدی که باید مهار و تضعیف شود.
حمله روسیه به اوکراین در فوریه 2022 اگرچه برای مدت طولانی در نظر گرفته شده بود، اما به خوبی برنامه ریزی و سازماندهی نشده بود. برای هفتهها، مسکو امیدوار بود که درخواستهای دسامبر 2021 خود برای تضمین بیطرفی اوکراین و محدود کردن تسلیحات و زیرساختهای ناتو پاسخ مثبتی را از سوی واشنگتن و بروکسل در پی داشته باشد. اما این اتفاق نیفتاد. اگر بخواهیم واقع بینانه به موضوع نگاه کنیم خواسته ها به گونه ای تنظیم شده بود که ایالات متحده و متحدانش نمی توانستند آنها را به طور کامل بپذیرند. با این حال، در مسکو این امیدواری وجود داشت که آنها (درخواست ارائه تضمین های امنیتی) با این وجود مبنایی برای مذاکرات جدی خواهند بود. در عوض، واشنگتن و بروکسل این خواسته ها را رد و استدلال کردند که روسیه نمی تواند تأثیری بر کشورهایی که حق پیوستن به این ائتلاف نظامی – امنیتی را دارند، داشته باشد گویی ایالات متحده با ورود یک کشور همسایه به اتحاد نظامی با روسیه یا چین مخالف نخواهد بود. ایالات متحده و شرکای کلیدی اروپایی اش در واقع هیچ قصدی برای وارد کردن اوکراین به این اتحاد نطامی را نداشتند. غرب اساساً خواستههای اصلی روسیه که همان ارائه تضمین های امنیتی بود را رد کرد و دقیقاً برعکس آنچه مسکو میخواست یعنی تعهدات بیشتر آمریکا و ناتو در ارائه کمک های کمک نظامی به اوکراین را اجرا کرد.
از زمان حمله پوتین در 24 فوریه به اوکراین، روسیه تحت چندین دور تحریم قرار گرفته است. تسلیحات ناتو از قبل به اوکراین سرازیر شده بود و زلنسکی – پس از انتخاب پلتفرمی که وعده توافق با مسکو را داده بود – آشکارا درباره وارد کردن اوکراین به ناتو صحبت کرد. او اساس موجود برای صلح (توافقات مینسک) را که با میانجیگری آلمان و فرانسه حاصل شده بود و خودمختاری مناطق دونتسک و لوهانسک را پیش بینی می کرد، رد کرد. توضیح زلنسکی که بعداً توسط ناتو پذیرفته شد، حاکی از آن بود که میتوان این توافقنامهها را رد کرد، زیرا دولت قبلی اوکراین تحت فشار نظامی روسیه در سالهای 2014 و 2015، زمانی که کییف در موقعیتی برای مقاومت نبود، آنها را پذیرفته بود. این که چنین توضیحی – مشابه رد معاهده ورسای توسط آلمان – می تواند به طور جدی توسط اتحادی که ادعای تعهد به قوانین بین المللی دارد و پذیرفته شود، قابل توجه است.
یکی از دلایلی که مسکو حمله خود را به طور ناکافی – از نظر نظامی، اقتصادی و سیاسی – برنامه ریزی کرد این بود که این تصمیم آخرین لحظه بر اساس تصور پوتین از تهدید غرب به امنیت و جایگاه روسیه در این منظقه از جهان اتخاذ شد. اتکای مسکو به نیروهای موجود در مرز اوکراین، مشکلات مربوط به تهاجم اولیه و فقدان آمادگی های اقتصادی کافی را توضیح می دهد، که باعث شد ذخایر ارز خارجی و طلای روسیه به دلیل تحریم های غرب به چالش کشیده شود. مسکو همچنین میزان حرکت اوکراین – که اکنون از استان های روس زبان خود در کریمه و دونباس محروم شده بود – در جهات ملی گرایانه و آشکارا ضد روسی را دست کم گرفته بود. علاوه بر این، مسکو از میزان کمک ناتو و تجهیزات نظامی پیشرفته ای که این ائتلاف نظامی در اختیار اوکراین قرار داده بود و ارتش اوکراین را به یک نیروی جنگی مدرنتر از نیرویی که روسیه برای اولین بار در سال 2014 با آن مواجه شد، تغییر داده بود، ابراز نگرانی نکرد. اشتباه مسکو تعجب آور نیست، ایالات متحده و ناتو انتظار نداشتند ارتش اوکراین بتواند مقاومتی قوی داشته باشد. واشنگتن در ابتدا به زلنسکی کمک اندکی در مبارزه با روسیه ارائه کرد و در عوض داوطلب شد تا در فرار او از کییف کمک کند. به نوبه خود، پوتین هدفش حفظ حس عادی بودن اوضاع در داخل کشور بود، بدون اینکه درگیری به یک مشکل اقتصادی بزرگ تبدیل شود که به طور بالقوه می توانست روسیه را بی ثبات کند.
