اروپا نگران تحولات است (بخش اول)
از استیلای برق آسای طالبان بر افغانستان تا شوک آمریکا به شرکای یورآتلانتیک
دیپلماسی ایرانی: اشغال عراق، افغانستان، لیبی و جنگ در سوریه از پیچیده ترین موضوعات امنیتـی در سـطح بـین المللـی در هزاره سوم ارزیابی می شوند که بیش از دو دهه جامعه جهانی را گرفتار سردرگمی و ابهام و اضداد در رسیدن به نسخه ای مطمئن برای رسیدن به صلح و ثبات پایدار کرده اند و در این میان معضل افغانستان به معمایی پیچیده برای بسیاری از کـشورها و نهادهای درگیر در مسائل مرتبط بویژه قدرت های بزرگ جهانی از جمله آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا و چین در کنار کشورهای همسایه نظیر جمهوری اسلامی ایران و پاکستان تبدیل شده است.
در واقع 11 سپتامبر 2001 سـرآغاز تحولات گسترده ای بود که با هدف مبارزه با تروریسم و افراط گرایی مذهبی از جانب آمریکا و متحدان آن صورت گرفت. البته تحولات این سرزمین غنی و معدن خیز به دهه ها قبل و اشغال این کشور توسط ارتش سرخ بر می گردد. در آن زمان کمونیست های مغرور در مسکو در تله جنگ سرد آمریکائی ها افتادند و واشنگتن با حمایت گروه های جهادی و ایجاد القاعده، ارتش سرخ را به پذیرش شکست و خروج از افغانستان وادار کرد. دیری نپائید که آمریکائی ها در تله مشابهی گرفتار شدند و به این سرزمین لشکرکشی کردند و پس از دو دهه حضور و قربانی شدن صدها هزار انسان بی گناه و نابودی هزاران میلیارد دلار سرمایه، فرار را بر قرار ترجیح دادند و میدان را به رقیب اصلی خود یعنی طالبان واگذار کردند.
واقعا معلوم نیست چرا یک ملت و یک سرزمین این گونه باید به آوردگاهی برای رقابت و تسویه حساب قدرت های بزرگ جهانی تبدیل شود. آیا افغانستان به دیاری نفرین شده در هزاره سوم تبدیل شده است؟ پاسخ هر چه باشد، هزینه انسانی این حوادث از میان انسان های بی گناه افغانی تامین می شود؟
اتحادیه اروپا نیز به عنوان یک بازیگر مهم بین المللـی و در راستای سیاست ها و رویه های هنجاری خود به نقش آفرینی در این کشور پرداخـت. تعامـل و همکاری برای ایجاد پیشرفت و توسـعه، و برقـراری صـلح و امنیـت در منـاطق آشـوب زده و بحران خیز جهان از اصول اساسی اتحادیه اروپا از بدو تاسیس تـا امـروز بـوده اسـت. منشور اتحادیه اروپا بر این امر تاکیـد دارد کـه یکـی از اهـداف اصـلی سیاسـت خـارجی و امنیتـی مشترک اتحادیه، ایجاد صلح و امنیت بین المللی اسـت.
طی دهه های گذشته اتحادیه اروپا در بحران هـا و منازعـات متعـددی در گوشه کنار جهان و با هدف پیشگیری از منازعات خشونت بار و صلح سازی فعال بـوده که یکی از این مناطق مهم افغانستان بوده است. تلاش جامعه بین المللی و خصوصا اروپا برای بهبود اوضـاع افغانـستان و تبـدیل آن به یک کشور با ثبـات پایـدار بدلیل مـشکلات متعـدد از جمله شـکاف هـای متعـدد قـومی، مـذهبی، فرهنگـی و زبـانی و درک ناصحیح از واقعیت های میدانی و ساختار فرهنگی و اجتماعی در دو دهه گذشته بی نتیجه بوده است.
