ایالات متحده همچنان به برتری جهانی فکر می کند

آمریکا و دوراهی جنگ و صلح

۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ | ۱۶:۰۰ کد : ۲۰۱۱۴۲۹ آمریکا انتخاب سردبیر
ابوالفضل پازوکی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: شواهد حاکی از آن است که ایالات متحده کماکان سودای "پاکس آمریکنا" را در سر دارد و سیاست های اجراییش، ونه سیاست های اعلامی، بیانگر این رویکرد و تمایل است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، و یا به تعبیر آمریکایی ها "امپراطوری شیطان"، ایالات متحده نه تنها سیاست "دتانت" را درپیش نگرفت که با براه انداختن جنگ های جدید از بالکان تا منطقه منا عزم خود را برای ایجاد نظم تک قطبی و "قرن امریکایی" نشان داد.
آمریکا و دوراهی جنگ و صلح

نویسنده: ابوالفضل پازوکی، پژوهشگر و فارغ التحصیل رشته روابط بین الملل دانشگاه بین الملل قبرس

دیپلماسی ایرانی: بار دیگر، پس از حمله نظامی روسیه به اوکراین، صحنه سیاست بین الملل رنگ آشوب و تنش به خود گرفته است تا آنجایی که قدرت های بزرگ  جهان سخن از احتمال شکل گیری یک منازعه هسته ای و متعاقب آن "زمستان هسته ای" به میان می آورند. کانون های قدرت حالا بی پرواتر از هر زمان علیه یکدیگر صف آرایی کرده اند؛ از یک سو ایالات متحده آمریکا و متحدانش و از سوی دیگر قدرت های روژینیستی همچون چین، روسیه و ایران که در پی پایه گذاری نظمی چند قطبی و غیرمتمرکز هستند.

بی شک، هر گونه تغییر رادیکال در ساختار امنیتی جهان پیامدهایی خواهد داشت که هیچ بازیگری نمی تواند در برابر آن مقاومت کند. شواهد حاکی از آن است که ایالات متحده کماکان سودای "پاکس آمریکنا" را در سر دارد و سیاست های اجراییش، ونه سیاست های اعلامی، بیانگر این رویکرد و تمایل است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، و یا به تعبیر آمریکایی ها "امپراطوری شیطان"، ایالات متحده نه تنها سیاست "دتانت" را درپیش نگرفت که با براه انداختن جنگ های جدید از بالکان تا منطقه منا عزم خود را برای ایجاد نظم تک قطبی و "قرن امریکایی" نشان داد.

در همین دوران که آمریکا دون کییشوت وار لشکرکشی می کرد و فیگور "پلیس جهانی" را در برابر آینه ای که متفکرانی همچون فوکویاما و برنارد لوی در دست داشتند می گرفت، کشوری همچون روسیه به آرامی در حال بازسازی و تجمیع نیروهای خود بود و چین بازارهای جهان را یکی پس از دیگر فتح می کرد و به چنان رشد و توسعه ای نائل یافت که توانست حدود 500 میلیون چینی را از فقر مطلق نجات دهد. عکس این روند و تحول، هیئت حاکمه آمریکا با انتخاب های ناصواب در سیاست داخلی و خارجی، این کشور را تدریجا به نوعی "صنعتی زدایی" دچار کردند به نحوی که بخش قابل توجهی از طبقه متوسط این کشور به علت بسته شدن بنگاه های اقتصادی و کوچ آنها به کشورهای کمتر توسعه یافته، شغل و درآمد خود را از دست دادند و نتیجه آن به قدرت رسیدن دونالد ترامپ با آن رتوریک ضد جهانی سازی و مرکانتلیسی بود.
 
افول ستاره آمریکا وقتی به وقوع پیوست که رهبران آن سرمست از خواباندن بازوی بلوک شرق و با زیر پا نهادن حقوق ملی کشورهای غیرهمسو و به بهانه مبارزه با تروریسم، خانه و آشیانه میلیون ها انسان را با خاک یکسان کردند و، نه با به قدرت رسیدن افرادی همچون ترامپ و یا بایدن. به قدرت رسیدن این دو نتیجه این افول است و نه علت آن.

