بحران هایی که در انتظار غرب است
اتحادیه اروپا و پنج چالش حاصل از خروج غیرمسئولانه آمریکا از افغانستان
نویسنده: دکتر سید محمد عیسینژاد
دیپلماسی ایرانی:
مرور وقایع
ناتو در آخرین برهۀ تفوق نظام تکقطبی آمریکا و در نقطه عطف تسلط غرب بر نظام بینالمللی، عملیات خود را در افغانستان آغاز کرد و دو دهه بعد، در دوران ضعف، از آن خارج شد. امروزه اتحادیه اروپا در موقعیتی قرار دارد که خود را گرفتار ملغمهای از مشکلات منطقهای، امنیتی، سیاسی و اقتصادی میبیند. همچنین پاندمی کووید-19 و جهشهای بیپایان آن نیز مشکلات را پیچیدهتر از همیشه کرده است. حال که اتحادیه اروپا یکی از اعضای اصلی خود (انگلستان) را به نحو دراماتیکی از دست داد، از جانب چین و روسیه نیز مدام به چالش کشیده میشود.
آمریکا به دلیل نیاز به ایجاد تمرکز بر رقابت ژئوپلیتیک با چین در اقیانوس آرام و مهار روسیه در دریای سیاه و اروپای شرقی، اتحادیه اروپا را نیز در یک بازی جدید، با خود همراه کرد. در ادامه، واشینگتن به ناگهان و در بدترین زمان ممکن (فصل گرم) از افغانستان خارج شد، گرچه دولت بایدن – هریس معتقد هستند که چنین حضور پر هزینه در افغانستان دیگر موجه نبود، اما میتوانستند با رویکردی مسئولانهتر از آن خارج شوند و حداقل با خروجی گام به گام، خلا قدرت در افغانستان را به زمستان موکول کنند.
کاخ سفید با راهبرد خروج سریع از جنگ بیپایانِ افغانستان و تمرکز بر چین، به دنبال ایجاد توازن بین قابلیتها و تعهدات خود است تا از این طریق بتواند زمینۀ تداوم ابرقدرتی خود را فراهم آورد. اما این تصمیم، به شکل پارادوکسیکالی میتواند باعث تفوق چین از طریق سناریوی نفوذ بیشتر چین در افغانستان و حتی آسیای مرکزی شود. همچنین نباید فراموش کرد که افغانستان علاوه بر منابع لیتیم و گاز طبیعی، به لطف دالان واخان، دروازه ورود پکن به خاورمیانه است. با این تفاسیر، واشینگتن با این اقدام نسنجیده، زنجیرهای از بحرانهای دومینووار را به اتحادیه اروپا تحمیل میکند.
گرچه، طیّ دو دهه گذشته، اصرار آمریکا بر گامهایی بزرگ و پرشتاب در افغانستان، نتیجه عکس داد با این حال، نباید از یاد برد که بیش از هر چیز، این شکست به تحولات ژئواستراتژیک در جهان و در درجه دوم به ویژگی های ژئوپلیتیک افغانستان باز میگردد. در واقع آمریکا و اتحادیه اروپا از افغانستان در جهانی کاملاً متفاوت نسبت به زمان ورودشان خارج شدند.
با وجود وقوف اتحادیه اروپا به نکات مذکور، بهتی که کشورهای عضو اتحادیه اروپا و ناتو را در برگرفته، به سرعت زوال سامانه دفاعی- امنیتی افغانستان و حکمرانی کابل باز میگردد؛ نظامی که اتحادیه اروپا پابهپای آمریکا و دیگر متحدان ناتو، دو دهه بر روی آن سرمایهگذاری کرده بود. در حقیقت، بزرگترین نقد و شکایت اتحادیه اروپا از آمریکا نیز نه خروج از افغانستان - که از نظر مستأجران جدید کاخ سفید گریزناپذیر بود - بلکه شیوه مدیریت و کنترل خروج غیرمسئولانه آمریکا است. این اقدام نسنجیدۀ دولت بایدن-هریس، یادآور خروج اسفناک ارتش آمریکا از ویتنام (فاجعۀ سایگون) است و عملاً اعتبار سیاسی و اخلاقی غرب را با آسیب اساسی مواجه نمی کند و در عین حال، شهامت و اعتماد به نفس رقبا و دشمنانش را افزایش میدهد.
