«تاریخ تحولات سیاسی ایران»

کتابی که دیپلماتها و دیپلماسی نویسان باید بخوانند

۱۷ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۰۹۶۰۲ اخبار اصلی کتابخانه
نویسنده خبر: نعمت الله مظفرپور
نعمت اله مظفرپور طی یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی، مطالعه کتاب تاریخ تحولات سیاسی ایران را به دلیل تمرکز بر جامعه شناسی هویت و عصیبت ایرانی،  سابقه مداخلات خارجی در ایران و سرگذشت نفوذیها و خیانتهای عمله اجانب در جنگها و مذاکرات تاریخ معاصر، برای دیپلماتها و دیپلماسی نویسان بینش آفربن می داند.
کتابی که دیپلماتها و دیپلماسی نویسان باید بخوانند

دیپلماسی ایرانی: دو سال پیش با کتاب تاریخ تحولات سیاسی ایران (تکوین دولت- ملت در گستره هویت ملی ایران)، نوشته دکتر موسی نجفی و دکتر موسی حقانی آشنا شدم که از نظر شکلی و روشی و محتوایی متفاوت از کتب رایج و آثاری است که در دانشگاه خوانده بودم. قدر مسلم اینکه ما باید هنر و کفایت بهره برداری از  آبشخورهای فکری مختلف را داشته باشیم تا خود را از نگاه تک ساحتی به امر سیاست خارجی برهانیم. بکوشیم که تعصبات و جانبداریهای سیاسی و شخصی را به کناری گذاشته و قابلیت گفتگو را در خود پرورش دهیم که فقط آزادها و آزاده ها  و فهمیده ها می توانند به دین و وطن خدمت کنند. به عنوان نمونه در باره مشروطیت، این کناب مواردی را برجسته می کند که مثلا استادی مانند مرحوم فیرحی توجهی بدان نداشت. قدر مسلم اینکه این اثر نیز می تواند مورد نقد و نظر واقع شود چراکه روایتی خاص را از تاریخ معاصر بدست می دهد که عده ای ممکن است آنرا نپذیرند. اما به هر حال یک نگرش مهم است و زوایای پنهانی را بحث می کند که برای اصحاب سیاست خارجی سازنده است. عجالتا  باید گفت تاریخ زنده است و تداوم و پیوستگی دارد. ما روی دوش گذشتگان و تجارب تاریخی ایستاده ایم.  

برخی محورهای راهبردی درباره اهمیت کتاب تاریخ معاصر ایران که شانزده بار تجدید چاپ شده است، بدین قرار است:

• در عصری که شبکه های مجازی صحنه گردان هستند، روزانه مطالب تحلیلی و یا حاوی مواد خام و اطلاعات از طریق اپلیکیشینهای مختلف درباره تاریخ معاصر ایران دریافت می کنیم. مثلا در سالهای اخیر بارها در این شبکه ها این گزاره ها توزیع شده اند: ( شیخ فصل اله نوری طرفدار سلطنت بود و مخالف مشروطه/ روحانیت بزرگ در عهد قاجار طرفدار سلطنت بودند/ علما در زمان جنگهای ایران و روس، بدون آشنایی با ضعفهای ایران، حکم جهاد داده و باعث شدند که حکومت در ورطه ای بیفتد که به گلستان و ترکمانچای تن بدهد.) نجفی و حقانی چنین گزاره هایی را با ارائه اسناد و تحلیل رد کرده و آنها را تبلیغ روشنفکری وابسته به غرب می دانند.

• تا انجایی که عقل من قد می دهد نویسندگان هم در سند شناسی بسیار دقیق هستند و هم در تاریخ تحلیلی. بنابراین هم ماده خام کتاب و هم صورتبندی آن ابتکاری است. ولی نگارنده اعتراف دارد که متخصص تاریخ نیست و فقط درک قلیل خود را از نوشتار حاضر بیان می کند. 

• علم تاریخ در ایران عمدتا زیرسیطره استشراق و مستشرقین است و لذا درک ماهیت واقعی وقایع تاریخی مستلزم خروج از چنبره هژمونیک استشراق است. نویسندگان در مسیر شکستن هژمونی استشراق حرکت می کنند.

• درست است که کتاب متمرکز بر تاریخ 500 ساله اخیر ایران است اما قبل از ورود به عصر معاصر، کلیاتی از تاریخ ایران باستان تا عهد صفویه را تشریح می کنند که برای دیپلماتها و دیپلماسی نویسان که بنا به اقتضائات شغلی، نمی توانند جزئیات تاریخ را بخوانند، راهگشا و سازنده است. یعنی خواننده می تواند کلیاتی از تاریخ ایران و نقاط عطف آن را بیاموزد بدون اینکه اسیر جزئیات غیرضرور بشود.

