عوارض سرزمین بی صاحب برای ایران
آقای مولوی عبدالحمید به جایگاه خود احترام بگذارید
نویسنده: محمد حسین بنی اسدی، کارشناس مسائل شبه قاره، دیپلمات و سرکنسول سابق ایران در لاهور پاکستان
دیپلماسی ایرانی: قبل از بحران در سوریه که هنوز جنایتهای غیر انسانی داعش بروز و ظهور نیافته بود، اسلام رحمانی به عنوان یک دین پیشتاز در اروپا روز به روز بر پیروان و دامنه حضور خود می افزود و بر آورد می شد که طی چند دهه جمعیت قابل توجهی از اروپا را تشکیل دهد. متاسفانه جنایتهای گروه های افراطی اسلامی از جمله داعش چنان جو تنفرآمیزی را در پی داشت که حتی نسل های جدید مسلمانان شرمنده این اقدامات شدند (گرچه تعدادی جوان در اروپا به داعش گرویدند و به آنها ملحق شدند) و برخی نسبت به آشکار شدن هویت اسلامی خود نیز احتیاط کردند.
اکنون شاهدیم که افغانستان در سیطره یک گروه عقب افتاده افراطی قرار گرفته و عرصه را بر نیروهای سکولار و روشنفکر و جامعه مدنی تنگ و افغانستان را برای آنها به جهنمی تبدیل کرده است. از سوی دیگر نه تنها بعید است که این خاک بلا دیده شاهد یک دولت فراگیر ضامن امنیت و عدالت برای هم اقوام و گروه ها شود، بلکه در عوض به کانونی از بحران و مامنی برای افراطیون و خشونت طلبان اسلامی بدل شود.
با نگاهی به جغرافیای طبیعی افغانستان مشاهده می شود که این سرزمین در دل ملل مختلف اسلامی (مسلمانان چین، پاکستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و ایران) واقع شده است. برخی تحلیل ها خروج آمریکا از افغانستان را در راستای سیاستهای کلان تر برای مقابله با چین در خاور دور و از سوی دیگر ایجاد منطقه بحرانی در جوار مرز چین (مسلمانان اویغور) و آسیای میانه (حوزه امنیتی روسیه) تعبیر و تفسیر کرده اند. راقم سطور بر این عقیده است که اندیشکده های راستگرا در اروپا که از گسترش اسلام در این قاره هراسناک بودند و هنوز رسوبات جنگ های صلیبی را در مخیله خود دارند و با اسلام، دارای خصومتی آشتی ناپذیر هستند از اینکه سرزمینی بی صاحب در دل جهان اسلام به مرکز بحران و کشت و کشتار مسلمانان تبدیل شود چندان هم بی میل نبودند. گرچه در اروپا همزمان وجدان های پاک نسبت به نقض حقوق بشر در جهان اعتراض دارند ولی دولتهای اروپایی علنا نشان داده اند که در سیاست خارجی خود به دنبال تامین منافع ملی می گردند و حقوق بشر در این وادی محلی از اعراب ندارد. دولتهای اروپایی که برای مظلومیت مردم افغانستان اشک تمساح می ریزند در واقع نگران امنیت خود و عوارض ناشی از سیل پناهجویان هستند و هیچ دغدغه ای بابت مردم افغانستان ندارند. به قول صائب تبریزی:
گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست
شام نزدیک است در فکر شب تار خود است
به نظر می رسد افغانستان به آوردگاهی برای قتل و خونریزی و در واقع دشنه ای در قلب اسلام باشد و نه تنها به قتلگاه اقوام و گروه های افغانی بلکه به میدان ذبح نحله های مختلف اسلامی در منطقه به ویژه شیعه و سنی تبدیل شود و میعادگاه و میدان تجمع افراطیون اسلامگرا از سراسر جهان در سراسر جهان شود و در نتیجه قهقهه کسانی که از گسترش گرایش به اسلام در اروپا در هراس بودند را به دنبال داشته باشد.
تجمیع نیروهای افراطی مثل داعش در سرزمینی بی صاحب در جوار مرزهای طولانی کشورمان طبعا دغدغه بزرگی برای ایران محسوب می شود، این نگرانی با حضور اقلیت قابل توجهی از هم وطنان اهل سنت در نواحی همجوار با افغانستان که می تواند تحت تاثیر قرار گیرد، مضاعف می شود لذا مسئولیت دولتمردان را در چگونگی مواجهه با این مشکل دو چندان می کند. در این راستا ایجاب می کند که به لحاظ اقتصادی و رفاهی به هم وطنان حاشیه نشین بخصوص در سیستان و بلوچستان توجه بیشتری شود تا زمینه تاثیرپذیری از تبلیغات گروه های افراطی کاهش یابد یا خنثی شود. از سوی دیگر افرادی مانند مولوی عبدالحمید که رهبریت خود برای هم وطنان اهل سنت را تثبیت کرده اند باید بدانند که سینه چاک به رسمیت شناسی طالبان شدن ورای خواسته و اراده ایشان است، مولوی عبدالحمید باید بداند هرگونه تصمیم سیاسی برای به رسمیت شناسی طالبان در حیطه قدرت دولت مرکزی است لذا در این مورد به جایگاه خود احترام بگذارد و ورای آن گام ننهد. در شرایط حساسی که کشورمان با آن مواجه است شورای عالی امنیت ملی باید طی دستورالعملی تمامی افراد و نهادهای داخلی به ویژه امامان جمعه اهل تسنن و تشیع را از پرداختن به موضوعاتی که در حوزه سیاست خارجی است بر حذر دارد و در حوزه فرامرزی نیز چه به صورت دوجانبه یا چند جانبه در جهت تامین تضمین های لازم برای امنیت کشورمان، اقدامات مقتضی معمول نماید.
نظر شما :