میتوان سیاههای طولانی از چالشهای پیش روی اتحادیه اروپا در ماهها و سالهای آتی ارائه کرد. مشکلاتی که به دلیل خروج غیرمسئولانه آمریکا از افغانستان ایجاد میشوند. در این نوشتار تنها به پنج مورد مهم اکتفا میشود. در ادامه چالشهای مذکور بررسی میشوند.
1- بحران مهاجران و پناهجویان
برقراری مجدد امارات اسلامی در افغانستان، حقیقتی سورئال بود که دگربار، نظریۀ ابنخلدون را تداعی کرد. بازگشت طالبان به قدرت، چنان بود که گویا سپاهی از اعماق تاریخ، به زمانۀ ما هجوم آورده و پیروزمندانه تمامی دستاوردهای بشری را به استهزا گرفتند. باری، یکی از پیامدهای چنین حکومتی، هجوم گسترده مهاجران و پناهجویان افغان به دیگر مناطق (بهویژه اروپا) خواهد بود. در این خصوص بایستی تأکید کرد که وقایع رخداده در فرودگاه کابل طیّ روزهای گذشته، تنها بخشی از واقعیت را نشان میدهند.
میتوان گفت اولین چالشی که اتحادیه اروپا از جانب افغانستانِ جدید با آن مواجه خواهد بود، امواج مهاجران و پناهجویان است. این بحران ضمن به آزمون گذاردن مسئولیتپذیری و میزان باور کشورهای اروپائی به ارزشهای انسانی، آنها را با چالشهای بعدی و به مراتب دشوارتری مواجه خواهد کرد.
احتمالاً اولین اقدام کشورهای عضو اتحادیه اروپا، راهبرد ارائه کمکهای بشردوستانه به کشورهای میزبان (ایران، پاکستان، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان) و مذاکره با کشورهای واقع در مسیر اروپا (ترکیه و روسیه) خواهد بود. البته همکاری با تهران با توجه به تحریمهای گسترده علیه ایران دشوار خواهد بود. و مذاکره با آنکارا و مسکو نیز به سادگی موارد قبل نخواهد بود. همچنین برقراری اعتماد دوجانبه بین اسلامآباد و بروکسل نیز چندان آسان نیست.
روشن است که در صورت شکست اتحادیه اروپا در اولین چالش، بحرانهای متعاقب آن (تروریسم و مواد مخدر و بحرانهای اجتماعی - سیاسی) با شدت بیشتری دامنگیر اروپا خواهد شد.
2- بحران شدتگیری تروریسم و اندیشههای بنیادگرایانه
چندی پیش ژنرال مکنزی جونیور، فرمانده سِنتکام، گفت که او چیزی ندیدهاست که باعث شود طالبان مانع استفاده القاعده از افغانستان برای تقویت و دوباره سازماندهی این سازمان تروریستی شود. با ایجاد خلأ قدرت در افغانستان، بار دیگر شاهد رشد اندیشههای بنیادگرایانه در این کشور خواهیم بود. بعید نیست که این بار، علاوه بر طرفداران سنتی این عقاید، دو گروه متفاوت نیز به این نگرشهای افراطی علاقهمند شوند: آنهایی که از خروج غیرمسئولانه آمریکا عصبانی هستند و نیز کسانی که شاهد پیروزی طالبان بر آمریکا بودند.