بی دلیل نیست که تئوریسینی همچون هری کیسینجر اخیرا رهبران این کشور را دعوت به واقع گرایی و پذیرش حق حیات  قدرت های نوظهور و به عبارت دیگر پذیرش نظام بین المللی چند قطبی کرد. این سخنان وزیر امور خارجه دولت نیکسون گواه آن است که آمریکا هنوز در رویای سلطه بلامنازع بر جهان است و حاضر به تقسیم قدرت با دیگر بازیگران نیست و دقیقا همین نکته است که کیسینجر روی آن دست گذاشته است.

نقش منفی و محرک واشنگتن در جنگ روسیه – اوکراین بر هیچ پژوهشگر روابط بین المللی پوشیده نیست؛ از ارسال تسلیحات سنگین به اوکراین از سال 2014 بدین سو تا ارسال پالس هایی برای جذب کیف به پیمان نظامی – امنیتی ناتو که خط قرمز هر دولت مستقری در مسکو فارغ از پیشینه حزبی است. بسیاری از صاحبنظران سیاست بین الملل  همچون جان میرشایمر از مدت ها قبل اعلام خطر کرده بودند و رهبران آمریکا را از وارد شدن به حیات خلوت  روسیه برحذر می داشتند. ولی انتخاب واشنگتن تشدید تنش ها با روسیه و چین بود. 

در باب اینکه چرا آمریکا این گزینه را برگزید می توان دلایل مختلفی را برشمرد ولی قطعا یکی از مهمترین آنها تضعیف جایگاه سیاسی – اقتصادی این کشور در این دو دهه آغازین هزاره سوم بوده است. گویا، رهبران آمریکا با اتخاذ راهبرد افزایش تنش ها و بحران سازی در مناطق پیرامونی چین و روسیه درصددند از شکل گیری و تثبیت نظام بین المللی چند قطبی جلوگیری کنند.

پر بیراه نیست اگر امریکا را در یک دو راهی خطیر و سرنوشت ساز متصور شویم: راه صلح و پذیرفتن برآمدن قدرت های نوظهورِ غیر همسو و دیگری زمستان هسته ای به قیمت حفظ هژمونی رو به افول. حال باید دید برآیند نیروها در واشنگتن این کشور را به کدام سو هدایت می کنند.

کلید واژه ها: آغاز نظم چند قطبی جهانی ایالات متحده امریکا روسیه امریکا و روسیه نظام چند قطبی تک قطبی هنری کیسینجر


( ۸ )

نظر شما :

ابراهیم قدیمی ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ | ۱۶:۳۰
امپراطوری ها مانند انسان متولد میشوند ۔در کودکی زیر نظرکسی بزرگ وتعلیم وتربیت میبینند۔جوان برومند میشوند۔ ادعای قدرت میکنند۔قدرت نمائی مینمایند۔ کم کم از قدر ت انها گاسته میشود وروزی حضرت عزرائیل سراغ انها میاید ودر میگذرند۔۔امریکائی ها این روند تاریخی را نمی دانند۔تاریخ طولانی مدت ندارند۔اروپائی ها بهتر میدانند۔اسیائی ها اگاهی کامل دارند۔امریکا در انتهای دوران قدرت خود را میگذرانند۔ امریکائی ها هنوز فکر میکنند جوان اند۔من امیدوارم که تغییر قدرت به از بین رفتن کره زمین وفرهنگ بشری ونه تکنولوژی بشری منجر نشود۔
خسرو ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ | ۱۳:۵۷
نظرات صحیح ولی بسیار پررنگتر از واقعیت بیان شده بود در ضمن در قضیه اکراین فارغ از تحریکات شیطانی امریکا -- یعنی روسیه حق داشت یک کشور مستقل را اینگونه ویران کند؟ چرا روسها به خود اجازه میدهند مردم عادی را قتل عام کنند ؟ پوتین مقصر نیست؟