این یک اشتباه اساسی برای ایالات متحده و ناتو خواهد بود که بر این اساس تصمیم بگیرند روسیه را می توانند بدون بالا رفتن از نردبان تحریکات، تا رسیدن به رویارویی هسته ای شکست دهند. همانطور که مسکو توانایی پرزیدنت بایدن برای متحد کردن غرب در برابر تهاجم روسیه را دست کم گرفته، خرد متعارف در واشنگتن و بروکسل تصمیم روسیه برای عقبنشینیها و بسیج عمومی نیروهای نظامی را علیرغم احتمالات بسیار دست کم گرفته است.
در حالی که هزاران مرد جوان روسی در21 سپتامبر به فراخوان بسیج عمومی پوتین با فرار به کشورهای همسایه پاسخ دادند، بسیاری دیگر از دستور بسیج عمومی تبعیت کردند و هزاران نفر حتی داوطلبانه به نیروهای نظامی برای جنگیدن پیوستند. این گروه شامل افرادی بودند که لزوماً از حمله روسیه به اوکراین حمایت نکردند، اما احساس میکردند که پاسخ غرب با اقدامات مسکو تناسبی ندارد و از روسها میخواهد که کارزار نظامی را نه به عنوان یک عملیات محدود، بلکه به عنوان یک جنگ میهنی جدید برای بقای روسیه ببینند. با توجه به قوی بودن نیروهای نظامی متعارف غرب و برتری اقتصادی آن، روسیه چگونه می تواند با ناتو مقابله کند؟ این حس رو به رشد در میان مقامات روسی وجود دارد که جنگ در خاک اوکراین، کشتن اوکراینیها و قربانی کردن هزاران سرباز روسی در این فرآیند، به هیچ وجه وعده پیروزی ندارد، زیرا کشورهای غربی نه ملزم به قربانی کردن نظامیان خود هستند و نه به طور مستقیم احساس خطر میکنند. همانطور که دیمیتری ترنین، یکی از کارشناسان برجسته امنیت ملی روسیه که برای سال ها مدیریت برنامه روسیه برای صلح بین المللی کارنگی را بر عهده داشت، اخیراً استدلال کرد، ضعف کلیدی روسیه ترس از بین رفتن سلاح های هسته ای مسکو است. به نظر میرسد رهبران ناتو متقاعد شدهاند که پوتین، که بایدن اخیراً او را «بازیگر منطقی» توصیف کرد، جرات دستیابی به زرادخانه هستهای را نخواهد داشت. علاوه بر این نگاه متعارف در واشنگتن و بروکسل بر این فرض است که اگر مسکو تاکنون در به کارگیری گزینههای دیگر مانند حملات سایبری، قطع کابلهای ارتباطی، خرابکاری در مسیر حرکت تانکرها و حمایت از نیروهای رادیکال ضد غربی در سراسر جهان شکست خورده باشد، بعید است که بخواهد آنها را اتخاذ کند. حتی به نظر می رسد برخی از رهبران غربی بر این باورند که مسکو اکنون به دلیل نگرانی از انتقام گیری های غرب ناتوان شده است. اما زمانی که مسکو آماده استفاده از همه گزینههای موجود به جز سلاحهای هستهای استراتژیک شده و در موقعیت های مختلف آن را نیز اعلام کرده، ممکن است بسیار نزدیکتر از آن چیزی باشد که رهبران و کارشناسان غربی فکر میکنند.