روشن است که بین مفروضات و استانداردهای امارت اسلامی و اتحادیه اروپا در خصوص تعریف بنیادگرایی و تروریسم، فاصله زیادی وجود دارد. این قیاسناپذیری پارادایمی میتواند باعث بدتر شدن روابط اروپاییها با حاکمان جدید کابل شود. اقداماتی چون بستن یا تعطیلی - تا زمانی نامعلوم - سفارتخانهها نیز امکان گفتگو و مذاکره با طالبان را دشوارتر میکند.
حتی اگر بتوان با طالبان به توافقات خوبی رسید، این برداشت در میان طرفداران طالبان ایجاد خواهد شد که رهبرانشان در مقابل صلیبیها! کوتاه آمدهاند و این به معنای ریزش نیروهای طالب و رشد گروههای تندرویی چون داعشِ خراسان خواهد بود. این مسئله، در درون طالبان نیز باعث تقویت موضع گروه تندرویی چون شاخه حقانی خواهد شد.
3- مخابره کردن پیام ضعف به گروههای ستیزهجو
یکی از تبعات جانبی پیروزی طالبان، ارائۀ پیام ضعف به دیگر گروههای ستیزهجو و بازیگران غیردولتی عرصۀ ژئوپولیتیک خواهد بود. روشن است که آنها از خود خواهند پرسید: اگر گروه طالبان با بیست سال صبر و ایستادگی توانست به حکومت افغانستان برسند، چرا ما بخت خود را نیازماییم؟ این مسئله با شناسائی بینالمللی حکومت طالبان حتی میتواند بغرنجتر شود. به احتمال زیاد، امارت اسلامی افغانستان بهزودی و به گستردگی بهرسمیت شناخته خواهد شد و کابل مبدل به منبع الهام همه مخالفان ریز و درشت غرب خواهد شد، چیزی قابل قیاس با مسکو پس از پیروزی بلشویکها.
همچنین این پیام ضعف، توسط مافیا، باندهای خلاف کلان و دگراندیشانِ معارض در درون اروپا نیز شنیده خواهد شد. و حفرههای امنیتی درونی این کشورها را بزرگتر خواهد کرد.
4- بحران مواد مخدر
افغانستان کشوری محصور در خشکی است و بهرغم داشتن ظرفیتهای قابل توجهی چون معادن معدنی و منابع طبیعی، توان فنی و مدیریتی بهرهبرداری تجاری از آنها را ندارد. این مسئله در کنار قطع کمکهای خارجی به کابل، زمینه را برای تولید گسترده مواد مخدر در این کشور مهیا میسازد. مقصد اصلی این مواد افیونی کشورهای مرفه اروپایی هستند و علیرغم مجاهدت و ایستادگی ایران و تلاشهای ترکیه و دیگر کشورهای پیرامونی افغانستان، متأسفانه بخش قابل توجهی از آنها به بازار بزرگ اروپا راه پیدا خواهند کرد.
5- تقویت احزاب راست افراطی
چهار مورد قبل، مشکلاتی با منشأ خارجی بودند، اما چالش پنجم به درون کشورهای اروپایی مربوط میشود. دهههای ابتدایی هزاره جدید را میتوان عصر بازگشت احزاب راست افراطی به قدرت در اروپا دانست. بیشک مشکلات فزایندۀ حاصل از پذیرش موج جدید مهاجران و پناهجویان در کشورهایی که نرخ رشد جمعیت منفی دارند و دههها است که از اقتصاد کینزی فاصله گرفتهاند، میتواند به بروز بحرانهای اجتماعی، سیاسی و امنیتی منتهی شود. چالشهایی که آثار سوء آن در تغییر الگوی رأیدهی خودنمائی خواهد کرد. و در صورت طغیان، حتی میتواند نتایج مثبت ورود نیروی کار جوان و ارزان مهاجران بر اقتصاد را نیز خنثی کند.