• زیباترین بعد اثر برای دیپلماتها این است که کتاب بدون ورود به جزئیات «حوادث نگارانه» و ریز تحولات، یک ادبیات بررسی« وقایع» است. وقایع از نظر نویسندگان نقاط عطف تاریخی است که حوادث خرد در بطن آن وقایع کلان قابل درک هستند. مثلا روی کارآمدن صفویه، نهضت تنباکو و مشروطیت و نیز روی کارآمدن رضاخان وقایع کلان محسوب می شوند. دیگر اینکه این اثر یک کار قابل تقدیر جامعه شناسانه نیز هست و روندهای اساسی و پایه را تبیین می نماید. یعنی موجد هم ماده خام، هم دانش و هم بینش است. 

• روش کتاب با فرهنگ شایع کارهای دانشگاهی در ایران متفاوت است. مثلا رسم است که پژوهشگر در کشورمان، نخست یک نظریه پایه که قاعدتا از جهان غرب وام گرفته است را در گام نخست، اخذ و سپس مطالب خام را در درون آن ریخته و با دیکته نظریه پایه، تحلیل می کند. اما نجفی و حقانی از این دایره خارج و با روش ابتکاری خاص خود به تحلیل و تفسیر وقایع و ارتباط و پیوستگی آنها می پردازند. یعنی روش اثر آنها به مانند روش آثار شهید مطهری در بطن خودش است. متن، خودش روش دارد و روشمند است. البته کتاب در چارچوب رهیافت جامعه شناسی تاریخی، بهتر قابل درک است.

• جنگ اول ایران و روس را علما تحریک و تحمیل نکردند بلکه به خاطر اقدامات ایذایی روسها، حکومت و عباس میرزا از علما خواستار حکم جهاد شدند. اینگونه نبوده که علمای دینی ذهن گرایانه باری را بر دوش ملت و دولت گذاشته باشند که کمرشان در مقابل روسیه بشکند. ایران در آن زمان قدرت زیادی داشته است و بدین دلیل توانست در جنگ اول 10 سال با روسیه بجنگد.

• آغاز کننده جنگ دوم، حاکمیت ایران بود نه فقیهان و عالمان. عباس میرزا از علما کمک خواست و علما اجابت کردند. در جنگ دوم، جهاد و جنگ از سوی ایران واقع بینانه و مبتنی بر ارزیابی توان ملی و در پاسخ به کارهای ایذایی روسیه در مرزها بود. از این رو ایران در سال نخست توانست همه سرزمینهای از دست رفته در گلستان را آزاد کند. اما در نهایت در سال دوم و پایانی، به خاطر خیانت سیستماتیک دولتمردان و نفوذ روسیه و انگلیس در حاکمیت ایران شکست خورد و به ترکمانچای تن داد. نقش انگلیس در این میان و جاسوسان آن از قبیل ایلچی که تا آخر عمر از انگلیس حقوق دریافت کرده و وراثش نیز چنین بودند، آشکار است. ایلچی در زمان جنگ اول، رئیس تیم مذاکره کننده و در جنگ دوم وزیر خارجه بود و عملا سفیر انگلیس در تهران بود. او برادرزاده کلانتر بود و با قتل عام خانواده یهودی الاصل کلانتر توسط فتحعلی شاه جان سالم به در برده و به هند رفته و تحت تعلیم سرویس جاسوسی کمپانی هند شرقی به ایران بازگشته بود.

• روسیه به دلیل کودتای تزار الکساندر (فراماسون) علیه پدرش و با حمایت انگلیس، عملا در خدمت انگلیس بود. انگلیس برای منع دخالتهای ایران در افغانستان و هند، روسیه را وارد جنگ با ایران کرد. با تهدید ناپلئون، جنگ اول را خاتمه داده تا از روسیه علیه فرانسه بهره ببرد. با اتمام کار فرانسه، مجددا جنگ بین ایران و روسیه را رقم زد تا هر دو را از اعمال نفوذ در مرزهای غربی هند دور کند.