پوتین و همکارانش به خوبی می دانند که پویایی نظامی برای روسیه نامطلوب است. آنها همچنین می دانند که افکار عمومی روسیه برای اولین بارهم نسبت به جنگ و هم به طور گسترده تر از حکومت روسیه انتقاد کرده اند. ناراحت کننده ترین موضوع برای کرملین انتقاد نه از سوی اپوزیسیون لیبرال، بلکه از سوی ناسیونالیست های روسی، از جمله وبلاگ نویسان جنگ و میهن پرستانی است که از پوتین حمایت می کنند، اما نگران هستند که دولت به اندازه کافی برای پیروز شدن تلاش نمی کند. مسکو هم اکنون امیدوار است که بسیج جزئی نیروها به تغییر این روند کمک کند. همچنین امیدوار است تغییرات اخیر در فرماندهی نظامی، همراه با کسب تجربه بیشتر نیروهای روسی و دریافت سخت افزارهای نظامی پیشرفته، ایالات متحده و اتحادیه اروپا را وادار کند که موضع خود را در مورد مذاکره با کرملین تغییر دهند، خواه ولودیمیر زلنسکی آن را دوست داشته باشد یا نه.
دور جدید حملات موشکی در پاسخ به حمله به پلی در کریمه به طور گسترده در روسیه به عنوان یک واکنش ضعیف در مقایسه با آنچه باید انجام شود، تلقی شد. پوتین به طور خاص از حملات به پل کریمه، خطوط لوله نورد استریم 1 و نورد استریم 2 به عنوان اقدامات تروریستی یاد کرد که به روسیه این اجازه را می دهد انتقام مشابهی بگیرد. ستاد کل نیروهای مسلح و سرویسهای امنیتی روسیه ظاهراً در حال آمادهسازی گزینههایی برای کرملین در مورد اقداماتی هستند که میتواند خسارات دردناکی را به حامیان خارجی اوکراین وارد کند. اکنون این دیدگاه به طور گسترده در روسیه پذیرفته شده است که این کشور نه آنقدر با اوکراین که با غرب به صورت جمعی می جنگد. به عبارت دیگر، این غرب است که باید برای دستیابی به اهداف حداقلی مسکو آسیب ببیند. پوتین تاکنون برای حرکت در این مسیر تردید داشته است، تا حدی به دلیل تمایل او به حفظ هر چه بیشتر وضعیت عادی در روسیه. با این حال، این حس فزاینده در میان طبقات سیاسی روسیه وجود دارد که عملیات نظامی ویژه نمی تواند کار را به اتمام برساند آنچه در حال حاضر مورد نیاز است، یک تغییر گسترده تر به سمت یک جنگ ملی است که به مردم انگیزه می دهد نه یک جنگ انتخابی، بلکه چیزی بیشتر از آن. در چنین جنگی، استفاده از هر سلاحی از زرادخانه های روسیه در نظر گرفته خواهد شد، با این امید که استفاده از این زرادخانه ها کار را به سلاح های هسته ای استراتژیک نرساند. تا آنجا که به سلاح های هسته ای تاکتیکی مربوط می شود، دولت هرگونه بحث عمومی در مورد استفاده از آنها را ممنوع ساخته است. مسکو نمیخواهد در سطح بینالمللی بهعنوان یک جنگافروز ظاهر شود، درعین حال نمیخواهد عموم مردم را بترساند، جایی که اکثر روسها معتقدند زمانی که از سلاحهای هستهای استفاده میشود، اجتناب از یک فاجعه نهایی دشوار خواهد بود. با این حال، طبق منابع موثق، گزینههای مربوط به استفاده از تسلیحات هستهای تاکتیکی به طور همزمان توسط ستاد کل نیروهای مسلح روسیه – نه فقط برای استفاده در خاک اوکراین – در حال توسعه است. هیچ کس نمی تواند دقیقاً بگوید که در چه شرایطی این طرح ها اجرا می شود، اما اگر نیروهای اوکراینی واقعاً بتوانند خرسون را پس بگیرند، پل زمینی روسیه به کریمه را از بین ببرند و حملات هوایی فزاینده خود به خاک را روسیه تشدید کنند، همه شرطبندیها بر تداوم خویشتنداری پوتین در واقع به یک گزاره مخاطرهآمیز تبدیل خواهد شد.
