گروهی که بخشی از واقعیت افغانستان است
با طالبان ستیز نکنیم
نویسنده: سید قاسم ذاکری، کارشناس روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی:
الف- مقدمه:
به دنبال پیشروی شگفت انگیز طالبان در نقاط مختلف افغانستان که پس از اعلام عقب نشینی نظامی آمریکا از افغانستان شدت گرفت برخی در ایران عمدتا بخاطر دلبستگی شان به قرائت نوگرایانه از اسلام (نوگرائی دینی در اینجا یعنی تلاش برای نزدیک کردن اسلام و آموزه های غربی به همدیگر به عنوان پیش زمینه پیشرفته شدن کشور) بابت موفقیت طالبان و انواع اثرگذاری های احتمالی پیروزی طالبان بر ایران و دیگر کشورهای اسلامی عمیقا نگران شده اند. این دسته از افراد و جریانات سیاسی بدون توجه به علل و عوامل فقدان مقاومت جدی و موثر در مقابل طالبان و پیشروی سریع طالبان ( درست شبیه دهه 70 ه.ش) علنا از در ستیز و دشمنی با طالبان وارد شده اند.
ب- عوامل وضعیت موجود در افغانستان:
یکی از علل اصلی به وجود آمدن اوضاع فعلی در افغانستان عبارت است از: غافلگیر شدن ایرانیان و افغانی ها بابت خروج و عقب نشینی نظامی آمریکا از افغانستان؛ رخدادی که بسیاری از نهادها و شخصیتهای تصمیم ساز در ایران و افغانستان بلکه در دیگر کشورهای منطقه انتظار آن را نداشتند. نوگرایان دینی در ایران نیز که معمولا نسبت به اخبار و رویدادهای افغانستان بی تفاوت بوده اند و خیال می کردند با اشغال افغانستان توسط آمریکا دیگر کار طالبان تمام شده است بابت شناسائی طالبان از طرف آمریکا و سپس مطرح شدن دوباره آن در صحنه سیاسی افغانستان غافلگیر شدند. ایران طی 19 سال گذشته، تمامی ظرفیت های خود را در دولت مرکزی کابل و متحدین آن جمع آوری کرد و بدون توجه به ضعف و ناکارآمدی این دولت، تصور تغییر در وضعیت موجود را نداشت. عامل دوم پدید آمدن وضعیت فعلی در افغانستان عبارت است از شکست تجارب نوگرائی(مدرنیزاسیون) و غربی شدن در افغانستان بخاطر نابود شدن تمامی زیر ساخت های سنتی فکری، معنوی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در این کشور و ناتوانی در ارائه جایگزین برای آنها طی 42 سال گذشته.
پیرامون علت اول پیش گفته می توان گفت که نشانه های تمایل آمریکا برای خروج و عقب شینی نظامی از افغانستان از زمان اوباما پدیدار شده بود چنانکه ترامپ هم خود را متعهد به خروج نظامی می دانست ولی مشکل اصلی آمریکا تلاش برای خریدن وقت به منظور پیشگیری از القای ضعف و شکست نظامی در جنگ افغانستان بوده است؛ تلاشی که اینک بخاطر مواجهه آمریکا با خطر تقابل نظامی با 3 کشور ایران، روسیه و چین دیگر امکان استمرار آن وجود ندارد. برآمدن دوباره جنبش طالبان در افغانستان نتیجه طبیعی فرایند طولانی مدتی است که از سال 1973 میلادی یعنی زمان کودتای محمد داوود خان علیه نظام پادشاهی در افغانستان تاکنون ادامه داشته است؛ فرآیندی