از سال ۲۰۱۵ و پیدایش دور جدیدی از بحران پناهجویی، احزاب راست افراطی در اروپا رونق گرفتند. رهبران این احزاب، مهاجرت گسترده به اروپا را یک تهدید بالقوه برای حاکمیت ملی کشورهای خود قلمداد میکنند. از آن سال تاکنون و همزمان با ورود مهاجرین و پناهجویان مسلمان و آفریقایی به اروپا، چنین احزابی در اروپا رشد تصاعدی داشتند. در بریتانیا چهرههای راست افراطی همچون نایجل فراژ نقش مهمی در موفقیت جنبش برگزیت و خروج این کشور از اتحادیه اروپا ایفا نمودند. حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» بعد از قریب به هفت دهه، به عنوان اولین حزب از این نوع، وارد پارلمان آلمان شد. در ایتالیا نیز حزب راست افراطی «لیگ» موفق به حضور در دولت ائتلافی شد. در فرانسه حزب اجتماع ملی به رهبری مارین لو پن، توانست در آخرین انتخابات ریاست جمهوری این کشور همه احزاب سنتی را شکست دهد و با مکرون رقابت کند. همچنین او از بخت بالایی در انتخابات ریاست جمهوری آتی (2022) برخوردار است. در اروپای مرکزی احزاب راست افراطی قدرت را در لهستان و مجارستان در اختیار گرفتند. و در سوئد نیز احزاب معتقد به نگرش راست افراطی، توانستند جایگاه خود را بهبود بخشند.
در پایان این بحث بایستی یادآوری کرد که با توجه به موقعیت جغرافیایی (ایتالیا – مجارستان) و جذابیتهای اقتصادی و اجتماعی (آلمان –فرانسه) بعضی کشورهای اروپایی بیش از دیگر کشورها درگیر بحران مهاجران و پناهجویان میشوند و در نتیجه رشد احزاب راست افراطی در آنها، بیش از دیگر کشورها محتمل است.
متأسفانه، تداوم شرایط پاندمی کووید-19، موجب رشد جریانهای سیاسی ضد واکسیناسیون و طرفدار تئوری توطئه در اروپا شده است. این جریانهای عوامفریب و معتقد به شبهعلم، بخشی از مردم را با خود همراه کردهاند و در اعتراضاتی که علیه برنامههای دولتها علیه کرونا ترتیب میدهند، عملاً به رشد احزاب راست افراطی کمک میکنند.
بهره سخن
در پایان بایستی گفت که بحران مهاجرت همچون نوک یک کوه یخ است و چالشهای دیگر اتحادیه اروپا، به مرور ظاهر خواهند شد. چالشهایی که شاید در ابتدا منشأ خارجی داشته باشند، اما به مرور از عمق جوامع اروپایی نمود خواهند یافت.
قبل از هر اقدام جدیدی در افغانستان بایستی از تجارب تلخ منتهی به شکست در این کشور درس گرفت. اولین علت، عدم درک صحیح ویژگیهای جغرافیایی، تاریخی و اجتماعی این کشور است. بدون درک صحیح واقعیات حاکم بر افغانستان نمیتوان در تنها دو دهه روند ملتسازی را در این کشور به موفقیت به پایان رساند. همانگونه که در طیّ دو دهه نمیشد کره جنوبی را از وضعیت جنگی به موقعیت کنونی آن رساند. علاوه بر شکست آمریکا، تجارب تلخ امپراطوری بریتانیا و شوروی در افغانستان، مؤید این ادعا است.
دومین مورد این است که طالبان از منظر پایگاه اجتماعی در افغانستان (بهویژه ولایات جنوبی) قابل حذف و انکار نیست. حال اگر تسلط آن بر افغانستان برای اتحادیه اروپا پرمخاطره است، بروکسل باید تلاش کند به جای تلاش بیفرجام برای جنگ زمینی و نابود کردن طالبان، به مهار این گروه (از طریق مشوقها و در صورت لزوم تنبیه) بپردازند. این امر از طریق ادامه گفتگوها با امارت اسلامی میسر است. با منوط کردن بهرسمیت شناختن و اعطای کمکهای مالی به امارت اسلامی در قبال پذیرش و اعمال اصلاحات کوچک و قدم به قدم میتوان بهمرور شاهد پیشرفتهایی کوچک و کُند در افغانستان بود، گامهایی محکم که با ماهیت این جامعه سازگار هستند.
