پیامدهای بحران در سطح ملی
فردای جنگ اوکراین
نویسنده: امیرهوشنگ کریمی، دکترای تخصصی روابط بین الملل از دانشگاه تهران
دیپلماسی ایرانی: اغراق نیست اگر «جنگ و منازعه» را مهمترین و تأثیرگذارترین پدیده تاریخ قلمداد کرد. مطالعه تاریخ تمدن یعنی مطالعه جنگ ها و تأثیرات آن و پیامدها و تحولات پس از آن. جنگ ها مبداء تاریخ شمرده شده و دوران های مهم تاریخی به قبل و بعد از جنگ ها تقسیم بندی می شود، مانند عصر جنگ سرد و مابعد جنگ سرد، دوره جنگ های ناپلئونی و نمونه تاریخی آن جنگ های پلوپونزی و کشورگشائی های اسکندر مقدونی. به رغم شوربختی ها، تلخ کامی ها، مصائب و شدائد حاصل از جنگ ها، از دل همین تضادها و تخاصم ها و کشمکش هاست که راه تحول بشر و جوامع انسانی گشوده شده و مسیر تکامل پیموده شده است.
جنگ روسیه و اوکراین نیز از قاعده کلی جنگ ها مستثنی نیست: یک منازعه خونبار با تلخ کامی و حسرت های بسیار و ادامه مسیر به سوی تحولات تازه و افق گشائی های نو. چشم انداز فردای جنگ اوکراین چندان روشن و قطعی نیست و به عوامل و مولفه های بسیاری بستگی دارد که مسیر و چگونگی خاتمه آن و طرف های غالب و مغلوب را تعیین می نمایند. اما از همین مقطع زمانی و موقعیت مکانی نیز می توان به افق تحولات پس از جنگ اوکراین نظری افکند و برخی مختصات و مولفه های دوران جدید روابط بین الملل را در سه سطح ملی/ کشوری، منطقه ای/ زیر سیستمی، و سیستمیک/ نظام بین الملل احصاء و پیش بینی کرد.
الف) در سطح بازیگران ملی/ کشوری
منازعه نظامی تمام عیار روسیه و اوکراین که بزرگ ترین و مهم ترین مناقشه نظامی دراروپای پس از جنگ عالمگیر دوم به شمار می آید، علاوه بر تأثیرات فراگیر در سطح نظام بین المللی تبعات و پیامدهای عمیقی نیز بر زوج های دوتائی از کشورها بر جای خواهد گذاشت.
1- روسیه - اوکراین:
همانند اغلب جنگ ها، دو طرف اصلی منازعه یعنی روسیه و اوکراین اولین و اصلی ترین تأثیر پذیرندگان جنگ جاری محسوب می شوند. با هر معیاری به ارزیابی منازعه کنونی بپردازیم و هر سرشت و سرنوشتی برای آن متصور شویم، فردای جنگ کنونی، روسیه و اوکراین به دو کشور از هم بیگانه تبدیل شده و هیچگاه به دوران «کشورهای دوست و برادر» رجعت نخواهند کرد. هر چند نتیجه پایانی این نبرد و نحوه ختم جنگ و تعیین معادله و نسبت غالب – مغلوب، نقش تعیین کننده ای در شکل و محتوای مناسبات دو کشور و ملت روسیه و اوکراین خواهد داشت.
