باج خواهی اردوغان محکوم به شکست است
روسیه مغلوب غرب شد/ حمایت استکهلم از کردها بهانه ای برای مخالفت ترکیه با پیوستن سوئد به ناتو
دیپلماسی ایرانی – بعد از تجاوز پوتین به خاک اوکراین و شکلگیری فضای ضدروسی در جامعه جهانی عملا فضای مساعدی در جهت تقویت نفوذ ناتو در کنار مرزهای روسیه شکل گرفته است. موید آن هم به درخواست سوئد و فنلاند برای عضویت در ناتو باز می گردد. پیرو این نکته اکنون با درخواست رسمی این دو کشور برای عضویت در ناتو، مسکو در منگنه و بن بست قرار گرفته است که از یک سو نمیتواند نسبت به این مهم بی تفاوت باشد و از طرف دیگر هم توانی برای واکنش مستقیم ندارد. اما به واقع استکهلم و هلسینکی با چه هدف یا اهدافی به سمت کنار گذاشتن راهبرد بی طرفی دیپلماتیک روی آورده اند و سعی در عضویت در ناتو دارند؟ آیا با مخالفت ترکیه این مهم محقق خواهد شد؟ اساساً اهداف پشت پرده آنکارا در مخالفت با این موضوع چیست؟ پاسخ به این پرسش ها و سوال های مشابه، محور گفت وگوی دیپلماسی ایرانی با علی اکبر فرازی، سفیر پیشین ایران در رومانی، مجارستان و قبرس و کارشناس مسائل ناتو پی گرفته است که در ادامه می خوانید: است که در ادامه می خوانید:
یکشنبه جاری کشورهای سوئد و فنلاند درخواست رسمی خود را برای پیوستن به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) ارائه کردند. اگرچه در واکنش به این اقدام سرگئی ریابکوف، معاون وزیر امور خارجه روسیه عنوان داشت که پس از پیوستن این دو کشور به ناتو قطعا روسیه مجبور به اتخاذ تدابیر جبرانی خواهد شد و همچنین در بیانیه رسمی وزارت خارجه روسیه مطرح شد که مسکو در صورت ملحق شدن فنلاند و سوئد به ناتو اقدامات فنی و نظامی را در دستور کار قرار خواهد داد، اما به نظر میرسد با توجه به مجموعه تحریم های گسترده و بیسابقه جامعه جهانی علیه روسیه، انزوای دیپلماتیک این کشور، فرسایشی شدن جنگ اوکراین و تاثیر مخربش بر نیروهای نظامی، توان لجستیکی به تبعش افول توان دفاعی و نظامی ارتش این کشور عملاً در صورت پیوستن و پذیرش رسمی درخواست استکهلم و هلسینکی برای عضویت به ناتو، مسکو توان تکرار اقدام مشابه در اوکراین برای سوئد و فنلاند را نخواهد داشت. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
برای پاسخ به این سوال باید به قبل بازگردیم. بسیاری از کارشناسان بارها به عنوان کرده بودند که دوران ماه عسل بلوک غرب و شرق بعد از پایان جنگ سرد چندان طولانی نخواهد و ما شاهد این مهم بودیم. بعد از روی کار آمدن پوتین، روسیه عملاً گسل خود با غرب را روزبهروز تشدید کرد. چون واقعیت امر این است که روسها باید به بازسازی داخلی و آسیب های ناشی از حکومت اتحاد جماهیر شوروی می پرداختند و سرگرم این نوسازی داخلی بودند. به موازات آن غرب و به خصوص ناتو از همان زمان برنامه ریزی جدی برای گسترش نفوذش در کنار مرزهای روسیه را اجرایی کرد تا بتواند روسیه را در مرزهای خود محدود کند. اگرچه در سالهای ابتدایی شاهد یک خوشبینی از سوی مقامات روسیه بودیم، اما این خوشبینی فضای لازم را برای گسترش نفوذ ناتو در حیاط خلوت روسیه فراهم کرد. لذا با تغییر لحن روسیه مواجه شدیم و این تغییر لحن در برابر ناتو نهایتاً به واکنش روسیه کشیده شد. مهمترین آن مخالفت با پیوستن گرجستان به ناتو بود. ولی نکته اینجاست ناتو به روشنی ثابت کرده است که اگر در مقطعی پیوستن یک کشور از همسایگان روسیه میسر نباشد این مهم را برای مدتی به تعویق می اندازد. در حالی که این تعویق کاملاً تاکتیکی است و ناتو سعی می کند با خرید زمان در فضای مناسب این مهم را مجددا اجرایی کند. کما اینکه بعد از گرجستان شاهد رفتار مشابه ناتو در قبال اوکراین بودیم. این مسئله به تجاوز نظامی روسیه به خاک اوکراین منجر شد که این جنگ ادبیات و نظم بین المللی جهان را به طور کلی و جدی دگرگون کرد. اگرچه روسیه فکر می کرد می تواند در یک بازه زمانی کوتاه مدت در این جنگ پیروز شود، اما اکنون خود را گرفتار یک جنگ فرسایشی می بیند که تنها به حوزه نظامی و دفاعی محدود نمیشود، بلکه چالش ها و بحران های دیپلماتیک و تحریمی آن به مراتب جدی تر، عمیق تر و شدیدتر از جنگ نظامی با اوکراین است.
