تهدیدها و تحدیدهایی که ایران دست به گریبان است
سیاست خارجی بحرانی
نویسنده: امیرهوشنگ کریمی، دکترای تخصصی روابط بین الملل از دانشگاه تهران
دیپلماسی ایرانی: سیاست خارجی را می توان منظومه ای از رهیافت، راهبرد، رویکرد، برنامه اقدام و دستورکار برای تنظیم مناسبات و طراحی تعاملات با سایر بازیگران عرصه جامعه و نظام بین الملل از جمله کشورها (دولت – ملت ها)، دانست. مهم ترین بخش سیاست خارجی و دشوارترین مأموریت دستگاه مجری سیاست خارجی، بخش مقابله با بحران و مدیریت آن است. برخلاف انتظار، سیاست خارجی صرفاً نحوه تعامل و تنظیم مناسبات با دوستان و شرکاء و متحدین نیست، بلکه مهمترین و حیاتی ترین بخش سیاست خارجی، طراحی و تنظیم مناسبات با دشمنان و رقبای منطقه ای و بازیگران بحران ساز است. مذاکره با دشمن، هنر دیپلماسی و دیپلمات هاست وگرنه کسب موفقیت در گفتوگو و مذاکره با دوستان و شرکاء و متحدین که امری سهل الوصول و عادی محسوب می شود.
در طول تاریخ و به خصوص از زمان شکل گیری نظام دولت – ملت ها از قرن 17 میلادی به بعد، همواره قدرت های بزرگ و کشورهای مهم و تأثیرگذار در عرصه جهانی از سیاست خارجی چندوجهی، پیچیده و متوازن برخوردار بوده و توانائی ارائه و اجرای یک دیپلماسی پرقدرت و با نفوذ را از خود نشان داده اند. در واقع در کنار عناصر و مؤلفه های قدرت سخت (توانمندی نظامی، ثروت و قدرت اقتصادی، وسعت سرزمینی و جمعیت و نیروی انسانی کارامد)؛ همواره قدرت های بزرگ و بازیگران مهم عرصه بین المللی از هنر دیپلماسی و توان بالای دیپلماتیک (قدرت نرم) به عنوان بخشی از عناصر لاینفک قدرت، بهره مند بوده اند.
سیاست خارجی واحدهای سیاسی (دولت – ملت ها) علی العموم تابعی از یک معادله سه مجهولی یعنی "نوع نظام سیاسی حاکم، موقعیت ژئوپلیتیک و نسبت با نظام بین الملل (ساختار قدرت جهانی)" است. برآیند این سه مؤلفه تعیین کننده کیفیت، ماهیت و جهت گیری سیاست خارجی کشورهاست. دوگانه های سیاست خارجی فعال/ انفعالی، درون نگر/ برون گرا، منطقه ای/ جهانی، عادی/ بحرانی تا حد زیادی بستگی به این دارد که کشور (دولت – ملت): 1/ در چه منطقه جغرافیائی با کدام مختصات ژئوپلیتیکی جای گرفته، 2/ نسبت و نوع تعامل آن با نظم بین المللی و ساختار قدرت جهانی چیست و چگونه است، و 3/ نظام سیاسی حاکم بر آن از چه هویت و ماهیتی برخوردار است.
به تعبیر اندیشمندان جامعه شناسی و انسان شناسی، سرنوشت و زندگی هر فرد انسانی محصول و معلول دو مقوله «اتفاق» ها و «انتخاب» هاست. حوادث و اتفاق هائی که فرد هیچ نقشی در تحقق آنها ندارد و انتخاب هائی که محصول تصمیم و اراده و انتخاب اوست. می توان با تعمیم این تعبیر به سطح جامعه بین الملل سرشت و سرنوشت ملت ها و جوامع انسانی را برآیند اتفاق های ناخواسته و انتخاب های آگاهانه آنها دانست. موقعیت جغرافیائی (بری، بحری)، موقعیت همجواری (تعداد و ترکیب همسایگان)، شرایط اقلیمی و زیست محیطی، پیشینه تاریخی، مولفه های فرهنگی (زبان، آئین و مذهب) را می توان در عداد «اتفاق» های غیر انتخابی دانست که ملت ها تقریبا ً نقشی در آفرینش و موجودیت آنها ندارند. این مؤلفه ها را می توان «ثابتات» جوامع انسانی نامید. در نقطه مقابل، «متغیرهای» جوامع قرار دارند شامل نوع و ماهیت نظام سیاسی حاکم، مسیر تحولات تاریخی، مکتب راهنمای عمل، سیاست ها و راهبردها که می توان در ردیف «انتخاب» هائی قرار داد که جوامع و ملت ها تقریبا ًبه صورت آگاهانه در تعیین و انتخاب آنها نقش دارند.