نتیجه نهائی و پیامد جنگ اوکراین به طور مستقیم بر سرشت و سرنوشت روسیه تأثیر تعیین کننده خواهد داشت. در سه سده اخیر همواره جنگ ها مبداء تحول اساسی در ماهیت قدرت و سرشت دولت در روسیه بوده آند. فروپاشی نظم امپراطوری و سقوط رومانوف ها در سال 1917 میلادی نتیجه مستقیم جنگ جهانی اول بود، همانطور که از دل جنگ جهانی دوم اتحاد جماهیر شوروی در قامت یک ابرقدرت جهانی ظهور یافت و بر پیکربندی نظام بین الملل و مناسبات قدرت جهانی در قالب نظم دو قطبی تأثیر گذاشت و همین ابرقدرت در سال 1991 میلادی بواسطه تبعات و پیامدهای جنگ سرد و البته جنگ افغانستان فرو پاشید. از این رو، اغراق نیست چنانچه نتیجه جنگ اوکراین را در سرشت و سرنوشت دولت – ملت روسیه و به خصوص آینده نظام سیاسی حاکم بر این کشور تعیین کننده بدانیم. با هر سرشت و سرنوشتی تقریبا ً آنچه با اطمینان می توان گفت این است که بحران و جنگ اوکراین، پایانی بر سه دهه مغازله و معانقه و تعارفات سیاسی میان غرب با روسیه بود. اخراج از جغرافیای سیاسی اروپا و مرزبندی شفاف میان غرب سیاسی و ارزش های لیبرال دموکراسی آن با روسیه به عنوان دشمن نظم لیبرالی؛ تقریبا ً حتمی است. سه دهه تلاش روسیه برای شناساندن این کشور به عنوان یک کشور "خودی" در نظم لیبرالی غربی ناکام ماند. با جنگ اوکراین، می توان با اطمینان گفت روسیه دیگر در اروپا و جهان غربی جائی ندارد.
سرشت و سرنوشت دولت - ملت اوکراین در فردای جنگ، نیز عمیقا ً به خروجی و ماحصل جنگ کنونی وابسته است و می تواند طیفی از فروپاشی، تجزیه سرزمینی، انقیاد، یا (با درجاتی کمتر محتمل) حفظ تمامیت ارضی و استقلال سیاسی و تبدیل به خاکریز اول غرب در مقابل روسیه را در بر گیرد. آینده اوکراین نه در فردای جنگ که با آغاز نبرد و تهاجم نظامی روسیه رقم خورد. حال دیگر می توان با اطمینان خط فراغ و جدائی کی یف – مسکو را مشاهده کرد. اگر زمانی این دو در کنار هم اولین دولت اسلاوی موسوم به کیوان روسی را در قرن نهم میلادی شکل دادند و به تعبیر پوتین، کی یف مبداء و مادر امپراطوری اسلاوی – ارتدوکسی در تاریخ بوده، امروز کی یف به نمادی از مقاومت و مقابله با امپراطوری روسی و به خط مقدم تقابل غرب مسیحی با شرق روسی ارتدوکسی تبدیل شده است.
2. آمریکا و انگلیس:
جدای از طرفین منازعه، جنگ ها همواره از طرف سومی نیز تأثیر می پذیرند. حتی اگر به نظریه توطئه پیرامون نقش مرموز و مزورانه آمریکا – انگلیس در کشاندن روسیه به آوردگاه اوکراین باورمند نباشیم، تقریبا ًتردیدی نیست که ائتلاف آنگلوساکسونی به مثابه بازیگر "غایب همیشه حاضر" نقش بسیار فعال و تعیین کننده ای تا اینجای جنگ اوکراین ایفاء کرده و در سرشت و سرنوشت آتی جنگ نیز پارامتر تعیین کننده ای خواهند بود. مدیریت عرصه مقابله سیاسی، اقتصادی، روانی و رسانه ای در برابر تهاجم روسیه در سطح بین المللی و کمک های بسیار مهم اطلاعاتی، امنیتی، لجستیکی و تسلیحاتی به اوکراین از عمده ترین مؤلفه های نقش آفرینی آمریکا - انگلیس در جنگ اوکراین هستند.
از این رو می توان آمریکا و انگلیس را بزرگ ترین نفع برندگان جنگ اوکراین تلقی کرد. درگیر ساختن بزرگ ترین قدرت رقیب و دشمن در حیات خلوت امنیتی خود، بازکشت به عصر طلائی و دوران شکوه روابط فرا -آتلانتیکی، تجدید حیات ناتو و بازتعریف نقش کلیدی آمریکا در آن، تضعیف روندها و گرایش های همگرایانه اروپائی چه در بعد سیاسی – اقتصادی و چه از جنبه نظامی – امنیتی، جلوگیری از برهم خوردن موازنه قدرت جهانی به نفع روسیه و رویای شیرین سقوط پوتین و تبدیل روسیه از یک تهدید جهانی به یک قدرت محدود منطقه ای؛ دستاوردهای قابل توجهی است که لندن – واشنگتن در فردای جنگ اوکراین جستجو می کنند.