پس باید پرسید چرا روسیه دچار این سوء محاسبه و گرفتار شدن در باتلاق اوکراین شد؟
این امر به طور مستقیم ناشی از ارزیابی غلط و تک بُعدی روس ها بود.
این جمله تان را قدری کالبد شکافی می کنید؟
ببینید روسیه صرفاً توان نظامی خود را در یک کفه معادله قرار میداد و در کفه دیگر توان نظامی ارتش اوکراین را قرار داده بود. بدیهی بود که این ارزیابی یک جانبه بدون در نظر گرفتن پارامترهای دیگر این خوشبینی را در روس ها به وجود آورد که قطعاً اوکراین توان پاسخگویی به ارتش روسیه را ندارد، پس می توان جنگ را سریع تمام کرد. لذا پوتین دستور تجاوز به خاک اوکراین را صادر کرد. غافل از اینکه غرب از اساس برنامه ریزی برای تحریک روسیه با هدف تجاوز اوکراین را در سر دارد تا روسیه خود را به مهلکه بکشاند و چون روسیه پارامترهای دیگری مانند حمایت غیرمستقیم جامعه جهانی از اوکراین از حمایت دیپلماتیک و سیاسی گرفته تا حمایت نظامی، لجستیکی، مالی، تسلیحاتی، اعمال بسته های تحریمی گسترده و بیسابقه علیه روسیه و تلاش برای انزوای دیپلماتیک مسکو را در معادلات خود نگنجانده بود سبب شد تا با تحریک روسیه از طریق اوکراین، کرملین در دام ناتو، آمریکا و انگلستان گرفتار شود.
با همین آسیب شناسی شما به سوال نخست باز می گردیم که آیا در صورت پیوستن سوئد و فنلاند به ناتو، روسیه با توجه به تبعات جنگ اوکراین توان پاسخگویی را دارد؟
خیر. قطعاً دیگر روسیه نمیتواند در حوزه نظامی و امنیتی مانند اوکراین وارد عمل شود لذا به جای آن، دست به یک موضع گیری دیپلماتیک می زند تا به نوعی نشان دهد که هنوز روسیه توان جنگیدن در چند جبهه همزمان علیه ناتو و غرب را دارد و بر سر خطوط امنیتی راهبردی خود با کسی تعارف ندارد. اما باز هم تاکید می کنم این یک موضع گیری و بلوف دیپلماتیک از سوی روسیه است. حتی اگر یک درصد بعد از پیوستن سوئد و فنلاند به ناتو شاهد اقدام نظامی روسیه مشابه اقدام نظامی در اوکراین باشیم بی شک این کشور و شخص پوتین خود را برای نابودی کامل آماده خواهد کرد. به ویژه که در جنگ اوکراین ثابت شد که توان ابرقدرتی ارتش روسیه آنگونه که می نماید چندان بزرگ و شکست ناپذیر نیست. پس میتوان گفت اکنون خطر راهبرد گسترش نفوذ ناتو به شرق برای روسیه به مراتب پررنگ تر از گذشته شده است، اما با این تفاوت که دیگر روسیه توان پاسخگویی را ندارد.