درس ها و اشتباهات جنگ در افغانستان تا مدت ها مورد بحث قرار خواهد گرفت. اما دو مورد سزاوار توجه ویژه هستند. از نظر تاریخی، یکی از متغیرهایی که پیروزی در مبارزات ضد شورش را به خطر انداخته، وجود پناهگاهی امن در کشورهای همسایه است. این الگویی است که اغلب در تاریخ شورش های قرن گذشته وجود دارد. کافی است به مثال پاکستان در مورد افغانستان و اجازه دادن به وجود پناهگاه به عنوان اراده و تصمیم حمایتی سیاسی اشاره کنیم. و موضوع دوم که اهمیت بیشتری دارد توان ایدئولوژیک طالبان است و کسانی که در کوه ها و علفزارهای افغانستان تجربه دارند در مورد متغیر دیگری صحبت می کنند که به نظر می رسد در درازمدت به نفع طالبان است. در واقع برگ برنده توانایی آنها برای الهام بخشیدن به مقاومت جهادی به مراتب بیشتر از نیروهای دولتی کابل است که عموما توسط فساد بومی و بی اعتمادی خرد شده و از نظر اخلاقی و بیش از هر چیز با فرهنگ سازمانی آسیب پذیر است و به تعبیری الهام بخشی و ظرفیتی برای فداکاری ندارد که بتواند با جهان بینی طالبان رقابت کند. در حالی که باصطلاح طالبان برای ایمان، برای بهشت و علیه بی ایمان می جنگند ولی ارتش و پلیس برای پول می جنگند.
افغانستان به عنوان یک نمونه کامل از جوامع دچار بحران، منازعه و برخوردار از دولت ورشکسته است. اتحادیه اروپا به همراه دیگر بازیگران بینالمللی، پس از سقوط حکومت طالبان با حضور خود در افغانستان تلاش کردند تا با بهرهگیری از شعار صلح و ثبات و ارائه کمکهای مختلف مالی، نظامی، فنی و... این کشور را به سمت صلح هدایت کنند و ریشه های منازعه را در این کشور محو کنند. پس از حوادث 11سپتامبر 2001 و با حمله نیروهای ائـتلاف بـه افغانـستان و سـقوط طالبان در سال 2001 جامعه جهانی و به ویژه کشورهای غربی بـه پـذیرش تعهـداتی برای بازسازی و ایجاد امنیت و ثبات در افغانستان ناچار شدند. کمیسیون اروپایی به نماینـدگی از اتحادیه اروپا، نقش پررنگ تری در مسائل افغانستان به عهده گرفـت بـه نحـوی کـه از آن زمان تا امروز این اتحادیه یکی از بزرگترین اعطاء کنندگان کمک به این کشور لقـب گرفتـه است. طی سالها ی 2002 -2018 بیش از 10 میلیارد یورو مبلغ تعهدات اتحادیه اروپا بـرای کمـک به کشور افغانستان در حوزه های مختلف بوده که از این میزان حدود 500 میلیون یـورو بـه کمک های بشردوستانه اختصاص که حدود 85 درصد از مجموع تعهدات خود ر ا طی این سالها عملی کرده است. اما این مبالغ تنها تعهدات کمیسیون اروپایی است کـه از بودجـه اتحادیـه اروپا تامین شده است. کشورهای عضو اتحادیه نیز به طور جداگانـه بـه امـر توسـعه در افغانستان کمک کرده اند. طی سال های 2002 -2010 کمک های مجزای هر یک از کشورهای عـضو، مجموعـا بـیش از 8 میلیـارد یـورو بـوده است. کمیسیون و اعضای اتحادیه اروپا در اغلب بخـش هـا و حـوزه هـا ی مـرتبط بـا بازسـازی، توسعه، امنیت، امور بشر دوستانه، آموزش هـای نظـامی و فنـی، تقویـت سـاختارهای نهـادی و حکومتی بهبود وضعیت حقوق بـشر و ارتقـاء وضـعیت جامعـه مـدنی و بویژه آموزش و سازماندهی پلیس در افغانـستان فعالیـت داشته اند.
در شرایط کنونی موضع رسمی اتحادیه اروپا در خصوص تحولات افغانستان را باید در اظهارات رسمی مقامات این نهاد مهم دانست. جوزف بورل، چندی پیش مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در نشست مجمع عمومی که در مقر پارلمان اروپا در استراسبورگ برگزار شد، درباره وضعیت افغانستان سخنرانی کرد و گفت: "باید به تعامل با افغانستان که تلفات غیرنظامیان زیادی داشته و 40 درصد از قربانیان آن زنان و کودکان هستند، ادامه دهیم و در شرایطی که نیروهای آمریکا و ناتو و بالطبع یگانهای اتحادیه اروپا در حال عقب نشینی هستند، روند صلح متوقف شده و خشونت همچنان ادامه دارد و هنگامی که نیروی غربی از این کشور خارج شود، مردم افغانستان در وضعیت دشواری قرار خواهند گرفت. ما به حمایت های خود به شرط تامین و حفاظت از حقوق بشر و دموکراسی در این کشور ادامه می دهیم. ما به اندازه کافی در یک جنگ بیست ساله منابع را از دست داه ایم و مهمترین مسئولیت ما جلوگیری از بازگشت افغانستان به قرون وسطی است.»
این مطلب ادامه دارد...
نظر شما :