در پاسخ به هشدارهای ایالات متحده و ناتو مبنی بر اینکه هرگونه استفاده از تسلیحات هستهای در اوکراین به ضد حمله غیرهستهای ویرانگر ناتو به نیروهای نظامی روسیه و خاک روسیه منجر خواهند شد، یک ژنرال روس مدعی شد که مسکو هیچ برنامه ای برای استفاده از سلاح هسته ای ندارد. چنین سناریویی تنها در بدترین شرایطی اتفاق میافتد که طبق دکترین نظامی روسیه، این کشور در معرض حمله هستهای قرار گیرد، با تهدیدی قریبالوقوع برای نیروهای بازدارنده خود مواجه شود یا موجودیت و تمامیت ارضی آن در معرض تهدید قرار گیرد. اما کریمه امروز به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از روسیه تلقی می شود. هدف همهپرسیهای اخیر که دونتسک، لوهانسک و بخشهایی از خرسون و زاپوریژژیا را به روسیه ملحق کرد، دستیابی به یک اثر بازدارنده بود و به مسکو این اجازه را می دهد برای اینکه آنها اکنون بخشی از روسیه هستند، حمله به آنها حمله به سرزمین مادری خواهند بود. در پاسخ به تهدید شدیدترین پیامدها برای روسیه، یکی از ژنرالهای ارشد روس مدعی شد که در برخورد با اوضاع به وجود آمده به دستورات فرمانده کل قوا عمل خواهند کرد. با این حال، هرگونه باور مبنی بر اینکه ائتلاف ناتو می تواند آشکارا و بدون انتظار انتقام جویی گسترده وارد جنگ شود، نابهجا خواهد بود.
با شکستهای نظامی روسیه در اوکراین و چالشهای داخلی برای هدایت یک جنگ فرسایشی ممکن است پوتین به خوبی مقدمات مذاکراتی را در نظر بگیرد که میتواند برای غرب قابل قبول باشد. این موضوع می تواند شامل یک آتش بس با برخی ترتیبات حفظ صلح و قوانین بازی برای پایدارتر کردن آن آتش بس است. روسیه باید از موضع کنونی خود مبنی بر اینکه تمام قلمروهای استان های تازه الحاق شده – از جمله مناطقی که در حال حاضر تحت کنترل اوکراین هستند – باید به روسیه تعلق داشته باشد، دست بکشد. روسیه همچنین باید از خواسته اصلی خود برای برکناری دولت زلنسکی چشم پوشی کند. اوکراین نیز به نوبه خود باید بپذیرد که مناطق تحت کنترل روسیه تا مذاکرات بعدی بازگردانده نخواهند شد. آتشبس همچنین جلوی هرگونه خرابکاری یا اقدامات تروریستی علیه روسیه را خواهند گرفت، چیزی که اوکراین به طور فزایندهای با رضایت نه چندان بیصدای ناتو انجام میدهد. این طرح علاوه بر این نیاز به پرداختن به تحریمها را نیز دارد: هیچ تحریم جدیدی نمیتواند در زمان برقراری آتشبس اعمال شود و ممکن است تحریمهای موجود نیز کاهش یابد. اما برای برداشته شدن بیشتر تحریمها، روسیه باید منتظر بماند تا توافق جامعتری انجام شود که به اوکراین و حامیانش اهرمهای قوی برای تشویق انعطافپذیری روسیه در آینده میدهد.
آیا دولت زلنسکی – با اعتماد به نفس زیاد و انتظار تقویت مستمر از سوی ایالات متحده و ناتو – چنین مصالحه ای را اتخاذ خواهد کرد؟ در حال حاضر این موضوع بعید به نظر می رسد. اما در ماه های آینده، تمایل به پایان جنگ از طریق مذاکره ممکن است هم در غرب و هم در روسیه افزایش یابد. کییف حق دارد خود تصمیم بگیرد، اما حق ندارد دیکته کند چه سطحی از حمایت از ناتو و تا چه مدت آن را دریافت کند، به ویژه زمانی که بقای اعضای ناتو در میان باشد. این یک اشتباه بزرگ است که بگوییم ناتو باید تا زمانی که بدون پیگیری راه حل دیپلماتیک برای درگیری بین روسیه و اوکراین که به راحتی می تواند از کنترل خارج شود، از اوکراین حمایت کند. دیپلماسی بدون صلح زمانی که جنگ از قبل آغاز شده باشد به ندرت جواب می دهد. اما در برخورد با یک قدرت هستهای بزرگ، نیروی نظامی بدون دیپلماسی نمیتواند نتایج پایداری به همراه داشته باشد و میتواند به فاجعهای بزرگ با عواقب غیرقابل درک منجر شود. افراط گرایی به نام نظم جهانی لیبرال به هرحال افراط گرایی است. حفظ صلح مستلزم شجاعت و بینش است، اما ناتوانی در تلاش برابر است با بی توجهی به وظیفه.
منبع: نشنال اینترست / مترجم: علی رضوان پور – پژوهشگر مسائل اروپا
نظر شما :