سوالی که ذهن را درگیر می کند ناظر به اقدام سوئد و بهخصوص فنلاند در پیوستن به ناتو است. چون برای دهه های متمادی سیاست بی طرفی این دو کشور و به خصوص هلسینکی بسیار چشمگیر بود، اما چه شد که اکنون دو کشور بعد از جنگ اوکراین به سمت عضویت در ناتو رفتند؛ آیا مسئله فشار دیپلماتیک غرب و ناتو به آنهاست یا ترس از حمله مشابه روسیه در اوکراین؟
هر دو. ببینید روسیه در برابر رفتار ناتو برای گسترش نفوذش به شرق همواره یک موضع گیری دیپلماتیک تند را در دستور کار قرار می داد و هر از گاهی با برگزاری رزمایش و اقدامات محدود دفاعی سعی داشت که وضعیت را مدیریت و کنترل کند. اما بعد از تحریک کرملین و تجاوز پوتین به خاک اوکراین نظم جهانی برای همیشه تغییر پیدا کرد. در این نظم جهانی دیگر کشورهای اطراف روسیه به هیچ عنوان اعتمادی به مسکو برای تکرار نکردن جنگ اوکراین ندارند. بنابراین با درخواست برای عضویت در ناتو پیشاپیش نوعی تضمین امنیتی را برای خود خریده اند. از طرف دیگر همانگونه که در پاسخ به سوالات قبلی اشاره کردم ناتو هیچگاه برنامه برای عضویت کشورهای همسایه روسیه را متوقف نمیکند؛ اگر توقفی هم باشد تاکتیکی است. اکنون که بعد از جنگ اوکراین شاهد یک فضای سنگین ضدروسی و ضدپوتین در جهان هستیم بهترین و ایده آل ترین بستر برای ناتو در جهت پذیرش سایر کشور های باقیمانده همسایه روسیه شکل گرفته است. پس ناتو سعی میکند در کمترین زمان از این فضای مثبت و مناسب نهایت استفاده را ببرد. واقعاً حرکت شتابزده، بدون برنامه ریزی و بدون در نظر گرفتن تمام تبعات و جوانب امر از جانب پوتین و روسیه در حمله به اوکراین سبب شد که ناتو برای همیشه روسیه را مغلوب کند و یک فضای ضدروسی تا مدت های مدید در جامعه جهانی شکل بگیرد. یعنی روسیه با دست خود عملاً ناتو را پیروز کرد و نفوذش را به شکل جدی در کنار مرزهای خود تقویت کرد.
به چه دلیل معتقدید سوئد یا فنلاند اعتمادی به روسیه در خصوص عدم تکرار جنگ اوکراین ندارند؟
چون در همین جنگ اکنون شاهد دروغگویی و تزویر روسیه بودیم. اگر به روزها و هفته های قبل از آغاز جنگ اوکراین بازگردیم بارها و بارها مقامات رسمی روسیه از شخص پوتین گرفته تا لاوروف و دیگر مقامات روسی عنوان داشتند که روسیه به هیچ وجه حمله به اوکراین را در دستور کار قرار نمی دهد، اما نهایتا ما شاهد حمله روسیه به اوکراین بودیم. پس طبیعی است که نه سوئد و فنلاند که هیچ کشور دیگری به ادعاهای کرملین مبنیبر عدم جنگ اعتماد نخواهد کرد.
در این بین شاهد مخالفت برخی از اعضای ناتو با پیوستن سوئد و فنلاند به ناتو هستیم که مهمترین آن کرواسی و به طریق اولی ترکیه است. آنگونه که از مواضع آنکارا بر میآید به دلیل حمایت استکهلم از کردها، ترکیه موافق عضویت این کشور در ناتو نیست. آیا حضرتعالی این را یک بهانه می دانید یا دلایل دیگری برای مخالفت با عدم عضویت سوئد در ناتو از جانب ترکیه وجود دارد؟
ببینید سوئد هیچگاه اقدامی نظامی، دفاعی و امنیتی برای حمایت از کردها در ترکیه، سوریه و ... نداشته است. لذا هرگونه اقدامی صرفاً در حوزه حمایت سیاسی و دیپلماتیک و یا اسکان کردها در سوئد بوده است تا کردها بتوانند از حق خود برای زیستی آزادنه و دفاع در برابر تجاوزات ترکیه برخوردار شوند. بنابراین من می توانم این مسئله را مطرح کنم که ترکیه سعی دارد با مخالفت های خود نوعی سیاست باج خواهانه و کلاشانه در برابر ناتو پیاده کند تا از نفوذش در ناتو برای فشار به سوئد با هدف قطع حمایت از کردها و یا تحویل برخی از چهره های سیاسی کرد مقیم سوئد به ترکیه سوء استفاده کند. مطمئن باشید اگر ترکیه غیر از مخالفت با عضویت فنلاند و به خصوص سوئد به ناتوعمل میکرد جای سوال داشت. چون اردوغان همواره یک دلال و معامله گر بوده است و از هر فرصتی به دنبال سوء استفاده است تا بتواند امتیازگیری خود را داشته باشد. اکنون هم که بعد از جنگ اوکراین نگرانی کشورهای همسایه روسیه از تکرار اقدامات کرملین مطرح است ترکیه سعی می کند از این وضعیت ذیل مخالفت با پیوستن فنلاند و سوئد به ناتو نهایت استفاده را برد که مثلاً حمایت سوئد از کردها را در همه ابعاد تبلیغاتی، سیاسی، دیپلماتیک و ... قطع شود و یا حتی برخی چهرههای سیاسی کرد تحویل دولت ترکیه شود.
