گروهی که هنوز هیچ کس به رسمیت نمی شناسد

چهره همچنان منفور طالبان

۰۳ تیر ۱۴۰۱ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۱۲۷۳۵ خاورمیانه انتخاب سردبیر
عبدالناصر نورزاد در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: رژیم طالبان، با وجود تشدید حملات سرکوب گرانه خود، در امر تامین یک نظام بدون مشکل و چالش، با تهدیدهای جدی مواجه است. این گروه با آن که یگانه دولت غیر قابل شناسایی در جهان است که هیچ مشروعیتی ندارد و تنها به عنوان یک ابزار برای عبور از چالش های امنیتی کشورهای پیرامونی و منطقه ای در جغرافیای افغانستان استفاده می شود و یگانه دولتی است که تروریسم و خشونت را به شکل نهادینه آن برای قوام پایه های حاکمیت خود به کار می برد، نتوانسته از راه خشونت و استبداد قومی و سیاسی، حاکمیت بدون خطر داشته باشد. تنفر و انزجار مردم با عملکرد های طالبان، زمینه را برای فاصله گیری بیشتر رژیم آنها از مردم مساعد ساخته است. 
چهره همچنان منفور طالبان

نویسنده: عبدالناصر نورزاد، استاد پیشین دانشگاه کابل

دیپلماسی ایرانی: با نواخته شدن زنگ خطر در شمال، اختلافات میان رده های قومی طالبان و سرکوب هرچه بیشتر مردم توسط طالبان، بقای این گروه تروریست، در خطر است. 

تاریخ بشری، شاهد گونه های مختلف استبداد در مسیر تاریخ خود بوده است. استبداد دینی، اسبتداد قومی که آن را امروز به عنوان فاشیسم قومی بیشتر یاد می کنند، اسبتداد طبقاتی و سایر انواع استبداد، وسیله های بوده اند که گروه هایی مانند طالبان، به واسطه آن تلاش داشته اند تا خود را بالای یک ملت بقبولانند. اما یک وجه تشابه میان آنها وجود داشته است که بقای هر رژیم استبدادی، با فزونی فشار و سرکوب مردم و توده های ساکن آن، در خطر می افتد و جالب تر از آن که این بقا با سرنوشت همسانی روبه رو می شود. 

رژیم طالبان، با وجود تشدید حملات سرکوب گرانه خود، در امر تامین یک نظام بدون مشکل و چالش، با تهدیدهای جدی مواجه است. این گروه با آن که یگانه دولت غیر قابل شناسایی در جهان است که هیچ مشروعیتی ندارد و تنها به عنوان یک ابزار برای عبور از چالش های امنیتی کشورهای پیرامونی و منطقه ای در جغرافیای افغانستان استفاده می شود و یگانه دولتی است که تروریسم و خشونت را به شکل نهادینه آن برای قوام پایه های حاکمیت خود به کار می برد، نتوانسته از راه خشونت و استبداد قومی و سیاسی، حاکمیت بدون خطر داشته باشد. تنفر و انزجار مردم با عملکرد های طالبان، زمینه را برای فاصله گیری بیشتر رژیم آنها از مردم مساعد ساخته است. 

نظام طالبانی با مسلط شدن در کابل، از مشروعیت یک نظام و حکومت مبتنی بر قانون اساسی با چالش‌ها و پرسش‌های بنیادین مواجه شده است. از یک سو امارت خودخوانده طالبانی مشروعیت مردمی ندارد و در چارچوب هیچ قانونی‌ قابل تعریف نیست و از سوی دیگر، از راه غلبه و زور به قدرت رسیده و با تمرکز قدرت، انحصارگرایی و خودکامه‌گی، موجبات فساد، ستم و بی‌عدالتی را در کشور فراهم ساخته است. 

نظام طالبانی، با پیشینه قتل، کشتار، خشونت و انجام خونینترین حملات تروریستی که در کارنامه های خود دارد، نه توان آن را دارد تا با زور بالای مردم تحمیل شود و نه هم قابلیت حل در جامعه را از طریق سیاسی پیدا کند. رژیم طالبان با ترکیب گروه های تروریستی متشکل از تروریست های خارجی که از اتباع کشورهای منطقه و جهان تشکیل شده است، علی رغم تلاش های زیاد برای کتمان حضور این نیروها، به عنوان یک رژیم حامی تروریسم دولتی، شهرت پیدا کرده و هیچ کشور یا سازمانی حاضر نیست آن را به رسمیت بشناسد و با آن در یک تعامل رسمی قرار بگیرد، بلکه تمامی تعاملات با این گروه، شکل مقطعی دارد و تلاش می شود حداقل از تهدیدهای امنیتی برخاسته از منزوی ساختن این گروه، کاسته شود. 