• جدایی هرات از ایران نیز توسط شبکه فراماسونی و نفوذیهایی مانند آقاخان نوری انجام شد. مثلا در جنگ دوم که آقاخان نوری وزیر جنگ بود، خیانت او برای آغاسی صدراعظم روشن شد و آغاسی او را زندانی کرد. او در جنگ دوم، مخالف جنگ با انگلیس بود و در لشگرکشی ایران به هرات، مدعی بود که جنگ خوب نیست و با همکاری سفیر لندن در تهران، قضیه را از طریق مذاکره فیصله می دهد. لکن با رسیدن نیروی نظامی انگلیس به مرزهای جنوب ایران، یکباره تغییر موضع داده و گفت باید بجنگیم. او با اتلاف وقت، منتظر بود تا انگلیس خود را آماده کند و جنوب ایران را تهدید کند. تا اینکه نیروی محمدشاه برای جلوگیری از تداوم حمله انگلیس به جنوب، مجبور شد از هرات عقب نشینی کند. در زمان جنگ سوم با اعمال نفوذ پیچیده به نخست وزیری رسید. ناصرالدین شاه بعدها به خیانت و خطرات آقاخان پی برد اما بسیار دیر شده بود. در مذاکرات متعاقب جنگ سوم نیز(دوره ناصری)، فرخ خان که فراماسون و از نخستین روشنفکران غرب گرا بود، به جای مذاکره در پاریس در معیت ملکم خان، عضو لژ فراماسون شد و هرات را واگذار کرد. جالب اینکه ناصرالدین شاه در جنگ سوم هرات را گرفته بود اما به دلیل خیانت و همکاری تام آقاخان نوری با سفیر انگلیس و ورود نیروهای انگلیس به جنوب و اتلاف وقت از طریق مذاکره، هرات را از دست داد.

• روشنفکری ایران عمدتا دست آموز و مقلد انگلیس بودند. مثلا آنها از جمله محمد علی فروغی و تقی زاده در عهد مشروطه، آزادی خواه بودند اما با روی کارامدن رضاخان، طرفدار استبداد منور شدند. چون هر دو فراماسون و تابع لندن بودند. روشنفکری هیچ اعتراضی به استبداد رضاخانی نکرد. 

• شیخ فضل الله نوری از پیشگامان نهضت مشروطه و معتمد علمای نجف در تهران بود و در همه تجمعات در صف اول بود. اما بعد از روند حرکت مشروطه و احاطه آن توسط شبکه فراماسونری، مسیر خود را تغییر داده و  با آن مخالفت کرد. دعوای او با آزادی نبود. دعوای او با غرب گرایی بود. او معتقد بود مشروطه ایرانی باید درونزا و برآمده از عصبیت ایرانی اسلامی باشد. اما روشنفکران می کوشیدند او را طرفدار استبداد و مخالف آزادی معرفی(Framing) کنند در حالیکه  شیخ می گفت من طرفدار اسلام و وطن و مخالف غرب و استعمار هستم و دوگانه اسلام- غرب گرایی و استعمار ؛ و دوگانه اسلام مشروطه- غرب را جریان سازی می کرد. مواجهه شیخ با روشنفکران و اعضای انجمن باغ میکده و مجمع آدمیت، نماد روشن و ظریف بازی گفتمانی و تصویرسازی پیچیده  است. قاعدتا وی سلطنت سلطان مستبد شیعه را به مانند بسیاری از علمای شیعی عهد قاجار به استعمار ترجیح می داد. چون قاطبه علما معتقد بودند باید با سلطنت و حتی شخصیت مستبدی مانند عین الدوله در مقابل استعمار کنار آمد. زیرا او گرچه مستبد است اما بی دین و نوکر اجنبی نیست. اینها یک مکانسیم اجتهادی قابل ملاحظه ای را به عنوان میراثی شگرف به یادگار گذاشته است. امام خمینی(ره) بر سکوی این میراث نشسته بود.

• قهرمانان نویسندگان محترم، میرزای شیرازی و شیخ فضل نوری ، مدرس و امام خمینی(ره) هستند که با ادبیات عاطفی و  حماسی خاصی از آنها یاد می کنند که البته عناوین مورد استفاده، در ادبیات آکادمیک معمول نیست. آنها می گویند درک شیخ شهید از غرب و پیچیدگی تحولات ایران بسیار کیفی تر از فهم آخوندخراسانی و امثالهم بوده است.

• فصول بعدی، عصر پهلوی اول و نقش بهائیان و جاسوسان در روی کارآمدن رضاخان، دستگاه فراماسونری و برنامه های محمدرضا شاه است که به دلیل دوری از اطناب کلام از پرداختن به نقاط عطف آن خودداری می شود. 

• نکات پایانی:

1. با این کتاب می توان قاعده مندی مقام معظم رهبری را تا حدی درک کرد.