جناب فرازی ترکیه اکنون آغاز روند پذیرش سوئد و فنلاند در ناتو را مسدود کرده است. آیا آنکارا در نهایت موفق خواهد شد عضویت این دو کشور را از دستور کار خارج کند؟
خیر.
چرا؟
چون اگرچه ترکیه از مهره های تاثیرگذار در ناتو است، اما به دلیل نظم جدید جامعه جهانی بعد از جنگ اوکراین و شکل گیری یک فضای ضدروسی، ناتو به دنبال گسترش نفوذ خود در مرزهای روسیه است. لذا به هیچ وجه اجازه نمی دهد که رفتار کلاشانه اردوغان این راهبرد ناتو را در این فرصت مغتنم با توقف و یا حتی سکون مواجه کند. ضمنا آمریکا هم به شدت حامی و پشتیبان پیوستن این کشورها به ناتو است. بنابراین وزن ترکیه یا به اصطلاح زور ترکیه به کل ناتو نمی چربد. بله اگرچه اردوغان میتواند این روند را تا اندازه ای کُند نماید.
آیا ترکیه می تواند در مقابل مواقفت با عضویت سوئد و فنلاند به ناتو امتیازات مدنظرش در قطع حمایت استکهلم از کردها را به دست آورد؟
کوتاه عرض کنم که به نظر من اتفاق خاصی هم برای کردها نمیافتد. اما اجازه دهید سیاست باجخواهی اردوغان را بیشتر توضیح بدهم. به نظر من اردوغان به دنبال باج خواهی همزمان از پنج بازیگر و طرف این ماجرا است. از یک سو با مخالفت عضویت سوئد و فنلاند در ناتو سعی دارد امتیازات مدنظرش را از استکهلم در قبال قطع حمایت از کردها را به دست آورد. از طرف دیگر به دنبال فشار به اتحادیه اروپا در خصوص پذیرشش در قاره سبز و این اتحادیه است. در عین ترکیه در صدد است که فشاری هم به ناتو بیاورد تا منافع ترکیه در ناتو هم تامین شود. بازیگر چهارمی هم وجود دارد که به آمریکا باز می گردد. ترکیه به دنبال فشار به واشنگتن هم هست تا بتواند در مسئله اف -۳۵ و سایر حوزه های سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، نظامی و دفاعی امتیازات خود را از دولت بایدن بگیرد. در نهایت باید بگویم که مجموعه این باج خواهی ها ترکیه یک کارت برنده را برای آنکارا در برابر مسکو شکل خواهد داد تا اینگونه عنوان کند که ترکیه با مخالفت برای عضویت سوئد و فنلاند در ناتو روسیه را بدهکار خود کرده است که بتواند کرملین را در مسیر خود کنترل کند.
برای سوال پایانی روی تاثیرات وضعیت جدید جامعه جهانی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تمرکز کنیم. در طول مصاحبه چند بار به تغییر معنادار نظم جهانی بعد از جنگ اوکراین اشاره داشتید. بسیاری از کارشناسان هم پیرو باور شما معتقدند که شرق از هم پاشیده است و در عین حال بلوک غرب هم دچار سردرگمی است. با چنین فرضی آیا سیاست نگاه به شرق که در دولت احمدی نژاد عملاً پی گرفته شد و در دولت رئیسی هم دوباره احیا شده است اکنون به بن بست خواهد رسید؟
بدون شک چنین است. من بارها در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی و سایر رسانهها عنوان داشته ام که به هیچ عنوان سیاست خارجی یک جانبه، چه در مسیر وابستگی به غرب یا شرق نمیتواند منافع کشور را تامین کند. تنها راه اجرای شعار نه شرقی و نه غربی است. ما باید یک سیاست هوشمند، منعطف و فراگیر را با هدف برقراری روابط با همه بازیگران داخلی و خارجی در دستور کار قرار دهیم. متاسفانه جمهوری اسلامی ایران در طول چهار دهه گذشته سیاست خارجی پرهزینه و در عین حال کم فایده را اجرایی کرده است و نتوانسته از اهرم دیپلماسی برای تحقق منافع ملی استفاده کند. وابستگی و یا سرسپردگی به روسیه، چین یا هر کشور دیگری نمی تواند راهگشا باشد. مانور دیپلماتیک روی کشورهایی مانند حوزه عدم تعهد هم یک شوخی سیاسی است. چون اگر بخواهیم قدری عمیق تر به این کشورهای حوزه به اصطلاح عدم تعهد نگاه کنیم می بینیم که همگی یا اکثر قریب به اتفاق آنها در جبهه غرب قرار دارند یا به جبهه شرق روی آورده اند. پس چیزی به نام غیرمتعهدها معنا ندارد. اما ایران میتواند با استقلال سیاسی به سمت برقراری روابط با همه پیش برود.
نظر شما :