که به تمنای نو و پیشرفته شدن افغانستان و پس از نابود کردن تمامی زیرساختهای سنتی جامعه در تمامی ابعاد و اشکال آن هیچگاه نتوانست جایگزین مناسبی برای نهادها، هنجارها و زیرساخت های معنوی جامعه پیدا کند. برآمدن دوباره جنبش طالبان نتیجه شکست پروژه نوسازی افغانستان و امتناع این کشور از پذیرش چارچوب های فکری وارداتی از غرب است. به عبارت بهتر همانطور که تحمیل آموزه های چپگرایانه پرولتاریائی و انقلاب کارگری توسط کمونیست ها به افغانستان ویرانی افغانستان را سبب شد به همان نسبت تحمیل الگوهای فکری لیبرل دموکراسی طی 19 سال اخیر نیز نتوانست دردی از مشکلات افغانستان را درمان کند. در چنین شرائطی طبیعی است که جنبش طالبان به عنوان جریان ضد غربی شدن افغانستان البته با چاشنی ناکارآمدی جنبشهای اسلامی نوگرا (بخاطر شکست تجربه مجاهدین در حکومتداری) پدیدار شود. یکی از علل اصلی فقدان مقاومت موثر در مقابل پیشروی های طالبان در واقع فقدان جایگزین برای نظم سیاسی فعلی در افغانستان بخاطر فساد و ناکارآمدی دولت کابل و خستگی مردم افغانستان از ادامه جنگ، ناامنی و اشغالگری است؛ به عبارت دیگر مردم افغانستان یا حتی نیروهای نظامی و امنیتی این کشور در مقابل این پرسش قرار گرفته اند که از چه چیزی(کدام دستاورد) و چه کسانی در مقابل طالبان دفاع کنند؟ وضعیت تا حدودی شبیه پیشروی های سریع طالبان در دهه 70 ه.ش است جز آنکه بستر اجتماعی طالبان اینک گسترده تر از قبل شده است؛ در نتیجه درس مهمی که باید در این بخش گرفته شود این است که همانطور که تحمیل کردن آموزه های کمونیستی به افغانستان اشتباه بود به همان پیمانه سنجیدن اوضاع افغانستان طبق سنجه های لیبرال دموکراسی هم غلط است و نباید طبق شاخص های سنجه اخیر الذکر نسخه ای را برای افغانستان توصیه کرد. مسائل اساسی در افغانستان برای مردم عبارت است از: نان و امنیت و نه چیز دیگری!
ج- ایران به مثابه دولت وارد ستیز با طالبان نشود:
برآمدن دوباره طالبان نتیجه طبیعی تجارب این کشور طی 50 سال گذشته است و نباید از آن متعجب شد. طالبان را باید به عنوان واقعیتی در افغانستان پذیرفت؛ واقعیتی که فعلا از حمایت قابل توجه پشتونها برخوردار است (حمایتی بیشتر از زمان پیشروی طالبان در دهه 70 ه.ش)؛ غیر پشتون ها هم فعلا گزینه مهم دیگری در مقابل آن ندارند زیرا ائتلاف شمال به عنوان مهمترین بستر سیاسی مقابل طالبان، طی 19 سال گذشته سرنوشت خود را تا حد زیادی به آمریکا گره زده است و قبلا در دهه 80 ه.ش هم اگر از کمک و حمایت همه جانبه آمریکا برخوردار نمی شد، توان شکست دادن طالبان را نداشت.
فعلا در مقابل ایران چهار راهکار برای مواجهه با اوضاع فعلی افغانستان قرار گرفته؛ خوب است قبل از پردازش چهار راهکار مقابل ایران ابتدا نظری هم به برنامه های آمریکا پس از خروج نظامی از افغانستان داشته باشیم.