3. آلمان و فرانسه:
آلمان و فرانسه به عنوان موتور محرکه روندهای همگرائی سیاسی و اقتصادی در اروپا از بحران و جنگ اوکراین تأثیر عمیقی پذیرفته و در مقابل از نقش آفرینی سنتی آن ها به عنوان نیروی فعال در دو جبهه غرب و شرق کاسته شده است. در این میان تأثیرات منفی جنگ اوکراین بر فرانسه بیش تر بنظر می رسد. کاهش قدرت و فضای مانور سیاسی فرانسه، تضعیف ایده آل های اروپائی به خصوص در عرصه استقلال نظامی و امنیتی، تقویت نقش و موقعیت رقیب سنتی یعنی انگلیس به بهای کاهش اعتبار و جایگاه فرانسه به عنوان رهبر سیاسی اروپا از جمله پیامدهای احتمالی جنگ اوکراین می توان بر شمرد. با این حال، به نظر می رسد پیامد و ماحصل جنگ روسیه و اوکراین بیش از هر بازیگر اروپائی دیگر بر سرشت و سرنوشت سیاسی آلمان تأثیرگذار بوده است. نظامی شدن آلمان پس از هفتاد سال و سه برابر شدن بودجه دفاعی این کشور، بیش از همه زنگ خطر را برای پروژه همگرائی اروپائی و به خصوص نقش رهبری فرانسه در اروپا به صدا درآورده است. خارج شدن غول خفته آلمان از چراغ جادو بهای است که اروپا بابت جنگ اوکراین خواهد پرداخت. با این حال، در تنگنا قرار گرفتن سیاست خارجی آلمان به دلیل کاهش حوزه مانور این کشور در شرق و قطع مناسبات راهبردی این کشور با روسیه بویژه در عرصه حیاتی انرژی، بهائی است که ژرمن ها بابت بازگشت به عصر بیسمارک بایستی بپردازند.
4. چین و ژاپن:
این دو کشور نیز متأثر از جنگ اوکراین و سرنوشت آن به ویژه جایگاه و موقعیت روسیه در فردای جنگ و نسبت آن با غرب، با وضعیت و شرایط متفاوتی در ورای جنگ اوکراین مواجه خواهند شد. ژاپن نیز همانند آلمان در حال پوست اندازی و بازگشت به دوره اقتدار نظامی است. گوئی جنگ اوکراین سبب ساز بازنمائی و بازآرائی آلمان و ژاپن از بازندگان مقهور جنگ دوم جهانی به احیای قدرت تاریخی شان است. اگر در هفت دهه گذشته، قدرت قاهره آمریکا سایه خود را بر سرشت و سرنوشت این دو کشور مغلوب جنگ گسترانده بود، امروز تهدید وجودی روسیه و چین به حدی است که آمریکا و غرب خود مشوق نظامی گری آلمان و ژاپن شده اند. کشور چین نیز تجربه و شرایط غامض و دشواری را در پرتو جنگ روسیه و اوکراین تجربه می کند و مصرانه در تلاش است با حفظ فاصله مطمئنه از هرگونه سوگیری و صف بندی در این جنگ اجتناب ورزد و ضمن حراست از دستاوردهای بزرگ اقتصادی اش در تعامل با نظم لیبرالی غربی، اتحاد راهبردی خود با روسی را نیز محفوظ بدارد. با این حال سرشت و سرنوشت جنگ اوکراین و چشم انداز خروج روسیه از آن در قامت یک فاتح یا مغلوب، مستقیما ً بر چشم انداز مناقشه تایوان و در افقی وسیع تر آینده نظم بین المللی با/ یا بدون چین تأثیرگذار خواهد بود.