حیات، سرشت و سرنوشت کشور ایران با مختصات خاص سرزمین، جغرافیا، اقلیم، تاریخ، فرهنگ و جمعیت/ مردم؛ نیز تابع و برآیندی از دو مؤلفه ثابتات و متغیرهاست. موقعیت جغرافیائی منحصربه فرد، همجواری با کانون های بحرانی، قرارگرفتن در مسیر تحولات بزرگ تاریخی و تمدنی، موقعیت سرحدی و مجاورت با ژئوپلیتیک انرژی، ژئوکالچر ادیان و مذاهب، ژئواکونومی مسیرهای انتقال انرژی و تجارت جهانی را می توان در ردیف اتفاق هائی قلمداد کرد که کشور، مردم و نظام های مختلف حکومتی در ایران در طول تاریخ نقشی در انتخاب یا تعیین آنها نداشته اما عمیقا ً تحت تأثیرات و تبعات ناشی از این مؤلفه ها قرار گرفته اند.
کشور (دولت – ملت) ایران از همه ظرفیت ها، امکانات و توانمندی های فرهنگی، تمدنی، ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچرال برای ایفای یک نقش فعال در سطح منطقه ای با تأثیرات بین المللی برخوردار است. در واقع چه در عصر امپراطوری و حکومت های سلطانی و در چه دوران دولت – ملت های مدرن، کشور ایران همواره بازیگری قابل اعتنا و مورد احترام تلقی شده است. ظرف نیم قرن اخیر و به خصوص در عصر پسا انقلاب اسلامی، کشور ایران به بازیگری فعال در سطح منطقه ای با تأثیرات فرامنطقه ای تبدیل شده است. لذا سیاست خارجی نیز باید متناسب با آن، سیاست خارجی ِفعال، تأثیرگذار، برون نگر و جهان گرا باشد. زمینه ها و ظرفیت های زیادی برای تحقق این امر از جمله پیام و گفتمان جهانشمول انقلاب اسلامی وجود دارد. معذالک به رغم این زمینه ها و ظرفیت ها، سیاست خارجی ایران ظرف 40 سال اخیر همواره تحت فشار نیروها و جریان های مخالف در هر دو سطح منصقه ای و جهانی با نوعی بحران در سطوح مختلف مواجه بوده است. از بحران های تهدید وجودی (جنگ و درگیری تمام عیار نظامی) تا بحران های امنیتی (تهدید، تحریم و ترور و ...) تا بحران های انسانی (آوارگان و پناهندگان)، تا تحمیل انزوای بین المللی و تهدیدات سیاسی (قطعنامه های شورای امنیت و تحریم های بین المللی) و فشارهای بی پایان اقتصادی و معیشتی. در یک کلام سیاست خارجی ایران در طول نیم قرن گذشته (به جز در برخی مقاطع زمانی کوتاه) همواره با مجموعه ای از تهدیدها و تحدیدها دست به گریبان بوده است. شاید بتوان گفت دقیق ترین توصیف این وضعیت «سیاست خارجی بحرانی» یا «سیاست خارجی در بحران» است.
همانگونه که مکانیزم های تصمیم گیری، رفتاری و واکنشی سیستم های دارای حیات، از جمله موجودات زنده (حیوانات و انسان ها) در شرایط نرمال درونی و عدم تهدید بیرونی با سازوکار مربوطه در شرایط غیرنرمال (بحران درونی و چالش بیرونی) متفاوت است؛ کشورها (به مثابه سامانه ها و سیستم های کلان مقیاس) نیز در شرایط نرمال یا در وضعیت بحرانی، الگوی های تصمیم گیری، سیاستگزاری، رفتاری و واکنشی متفاوت و متمایزی را اتخاذ می کنند. بنابر این در تمام این سال ها سیاست خارجی ایران تحت فشار نیروهای درون منطقه ای و بین المللی قرار داشته و بخش مهمی از توان و ظرفیت ملی کشور صرف مقابله با این تهدیدها و تحدیدها و تحریم ها و بحران ها شده است. مهم ترین پیامد سیاست خارجی ِبحرانی یا سیاست خارجی در بحران، دور افتادن و عقب ماندن از مسیر توسعه ملی در رقابت با قدرت ها و کشورهای رقیب است.
جهت گیری اصلی سیاست خارجی بحرانی به جای «استراتژی توسعه» لاجرم عمدتا ًمعطوف به «راهبرد بقاء» است. برای ایفای نقش بهینه و حداکثری ِ«بازیگر منطقه ای با تأثیرات فرامنطقه ای» و آزاد سازی ظرفیت های بالقوه ژئوپلیتیکی، ژئواکونومیک و ژئوکالچرال کشور و تغییر ریل سیاست خارجی از راهبرد معطوف به بقاء به راهبرد معطوف به توسعه؛ خروج از چرخه ناتمام و بی پایان بحران های تحمیلی به ویژه بحران های با منشاء و از سمت نظام قدرت جهانی ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
نظر شما :