بهنظر میرسد بزرگترین نقد و شکایت اتحادیه اروپا از آمریکا نیز نه ترک مخاصمه، بلکه خروج غیرمسئولانه واشینگتن از افغانستان است. خروجی که گروههای مشابه طالان را تشویق میکند با اتخاذ راهبردی مشابه، خود را به جهان کنونی تحمیل کنند.
شاید بتوان گفت مسئله مهمتر، تغییر نگرش متحدین اروپایی به آمریکا باشد. حال که با تغییر نسلها و تغییر ماهیت روابط کشورهای دو سوی آتلانتیک شمالی، خاطره فداکاری سربازان آمریکایی در جنگ جهانی دوم و حمایتهای آمریکا در زمان جنگ سرد به فراموشی سپرده میشود، خروج غیرمسئولانه آمریکا از افغانستان و تحمیل مجموعهای از مشکلات ریز و درشت به اروپا، زمینههای ایجاد شکاف در دو سوی آتلانتیک را ایجاد خواهد کرد. این امر، در توئیت جانز جانسا، نخستوزیر اسلوونی، بهخوبی بازنمائی شده است. آنجا که او هرجومرج رخداده در افغانستان و جا گذاشتن تسلیحات مدرن برای طالبان را «بزرگترین شکست ناتو در تاریخ» توصیف میکند.
با توجه به موارد مذکور، بهنظر میرسد راهبرد کوتاهمدت اتحادیه اروپا، تلاش برای ارائه کمکهای مالی، غذایی، بهداشتی و امنیتی به کشورهای همسایه افغانستان (بهخصوص ایران و سه کشور آسیای مرکزی هممرز با افغانستان) باشد تا زمینۀ اسکان و یاری به آوارگان افغانی فراهم شود و از این طریق، بتوان ولو در کوتاهمدت و بهصورت موقت، مانع انتقال اندیشه و نیروهای بنیادگرا و نیز مواد مخدر در کنار پناهجویان به اتحادیه اروپا شد. در این بین ایران و ترکیه نقش ویژهای دارند، چرا که معقولترین راه رسیدن پناهجویان به اروپا، از مسیر این دو کشور است و مسیر کشورهای آسیای مرکزی – روسیه – اروپا بین مهاجرین افغان محبوبیت چندانی ندارد.
در میانمدت باید تلاش شود، امارت اسلامی را از طریق ادامه گفتگوها بدون بهرسمیت شناختن طالبان راضی به انجام اصلاحات کوچک و تعدیل نگرش حاکمان کرد. تا از این طریق، زمینههای تداوم یک زندگی نرمال در افغانستان تا حدّ ممکن ایجاد شود. و در بلندمدت با تعاملی سازنده با کشورهایی چون ترکیه، روسیه و چین تلاش شود با نگرشی فعالانه و به دور از انفعال، با چالشهای مذکور در درون افغانستان بهتدریج مقابله شود.
در پایان بایستی تأکید کرد که رها کردن شهروندان افغانی که بهدلیل همکاری با کشورهای اروپایی در معرض خطر هستند، آزمون بزرگی برای اتحادیه اروپا است که در صورت شکست، علاوهبر تبعات انسانی، لطمات غیرقابل جبرانی به مشروعیت سیاسی رهبران این کشورها و اعتبار گفتمان سیاسی حاکم بر آنها خواهد زد. چنین «شکست بزرگی»، با هیچ «پیروزی اندکی» قابل جبران نخواهد بود.
نظر شما :