5. ترکیه و ایران:
بحران ناشی از جنگ اوکراین، دامنه تأثیراتش محدود به حوزه ژئوپلیتیکی اروپا نبوده و منطقه غرب آسیا نیز متأثر از سمت و سوی بحران و سرشت و سرنوشت غائی آن دستخوش تغییرات و تحولاتی خواهد بود. بحران اوکراین و به خصوص نتیجه و محصول نهائی آن می تواند معادلات سیاسی و موازنه قدرت میان کشورهای منطقه در سه جبهه عربی، ترکی و ایرانی و بازیگر مستقل از این سه ولی مؤثر بر همه آنها یعنی اسرائیل؛ دچار تغییر و تحول اساسی کند. در این میان به نظر می رسد ایران و ترکیه به عنوان دو بازیگر مهم منطقه غرب آسیا، بیش از باقی کشورها از میدان تحولات جاری در اوکراین و آینده بحران تأثیر پذیرفته و متقابلا ً بر روند تحولات آن تأثیر گذارند. میزان و درجه تأثیرگذاری بر/ تأثیرپذیری از بحران اوکراین، بستگی زیادی به نوع بازیگری، کنشگری و سمت گیری راهبردی این کشورها دارد.
درحال حاضر و تا این مرحله از جنگ، ترکیه سیاست خارجی فعالی را در قبال جنگ اوکراین اتخاذ کرده و با نقش آفرینی فعالانه در تلاش است تا بر سیر تحولات مربوطه اثر گذاشته و در تعیین سرنوشت نهائی جنگ سهم داشته باشد تا از تبعات و پیامدهای منفی و مخرب احتمالی آن در امان بماند. در واقع نوعی "همه طرفی فعال" به جای "بیطرفی منفعل" در کنش های ترکیه در قبال جنگ اوکراین مشهود است. آنکارا از یکسو با فروش پهپادهای پیشرفته بایراکتار در توفیقات ارتش اوکراین در زمینگیر کردن ماشین جنگی روسیه سهیم بوده، از سوی دیگر از تحریم اقتصادی و محکومیت سیاسی مسکو اجتناب می ورزد. با هر دو کشور دیپلماسی فعالانه و مبتکرانه ای در پیش گرفته و میزبان گفت وگوهای وزاری امور خارجه دو کشور متخاصم شده است. از یک طرف در کنار مجارستان با تصمیمات جمعی ناتو همراهی نمی کند و از سوی دیگر در صدد نقش آفرینی در عرصه ژئوپلیتیک انرژی است تا خود را تبدیل به مسیر جایگزین انرژی به اروپا کند. از یکسو میزبان الیگارش های ثروتمند روسی است و دارائی ها و سرمایه های عظیم آنها را که در معرض مصادره است به سوی خود جلب می کند، از سوی دیگر خود را از تبعات انسانی و اجتماعی ناشی از جنگ اوکراین (بحران آوارگان و پناهندگان) مبرا و برکنار نگاه داشته است.
در نقطه مقابل، کنشگری ایران در عرصه بحران اوکراین را شاید بتوان در یک کلمه "بیطرفی ظاهری منفعلانه" نامید که در آن نشانی از تحرک، ابتکار و نوآوری به چشم نمی خورد و بنظر می رسد روی اسب روسی شرط بندی شده و روسیه را در این نبرد حق مدار و مشروع و پیروزی آن را مسجل و قطعی فرض کرده است. لذا به نظر می رسد رویکرد، راهبرد و سیاست ایران در قبال جگ اوکراین متناسب با این برداشت از منازعه جاری در اوکراین طراحی و تنظیم شده است. بدیهی است با چنین رویکرد و راهبرد جانبدارانه و یک طرفه ای، ایران بیش از ترکیه از فراز و فرود و فرجام و سرانجام جنگ روسیه علیه اوکراین متأثر (منتفع/ متضرر) خواهد شد.
در شرایط فتنه و بحران، عقلانیت سیاسی حکم می کند همه تخم مرغ ها را در سبد یک طرف منازعه قرار نداده و برای همه وضعیت های احتمالی طرح بدیل و راهبرد جایگزین در نظر گرفت. جنگ روسیه – اوکراین منظومه ای کم نظیر از تهدیدات و فرصت ها را فراروی دولت – ملت ها به خصوص کنشگران بالقوه و بالفعل عرصه بحران قرار داده است. حکمرانی خوب هنر تبدیل تهدیدها به فرصت ها، بهره گیری حداکثری از فرصت های گذرا و ناپایدار و جلوگیری از شکل گیری تهدیدات پایدار و ماندگار است.
نظر شما :