2. دعواهای تاریخی تداوم دارند. از زمان امام علی علیه السلام، روایتهای اموی، ابن عمری، ابن زبیری، عثمانی و علوی با هم  در آسیای غربی مجادله داشته اند. این دعواها تاحدی هنوز هم زنده اند. تاریخ قاجاریه و مشروطه و پهلوی نیز زنده بوده و اکنون می تواند به تعبیر پدیدارشناسان به مثابه یک زخیره معرفتی(Stock of Knowledge) مورد مراجعه گردانندگان سیاست خارجی باشند. راهبردهای کنونی نیازمند رفت و برگشت بین وضعیت کنونی با ذخایر معرفتی گذشته اند.

3. تکرار می شود ادعا بر این نیست که کتاب جامع و کامل است. بلکه منظور این است که ابعادی را بررسی و تشریح می کند که در سایر آثار تاحدی مغفول است.

4. نویسندگان شریف موضع سرسختانه ای نه تنها درباره مصداق بازیگران کنونی عرصه سیاست خارجی دارند بلکه تقریبا موضع سرسختانه ای درباره جایگاه و اهمیت تعامل دیپلماتیک دارند که برای این نگارنده محل نقد و نظر است. دکتر نجفی طی کندوکاوی تحسین برانگیز یک مفهوم بینش آوری را به نام «تکامل» ارائه می نماید و نشان می دهد چگونه انقلاب اسلامی ایران محصول تکامل تدریجی و نرم بعد از عصر غیبت است. در خطاب به ایشان عرض می کنم: وقتی ما،  محصول تکاملی و حلقه زنجیر وار شکل گرفته و بافته شده در تاریخ هستیم و حتی مبارزه عالمان و فقیهان تکاملی و تدریجی بوده است، بگذارید اکنون هم تکاملی پیش برویم. یعنی نباید بیش از حد و حتی الامکان خود را درگیر منازعات منطقه ای و جهانی کنیم که زیرساختهای ما فرسایش یابد. مهم این است که «تعالی« مد نظر  استاد نجفی را دنبال کنیم اما گام به گام. می خواهم بگویم تعالی بدون روابط خارجی گسترده و  حتی همکاری مصلحتی با غرب میسور نیست. تاکید ایشان بر تکامل ، مقوم تز «تناسب و تدریج» این نگارنده است که ناظر بر اصلاح الگوهای سیاست خارجی کشورمان است.  این مبحث در یادداشتی دیگر تشریح خواهد شد. تنشهای مفرط با امنیتی کردن داخل و بیرون، مانع تحقق تعالی( در مقابل توسعه غربی) است. در برهه کنونی، برای تعالی، باید حتی الامکان، امنیتی زدایی(desecuritization) کنیم. 

نعمت الله مظفرپور

نویسنده خبر

پژوهشگر اندیشه سیاسی و دیپلماسی

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: تاریخ تحولات سیاسی ایران ایران دیپلمات های ایرانی دیپلماسی ایرانی دیپلماسی ایران تاریخ ایران نعمت الله مظفرپور


( ۱۰ )

نظر شما :

نامور ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۵:۲۸
درود بر نعمت اله که داره فضای جدید در وزارت خارجه شکل میده.محصول پایمردی دو دهه ای در مطالعات بنیادین
مصطفی رضایی ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۸:۲۵
نویسنده نقد چندجانبه و علمی و دقیق از کتاب تاریخ تحولات سیاسی ایران دارند. نواوری نقد در شناسایی نکات بدیع کتاب ازجمله توجه به ظرفیتهای خودی در برابر غرب است. اما نکته مهم در یکجانبه گرایی متن کتاب و سیاه و سفید دیدن تحولات است. طرد همه جریانهای سیاسی با شلاق اجنبی و بیگانه ، دیگر جامعه ای برای حکمرانی باقی نمیگذارد. زیرا همه جریانهای سیاسی فعال در جوامع برخواسته از متن جامعه هستند. و با رویکرد سیاه و سفید دیدن مسئله یعنی حذف اجتماع در برابر سیاست....
حسام ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ | ۲۲:۱۱
در یک نگاه کلی می توان گفت کتاب معرفی شده تکرار مجموعه ادعاهای تاریخی موجود در کتابها و مقالات چاپ شده در دوران پهلوی دوم از سوی مخالفان رژیم او و طی بیش از چهار دهه حاکمیت جمهوری اسلامی در مورد ماهیت انقلاب مشروطیت، نقش روحانیون در این انقلاب و مخالفان و رقبای آنان در روی کار آوردن پهلوی اول و دوم است. این ادعاها به علت جهتدار بودن و عدم رعایت اصل بیطرفی در بررسی، نقل و تحلیل تاریخ، ارزش اثر موجود را هم پایین میاورند.
مونا ۱۸ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۰:۰۳
ممنون از معرفی کتاب.
مینایی ۱۸ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۰:۵۸
نجفی وحقانی فقط خودشون را مسلمان می دانند. فاجعه اند