گروه طالبان که حالا در مسند قدرت است و تبلیغات گسترده ای را برای شناسایی شان مبنی بر تامین حقوق بشر، حق تعلیم و گونه ای از نرمش در قواعد دینی را به گونه ای عوام فریبانه نمایش می دهد، به هیچ عنوان به حیث یک نظام پایدار و با ثبات مورد قبول مردم و جامعه جهانی قرار نخواهد گرفت. این گروه در تلاش است با ارائه ترفندهای جذاب، مخالفان خود را با اندک امتیاز به سمت خود بکشاند و آنهایی را که قابلیت کشاندن و جذب را ندارند، بوسیله تروریستم دولتی خود محو و نابود کند. 

گروه طالبان به عنوان گروه تروریست بر سر قدرت سیاسی، همواره تلاش کرده راهی برای بقای خود از لحاظ اقتصادی، جست وجو کند، زیرا عدم شناخت این گروه و رژیم خودکامه آنها نه تنها ایجاد مشکلات فراوان اقتصادی و سیاسی را برایشان موجب می شود، بلکه زمینه را برای شکاف های عمیق ناشی از اختلاف در نحوه تقسیم منابع اقتصادی نیز میان آنها بوجود خواهد آورد. 

این گروه با وجود بی تفاوتی جامعه جهانی مبنی بر وضعیت رقت بار افغانستان، یک رژیم مطرود را به نمایش می گذارد که تلاش می کند برای بقایش راهی بیابد و تداوم بیشتر بیابد. طالبان با قرائت های تنگ نظرانه که آن را بیشتر به عقاید دینی و مذهبی نسبت می دهند، تلاش می کنند، از آشتی میان این قرائت ها و تعاملات معمول در دنیای سیاست امروز، چشم پوشی کند. در حالی که در عصر حاضر، وابستگی متقابل اقتصادی، وجود تعاملات گسترده میان دولت نه تنها در عرصه های اقتصادی مشهود و غیر قابل انکار است، بلکه یک ضرورت برای بقای محسوب می شود. بنابراین، برای جلوگیری از بحران فراگیر بشری و پیش‌گیری از ستم و بیداد، پیشنهاد می‌شود دولت از قبضه و مالکیت محض طالب بیرون برود و طالب مثل گروه‌ها و کارگزاران سیاسی دیگر، بخشی از دولت باشد، نه کل دولت. 

با استفاده از فرصت تاریخی پیش‌آمده، نظام سیاسی – اداری که جایگزین نظم امارتی در افغانستان می‌شود، باید ملی و مردمی باشد و از چنگال قشر‌گرایی و روایت طالبانی بیرون آید. اگر چنین کاری نشود، نه تنها طالبان توان حکمرانی بیشتر را بر جغرافیای افغانستان از دست می دهند بلکه زمینه را برای قدرتگیری سایر گروه های تروریستی که در حال حاضر مترصد اوضاعند تا از وضعیت پیش آمده به نفع خود استفاده ببرند و زمینه را برای ایجاد پایگاه در افغانستان مساعد کنند. 

در ضمن، باید در نظرداشت که رژیم طالبان با وجود تلاش های زیاد، همواره از نبود یک میکانیسم منظم تعامل با دنیای بیرون محروم است و فشار گروه های تروریستی که بدنه اصلی جنگی این گروه را شکل می دهد، باعث شده است تا افغانستان تحت حاکمیت این گروه بیشتر از پیش منزوی باشد و به تنها کشور دورمانده از تعاملات در سیاست های جهانی، باقی بماند.

کلید واژه ها: طالبان رژیم طالبان افغانستان افغانستان و طالبان سقوط کابل کابل پشتون ها اقوام افغانستان هزاره ها


( ۱۱ )

نظر شما :

ابراهیم قدیمی ۰۴ تیر ۱۴۰۱ | ۱۶:۴۸
افلاطون زمانیکه مدینه فاضله را نوشت و مسئول انر تعیین کرد وپلیس را بکار گرفت وقوانین فرزند اوری وتعلیم وتربیت انرا نوشت از او یک سئوال کردند۔ ان سئوال این بود که این مدینه فاضله تو چه حسنی دارد۔پاسخ افلاطون این بود که این مدینه فاضله در جنگی با نیروی برابر پیروز میشود۔طالبان در چند جنگ حتی با نیروی چند برابر پیروز شده است۔طالبان مدینه فاضله افغانستان وفرهنگ افغانستان است۔اگر نبود در جنگ ها پیروز نبود۔