برنامه آمریکا پس از عقب نشینی نظامی از افغانستان عبارت است از تجارت ناامنی در این کشور و راه انداختن انواع شبکه های ناامنی علیه امنیت و منافع همسایگان افغانستان از جمله ایران. آمریکا تجارب موفقی در ایجاد شبکه های خاص امنیتی در حوزه آفپاک دارد؛ شبکه هائی که با کمترین هزینه در مقایسه با لشکر کشی نظامی و با بهره گیری از نیروهای ناشناخته بومی و با اتکا به فناوری های پیشرفته به بهترین نحو اهداف آمریکا را برآورده ساخته است (نظیر شناسائی اقامتگاه بن لادن و قتل او در سال 2011). با نظرداشت برنامه آتی آمریکا علیه امنیت و منافع ملی ایران از ناحیه افغانستان فعلا هیچ گونه امکان همکاری ایران و آمریکا در افغانستان متصور نیست، تصمیم آمریکا برای ماندن در عراق و افغانستان در گذشته مهمترین عامل تمایل آمریکا برای همکاری با ایران بوده است در حالیکه سناریوی فعلی حاکم بر سیاست آمریکا بر خلاف گذشته است.
چهار راهکار فراروی ایران عبارت است از: ستیز با طالبان (بصورت جنگ مستقیم یا جنگ نیابتی)، هم پیمانی با طالبان به عنوان بخشی از محور مقاومت، تلاش برای اصلاح ذات البین و میانجیگری میان طالبان با دیگر گروه های سیاسی افغانی و بالاخره تعامل با طالبان به عنوان واقعیت اجتناب ناپذیر در صحنه افغانستان(بی طرفی مقطعی و تاکتیکی نسبت به تشکیل امارت اسلامی طالبان). طبیعتا هیچ کس در ایران جرات توصیه کردن به ستیز و جنگ مستقیم با طالبان را ندارد چون بهترین گزینه برای دشمنان ایران است؛ قبلا در دهه 70 ه.ش با هوشیاری فرمانده کل قوا خطر جنگ و رویاروئی مستقیم ایران با طالبان برطرف شد. فعلا بنا به دلائل گوناگون امکان متحد شدن ایران با طالبان به عنوان عضو محور مقاومت و قهرمان مبارزه با آمریکا هم وجود ندارد. اما سناریوی مسلح ساختن نیروهای نیابتی نظیر ائتلاف شمال علیه طالبان نیز بنا به دلائل ذیل به مصلحت نیست: 1- ائتلاف شمال یا به عبارت قدیمی تر مجاهدین افغان، تاکنون دو مرتبه اعتبار خود را از دست داده اند اولین مرتبه بخاطر جنگ های داخلی پس از سرنگونی حکومت کمونیستی در دهه 70 ه.ش و دومین مرتبه بخاطر ارائه کارنامه غیر قابل قبول مشارکت در حکومتداری طی 19 سال اخیر. عمده شخصیت ها و تشکل های ائتلاف شمال بخاطر همکاری با آمریکا =، اشتهار به فساد و مشارکت در حکومت ناکارآمد افغانستان فاقد اعتبار و پایگاه مردمی لازم در افغانستان هستند. یک علت اصلی فقدان مقاومت موثر در مقابل طالبان همین بی اعتمادی غیر پشتونها به تشکلهای سیاسی متبوع خود و مسئولین این تشکلها است. 2- با نظرداشت سیاست آمریکا در ترویج تجارت ناامنی در افغانستان، تشویق شبه نظامیان ائتلاف شمال به درگیری نظامی با طالبان علاوه بر تقویت خطر تجزیه افغانستان همچنین به مثابه بازی در زمین آمریکا به عنوان تهدید شماره یک علیه منافع و امنیت ملی ایران خواهد بود. 3- اغلب شخصیت ها و گروه های وابسته به ائتلاف شمال و دولت نیم بند فعلی در کابل علاوه بر اختلافات عمیق شخصی و گروهی که با همدیگر دارند دارای وابستگی های عمیق امنیتی، سیاسی و حتی اقتصادی به سیا و پنتاگون به عنوان دشمن اصلی مردم ایران و افغانستان هستند در نتیجه همکاری ایران با این گروه ها چندان به صلاح نمی باشد. 4- همکاری ایران با شبه نظامیان مخالف طالبان قطعا سبب تحریک کردن طالبان علیه ایران خواهد شد و در این صورت امکان وارد آمدن آسیب به امنیت و منافع ملی ایران از جانب گروههای ناشناخته زیادتر خواهد شد. 5 – هرگونه کمک به تداوم جنگ و خونریزی در افغانستان می تواند سبب متهم شدن ایران به عنوان یکی از عوامل بی ثباتی و قتل و کشتار بشود.
راهکار تلاش ایران برای آشتی میان طالبان با ائتلاف شمال یا دولت کابل نیز طبیعتا نمی تواند موفقیت آمیز باشد زیرا اولا هیچ کشوری قادر به چنین کاری نیست ثانیا طالبان که فعلا مدعی شکست دادن آمریکا و ناتو است بطور طبیعی حاضر به کمترین همکاری با عوامل رژیم گذشته نخواهد شد. در مقطع فعلی طالبان خواستار تمامی قدرت است ولی ممکن است پس از مدتی تجربه حکومتداری از این ایده خودش عدول کند.
د- راهکار و پیشنهاد:
بجز ایران و هند بقیه همسایگان افغانستان حساسیتی نسبت به طالبان بروز نداده اند. با نظر داشت تهدید آمریکا علیه امنیت و منافع ملی تمامی همسایگان افغانستان بنابراین لازم است ایران ضمن حفظ تماس های عادی و معمول با طالبان و دیگر گروه های سیاسی افغانستانی از هرگونه کمک موثر به طرفین منازعه در جنگ نظامی پرهیز کند و طالبان را جایگزین آمریکا به عنوان دشمن اصلی نکند زیرا طالبان تنها در صورت مجرای اثرگذاری آمریکا و انگلیس علیه ایران اقدام خواهد کرد. لازم است ضمن پرهیز از هر گونه دخالت میدانی در افغانستان علیه طالبان، بصورت مقطعی در جهت حل اختلافات طالبان با شیعیان و تاجیکها تلاش کنیم. در این رابطه مشارکت فعالانه ایران در روندهای منطقه ای با مشارکت تمامی همسایگان افغانستان (به اضافه ترکیه و هند) و ترجیحا بدون حضور آمریکا توصیه می شود. از آنجا که تهدیدات و نگرانی های ایران بابت طالبان مشابه همان نگرانی ها و تهدیدها از طرف دیگر همسایگان افغانستان است (از جمله قدرتهای غیر اسلامی نظیر هند، روسیه و چین) بنابراین بهتر است ایران فعلا تا اطلاع ثانوی و برای عبور از شرائط فعلی بیش از هر زمان دیگری وارد همکاری و همگرائی منطقه ای برای مهار طالبان بشود. سازمان همکاری شانگهای فعلا بستر مناسبی برای این همکاری فراهم آورده است. فراموش نکنیم طالبان تاکنون هیچ اقدامی علیه منافع و امنیت ملی ایران انجام نداده است و بجز مورد خاص ارتکاب عبدالمنان نیازی به جنایت جنگی علیه مردم شیعه مزار شریف در هنگام تصرف این شهر، رفتار حکومت طالبان در دهه 70 ه.ش با شیعیان افغانستان تفاوت چندانی با دیگر مردم افغانستان نداشته است. طالبان افغانستان طی سال های اخیر ضمن جنگیدن علیه داعش و برقراری تماس با ایران همچنین مرزبندی سیاسی و اعتقادی روشنی با وهابیت و عربستان سعودی اعلام کرده است. طالبان حداقل در موضع رسمی قائل به تکفیر شیعیان نیست. وقتی در دهه 70ه.ش گزینه جنگ علیه طالبان را کنار گذاشتیم آنگاه منافع فراوانی نصیب ما شد. کلام آخر اینکه اصلا بعید نیست طالبان در صورت تلاش برای تصاحب کامل قدرت به سرنوشتی مشابه مجاهدین در دهه 70 ه.ش دچار شده و بطور طبیعی و بدون دخالت ایران بخاطر انشعابات و درگیری های درون گروهی که ویژگی این قبیل گروه ها در زمان دستیابی به قدرت است دچار ضعف و اشقاق بشود.
نظر شما :